سرویس تاریخ «انتخاب»: مئیر عزری، متولد اصفهان و از خانوادههای یهودی ایران بود که نقش مهمی در آژانس یهود داشت. او از سال ۱۳۳۶ تا پیروزی انقلاب در ایران به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل حضور داشت. مئیر عزری در سال ۱۳۸۰، خاطرات خود را نوشت و در آن به نقش و نفوذ جامعه یهودی در ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. خاطرات او به کوشش غلامرضا امامی و توسط نشر علم منتشر شده است.
پیش از اینکه به نمایندگی از سوی دولت اسرائیل به ایران بروم از نیروی گسترده و بی پایان پیشوایان شیعه بر مردم ایران به خوبی آگاه بودم و برخی ریزه کاریهایش را میشناختم. پیروان کیشهای زرتشتی، یهودی و مسیحی در ایران زیاد نبودند؛ کم و بیش ده درصد مردم هم پیرو آئین سنی هستند و دیگران پیرو شیعهاند. در فرود و فراز سالهای یک هزار و پانصد میلادی و اوج پیروزی عثمانیهای سنی، خاندان شیعه صفوی و پیروانشان در ایران نیرو گرفتند، به پادشاهیی کشور رسیدند و برای نخستین بار در پهنه سیاست کیش مردم را شیعه خواندند تا مرزهای فرهنگی را با همسایگان سنی روشنتر نمایند. در رستاخیز مردم ایران و رویدادهای مشروطه پیشوایان شیعه در نگارش قانون اساسی ١٩٠٦ و متمم آن در سال ۱۹۰۷، شیعه جعفری ی دوازده امامی را رسمیت بخشیدند و شاه را به نگاهبانی از این آئین برگزیدند.
سال ۱۹۵۸ که به ایران آمدم پیشوایان شیعه در ایران به نیروی سازمان یافتهای دست یافته بودند. چند تن از پیروان این آئین با کشتن چند نخست وزیر یا برخی سران کشور میکوشیدند با گسترش انگیزههای ترس و پریشانی گرایش شاه را به اسلام آشکارتر کنند، رویداد روز بیست و یکم ژانویه ۱۹۶۵، داستان کشته شدن حسنعلی منصور نخست وزیر را میتوان یکی از این برنامهریزیهای آنان در ایران خواند. بار سنگینی که آنروزها روی دوشهایم داشتم مرا وامیداشت همه گرایشها را با دیده فروتنی بنگرم به ویژه که از کیش خویش نیز آموخته بودم با آئین دیگران باید با احترام برخورد کنم. همچنین میکوشیدم با نزدیک شدن به پیشوایان مذهبی بلکه بتوانم با روشنگریهایی از بدگوییهای برخی از آنها بکاهم. آنروزها برای یافتن راهنمایی که بتواند مرا در رسیدن به آغاز این راه دشوار یاری بدهد هر دری را میگرفتم و در هر گوشهای به جستجو میپرداختم.
باید بپذیریم که ارزیابی سیاسی شاهان پهلوی از آنها چندان درست نبود، پیشوایان شیعه اگر با دستگاه سیاسی سازگار بودند انگ همکاری با دستگاه داشتند و اگر ناسازگاری میکردند نمیتوانستند پیروان زیادی گرد خود آورند. این پیروان بیشتر برزگران کارگران با گروههای ساده، اندیش ناآگاه و نیازمندی بودند که در وفاداری به پیشوایانشان مرزی نمیشناختند.
در واکنش به این خواسته من سپهبد کیا در پائیز ۱۹۵۸ مرا با استاد بدیع الزمان فروزانفر سرپرست دانشکده الهیأت دانشگاه تهران آشنا کرد شادروان فروزانفر با بسیاری از پیشوایان شیعه در ایران نزدیک بود. یکی از پیشوایان نامداری که هم میان تندروها و هم میان دستگاههای دولتی نام و نشانی داشت و از کانال فروزانفر با آشنا شدم ظهیر الاسلام امام جمعه مسجد سپهسالار بود؛ دکتر حسن امامی استاد دانشگاه امام جمعه تهران و خواهرزاده ظهیر الاسلام در دانشکده حقوق دانشگاه تهران حقوق مدنی تدریس میکرد و رایزن امور مذهبی شاه بود. پیرو برخی سنتهای شیعه، شاه در سفرهایش از زیر قرآنی میگذشت که همین دکتر حسن امامی بالای سرش نگاه میداشت.
ظهیر الاسلام نوۀ مظفرالدین شاه قاجار در هفتاد سالگی از هوشی سرشار برخوردار بود یهودیان را دوست داشت و مردم از او به نیکی یاد میکردند. او مرا با بسیاری از بازماندگان خاندان قاجار آشنا ساخت. در میان آنان با تیمساران استانداران و سرمایهداران بزرگی آشنا یکی از روزهای بهار سال ۱۹۶۰ بود که برای نخستین بار همراه فروزانفر به خانه ظهیر الاسلام رفتم. مردی بود و بلند با ته ریشی، سفید پوستی روشن و چشمهانی آبی، چهرهای اروپایی داشت.
خوش سخن و گرم و میهمان نواز بود. نخستین برخورد ما به اندازهای دوستانه مینمود که گونی سال هاست یکدیگر را میشناسیم. ارزشی ویژه به مردم اسرائیل میداد و آنانرا نگاهبانان تورات میشناخت آگاهی سرشاری از تورات و پیشینه تاریخی بنی اسرائیل داشت. پس از گفت و گوهای نخستین و پرسشها و پاسخهانی گوناگون در زمینه پیشینه و کارم در ایران و اسرائیل پیشنهاد برخوردهایی میان گروههای کیشمدار ایران و وزارت ادیان اسرائیل را به میان آوردم پیشنهاد مرا سازنده، خواند ولی افزود این روزها برای چنین پیشنهادی چندان شایسته نیستند. در دیدار دیگری با ظهیر الاسلام با جوان دستاربندی آشنا شدم که حجت الاسلام محمد تقی قمی میخوانندش، به رویدادهای ایران با چشم نیک نمینگریست و بیشتر در شهرهای قم و مشهد سر میکرد در فرانسه درس خوانده بود و با انگلیسی نیز آشنانی داشت. قمی در پس گونهای پریشانی از همکاریهایش با مصریان و پشتیبانیاش از سرهنگ عبدالناصر میگفت و با آب و تاب از آرمانهای انسان دوستی مارکس و لنین نیز پشتیبانی میکرد که چارهای نداشتم جز اینکه شگفتیام را پنهان کنم.
خود را آشنای ادبیات فرانسه و شیفته فرهنگ تازی نشان میداد پرسیدم: « چنانچه دولت اسرائیل از شما برای دیداری دعوت، نماید آیا آنرا خواهید پذیرفت؟ » پاسخ داد: « بله ولی باید شکیبا بود تا دگرگونی هابی در کشور اسرائیل رخ بدهد. به هر روی گفتهاش را در نیافتم در رفت و آمد به خانه ظهیرالاسلام با دو جوان دستاربند دیگر آشنا شدم که در کارهای روزنامهنگاری دست داشتند یکی از آنها علی هاشمی حائری بود که سردبیری روزنامه« طلوع » را داشت و دیگری معینی نوری که روزنامهای با نام داد را مینوشت و از مردم نور مازندران بود او از اسرائیل دیداری نمود و بی هرگونه پرده دری آرام آرام روزنامهاش جایگاهی شایسته برای پارهای پاسخهای خردپسند به ناسزاهای یهودستیزان گشت سید جواد مهدوی سردبیر هفته نامۀ نوید ایران نیز مانند هاشمی حائری از اسرائیل دیدن نمود.
نوشتههای هاشمی درباره دیدارش از اسرائیل نزد بسیاری از پیشوایان کیشمدار در ایران برداشتهایی سازنده به دنبال آورد و خوشبینیهایی آفرید؛ گزارشها و بررسیهای او از مردم اسرائیل و دگرگونیهای تازه در این کشور با نام ملتی قدیمی حیاتی تازه باز مییابد و کشور کهنه خود را نوسازی میکند، با واکنشهای ستایش برانگیزی همراه بود هاشمی در اسرائیل با بن گوریون نیز دیداری انجام داد و از اسلام راستین، و پیوند آن با یهودیت با وی سخن گفت. در یکی از دیدارهایی که با ظهیر الاسلام داشتم، نامبرده از پیشرفت دانش پزشکی و گسترش شیوههای درمان بیماریهای زنان در اسرائیل سخن گفت و افزود که همسرش بیمار است و پزشکان ایرانی تاکنون نتوانستهاند او را درمان کنند در پایان با پیشنهادی درخواست گونه گفت: چنانچه بتوانید پزشک کاردانی در اسرائیل بیابید که بتواند بیماری ی همسرم را تشخیص بدهد و وی را درمان کند هم خداوند و هم بندگان خداوند از شما خرسند خواهند بود.
روش ما در برابر چنین درخواستهایی بدینگونه بود که یک گزارش گویای پزشگی از بیمار در ایران آماده میکردیم، آنرا به گروه برگزیده پزشکان در اسرائیل میفرستادیم، آنان پس از بررسی پرونده روشن میکردند بیمار به کدام بیمارستان و نزد کدام پزشک باید برود برای گفت و گوهای نخستین و آماده کردن گزارش پزشگی نزد بیمار رفتم. بانوی کم و بیش سی و پنج سالهای بود که بیشتر به دختر آیت الله میماند تا همسرش، با زبان انگلیسی آشنا بود پس از پایان گفت و گوهای نخستین و فراهم آمدن گزارش پزشگی یادآوریهایی نیز به وزارت خارجه کردم پروفسور مارکوس در بیمارستان آسوتا، در تل آویو باید به درمان بیمار میپرداخت. در آشناییهای نزدیکتری که پس از این رویداد پیش آمد دانستیم که پدر ابراهیم تیموری نماینده ایران در اسرائیل از کارکنان همان مسجد سپهسالار میبوده که ظهیر الاسلام پیشوانیاش را داشت.
همسر ظهیر الاسلام روز بیست و سوم مارس 1962 ایران را برای درمان پشت سر نهاد. تیموری به همراه برادرم آلبرت که سرپرست بخش فارسیی رادیو اسرائیل بود در فرودگاه بن گوریون به پیشوازش آمدند. در نامهای که روز شانزدهم ماه میهمانسال از نامبرده دریافت داشتم با گرمی از گروه پزشکانی که درد دشوارش را درمان نموده و تندرستی را به وی بازگردانده بودند و همچنین میهمان نوازی مردم اسرائیل سپاسگزاری کرده بود.
پیرو درخواستهای درمانی از سوی خانوادههای کیشمداران روز نوزدهم می١٩٦٢ به مردخای ارتضی الی در وزارت خارجه نوشتم بانو علیا سنجری که همسر یکی از پیشوایان شیعه در شهر مشهد است باید در یکی از بیمارستانهای اسرائیل بستری گردد و پزشکان ما برای درمانش بکوشند ویژگی ی شهر مشهد میان مردم ایران و جایگاه همسر بیمار در این شهر از اهمیت شایانی برخوردار است که هوشیاری و واکنش شایسته شما را به این نکته جلب میکنم که میتواند درب خانههای کیشمداران را به روی ما باز کند. چنانچه پیش از این نیز گفتم شادروان فروزانفر دانشمندی ارزنده بود که پیگیریی همکاری میان ایران و اسرائیل و پاسداری از فرهنگ دو ملت را به سود هر دو کشور میدانست.
در روزهای نخست دهه شصت گسترش تندروها در ایران رو به افزایش نهاده بود گروهی که از سوی آیت الله العظمی حسین بروجردی رهبر شیعیان جهان برای دیداری با شیخ احمد شلتوت رئیس جامعة الازهر به قاهره رفته بودند نیرومند شدن پیوندهای ایران با کشورهای تازی را تنها با بریدن هرگونه همکاری همپیمانی و همراهی با اسرائیل خوانده بودند.
در سال ١٩٤٩ چندی از شیخهای گذشته الازهر مانند شیخ مراغی یا مصطفی عبدالرازق که پیشوایان گوی جهان اسلام بودند با برپایی انجمنی به نام دارالتقریب الاسلامی میکوشیدند کشورهای پیرو این کیش را به گونهای باهم هماهنگ کنند. احمد شلتوت از پیشوایانی بود که تلاش میکرد این انجمن را به پایگاه آرمانهای ناصری بپیوندد حجت الاسلام محمد تقی قمی که از وی نام بردم از دست اندرکاران پر جوش و خروش شیعه در این انجمن بود واکنش مردان بزرگی مانند فروزانفر در برابر چنین ستیزه آفرینیهایی، پرورش اندیشه یگانگی میان همه آئینها و کیشها بود؛ ولی گروهی که از ایران به این انجمن رفته بودند هرگونه همکاری میان ایران و اسرائیل را زیانی بزرگ برای ایران خوانده بودند بازتاب تند چنین نشستی بیگمان نمیتوانست از چشم دستگاههای امنیتی شاه پنهان بماند.
استاد فروزانفر همواره دوست داشت اسلام را برای دانشجویانش آنینی سازنده و آرمانی پیشرو نشان بدهد و ریشههایش را دور از هرگونه بردگی و برده پروری بنماید او نمیخواست پایههای این کیش را مایه سواری بیگانههای باختری و خاوری از دوش ایرانی بداند باور داشت جوانان و روشن اندیشان باید بتوانند ریزه کاریهای این آئین را با جهان نو دمساز کنند و به آنچه که در حوزههای علمیه قم، مشهد، تبریز مراغه و اصفهان گفته میشود رنگی و رویی سازنده و امروزی بدهند او میاندیشید، تنها با چنین روشی میتوان ایرانی را از نیرونی که وی را به پیرویهای کورکورانه کشانده رها ساخت؛ تنها نسل جوان روشنگر میتوانست نفوذ بی مرز رهبران عراق نشین را بکاهد.
پهلویها توانسته بودند تا اندازهای مرکزیت شیعه را از نجف و کربلا و سامره به مشهد و قم بکشانند و ایران را پایگاه رهبری جهان شیعه کنند. روز سیام ماه مارس ١٩٦١ آیت الله بروجردی رهبر شیعیان جهان چشم از دنیا فرو بست و شاه برای جانشینیاش تلگرافی به آیت الله حکیم به عراق فرستاد و وی را به ایران فراخواند این فراخوان شاه به چشم پیشوایان شیعه در مشهد و قم خوش نیامد تا اینکه آیت الله محمد کاظم شریعتمداری به جانشینی برگزیده شد.
در برابر دیداری که گروهی از پیشوایان شیعه از سران سنی در الازهر مصر انجام داده بودند، گروهی از استادان و سران دانشگاه الازهر برای بازدیدهانی به ایران آمدند حسن تقیزاده دانشمند و سیاستمدار کهنه کار از دست اندرکاران نگارش نخستین قانون اساسیی، ایران صدر الاشراف از بزرگان دستگاه دادگستری و از برجستگان خاندان قاجار که در دوره پهلویها نیز درخشیده بود به همراه استاد فروزانفر به پیشواز گروه رفتند. گروه میهمان را حسن شلتوت پیشوای مسلمانان سنی و رئیس دانشگاه الازهر رهبری میکرد او در سخنرانیهایش هر از گاه به اسرائیل نیشهانی زهرآگین میزد و در این نیشها دستگاه سیاسی ی ایران را به گناه نزدیک شدنش به اسرائیل فراموش نمیکرد سران، سیاسی، نظامی مذهبی و برخی روزنامه نگاران و نویسندگان با رایزنی فروزانفر میکوشیدند از زهر برخی گفتهها بکاهند و تا آنجا که میتوانند پهنه بازتابش را کوتاهتر کنند. بازدید گروه مصری از شهر قم و به ویژه دیدار با آیت الله شریعتمداری که پیروان فراوانی داشت میتوانست در رسانههای همگانی بازتابی گسترده داشته باشد بسیاری از دولتمردان ایران به جانشینی ی شریعتمداری پس از بروجردی خوشبین، بودند زیرا وی را مردی روشن اندیش و آشتی جو میشناختند که با تندروهای مذهبی و غیر مذهبی چندان میانهای نداشت.
از فروزانفر خواستم در دیداری با شریعتمداری او را در برابر تندرویهای گروه میهمان آگاه کند روزی فروزانفر پیشنهاد کرد به دیدار با آیت الله العظمی شریعتمداری به قم برویم استاد فروزانفر در میانه راه از شیوه رفتار و برخورد با رهبر شیعیان جهان برایم بسیار گفت همچنین گفت که پیش از ورود به اتاق آیت الله به او خواهند گفت که ما از تهران آمدهایم. پرسیدم به آگاهی نامبرده رساندهاید که من همراه شما هستم؟ پاسخ داد به آگاهیی حضرت رساندهاند که همراه من یکی از بزرگان سیاسیی خارجی است که به دیدار، میآید ولی از جزئیات چیزی نگفتهام.
----------------------------------------------------------------------------------------------