خبر درگذشت این استاد نامی را سایت خانه موسیقی در ساعات پایانی دیشب روی خروجی خود قرار داد.[ استاد احمد ابراهیمی درگذشت]
نگارنده در جریان زندگی و معیشت دهه آخر این استاد نامدار بودم،هم در ملاقات های گه گاهی که با ایشان در منازل اجاره ایشان رخ می داد و هم در دیدارهایی که در محافل و مجالس موسیقایی به وقوع می پیوست وهم از گوشه وکنار از طریق دوستانی چون سید عباس سجادی،رضا مهدوی و علیرضا پور امیدو سید علیرضا میرعلینقی. او اگرچه مناعت طبع داشت،اما زندگی او نمونه ای شاخص از استادان زحمتکش عرصه موسیقی است که در سنینی پیش از این ، یعنی 60 سالگی که تجربه بشری می گوید ، باید آغاز دوران بازنشستگی باشد، باید استراحت می کردند و به کار تحقیق و تکمیل ردیف می پرداختند. در این سال ها متاسفانه با اندوختهای که او از بزرگانی چو ادیب خوانساری و بنان و آموزه هایی که از مرتضی خان محجوبی و وزیر و صبا و ... به کف آورد، به رایگان برخورد شد.کاری که با دیگرانی چون استاد صدیف،استاد کریم صالح عظیمی،استاد نصرالله ناصح پور و استاد محمد منتشری و نسلی دیگر از پیشکسوتان آواز صورت میگیرد.
در سال های پیش از انقلاب ، وزارت فرهنگ و هنر و سازمان رادیو و تلویزیون، به گونهای برنامهریزی میکردند که بتوانند هم اندوخته این استادان را ثبت و ضبط کنند،وهم این که هزینه این اندوخته را به گونهای تامین کنند و بپردازند که اندوختهای مناسب برای آنان باشد و بتوانند با آن روزگار پیری را به خوبی سپری کنند. آنها این نکته را به فراست دریافته بودند که عمده استادان موسیقی ، به رغم آنکه هنرشان ارزشمند است، اما توان مالی خوبی ندارند و باید در یک تصمیم درست و اصولی ، هم آنها را تشویق به ثبت و ضبط این اندوختهها کرد و هم آنکه قیمت و ارزشی مادی برای آن در نظر گرفت که این حس در آنان ایجاد نشود که هنری را که با این همه زحمت و رنج و در طی دههها به دست آوردند به ثمن بخس میفروشند.
استاد عباس خوشدل(آهنگساز آلبوم نیلوفرانه) که برخی از نغمهها را در سال های قبل از انقلاب ثبت و ضبط میکرد ، در گفت وگویی که نگارنده با ایشان داشت از رقمهایی صحبت میکرد که در مقایسه با قیمت آن سالها بسیار مناسب بود. برای نمونه میگفتند که در سال های اولیه دهه 50 به استاد علی اکبرخان شهنازی برای ثبت و ضبط ردیف دوره عالی و ردیف اولیه با تار، نزدیک به 50 هزار تومان پول دادند. یا به استاد ادیب خوانساری برای ضبط ردیف 20 تا 25 هزار تومان پول دادند. در این سالها اما نگارنده به یاد ندارد که نهادی دولتی متولی این کار شده باشد. برخی از استادان همانند نورالدین رضوی سروستانی و استاد محمد منتشری، که کارهایشان را ناشران بخش خصوصی منتشر کردند، عملا کارشان را به قیمت نازلی فروختند و تنها هدفشان ثبت و ضبط این کارها بود، درحالی که نهادهای دولتی میتوانستند این کارها را ثبت و ضبط کنند و برای انتشار در اختیار این ناشران قرار دهند. چون این کارها سرمایه بر و کم بازدهاند و طبیعی است که ناشر بخش خصوصی که اقتصاد هنر هم برایش بسیار مهم است، تن به چنین سرمایهگذاریهایی ندهد و یا به گونهای برخورد میکند که ارزش واقعی کار عملا به حیف میرود. برخی از استادان آواز هم مشخص نیست که اصولا چیزی از آنها به جای مانده باشد. مثل استاد دکتر حسین عمومی که گنجینه ای از آموخته ها و اجتهادات در موسیقی آوازی به خصوص در سبک اصفهان و آوازهای سید رحیم، تا صدر و شهاب و ادیب و تاج بود. جالب این که در همان سالی که استاد عمومی فوت کردند، یادداشتی از استاد ابراهیمی را در وصف رفیق و همکارشان در روزنامه همشهری منتشر کردم.[استاد احمد ابراهیمی از زنده یاد دکتر حسین عمومی می گوید]
فقط آنگونه که آقای رضا مهدوی، مدیر وقت مرکز موسیقی حوزه هنری، برای نگارنده تعریف می کردند به برخی از این اساتید ، از جمله استاد ابراهیمی، و یا استاد گلپایگانی رقمهای خوبی پرداخت شد که البته این رقمها دردی از کسی دوا نمی کند در این اوضاع و احوال اقتصادی که معیشت آدمیان، به خصوص قشر متوسط و ضعیف، به بندی لرزان می ماند که هر آن امکان پاره شدن آن وجود دارد.آن هم شاید به دلیل آنکه آقای مهدوی هم اهل درد بود و هم دردشناس و در دوره دوم مدیریتشان،سنجیده تر عمل کردند و سعی کردند اندوخته ای برای آخرت خود باقی بگذارند.
استاد احمد ابراهیمی مردی خوش مشرب بود و سرزنده و سرحال و تا آخرین روزهایی که جان در بدن و نفسی در تن داشت، به درس آواز سرگرم بود ، او درکی درست از ادبیات و تلفیق شعر وموسیقی داشت و منزلش هم به دلیل همین خوش مشربی،همه گاه میعادگاه نسلی از جوانان علاقه مند به موسیقی سنتی و آواز و شعر بود. حداقل در 20 سال آخر زندگی و خانه به دوش بود و از این آپارتمان به آن آپارتمان در تردد. در سال آخر عمر هم برای منازل مسکونی پروژه چکاوک خانه موسیقی ثبت نام کردو آرزو داشت که حداقل کلید این خانه را به دست بگیرد که به دلیل برخی مشکلات موجود بر سر راه تحویل این منازل و البته تورم افسار گسیخته ،آن هم عملا به تعویق افتاد و متاسفانه ایشان زنده نماندند که گام در منزلی نهند که اجاره ای نباشد. یاد و نامش زنده و جاودان باد. زندگی او مصداق همین بیت بالاست که با مرور دوباره آن میتوانیم بر زندگی دیگر بزرگان در قید حیات هنر و فرهنگ این مرز و بوم تاسف و تاثر بخوریم و البته کاری هم از دست ما بر نیاید جز تاسف و تاثر ، همچنانکه بر زندگی استاد شهناز هم که خداوندگار و شهسوار تار بود، چنین رفت و ایشان در سال های پایانی عمرشان تنگذستی را به عینه تجربه کردند. اگر چه برخی نهادهای دولتی و عمومی همانند صدا و سیما و شهرداری تهران کمک هایی به ایشان صورت دادند.