صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۶۵۳۸۶
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
خاطرات محمد بلوری شماره سی و پنج؛
عباس سماکار هم می‌گوید: «در سال پنجاه یعنی دو سال پیش از طرح قضیه گروگان‌گیری فرح و فرزندش در محفلی که خسرو گلسرخی و منوچهر مقدم حضور داشتند، خود شکوه میرزادگی طرح ترور شاه را عنوان کرد که چون طرحی خیال پردازانه بود دوستان از جمله گلسرخی آن را جدی نگرفتند و فراموش شد. »
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامه‌های مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب می‌شود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامه‌های حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیت‌های او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل‌های زنجیر‌ه ای داشت.
در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.

«انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر کند.

 

شکوه میرزادگی که آن زمان با نام‌فامیلی شوهر اولش ابراهیم فرهنگ به شکوه فرهنگ معروف شده بود و در مجله زن روز کیهان مطلب می‌نوشت، رابطه‌اش با خسرو گلسرخی و همسر او دوستانه بود و با هم رفت و آمد خانوادگی داشتند و در محافل مختلف ادبی و فرهنگی شرکت می‌کردند. با پیوستن چند نفر دیگر تعداد شرکت‌کنندگان در این محفل دوستانه بیشتر شد. شرکت دوستان و همکارانی از جمله عباس سماکار، فیلم، بردار و رضا علامه‌زاده کارگردان و از کارکنان، تلویزیون در این محفل دوستانه و خودمانی بیشتر شد و کم کم دامنۀ گفت و گو‌ها از حیطهٔ ادبی و هنری فراتر رفت و به مسائل سیاسی کشیده شد.

بیشتر شرکت‌کنندگان در این محفل دوستانه جوانان روشنفکر چپگرای فعال در رادیو و تلویزیون و سینما بودند و اغلبشان از دوران دانشجویی در مدرسه عالی تلویزیون و سینما با هم آشنا شده بودند. برخی از آن‌ها با چریک‌های فدایی خلق رابطه داشتند یا در دوران زندان با هم آشنا شده بودند.

در یکی از این دیدار‌ها بود که طرح ربودن فرح دیبا و فرزند نوجوانش از طرف رضا علامه‌زاده و عباس سماکار فیلم برداران سازمان رادیو و تلویزیون برای حاضران در محفل مطرح شد درحالی که خسرو گلسرخی در این دیدار حضور نداشت و از موضوع آدم ربایی بی خبر بود قرار بود چند روز دیگر فستیوال فیلم کودک و نوجوان آغاز شود و اعلام شده بود فرح و فرزندش در این مراسم شرکت می‌کنند.

 سازمان رادیو و تلویزیون رضا علامه‌زاده و عباسعلی سماکار را برای فیلم‌برداری از این مراسم تعیین کرده بود. طبق معمول این دو نفر از چند روز پیش به ساواک معرفی شده بودند تا صلاحیتشان تأیید شود و مقامات امنیتی هم شرکت آن‌ها را در این مراسم تأیید کرده بودند. ضمناً رضا علامه‌زاده به خاطر فیلم‌برداری از یک صحنه خبری برنده جایزه شده بود و قرار بود در همین فستیوال جایزه‌اش را از دست فرح بگیرد.

در همان محفل دوستانه بود که سماکار و علامه‌زاده گفتند می‌توانند در جریان مراسم فرح و فرزندش را گروگان بگیرند و خواستار آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی شوند. همانگونه که اشاره کردم، گلسرخی در این محفل دوستانه حضور نداشت تا این که شکوه میرزادگی پس از دستگیری در همکاری با ساواک برای خوشایند مأموران بازجو مدعی می‌شود گلسرخی هم چند ماه پیش به دوستانش پیشنهاد کرده بود شاه و فرح را گروگان بگیرند.

به هرحال گروه سماکار و علامه‌زاده به فکر تهیه اسلحه برای گروگان‌گیری افتادند و با طیفور بطحایی فیلم بردار که از همکارانشان بود تماس گرفتند به این ترتیب طیفور بطحایی هم که با کرامت دانشیان طرفدار سازمان چریک‌های فدایی آشنایی داشت به دیدنش می‌رود و موضوع تهیه اسلحه را با او در میان می‌گذارد و قرار می‌شود کرامت دانشیان با یکی از اعضای سازمان تماس بگیرد و به واسطه او از سازمان چریک‌های فدایی خلق درخواست اسلحه کند که چنین تصمیمی از طرف بقیهٔ دوستان چندان جدی گرفته نمی‌شود.

طیفور بطحایی از دوران دانشجویی در مدرسه عالی تلویزیون و سینما با سماکار و علامه‌زاده سابقه دوستی داشت که بعد از دوران تحصیل با هم همکار شدند. ضمناً بطحایی در ارتباط با این دو همکار با جمع دیگری از جمله شکوه فرهنگ و، شوهرش مرتضی سیاه پوش ایرج جمشیدی خبرنگار مریم اتحادیه خبرنگار یک دختر نوجوان و فرزند اتحادیه سرمایه دار و پدرزن دکتر مصباح‌زاده و خسرو گلسرخی ارتباط دوستانه‌ای داشت و گاهی در محفل این جمع شرکت می‌کرد. در حقیقت این جمع به نام محفل خسرو گلسرخی شناخته می‌شد که معمولاً در نشست‌هایشان به موضوعات ادبی و هنری می‌پرداختند و با مسائل سیاسی چندان درگیر نبودند ولی شکوه فرهنگ پیشنهاد فیلم برداران تلویزیون درباره ربودن فرح پهلوی و پسر شاه را برای اولین بار با اعضای این محفل ادبی و هنری در میان گذاشت. به هر حال طیفور بطحایی برای تهیه اسلحه سراغ کرامت دانشیان، رفت چون می‌دانست دانشیان با چند تن از اعضای مؤثر سازمان آشنایی دارد و مدتی پیش با آنان دستگیر و زندانی شده است.

یکی از هم بند‌های کرامت در زندان فردی به نام امیر فطانت بود که او هم به تازگی از زندان آزاد شده بود اما کسی نمی‌دانست او به همکاری با ساواک تن داده است دانشیان با فطانت قرار ملاقات گذاشت و ضمن شرح نقشهٔ گروگان‌گیری از او خواست از طریق سازمان چریک‌های فدایی خلق چند قبضه اسلحه تهیه کند. امیر هم گروگان‌گیری را به ساواک گزارش می‌دهد و مأموران امنیتی تصمیم به دستگیری همه اعضای دو گروه می‌گیرند. قناعت به توصیه ساواک به دانشیان اطلاع می‌دهد چند قبضه اسلحه حاضر است و می‌توانند آن‌ها را در یک محل معین از چریک‌ها تحویل بگیرند.

در روز مقرر چند مأمور ساواک به عنوان افراد چریک در سر قرار حاضر می‌شوند و منتظر می‌مانند از طرف گروه ایرج جمشیدی که از طریق شکوه میرزادگی به این قضیه پیوسته و وارد فعالیت‌های سیاسی شده بود مأمور می‌شود برای تحویل اسلحه به محل قرار برود. اما جمشیدی در میانهٔ راه دچار ترس شد و به سر قرار نرفت و مأموران ساواک که خیال می‌کردند اعضای گروه پی به توطئه آن‌ها بردهاند به سرعت اقدام به دستگیری افراد کردند در این میان شکوه میرزادگی در اولین مرحله بازجویی ضمن همکاری با ساواک لب به اعتراف گشود و حتی خسرو گلسرخی و یکی دو تن از دوستانش را که در ماجرای گروگان‌گیری دخالت نداشتند به عنوان اعضای گروه معرفی کرد و باعث دستگیری‌شان شد. دیدیم که برای میرزادگی مجازات بسیار سبکی تعیین شد و بالاخره با عفو و بخشش آزادش کردند. بعد‌ها معلوم شد شکوه در دستگیری آن‌ها و همکاری با ساواک نقش مؤثری داشت به طوری که وکیلش در دادگاه گفت این زن باعث کشف شبکه شده و باید از مجازات معاف. شود عباس سماکار هم می‌گوید: «در سال پنجاه یعنی دو سال پیش از طرح قضیه گروگان‌گیری فرح و فرزندش در محفلی که خسرو گلسرخی و منوچهر مقدم حضور داشتند، خود شکوه میرزادگی طرح ترور شاه را عنوان کرد که چون طرحی خیال پردازانه بود دوستان از جمله گلسرخی آن را جدی نگرفتند و فراموش شد. »