پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
محسن هاشمی با دستهبندی مخالفان نامزدی پدرش در انتخابات 92 گفت که خانوادهاش نیز با نامزدی دوباره آیتالله هاشمی مخالفند.
محسن
هاشمی که اکنون مشاور شهردار و عضو هیات مدیره مترو تهران است درباره
احتمال حضور پدرش در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری گفت: فعلاً مسلم است
که آقای هاشمی قصد ورود به انتخابات را با توجه به شرایط موجود ندارند. مگر
اینکه شرایط فرق کرده و لزوم حضور ایشان برای حل مشکلات نظام مهم و لازم
جلوه کند. البته در این صورت، اتفاقات و تخریب هایی که در گذشته برعلیه وی
صورت می گرفت، بعید است که تکرار شود؛ زیرا در این 8 سال نیز هاشمی نظر
مردم را بیش از آنچه فکر میکنید به خود جلب کرده است و تخریبهای
ناجوانمردانه را پشت سرگذاشته است.
وی همچنین
درباره مخالفان کاندیداتوری هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری گفت: این
مخالفان دو دستهاند. اول آنان که دلسوز حاج آقا هستند و تاکید دارند که
ایشان کاندیدا نشود، ما هم در خانواده به ایشان گفته ایم که در هر صورت
نباید بیایند. آن عده دیگر که مخالف حضور آقای هاشمی در انتخابات هستند و
تبلیغات زیادی برای عدم کاندیداتوری وی در انتخابات انجام می دهند آنهایی
هستند که در رفتارشان افراط و تفریط بسیار دیده می شود و طبیعتا وقتی رویه
اعتدال گرایانه در جامعه حاکم شود به ضرر آنها خواهد بود؛ لذا با
کاندیداتوری آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده مخالفت می کنند.
اهم سخنان محسن هاشمی در گفت وگو با مهر در ادامه میآید:
آیتالله
هاشمی متولد 1313 هستند و اکنون 78 ساله، پس قطعا توان گذشته را ندارند.
آقای هاشمی در طول یکسال اخیر شاید بیشتر از دو یا سه بار با آقای خاتمی
ملاقات نداشته اند.
از سالهای گذشته که بگذریم و
فقط به سال 1391 نگاه کنیم، میبینیم که این سال را رهبری سال تولید ملی،
حمایت از کار و سرمایه ایرانی نام گذاری کردهاند. با توجه به اینکه روند
کشور را رهبری مشخص میکنند. باید دید مدعیان ولایت مداری و ولایت پذیری چه
کارهایی را در این مسیر کردهاند و چه نتایجی گرفتهایم. به نظر می رسد
در شرایطی قرار گرفتهایم که سران نظام و مدیران کشور فقط با حرف و شعار از
ولایت مداری صحبت میکنند، ولی در عمل و اعتقاد واقعی چیزی دیده نمیشود.
درآمد
نفتی این دولت از کل درآمد نفتی از زمان اکتشاف نفت تا سال 1384 بیشتر
بوده است. دولت و سران قوا تایید جدی رهبری را داشتهاند. لذا سئوال مهمی
است که شما خبرنگاران باید دلیل آن را پیدا کنید. واقعاً ما را چه شده است؟
چرا اخلاق سیاستمداری به پایینتر حد خود رسیده است؟! دورغ، تهمت، افترا،
نفاق در حد اعلا قرار گرفته است؟ وضعیت فرهنگی، اجتماعی شهرهای بزرگ نیز
به مراتب از گذشته بدتر است؟! کار تا جایی پیش می رود که در تابوت چاوز
بوسیده میشود، در صورتی که حتی در فرهنگ ما بوسیدن ضریح امامان نیز توصیه
نمیشود! و مسائل دیگری که از حد این مصاحبه خارج است؟! البته هم اکنون
بیشترین نقد از دولت احمدی نژاد، توسط همانهایی انجام میشود که او را
برای رسیدن به قدرت اجرایی یاری دادهاند. لازم نیست که امثال ما به
اینگونه نقدها بپردازیم.
با نگاه به انتخابات
دورههای قبل مشاهده میکنیم که تقریباً در هیچ دورهای از انتخابات ریاست
جمهوری، جناحهای سیاسی اعم از اصولگرایان و اصلاح طلبان یا راستها و
چپها و ... در آستانه انتخابات تا این حد سردرگم نبودهاند. همه منتظر یک
اتفاق هستند. امید به آینده حتی در میان نزدیکان به نظام کم شده است. تحرک
جدی دیده نمیشود. پراکنده کاری بی برنامه حتی در میان اصولگرایان سنتی به
وضوح دیده میشود و به نظر حاکمیت با صحبتهای اخیر وزیر اطلاعات و نوع
برخورد با روزنامهنگاران، در باغ سبزی به منتقدان ارائه نداده است. در
صورتی که لازم است برای پرشور شدن انتخابات و رسیدن به حضور حداکثری تلاش
شود که معتقدان به نظام و انقلاب با تمام وزن سیاسی خود در جامعه و
انتخابات حضور پیدا کنند، وگرنه کسانی که با بودجه بیتالمال افکار افراطی و
انحرافی خود را ترویج میکنند، مجدداً دور را خواهند گرفت.
میبینید
دولتیها با امکانات مادی که از کنار حضور در دولت در اختیار دارند، ریخت و
پاشهای کلانی را سازماندهی میکنند. عدهای هم که از این ریخت و پاشها
منفعتی به جیب میزنند، به به و چه چه میکنند. اگر این امکانات مالی
نباشد، هیچ کس تره هم برای افکار انحرافی آنها خورد نمیکند. کافی است
اطرافیان دولت بدون این امکانات و خارج از سیستم مالی دولت، افکار خود را
مطرح میکنند. خواهید دید که حتی یک نفر هم دور آنها جمع نخواهد شد.
برخی
اصولگرایان نگاهشان به قالیباف،لاریجانی، ولایتی، حداد عادل، متکی،
پورمحمدی، آلاسحاق، باهنر و ... است. برخی دیگر از اصولگرایان به لنکرانی،
جلیلی، زاکانی، الهام و نیکزاد فکر میکنند و عده ای هم امثال محسن رضایی
را در نظر دارند. دولتیها هم فعلاً به مشائی میاندیشند و با رد صلاحیت
او، به همان اصولگرایان تندرو خواهند پیوست، ولی به نظرم آنکه بیشتر از همه
معتمد نظام است، شانس جانشینی احمدینژاد را دارد. البته با فرض اینکه
آقایان هاشمی رفسنجانی یا خاتمی کاندیدا نشوند یا نگذارند کاندیدا شوند.
آقای
هاشمی در سال 84 در شرایطی وارد انتخابات شد که سه اصلاح طلب و چهار
اصولگرا کاندیدا شده بودند و رویه همه آنها تخریب ایشان بود. همه
کاندیداهای سال 84 فرض را بر این گرفته بودند که در انتخابات به همراه آقای
هاشمی نفر دوم بشوند و در مرحله دوم حضور یابند لذا همگی برای معرفی خود
ایشان را تخریب می کردند البته چون چیزی برای ارائه نداشتند دست به این کار
می زدند ایشان در انتخابات سال 84 باید با 7 نفر مبارزه می کرد، ولی علی
رغم همه این تخریب ها این آقای هاشمی بود که توانست در آن انتخابات نفر اول
بشود. در دور دوم انتخابات هم نفهمیدیم که چه شد. در آن زمان هم یک جو
تخریبی عجیبی علیه آقای هاشمی حتی با بودجههای ارگانی و دولتی انجام می
شد.
برای حضور قوی اصلاحطلبان و نه با استفاده
از نیروهای درجه دو، چراغ مثبت یا سبزی از طرف نظام لازم است، ولی به نظر
اصولگرایان و دولتیها نمیتوانند چنین ریسکی را پذیرا باشند. حتی آنها
نگران حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات نیز هستند، زیرا که
نمیخواهند به سادگی قدرت اجرایی را واگذار کنند. ولی از طرف دیگر نگران
دولتیها هم هستند، به همین دلیل علاقه دارند که اصلاحطلبان درجه دو و حتی
معتدلینی شبیه به روحانی بی رمق در انتخابات شرکت کنند که رأی اصلاحطلبان
به سمت دولتیها نرود. چون دولتیها از این نوع مهندسی انتخابات آگاهند،
لذا به سمت شعارهای تند و رفتار خارج از خط قرمز هستند که رأی ضد نظام و
حتی ضدانقلاب را جذب خود کنند. دنبال کسانی هستند که با نظام مخالفند، خود
را به صورتی خارج از چارچوب نشان میدهند، حتی خارج از چهارچوب رهبری.
باید
این را قبول کنیم که اصلاحطلبان و حتی معتدلین با چهرههای درجه 2 خود به
سختی میتوانند موفق شوند و نمیتوانند در رقابت پیروز باشند، چرا که
مورد استقبال و رأی مردم واقع نخواهند شد.
عملکرد
دولتیها در انتخابات نگران کننده است، زیرا اصولاً نشان دادهاند که
محدودیتی چه قانونی و چه غیر قانونی برای خود قائل نیستند. از ابزار
بیتالمال به روشهای مختلفی استفاده میکنند. آنها به هر قیمتی ماندگاری
در قدرت را دنبال میکنند.
چون به شدت نگران تخریبها و
تهمتهای بعد از خروج از قدرت اجرایی هستند. دولت به وضوح به دنبال روش
پوتین - مدودوف است. آنها روی مناطق کم جمعیت و روستاها و قشر محروم حساب
ویژهای باز کردهاند و با روشهای پوپولیستی و یا عوام فریبی آماده هزینه
دادن هستند. باید دید که نظام چقدر قدرت مانور به آنها خواهد داد. آیا
دستشان را از بررسی صلاحیتها تا استفاده از ابزار دولتی و بیتالمال باز
خواهد گذاشت یا خیر؟! اصولگرایان سنتی امیدوارند که دست دولتیها را خواهند
بست، ولی معلوم نیست، اراده چنین باشد؟! و شاید هم موضوع به گونه ای پیش
برود که حین برخورد نتیجه عکس بدهد. دولتیها در جامعه کم درآمد چنین القا
کردهاند که حضور آنها باعث دادن یارانه 200 هزار تومانی و پرداخت سود سهام
عدالت حتی اگر به صورت واقعی درآمدی هم تحقق نشده باشد، خواهد شد؟!! که
این روش خود به خود حداقل 10 میلیون رأی را درپی خواهد داشت. آن ها همچنین
می خواهندبا حرفها و حرکات خارج از عرف و خطوط قرمز نظام، رأی مخالفین
نظام، رهبری و روحانیت را بدست بیاورند، لذا با این روشها حداقل 15 میلیون
رأی را در سبد خود فرض میکنند.
به نظر من دولت نهم و دهم فقط در ارائه شعارهای پوپولیستی و عوامفریبی موفق بوده است.
ما اصلا برای دریافت یارانه ثبت نام نکرده ایم، پس نه یارانه می گیریم و نه عیدانه گرفته ایم.
چون
حقوق بگیر شهرداری هستم، نمی خواهم درباره آقای قالیباف و این موضوعی که
اشاره کردید، صحبت کنم. همانطور که گفتم در میان کاندیداهای مطرح ایشان
پتانسیل بالاتری دارد.
از افرادی نظیر آقای احمدی
نژاد و برخی روزنامه ها به دلیل اتهامات بی اساسی که به آیتالله هاشمی و
خانواده مطرح می کردند، شکایت شده است، اما این شکایت ها تاکنون به جایی
نرسیده است، غیر از یک مورد که مهدی دنبال می کرد و نتیجه داد، در مابقی
موضوعات تاکنون نتیجه به دنبال نداشته است. تلویزیون هم تاکنون فرصتی را
برای پاسخگویی درباره اتهامات بی اساس سال 88 در اختیار خانواده ما قرار
نداده است. البته شکایت ها منوط به پیگیری ویژه است که ما وقتش را نداریم.
بهتر است نظام خود پیگیر موارد قانونی باشد.