نخست وزیری اردوغان بر ترکیه که از پنجشنبه 24 اسفندماه 1391 وارد یازدهمین سال خود شده است مملو از سیاست ها، اقدامات، اظهارات، دستاوردها و ناکامی هایی است که برآیند آن ها هم سو با شخصیت و ویژگی های وی، تا همین چندی پیش چهره ای کاریزماتیک و متمایز به رهبر آک پارتی بخشیده بود و در تقارن با جایگاه ارتقا یافته ی ترکیه در مناسبات اقتصادی-سیاسی و منطقه ای- جهانی و سوار بر امواج بیداری اسلامی، اردوغان و حزب وی را در بزنگاهی تاریخی و در آستانه ی تحقق رویاهایی قرار داده بود که عقبه ی آنها در اظهارات و اقدامات اردوغان و داووداوغلو قابل ردیابی است.
دوشنبه 10 مهر 1391 رجب اردوغان با کسب 1421 رأی از مجموع 1424 رأی در چهارمین مجمع عمومی حزب عدالت و توسعه، در منصب رهبری حزب ابقا شد؛ گردهمایی که از سخنان اردوغان تا ترکیب میهمانان خارجی آن به تجلی گاه نگاه و رهیافت های منطقه ای و بین المللی دولت ترکیه تبدیل شد. محمد مُرسی، مسعود بارزانی، خالد مشعل، طارق الهاشمی؛ معاون پیشین و متواری رئیس جمهور عراق، راشد الغنوشی؛ رهبر حزب النهضه تونس، ایرسن کوچوک؛ نخست وزیر جمهوری خودخوانده قبرس ترک شمالی، محمد شهباز شریف؛ سروزیر ایالت پنجاب پاکستان، گرهارد شرودر؛ صدراعظم پیشین آلمان و مادر و خواهر محمد بوعزیزی، شهروند تونسی که سند آغاز انقلاب های شمال افریقا و آسیای غربی به نام وی خورده است، تعدادی از میهمانان ویژه ای بودند که حضور هر یک از آن ها در یک گردهمایی حزبی، حامل پیام هایی روشن بود. تقارن آن روزها با پیشروی های معارضان مورد حمایت جبهه غربی - عبری - عربی در سوریه و ماه عسل اخوان المسلمین مصر که نام شاخه سیاسی خود را به تأسی از حزب اردوغان، «آزادی و عدالت» نهاده بودند، دولت ترکیه را در موضعی قرار داده بود که حضور طارق الهاشمی را به شرکت نوری المالکی، جلال طالبانی، مقتدی صدر و یا ابراهیم الجعفری ترجیح دهد و در جمع میهمانان ویژه چهره ی شاخص شیعی نداشته باشد و اهتمام خود به تعمیق شکاف های موجود در عراق را با میزبانی مسعود بارزانی علنی سازد و البته موجب گردد که اردوغان سخنرانی اش را از ادبیات صریح و بلندپراوازنه ای مشحون سازد. هرچند برخی تحلیل گران تلاش آک پارتی برای پررنگ ساختن وجهه ی فراملی کنگره حزبشان در مهرماه 1391 را در تقارن با روابط تنش آلود با ایران، پاسخی به برگزاری موفق اجلاس سران غیرمتعهدها در شهریورماه 1391 در تهران می دانستند اما بی شک اردوغان، در جریان کنگره مزبور در پی به رخ کشیدن جایگاهِ به زعم خویش تراز اول ترکیه در منطقه بود. کنگره ای که محتوای آن جاه طلبی های منطقه ای و گرایش های عثمانی گرایانه ی تیم اردوغان را بیش از پیش به علنی ساخت. اردوغان در سخنرانی خود روسیه، چین و ایران را پشتیبانان کلیدی دولت سوریه دانست که مسبّب مقاومت 19 ماهه ی بشار اسد در برابر معارضان شده اند و هشدار داد که «تاریخ، آن هایی که از این رژیم مستبد حمایت می کنند را نخواهد بخشید» البته آن روزها اردوغان برای خود وجهه ی رهبری برآمده از رأی مردم و اهل مدارا قائل بود و شرایط وی همانند روزهای اخیر نبود که در خیابان های شهرهای بزرگ ترکیه، مردم معترض وی را «دیکتاتور» بنامند و خواستار استعفای او شوند و برخی دیگر نیز از وی بخواهند که نه به مانند یک سلطان، بلکه هم چون یک نخست وزیر رفتار کند. آن روزها اعتراضات گزی پارک به وقوع نپیوسته بود که رفتار و گفتارِ تندِ اردوغان موجب افزایش هیجان معترضان و تشدید خشم آن ها شود و طیفِ منتقدانِ رفتارهای وی از شرکای غربی تا رفقای هم حزبی بسط پیدا کند و نحوه برخوردش با انتقاد معاونش بولنت آرینج، از رویکرد جناب باش باکان در قبال معترضان، آرینج را تا آستانه ی استعفا پیش ببرد و کار را به جایی برساند که عضو هیأت سردبیری واشنگتن پست با اذعان بر این که اردوغان احتمالا مقتدرترین و مردمی ترین سیاستمدار ترکیه در چند دهه اخیر است، وی را فردی بداند که: «ثابت کرد می توان توامان منتخب و اقتدارگرا بود!» جالب است که پس از خلع مُرسی از ریاست جمهوری توسط ژنرال عبدالفتاح السیسی؛ فرمانده ارتش مصر، در سوم ژوئیه 2013، با توجه به روابط نزدیک مُرسی و اردوغان و اتحاد در حال تکوین طرفین، بسیاری تحلیل گران ضمن ارزیابی سقوط مُرسی و تضعیف اخوان المسلمین به مثابه ضربه ا ی سهمگین بر پیکر اردوغان و دولت ترکیه، شیوه برخورد این دو نفر با اعتراضات مردم کشورشان را سندی دانستند مبنی بر این که اردوغان و مُرسی مفهوم دموکراسی را به حاکمیت اکثریت و صندوق رأی تقلیل داده اند و به پشتوانه ی آرای 51 و 52 درصدی مردم کشورشان، معتقدند که حکومتشان کاملاً مردم سالارانه بوده و لذا نیازی به مفاهمه با نیمه ی دیگر جامعه ندارند. ستون نویس بلومبرگ در مقایسه اردوغان و مُرسی به نقل از شاه اردن می گوید: «اردوغان نیز فهم نادرستی از دموکراسی دارد! اما اردوغان شکیباتر از مُرسی است... اردوغان گفت دموکراسی برای وی اتوبوسی است که وقتی وی به ایستگاهش برسد از آن پیاده می شود» البته ستون نویس بلومبرگ به فهمِ پادشاه اردن از دموکراسی اشاره ای نکرده است! اما به هر روی نباید از خاطر بُرد که بخش مهمی از تکاپوهای دولت ترکیه در یک دهه اخیر معطوف به تبدیل شدن به الگوی حکومتی برای جوامع اسلامی بوده است؛ رویکردی که مورد حمایت همه جانبه ی غرب بوده است. اردوغان در خلال سفرش به مصر در شهریور 1390 در گفتگو با منی الشاذلی مجری مشهور مصری سیستم حکومتی سکولارِ برگرفته از مدل ترکیه را به مصری ها پیشنهاد داد. موضوعی که مطلوب غربی ها بود اما به مذاق رفقای اخوانی اردوغان در مصر خوش نیامد و البته گوشه ای از تناقض های اردوغان به عنوان سیاستمداری که دوست دارد رهبری اسلامی شناخته شود را آشکار کرد. تا همین چندی پیش شواهد زیادی موید موفقیت رویکرد معطوف به شمایل سازی از اردوغان به مثابه یک سیاستمدار اسلام گری دموکرات به چشم می خورد. انور ابراهیم، سیاستمدار سرشناس مالزیایی چندی پیش درباره امکان پیروزی در انتخابات 5 مه 2013 این کشور (انتخاباتی که با اختلاف اندکی بازنده ی آن شد) و وقوع «بهار مالزی» در مصاحبه با فایننشال تایمز گفته بود: «ما هم احتمالا شاهد «بهار مالزی» خواهیم بود؛ اما وسیله ما صندوق رأی است، نه شورش های خیابانی. من در صورت پیروزی، احتمالا چیزی خواهم شد شبیه رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه. من و اردوغان، درباره «بهار عربی» و دموکراسی اسلامی با هم صحبت کرده ایم و دیدگاه های مشترکی داریم. می شود گفت امروز، ترکیه الهام بخش ماست.» شاید اگر انور ابراهیم این مصاحبه را در شرایط کنونی انجام می داد، در مورد توصیف اردوغان به منزله ی یک الگو، محتاطانه تر صحبت می کرد.
وجه دیگر، شمایل سازی از اردوغان به مثابه یک رهبر اسلامی بوده است. رویکردی که با توجه به اثبات پایبندی سران حزب عدالت و توسعه به منافع ایالات متحده و غرب در منطقه، مورد حمایت و استقبال غربی ها بوده است. بی تردید مواردی نظیر برخورد اردوغان با پرز در داووس 2009 و موضوع کشتی ماوی مرمره، کمک زیادی به این چهره سازی کرد. خالد مشعل در جریان سخنرانی اش در چهارمین کنگره آک پارتی گفت: «پشتیبانی های ترکیه از مردم سوریه و فلسطین فراموش نشدنی است. برادرم اردوغان، منت خدای را به واسطه ی نیکویی سرشاری که به تو عطا نموده است. تو لایق این خوبی ها هستی. تو هم چنین یک رهبر در جهان اسلام هستی!» هر چند مشعل اردوغان را تنها رهبر جهان اسلام نخواند اما قطعاَ تعابیر وی مطلوب اردوغان بود. اردوغان در خلال سفرش به مصر در 12 سپتامبر 2011 که شش وزیر و 200 بازرگان نیز وی را همراهی می کردند، به گرمی مورد استقبال قرار گرفت. بسیاری از مردم انقلابی مصر در آن ایام اردوغان را به واسطه ی نقشش در حمایت از مردم غزه یک رهبر اسلامی در خاورمیانه خطاب می کردند و در اجتماع «اتحادیه جوانان انقلابی مصر» در میدان التحریر، از وی به عنوان حامی انقلاب مردم مصر تجلیل شد. البته در همان روزها به واسطه ی تحلیل و ارزیابی ِ غلط، دولت اردوغان گام در مسیر پرهزینه و نادرستی گذاشته بود. چند هفته پیش از سفر به مصر، مصادف با رمضان المبارک 1432 قمری، اردوغان که با وقوع ناآرامی های سوریه، سوابق مرافقت های پیشین را کنار گذاشته و شمشیر را علیه بشار اسد از رو بسته بود. در یکی از سخنرانی هایش قول داد که در پایان همین رمضان، نماز تراویح را در مسجد اموی دمشق خواهد خواند! گویی وی سلطان عثمانی است و وعده ی آزادسازی بخشی از شامات را از دست گروهی متمرد می دهد!
واقعیت این است که وقوع تحولات موسوم به بیداری اسلامی در منطقه و هم سویی و تقارن نقش اصلی و نیابتی ترکیه با غرب و به ویژه ایالات متحده در این فرآیند، که گویی از نگاه رهبران ترکیه به مثابه کاتالیزور تحقق آرزوهایی نوعثمانی گرایانه ی آن ها ظاهر شده بود موجب بروز رفتارهایی بی پروا از سوی دولت اردوغان شد. در سال 2011 اوباما اعلام کرد که اردوغان در میان سران کشورها، یکی از پنج تنی است که وی بیشترین احساس نزدیکی را به وی داشته است. در همان ایام، در اوان بحران سوریه، هیلاری کلینتون؛ وزیر خارجه وقت اوباما، بیان داشت که ایالات متحده در قبال این بحران به نقش رهبری ترکیه تمکین نموده و به دنبال آنکارا خواهد رفت! در همان ایام، اردوغان پیروزی آ.ک.پ در انتخابات پارلمانی 22 خردادماه 1390 را نه یک ظفرمندی برای ترکیه، بلکه نقطه عطفی برای میراث عثمانی خوانده بود. از قرار دولت آک پارتی اوضاع را برای تحقق رویاهای نوستالژیک خویش بسیار مناسب دیده بود. احمد داووداوغلو، در اوایل فعالیتش به عنوان وزیر خارجه در اکتبر 2009 به صراحت به عظمت امپراتوری پیشین ترکیه استناد کرده بود: «همانند قرن شانزدهم و دورانی که قلمرو عثمانی در بالکان در حال توسعه بود، ما دوباره بالکان، قفقاز و خاورمیانه را به همراه ترکیه به مرکز دنیای سیاست آینده بدل خواهیم ساخت. این هدف سیاست خارجی ترکیه است و بدان دست خواهیم یافت.» البته روندهای سال 2011 و 2012 حاکی از آن بود که اوضاع، مطلوبِ ترکیه پیش می رود. چنان که اردوغان در سخنرانی اش در چهارمین کنگره آک پارتی با تاکید بر تحقق شعار «یک ملت کبیر، یک قدرت عظیم» به عنوان عصاره ی چشم انداز آک پارتی برای 2023؛ صدمین سالگرد تاسیس جمهوری ترکیه، از جوانان کشور خواسته بود که نگاه خود را فقط به 2023 ندوزند، بلکه سال 2071 را نیز ببینند. سالی که با هزارمین سالگرد نبرد ملازگرد مصادف خواهد بود. نبردی که سلجوقیان با هزیمت امپراتوری بیزانس، دروازه های آناتولی را گشودند. انعکاس نوستالژی های تاریخی در گفته ها و گزاره های اردوغان و داووداوغلو و تبعات آن خود سوژه ای جالب است. اردوغان در سفر مهمش به مصر در شهریور 1390، سقوط رژیم مبارک توسط مردم مصر را یادآور سقوط قسطنیطنیه توسط سپاهیان عثمانی دانسته و امپراتوری بیزانس را به ظلمت تشبیه کرده بود که مورد اعتراض مسیحیان مصر قرار گرفت. همان طور که تصمیم برای نامگذاری پل سوم استانبول به نام سلطان سلیم یاووز مورد اعتراض شیعیان و علویان ترکیه قرار گرفت.
اما اکنون در رمضان المبارک 1434، اردوغان در حالی که دولت سوریه در حال عقب راندن تروریست های چندملیتی است و هزینه های سرسام آور جبهه غربی - عبری – عربی که ترکیه نیز بخش مهم آن را تشکیل می دهد، برای براندازی دولت اسد به بار ننشسته است، در سخنانش در یک مراسم افطاری دیگر قول فتوحات نمی دهد بلکه به تلاش برای حمایت از مُرسی و ممانعت از حذف جریان اخوان المسلمین از صحنه سیاسی مصر، اکتفا می کند و از سوی دیگر، تئوریسین سیاست خارجی اردوغان نیز کماکان به افزودن تصاویر جدید به کلکسیون عکس های یادگاری اش با مخالفان ریز و درشت دولت سوریه از برهان غلیون، عبدالباسط سیدا، معاذ الخطیب، جورج صبرا تا غسان هیتو، احمد جربا و مناف طلاس و... ادامه می دهد. شرایطی که قطعاَ با بلندپروازی های منطقه ای آک پارتی هم سو نیست.
بدون شک همان گونه که موفقیت های سیاست خارجی ترکیه تا سال 2011 زمینه ساز بهبود اوضاع داخلی و وضعیت اقتصادی این کشور شده بود، از دیگرسو اتخاذ سیاست های تهاجمی و مداخله جویانه در منطقه و ناکامی ترکیه در به ثمر نشاندن سرمایه گذاری هایش در کشوری نظیر مصر، تبعات داخلی برای دولت آک پارتی خواهد داشت. بسیاری از مردم ترکیه وقوع انفجارهای ریحانلی در 21 اردیبهشت ماه 1392 و سه روز قبل از سفر پر سروصدای اردوغان به ایالات متحده را ورای این که توسط چه کسانی انجام شده بود را معلول سیاست مداخله جویانه و تهاجمی دولت اردوغان در بحران سوریه دانستند و احتمالا تبعات سقوط مُرسی موجب تضعیف اردوغان در فضای داخلی ترکیه نیز خواهد شد و این گونه است که اردوغان ناچار می شود شعارهایی که محمل بلندپروازی های منطقه ای ترکیه است را برای خوراک داخلی صرف کند. سخنرانی اردوغان در ارض روم در روز یکشنبه 2 تیرماه 1392 در گردهمایی «احترام به اراده ملی» که در پاسخ به سلسله اعتراضات گزی پارک برگزار شد، مصداق این هزینه کرد است. اردوغان ضمن دعوت مردم به برافراشتن پرچم ترکیه از سردر خانه ها گفت: «می توانید پرچم سه هلاله ی عثمانی را نیز بر سردر خانه ها برافرازید و به آن هم افتخار کنید!»
در اینکه اردوغان سیاستمداری توانمند است تردیدی وجود ندارد، به هر حال بر خلاف مُرسی، اردوغان ثابت کرده که از مهارت کافی برای اداره کردن سیستمی که به وی اعتماد نداشته است، برخوردار است. به گفته ی شاه اردن: «بر خلاف مُرسی که دنبال تحقق یک شبه ی اهدافش است، مدل اردوغان پیشبرد اهدافش را در فرآیندهای شش – هفت ساله ترسیم می کند.» اردوغان فردی است که به قول تیم اَش (Tim Ash)، رئیس بخش بازارهای نوظهور بانک استاندارد، «نقشی کلیدی در تحقق رشد بی سابقه اقتصادی ترکیه در سال های اخیر ایفا کرده است. نگاه او دارای افق، شخصیت او دارای قابلیت به تحرک واداشتن و پشتیبانانش حول وی متحدند و در راستای تحقق دستورات وی اهتمام می ورزند». مخالفانش او را دچار کیش شخصیت و مبتلا به سندرم ناپلئون می دانند و وی در پاسخ به آن ها می گوید: «من چیزی برای گفتن ندارم وقتی که آن ها فردی که خویشتن را وقف خدمت به ملتش کرده را دیکتاتور می خوانند.» هم محله ای هایش در محله فقیرنشین قاسم پاشای استانبول او را «مرد مردان» خوانده و مخالفانش را اقلیتی ناچیز می شمارند. در یک نظرسنجی آنلاین در سال 2011 که رسانه های اجتماعی ترکیه زمینه ساز مشارکت گسترده کاربران ترکیه ای در آن شدند، تعدادِ افرادی که اردوغان را به عنوان چهره ی سال نشریه تایم انتخاب کردند از تمامی نامزدهای دیگر بیشتر بود و همزمان تعداد افرادی که علیه اردوغان رای دادند از افرادی که وی را انتخاب کرده بودند، بیشتر بود. یعنی اردوغان توامان محبوب ترین و نامحبوب ترین چهره منتخب سال بود. به هر حال او دارای موافقان و مخالفان جدی است که حتی سفرهای او را نیز بحث انگیز می کنند. برای نمونه در واکنش به اخبار رسانه های ترکیه در مورد استقبال بی نظیر اوباما از اردوغان در خلال سفر 24 اردیبهشت ماه 1392 به واشنگتن، روزنامه نگار منتقد، احمد هاکان، تاکید می کند که استقبال اوباما از اردوغان در چارچوب تشریفات دیپلماتیک و مشابه آنچه در گذشته برای تانسو چیللر، بولنت اجویت و... رخ داده، بوده و گزارش های هیجان انگیز رسانه های ترکیه فقط یک گزافه گویی تکراری و سنتی رسانه ای در این کشور است. وی هم چنین یادآوری می کند که نخست وزیر ترکیه یک پدیده ی منحصر به فرد در میان سران جهان نیست. اما در مورد همین سفر، رسانه های منتقد اردوغان می گویند که اوباما به وی گفته است که پایش را از بحران سوریه بیرون بکشد و کار را به واشنگتن و مسکو بسپارد!
به هر روی فرجام کار تاکنون اینگونه رقم خورده است که میدان التحریر که استقبال تاریخی مصری ها از اردوغان در سپتامبر 2011، خبرنگار تایمز را واداشت تا آن را به مراسم استقبال طرفداران یک ستاره بزرگ راک تشبیه کند، به محل اجتماع جمعیت میلیونی ای تبدیل شود که زمینه ساز سقوط دولت مُرسی می شوند. حمایت های اردوغان از مُرسی و کودتای نظامی خواندن وقایع اخیر مصر به احضار سفیر ترکیه در مصر در اعتراض به دخالت ترکیه در امور داخلی مصر منجر می شود و سفارت سوریه که مُرسی دستور بسته شدن آن را داده بود در قاهره بازگشایی می شود. اردوغان در سخنرانی اش در جمع میلیونی هوادارانش در برابر اعتراضات پارک گزی، بر سر سی ان ان و بی بی سی و رویترز فریاد می زند و از نحوه پوشش اعتراضات ترکیه توسط آن ها گلایه می کند اما پوشش مغرضانه ی سه ساله ی آن ها علیه دولت اسد و حمایت از معارضان را به یاد نمی آورد. سکوت غربی ها در برابر برکناری مُرسی را برخوردی دوگانه می خواند اما سکوت خود در برابر کشتار وحشیانه یکی از رهبران شیعیان مصر و سه تن از همراهانش را از خاطر می برد. او رویکردهای به شدت مذهب محور خود و مُرسی را که به ایده ی شکل گیری هلال اخوانی در منطقه دامن می زد را از یاد می برد. او لابد خبر ندارد که در تجمع اسلامگرایان مورد حمایت مُرسی در ماه گذشته شیعیان تکفیر می شوند و کار به جایی می رسد که البرادعی به عنوان نماینده یک جریان سکولار در 26 خردادماه 1392 همین موضوع را دستمایه ی حمله به دولت مُرسی قرار داده و بگوید: « نظامی که در آن به مخالفان توهین می شود و 150 میلیون شیعه «نجس» خوانده می شوند، باید برود» او از خاطر می برد که سیاست دولت آک پارتی در قبال تحولات منطقه از تونس و لیبی و مصر گرفته تا یمن و بحرین و سوریه، مصداق استانداردهای چندگانه ای بوده که با حرکت بر مدار منافع غرب، مسبب وارد آمدن ضربات سهمگینی بر پیکر نظم و امنیت منطقه ی حساس آسیای غربی و شمال آفریقا شده است. به هر روی در شرایط کنونی می توان مدعی شد که بهار عربیِ مطلوبِ اردوغان در واقع طلیعه ی پاییزِ باش باکان بوده است./16
*مهدی حسینی تقی آباد/ پژوهشگر مسایل اوراسیای مرکزی و ترکیه/ دیپلماسی ایرانی