پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «نفس همه صلحدوستان و ملتهای دنیا در طول دو هفته اخیر از جانشان درآمد.
ملتهای منطقه هیچگاه تا به این اندازه سردی لوله تفنگ را روی شقیقه خود
حس نکرده بودند. یکی در جایی سلاح شیمیایی به کار برد، عدهای دیگر در مقام
قضاوت حکم صادر کردند، ملتهای بیگناه منطقه هم شوربختانه به انتظار
تاوان آن نشستند. بیربطی تا به این حد دیده بودید؟»
به گزارش
ایسنا، متین مسلم طی یادداشتی که در شماره امروز روزنامه بهار منتشر شد، با
این مقدمه نوشت: «بحران سوریه و خطری که صلح منطقه را ظرف دو هفته اخیر
تهدید کرد (هر چند این تهدید هنوز کاملا مرتفع نشده) صرف نظر از اینکه
نشان داد یک اقدام جنایتکارانه یا قضاوت عجولانه تا چه حد میتواند اوضاع
را به ضرر همه تمام کند اما به نوبه خود اهمیت جایگاه دیپلماسی در کنترل
بحرانهای جهانی را یک بار دیگر آشکار کرد، ولو به صورت بازیچهای و صوری.
وقایع دو هفتهای سوریه که بیشباهت به بحران دو هفتهای موشکی کوبا در
سال 62 میلادی نبود، بالقوهتر میرفت تا صلح جهانی را پس از حدود 50 سال
از آن واقعه شوم یک بار دیگر مورد تهدید جدی قرار دهد. آن روز رویارویی
اتمی و امروز بر سر جنگافزارهای شیمیایی، آن روز میان اتحاد شوروی و
آمریکا و امروز میان کرملین و کاخ سفید. چه شباهت آزاردهندهای!!
حدود
دو سال و نیم از جنگ داخلی سوریه میگذرد و نبردها بیمحابا ادامه دارد و
پایانی هم بر آن متصور نیست. واقعیتی است قابل مشاهده اما حیرتآور که
بهگونه عجیبی میان طرفهای درگیر توازن نسبی قوای نظامی برقرار بوده، به
نحوی که هیچیک توان حذف دیگری را ندارد. در صحنه سیاسی و عرصه دیپلماسی
نیز وضعیت مشابهی برقرار است و به تناوب وضعیت جزر و مد روزانه نیروهای
سیاسی در چرخه عمل مشاهده میشود. در این میان روزبهروز عرصه بر کسانی که
به راهحلهای صلحطلبانه و مرضیالطرفین اعتقاد دارند تنگتر و بستهتر
میشود؛ در حالی که رسالت تاریخی آنها در چنین روزهایی است که معنا پیدا
میکند. در آنسو نیز صف بنزین به دستها لحظه به لحظه طولانیتر میشود.
ایالات متحده هم که با تانکر سوخت آمده اول صف و همگی رسالتی شبیه گروه اول
برای خود قائل شدهاند. آنها نمیدانند چه کار میخواهند بکنند و همین خود
مایه نگرانی شده.
پس از دو هفته وحشت، مسکو طرحی برای کنترل اوضاع
ارائه داده که تا حد زیادی موثر واقع شده است اما مشکل اصلی آن است که
بهلحاظ عنصر معنوی موضوع یعنی صلح و آرامش تضمینشده، طرحی جامع و پایدار
نیست. بیشتر از آن جهت که ساختار آن فاقد فرمولی برای کنترل رفتارهای
طرفین در آینده است و مشخص نمیکند چنانچه مجددا جنایتی مشابه، در ابعادی
دیگر و با ابزاری بدتر رخ داد، جامعه جهانی در برابر آن باید دست به چه
اقدام تنبیهی یا واکنشی موثر بزند. تازه مگر برای اولینبار است که جامعه
جهانی شاهد چنین جنایتی در جنگ داخلی سوریه است؟ اینبار هم مثل دفعات قبل!
آیا گزارش حدود چهار ماه پیش خانم دلپونته کمیساریای عالی سازمان ملل و
دادستان پیشین اروپا که در پی جنایتی مشابه مطرح شد اما سر و صدای آن را
خواباندند فراموش شده است؟ تاکنون بیش از 100 هزار نفر کشته شدهاند و از
تعداد مجروحان نیز آمار صحیحی در دست نیست. حالا چند صد نفر هم در حملات
شیمیایی از بین رفتهاند. چرا باید حساب آنها را از صدهاهزار قربانی دیگر
جدا کرد؟ جنایت، جنایت است.
براساس طرح روسها قرار است سلاحها و
امکانات تولیدات مواد شیمیایی و نظامی سوریه جمعآوری و زیر نظر جامعه
جهانی قرار گرفته و حفاظتشده و احتمالا در آینده نابود شوند. بسیار خوب!
کار بسیار خوبی است، به فرض آنکه دولت سوریه مقصر قلمداد شود. تاکنون که
چیزی ثابت نشده! بازرسان سازمان ملل هم نتایج گزارشهای میدانی خود را
انتشار ندادهاند. بعد از آن چه؟ بالاخره گزارش یک طرف را مقصر اعلام خواهد
کرد اما آیا قرار است گوش طرف مقابل هم پیچانده شود؟ مگر آنکه مانند قبل
بگویند عامل جنایت قابل شناسایی نیست! مشکل در همین جاست. از میان فضایی
مملو از آلودگی و سوء تفاهم باید به دنبال مدلی کارآمد و تضمینشده برای
صلح بود. طرح روسها فاقد این خاصیت بوده و صرفا مبتنی بر خلع سلاح شیمیایی
دولت سوریه است ولی صلحی را ایجاد و تضمین نمیکند.
الزاما موثر
نیست اما به امتحانش میارزد. منظورم ورود عناصر سوم به صحنه نبرد است؛
عناصری که تاکنون کنار مانده اما دارای توانایی در ایجاد صلح جهانی هستند.
چند روز قبل خبری جالب به نقل از آقای صادق خرازی و ملاقات او با آقای
خاتمی منتشر شد و اینکه از رییسجمهوری سابق، هم به اعتبار مرکز گفتوگوی
تمدنها و هم به اعتبار آبروی جهانیشان خواستهاند پا به میدان گذاشته و
در کنار پاپ و سایر دوستان و صلحطلبان، فکری به حال وضع کنونی بکنند.
پیشنهاد آقای خرازی و ورود افرادی مانند آقایان خاتمی و پاپ به موضوع شاید
اثر صد در صد آنی و فوری بر وقایع نگذارد اما این موضوع رفعکننده مسئولیت
جهانی افرادی نظیر ایشان نیست و نمیتوانند بیتفاوت باشند. فکر میکنم
آقای خاتمی باید این پیشنهاد را جدی بگیرند و کمپینی جهانی متشکل از
خودشان، افرادی مانند کوفی عنان، رییسجمهوری سابق برزیل آقای لولا،
برندگان جوایز صلح و حتی آقای اخضر ابراهیمی و دیگران تشکیل دهند و فارغ از
اقدامات دولتها برای تحقق صلح و ایجاد آرامش در سوریه قدمهای موثری
بردارند.
خوشبختانه آقای خاتمی مسئولیت دولتی ندارند (که همین دست
ایشان را برای هر اقدامی باز نگه میدارد) اما نکته مهم این است که هم
رییسجمهوری و هم وزیر خارجه بسیار هوشمند و کارایی در کشور وجود دارند که
با ایشان همدل و همراه در تلاش برای صلح در سوریه هستند. آقای خاتمی دیگر
چه میخواهید؟»