پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : عصرایران: آشنایی بنده با دکتر روحانی به قبل از انقلاب بازمیگردد. من در واقع جزو شاگردان آقای روحانی در دوران قبل از انقلاب بودم. دکتر روحانی در آن زمان دوران سربازی خود را در سپاه دانش میگذراند و در یکی از روستاهای اطراف نیشابور خدمت میکرد. آن روستا به شهر خیلی نزدیک بود و دکتر روحانی جمعهشبها به مسجد جامع نیشابور میآمد.
آقای روحانی آن وقتها جوان کت و شلواری شیکپوش و خوشبیانی بود و نسل جوان به او علاقه داشت. آقا روحانی خیلی هم خوب سخنرانی میکرد و سخنرانیهایش نیز محتوای مذهبی و انقلابی داشت. ما هم در سخنرانی آقای روحانی شرکت میکردیم.
اندکی بعد، آقای روحانی به ما گفت شما جوانها جلسهای تشکل دهید تا من مباحث اعتقادی را برایتان مطرح کنم. ما هم خانه حاج آقای حسامی در خیابان ایستگاه نیشابور را به این جلسات اختصاص دادیم.
این جلسات در سال 54 یا 55 برگزار میشد. به نظرم آقای روحانی در آن زمان دوران طلبگیاش را شروع کرده، بعد به دانشگاه رفته و لیسانس گرفته و سپس برای خدمت سربازی به نیشابور اعزام شده بود. من هم دانش آموز اول دبیرستان یا آخر راهنمایی بودم.
جلسات ما حالت مخفیانه داشت زیرا ساواک و شهربانی مخالف سخنرانیهای آقای روحانی و در پی دستگیری ایشان بودند. ایشان علیه رژیم شاه سخنانی انقلابی میگفت و مطالبی را مطرح می کرد که رژم شاه از آن مطالب میترسید. آقای روحانی مباحث اعتقادی و دینی و تفسیری را به شکل انقلابی به ما تدریس میکرد تا ما را برای مبارزه با رژیم شاه، پرورش دهد.
ما ده بیست نفر جوان مذهبی انقلابی بودیم که در جلسات تدریس دکتر روحانی شرکت میکردیم. البته پس از مدتی ساواک متوجه شد و شهربانی آمد و آن جلسات را تعطیل کرد. بنده از همان زمان به آقای دکتر روحانی علاقهمند شدم و ایشان هم مرا از همان زمان میشناسد.
دکتر روحانی در آن زمان جزو جوانان روشفنکر و دانشگاهیای بودند که تحت تاثیر دکتر شریعتی قرار داشتند و حرفهای انقلابی را برای مخاطبین خود مطرح میکردند. به هر حال سخنرانیهای دکتر روحانی در مسجد جامع نیشابور تقریباً در تمام مدت خدمت سربازی ایشان برقرار بود ولی جلسات مخفیانهای که در منزل آقای حسامی برگزار میشد، خیلی طول نکشید چون دیگر ساواک به آقای روحانی حساس شده بود و آن جلسات هم تعطیل شد.
پس از آن جلسات، من دیگر آقای روحانی را ندیدم. ایشان به تهران رفت و ما کمی بعد نوار سخنرانی آقای روحانی را در مجلس ختم حاج آقا مصطفی، فرزند امام خمینی، شنیدیم.
در آن سخنرانی، آقای روحانی برای اولین بار کلمه "امام" را در توصیف امام خمینی به کار برد. نوار آن سخنرانی که به دست ما رسید، ما آن را تکثیر کردیم و در سراسر نیشابور و سایر شهرهای ایران، حتی المقدور، پخش کردیم و به دست مردم رساندیم. آن سخنرانی خیلی به دل مردم نشست.
در دوران پس از انقلاب، بنده گهگاهی آقای روحانی را در قم میدیدم. آخرین بار، یکی دو سال پیش بود که ایشان به مسجد اعظم قم آمدند و منبر رفتند. پس از سخنرانی، من به سراغ ایشان رفتم و ایشان هم مرا شناختند و حتی بنده را به اسم به یاد آوردند. برخوردی خیلی گرمی داشتند و اظهار محبت کردند. از خلال گفتگوی کوتاهمان فهمیدم که مصاحبههای مرا در مطبوعات میبینند. آقای روحانی در این جلسه نیز مثل دوران جوانیاش خوش مشرب و بجوش و خونگرم بود.
از آن پس دیگر دکتر روحانی را ندیدم تا اینکه ایشان رئس جمهور ایران شد.