پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اسماعیل امینی در تهران امروز نوشت:
به به از منتخب ملت و حُسن ادبش
که سخن مثل عسل میچکد از لعل لبش
سخن و رأی تو زیبایی و حُسن است آری
ادب و معرفت و رأی فراوان داری
ای که با آمدنت دوره اندوه گذشت
خندهرو آمدی و خنده به لبها برگشت
ای کلید تو گشاینده صندوق بهار
که شده معتبر از نام تو این بار اخبار
آمدی با تو خبرهای خوش آمد از راه
مثل سیما و صدای تو، خبرها دلخواه
چهره و نام تو برنامه تو، تک باشد
جشن پیروزیات ای دوست مبارک باشد
آمدی یکسره تا جامجهانی رفتیم
به خیابانها با دستافشانی رفتیم
قدر شعرم را میدانی ، میدانم من
شاعر مردمی و مطرح دورانم من
مرد صاحب سخن و اهل کراماتم من
شعر میسازم و قربان مقاماتم من
نه فقط این دوره، دوره پیش از این هم
هر کجا بوی کباب آمد مطرح بودم
هر کجا بوی کباب است من آنجا هستم
سنگکم، دفتر شعرم، قلمم در دستم
هرکه برصدرنشسته ست وخوش است احوالش
شعر من میرود البته به استقبالش
گر چه از دفتر من دُرّ و گهر میبارد
شاعر و معرفتش وقت مشخص دارد
هر که بر صدر نشسته ست، منم شاعر او
بنده و نوکر او، خادم او چاکر او
آنکه امروز رئیس است ولی دائم نیست
شعر من نیز به یک شخص، فقط قائم نیست
حیف چون دوره هر منتخبی کوتاه است
دائمی نیست در این پست، مگر او شاه است؟
میرود تا پستش را به دگر کس بدهد
من به او میگویم: شعر مرا پس بدهد
من که از مطبخ این پست نفس میگیرم
شعر میسازم و میخوانم و پس میگیرم
شعر من خادم ارباب موقت باشد
دو سه سالی هم نزد تو امانت باشد
پس از آن باز هم آواز سخن سر بدهم
دو سه تا شعر به اربابی دیگر بدهم