پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جرمش قتل است. شب نوزدهم و بيست و يكم رمضان امسال كه فرا رسيد او نيز
دستهايش را رو به آسمان گرفت تا شايد سرنوشت يكسال آيندهاش برخلاف گذشته
رقم بخورد. از خدا خواست كه دو فرزند ديگر مقتول هم مثل پسر بزرگ او آنها
را به خدا واگذارد و از سر تقصيرشان بگذرد.
«اصغر» زير حكم است. او و دو همدستش بيست و چهارم خرداد سال 1386 با
نقشهيي كه پسرخاله «اصغر» كشيده بود به تصور آنكه به سراغ يك بدهكار
ميروند نقش شرخران را به عهده گرفتند و در حين درگيري با فردي كه گمان
ميكردند بدهكار است او را به قتل رساندند.
حالا 6 سال از آن زمان سپري شده است. در اين 6 سال پسر بزرگ مقتول مهمترين
شاكي «اصغر» و دو همدستش بوده است و اصلا بنا نداشت كه از قصاص آنها بگذرد
اما وقتي ماه مبارك رمضان فرا رسيد دكتر «امير» بعد از مدتها پا فشاري بر
قصاص از حق خود در اين زمينه گذشت كرد و اين سه نفر را به خدا وانهاد.
حالا «اصغر» و دو محكوم ديگر كه مردي بيگناه را به قتل رساندهاند و خود
آنها نيز بر اين موضوع معترفند كه نادانسته قدم در راه جنايتي نهادهاند
روزنه اميدي پيش روي خود ميبينند كه شايد بتوانند در اين دنيا با گذشت دو
فرزند ديگر آن مرحوم به جبران عمل ناپسند خود بپردازند.
رضايت ما را پشيمانتر كرد «اصغر» كه خود يك دختر و دو پسر دارد، اينك وقتي
ديده است كه شاكي پروندهاش بدون دريافت حتي يك ريال وجه نقد اعلام رضايت
كرده بيش از پيش از آنچه كرده پشيمان است.
او به خبرنگار «اعتماد» گفت: هيچگاه فكر نميكردم پسرخالهام مرا به اين
روز سياه بنشاند و فريب بدهد تا نقشه خودش را عملي كند. «اصغر» در توضيح
آنچه در اين روزها تجربه كرده است، گفت: «من واقعا تحت تاثير رفتار پسر
مرحوم حاجآقا داوود قرار گرفتم. ما با آنها بد كرديم. در تمام اين 6 سال
هم بر قصاص تاكيد داشت اما در اين ماه مبارك بدون آنكه ما بخواهيم اعلام
رضايت كرد و ما را به خدا وانهاد.» اين مددجوي زندان رجاييشهر درباره
وضعيت خود و دو محكوم ديگر پرونده قتل مرحوم حاج داوود افزود: اولياي دم
پرونده ما سه فرزند مرحوم حاج داوود هستند و اينك فرزند بزرگ او رضايت داده
است. رضايت اين مرد سبب شد ما در دو شب قدر گذشته روزنهيي از اميد پيش
روي خود ببينيم كه شايد خداوند نيز توبه ما را بپذيرد و دو فرزند ديگر
مقتول نيز ما را به خدا وانهند و سرنوشتمان در اين دو شب تغيير كند.
فريب خورديم
ماجرايي كه اينك به عنوان يك پرونده قتل سه محكوم دارد و اصغر نيز يكي از
آنهاست مربوط به 24 خرداد 1386 است. وقتي پسرخاله اصغر كه مردي است به نام
«محمد» به او و دو دوستش گفت كه از يك نفر طلب دارد و او فرد سرسختي است و
نميخواهد پول آنها را بدهد.
«اصغر» كه اينك 45 سال دارد درباره ماجراي 6 سال قبل گفت: آن زمان
پسرخالهام، «محمد»، ما را فريب داد. ما هم فكر كرديم چرا طلب پسرخالهمان
بايد بماند. براي همين وقتي پسرخالهام گفت كه يك ميلياردتومان از حاج
داوود طلبكار است اسلحه تهيه كرديم و به سراغ او رفتيم.
اين مددجوي زندان رجايي شهر توضيح داد: رفتيم و «حاج داوود» را با تهديد از
دفترش كه بالاتر از ميدان ونك بود ربوديم و به بيابانهاي اطراف شهرري
برديم. آنجا هرچه او ميگفت كه من به كسي بدهي ندارم باور نميكرديم.
خيلي جو بدي بود. ما فكر ميكرديم كارمان و حرفمان درست است و به حرفهاي
آن مرحوم توجهي نكرديم. دست آخر آنقدر عصبي و درگير شديم كه ناگهان سه
گلوله به او شليك كرديم و موجب پايان زندگياش شديم.
«اصغر» در پاسخ به اين سوال كه سه گلوله چگونه شليك شد نيز گفت: هر سه
نفرمان اسلحه داشتيم و بعد در گزارش پزشكي قانوني هم تاييد شده بود كه هر
سه گلوله كشنده بوده است و به همين دليل دادگاه كيفري براي هر سه نفر ما
حكم قصاص صادركرد.
اين محكوم به قصاص همچنين در پاسخ به اين پرسش كه چه وقت مطلع شديد كه
اشتباه كردهايد و او فردي بدهكار نبوده، تصريح كرد: ما تا 25 شهريورماه
همان سال متواري بوديم تا اينكه پليس ردمان را گرفت و به دام افتاديم. آن
وقت بود كه در بازجوييها فهميديم پسرخاله من براي آنكه از يك فرد متمول
اخاذي كند به ما گفته بود از حاج داوود طلبكار است و اصلا چنين چيزي در
ميان نبوده است. بعد هم در دادگاه فهميديم او جرايم بسياري مرتكب شده و
اينك نيز در زندان به سر ميبرد.
«اصغر» در بخش ديگري از سخنانش توضيح داد: وقتي دستگير شديم تازه فهميديم
كه چه بلايي بر سر يك خانواده محترم آوردهايم. ما ندانسته و بدون تحقيق
حرف پسرخالهام را گوش كرده بوديم و ديديم همه فرزندان حاج داوود
تحصيلكردهاند و آن حرفهايي كه پسرخالهام درباره او زده بود درست نبوده
است. اين محكوم به قصاص اظهار اميدواري كرد حالا كه پسر بزرگ حاج داوود
تقصير آنها را به خداوند سپرده است راهي پيدا شود تا بتواند هم براي
خانواده آن مرحوم و هم براي خانواده خودش اين جرم را جبران كند.
اين محكوم و دو محكوم ديگر اين پرونده از فرصت شبهاي قدر براي يافتن
روزنهيي براي جبران خطاهايشان تلاش كردهاند و اينك چشمانتظار دو فرزند
ديگر حاجداوود هستند تا ببينند چگونه ميتوانند خطايي غيرقابل جبران را به
نوعي جبران كنند.