پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه کیهان نوشت:
کمتر از 40 روز تا برگزاري يازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري زمان باقي است. ثبت نام نامزدها از پس فردا به مدت پنج روز آغاز ميشود و 10 روز ديگر اسامي اوليه نامزدهاي تاييد صلاحيت شده منتشر خواهد شد. با اين وصف بخشي از ابهامات فضاي انتخابات در زمينه اينکه چه کساني نامزد ميشوند يا نميشوند، نهايتا تا پايان هفته جاري برطرف خواهد شد. از هماکنون بساط بازارگرمي از سوي حاميان برخي چهرهها در کنار بازيهاي رايج «ناز و نياز» داغ است و بايد ديد در پس هياهوي برخي فروشندگان که مدعياند آتش به مال خود زده و ميخواهند حراجي زير قيمت به راه بيندازند چه خبر است؟
1- ميگويند مسافري از شهري ميگذشت و راهش به گورستان افتاد. سنگ قبرها و سن درگذشتگان را که ديد شگفتزده شد. 3 سال، 5 سال، 10سال و نهايتا 20 سال. از کسي پرسيد که چرا مردم اين منطقه در کودکي و جواني از دنيا رفتهاند؟ به او پاسخ دادند که ما در اين شهر سن افراد را بر اساس ميزان عمري که براي دانشاندوزي صرف کردهاند محاسبه ميکنيم نه به اندازه سالهايي که در اين دنيا زندگي کردهاند. از اين تمثيل که بگذريم در کلام بزرگان دين، داشتن جاذبه و دافعه مبتني بر ارزشها يا فقدان آن، ملاک حيات و ممات افراد عنوان شده است. اميرمومنان(ع) ميفرمايند «من ترک انکار المنکر بقلبه و يده و لسانه فهو ميّت بين الاحياء. هرکس که زشت شمردن و انکار منکر با قلب و دست و زبان را ترک کند، مردهاي بين زندگان است» (تهذيب الاحکام، جلد 6، صفحه 181) و «... از مردم کسي است که انکار منکر با زبان و قلب و دست خويش را واگذاشته، پس او مردهاي ميان زندگان است» (نهجالبلاغه، حکمت 31).
2- برخي رجال سياسي مشهور را چه در تاريخ صدر اسلام و چه امروز ميتوان سراغ گرفت که مدتها پيش از مرگ جسماني مرده بودند، هرچند که ظاهرا جلوه داشتند و سر بزنگاهها، بهانه ماجراهايي شدند و صاحب حلقهاي معتنابه از اطرافيان بودند. مرده بودند چون به هنگام ضرورت دفاع از معروف و اعتراض به منکر، نه کاري کردند و نه دستکم حرفي زدند. اما مردهتر از اين مردگان- مردگان دو قبضه!- آنهايي هستند که نه فقط نميتوانند براي دفاع از حق و دفع باطل اراده خود را جزم کنند بلکه حتي قادر نيستند خود و حيثيت و آبروي خويش را از زير پنجه و دندان تيز طمعکاران گرگ صفت خارج کنند. همين سالها ديديم که دشمنترين دشمنان انقلاب از شماري از اين چهرهها به اعتبار برخي مشيها جانبداري کردند اما لام تا کام صدايي از اين سياستمداران به اعتراض و فاصلهگذاري و برائت بلند نشد. شما آن وقت توقع داريد عاليجناباني از اين دست، براي دفاع از اسلام و جمهوري اسلامي و ملت مظلوم ايران سينه سپر کنند يا بر سر جبهه باطل فرياد بکشند؟!
شما ميپرسيد فلان و بهمان و سومي و چهارمي چرا در يومالفصل 4 سال پيش انقلاب ديدند به حريم اباعبداللهالحسين عليه السلام و اسلام و جمهوري اسلامي و امامخميني(ره) و ولايت فقيه تعرض ميشود و دم برنياوردند؟ مگر 10 سال قبلتر وقتي آن لودههاي اول صف اصلاحطلبي از ختم انقلاب و به موزه تاريخ رفتن بنيانگذار انقلاب و تخطئه مجاهدتهاي پدر و جد امام حسين (عليهمالسلام) حرف زدند، همين فلان و بهمان زنده بودند که کمترين اعتراضي نکردند؟ تاريخ ممات برخي از اين حضرات را بايد سال 65، 69، 72 يا نهايتا 76 و 78 و 84 نوشت؛ همان جا که نفسشان بالا نيامد تا از امام و رهبري و ولايت فقيه و اصل دين و نظام ديني ولو به زبان پاسداري کنند. اصلا متاع غيرتي که شما طلب ميکنيد در بازار اين جماعت پيدا نميشود که اگر بود، دستکم حيثيت و اعتبار گذشته خود را از پنجه گرگهاي دندان تيز کرده ضد انقلاب بيرون ميکشيدند و مانند لاشههاي نيمه جان، بياختيار نميشدند.
حتما در تاريخ به عنوان طنز تلخ و سياه ياد خواهد شد اگر کسي يا حاميان وي ادعا کنند فلان چهره سياسي، داراي نگراني و دغدغه براي کشور و نظام و مردم بوده که حاميانش او را به صحنه آوردهاند حال آن که او براساس مباني منطق ديني و عقلي مثلا 10 يا 15 سال قبلتر به اموات پيوسته باشد. مهمتر از سن و سال متعارف نامزدها - که بايد متناسب اقتضائات مديريت اجرايي باشد- بايد در قيد حيات بودن فرد احراز شود. همان طور که استفاده از شناسنامه اموات براي راي دادن قبيح و ممنوع است، استفاده مشابه از شناسنامه اموات سياسي- اعتقادي، قبيحتر و غيرقانونيتر است. چنين کساني نميتوانند در تراز «حسن سابقه و امانت و تقوا» قرار گيرند.
3- هرچه زمان ميگذرد سنخيت حلقههاي فتنهگر و منحرف با يکديگر- ولو در گذشته دشمن خوني هم بوده باشند- بيشتر آشکار ميشود. در حالي که اين طيفها کارنامه پرحجمي از خيانت در امانت، سوءاستفاده از موقعيت، بيپروايي در قانونشکني، امتيازطلبي و مباح شمردن نقض بسياري ازحريمهاي قانوني و اسلامي را بر دوش ميکشند، يکي در ميان به يکديگر تعارف ميزنند و از ضرورت تاييد صلاحيت ديگري سخن ميگويند و آخر سر نيز لاف ميزنند که اولا سرقفلي راي مردم با ماست و ثانيا هيچ رقيبي نداريم جز فلان يا بهمان؛ که دست بر قضا يا بازيگر فتنه 88 و يا عامل اصلي انحراف در دولت از برخي معيارهاي انقلاب و قانون اساسي است. اين هم البته نوعي پيرايشگري به وقت بيکار شدن سلمانيهاست که سر همديگر را ميتراشند. اين تحويل گرفتن خود و «ديگري همسنخ» البته نوعا موجب سوءتفاهمات تا حدودي جدي و سپس شوک ناشي از مواجهه با تيزاب «واقعيت» ميشود.
آراء نامزد حزب مشارکت و سپس نامزد ائتلاف اصلاحطلبان در سال 84، ناکامي 29 نفر از 30 عضو فهرست «ياران خاتمي» در انتخابات مجلس هشتم (سال 86)، ناکامي مشابه ليست مورد حمايت دولت در سومين دوره انتخابات شوراي شهر تهران (سال 85)، راي 330 هزار نفري رقيب ناکام آراء باطله- کروبي- در سال 88، و بالاخره مشارکت 65درصدي مردم در انتخابات مجلس نهم (اسفند 92) با وجود تحريم رسمي يا ضمني انتخابات از سوي حلقههاي فتنهگر و منحرف، نمونههاي متعددي است که مانند آب سرد بر سر همه جريانهاي داغ از توهمات خودساخته فرو ريخته و البته برخي از همانها را مجبور کرده جيغ نابهنگام بکشند که مثلاً در انتخابات تقلب شد و مهندسي آراء صورت گرفت و رأي ما را دزديدند و... بالاخره دعوت به اغتشاش و آن سياهبازي شرمآور که؛ فلان يا بهمان دستگير بشه- ايران قيامت ميشه! مردم که پاي خيانت جفاکاران نميمانند، چنان که در سال 88 و 92- در برخي سفرهاي بودار تبليغاتي به شهرها- عيان شد. حساب فرصتطلبان و کيسهدوزها نيز معلوم است؛ آنها براي غنيمت يا تخريب در حاشيه امنيت آمدهاند و نه براي سينه سپر کردن و هزينه دادن. کاش آنها که ته مانده وجدان و رمقي از حيات انساني هنوز در وجودشان باقي است، اين حقيقت را بفهمند.
4- انتخابات همانگونه که مسابقهاي براي برنده شدن در ميدان خدمت است، ميتواند دستهاي از بازيگران سقوط کرده و بازندگان پيشاپيش را نيز داشته باشد. با اين فرض حرجي نيست که فتنهگران و حلقه انحرافي، ابتدا خود را مجاز به حضور در ليگ برندگان حائز شرايط جا بزنند و سپس ديگري را تنها حريف خود قلمداد کنند! آنها بازي بازندههارا از دو سه سال پيش آغاز کردهاند و اکنون براساس قرائن وقتش رسيده که باهم ادغام شوند تا به زعم خود بتوانند خود را در ميان بازيگران ميدان رقابت قانوني جا بزنند. اما با مغالطه و نشان دادن يک رفوزه ديگر نميتوان، رفوزگي خود را به قبولي تبديل کرد. درست است که انتخابات ميدان رقابت گزينههاي متنوع است و همه سليقه ها حق بلکه تکليف دارند که در اين مسابقه بزرگ ملي شرکت کنند، اما معناي تنوع اين نيست که نقض غرض صورت گيرد. انتخابات فرصت انتخاب فردي خدمتگزار و متعهد به قوانين و مصالح عاليه کشور است و نه گشودن درهاي قلعه امنيت و منافع ملي به روي کساني که به اختيار ثابت کردهاند امانتدار نيستند، مطامع باند پيرامون خود را بر مصالح ملي ترجيح ميدهند و در صورت اقتضاي منافع، از بده بستان با انواع راهزنان اقتصادي و فرهنگي و سياسي پروايي ندارند. به عبارت ديگر قرار است انتخابات، مظهر و مجال حماسه ملي براي ارتقاي استانداردهاي امنيت و اقتدار و عزت ملي و کوتاه کردن دست همه زيادهخواهان خارجي و داخلي باشد. اين معناي حماسه سياسي است و مجال دادن به حلقههاي امتيازطلب و خودکامه صرفاً باعث خدشه در اعتبار و اعتماد ملت حماسهآفرين ميشود.
5- ميل به ماندن و جاودانگي گاه انسان را تا عرش پرواز داده و گاه به هبوط و سقوط بينهايت کشانده است. برخي صاحبمنصبان در ادوار مختلف وقتي به ماههاي پايان دوره مديريت خود رسيدند، به تب و تاب افتادند که بمانند و ماندگار شوند يا به تب و تاب افتادند که مجدداً از نردبان منصب بالا بروند و تجديد خاطره کنند. اما يادشان رفت که به چه قيمت و نپرسيدند که آيا به هر قيمت ميارزد؟ بدين ترتيب در نهايت آوازه و شهرت دچار بحران هويت شدند. هنر پرواز را بلد بودند اما وقت فرود آمدن و به زمين نشاندن هواپيما، تمام معلومات ارزشمند از صفحه روح و جانشان پريد چنان که از عهده امانتداري برنيامدند. شعبده بازي و کژتابي سالهاي 76، 84 و 92 برخي از سياسيون براي تداوم و تداول قدرت ميان حلقه حاميان خود از اين جنس است. آنها براي تداوم يا تصاحب قدرت مجبور به دادن وعدههاي خلاف واقع، نشان دادن در باغ سبز، سادهنمايي مسائل پيچيده و مهم اقتصادي و فرهنگي و سياسي داخلي يا خارجي هستند. همين خود دليلي بر فقدان يا ازاله صلاحيت طيفهاي مذکور است.
6- از ممات سياسي گفتن و حيات سياسي را مسکوت گذاشتن جفا به حق و حقيقت است. پروردگار متعال به عنوان قانوني تخلفناپذير فرموده است«مَن عَمِلَ عملاً صالحاً مِن ذکرٍ اَو اُنثي و هو مؤمنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حياهًًْ طيّبه... هر کس از مرد و زن، عمل صالح انجام دهد در حالي که مؤمن باشد، به يقين او را با حيات طيبه زنده ميداريم و پاداش آنان را نيکوتر از آنچه انجام ميدادهاند، ميدهيم» (آيه 97 سوره نحل). انتخابات در تراز جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي، مجال تجديد حيات و جوان تر و قدرتمندتر شدن يک ملت مؤمن است. نامزدها و حاميان آنها که از پس فردا پا به ميدان رسمي انتخابات ميگذارند و براي تدارک حماسه سياسي قدم برميدارند، اين بشارت بزرگ الهي را نصب العين داشته باشند و چنان بزرگوارانه رفتار کنند که برنده قطعي اين مسابقه خدمت باشند. اگر عمل به شيوه صالحان کردند، قطعاً برندهاند حتي اگر به ظاهر کامرواي انتخابات نشوند اما اگر مقصد و مقصود گم شد، خسارت ديده و بازنده خواهند بود حتي اگر براي چند صباحي برنده تلقي شوند.عمل صالح به حيات آدمي وسعت ميدهد بلکه جاودانه ميکند.