صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۵۷۳۳۹
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۱۰ - ۲۴ دی ۱۴۰۲
خاطرات محمد بلوری شماره هفتم؛
قسمت هفتم خاطرات محمد بلوری و قسمت دوم ماجراهای مهدی بلیغ فروش یک قالیچه کهنه به یک عتیقه فروش در خیابان لاله زار یکی دیگر از کلاهبرداری‌های جالب توجه بلیغ است یک روز که نیاز به پول پیدا کرده بود، یک قالیچه کهنه و پاره پادری خانه‌شان را زیر بغل زد و در لاله زار تهران به دیدن یک کلیمی عتیقه فروش رفت و به او گفت: من این قالیچه را به امانت، اینجا می‌گذارم که بروم به بعد بر می‌گردم قالیچه را می‌برم. نیم ساعت که گذشت یک مرد موطلایی آلمانی وارد مغازه شد و نگاهی به اجناس مختلف عتیقه انداخت تا چشمش به قالیچه کهنه افتاد با دقت وارسی اش کرد و از عتیقه فروش پرسید: «این قالیچه را چند می‌فروشید؟» عتیقه فروش سالخورده:گفت این قالیچه را امانت گذاشته‌اند؛ صاحبش می‌آید که ببرد.  
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»:  محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامه‌های مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامه‌های حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیت‌های او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل‌های زنجیر‌ه ای داشت.
در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.

«انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر کند.
 
قسمت هفتم خاطرات محمد بلوری و قسمت دوم ماجراهای مهدی بلیغ
فروش یک قالیچه کهنه به یک عتیقه فروش در خیابان لاله زار یکی دیگر از کلاهبرداری‌های جالب توجه بلیغ است یک روز که نیاز به پول پیدا کرده بود، یک قالیچه کهنه و پاره پادری خانه‌شان را زیر بغل زد و در لاله زار تهران به دیدن یک کلیمی عتیقه فروش رفت و به او گفت: من این قالیچه را به امانت، اینجا می‌گذارم که بروم به بعد بر می‌گردم قالیچه را می‌برم. نیم ساعت که گذشت یک مرد موطلایی آلمانی وارد مغازه شد و نگاهی به اجناس مختلف عتیقه انداخت تا چشمش به قالیچه کهنه افتاد با دقت وارسی اش کرد و از عتیقه فروش پرسید: «این قالیچه را چند می فروشید؟» عتیقه فروش سالخورده :گفت این قالیچه را امانت گذاشته‌اند؛ صاحبش می‌آید که ببرد. 
مشتری که مرد شیک پوشی بود و به نظر جهانگرد می‌رسید گفت: «من قصد دارم این قالیچه بخرم و به آلمان ببرم. حاضرم پانصد دلار از شما بخرم ده دلار بیعانه می‌دهم تا صاحبش را راضی کنید که بفروشد. بر میگردم و بقیه پولش را پرداخت می‌کنم. پس از رفتن این ،مشتری طولی نکشید که بلیغ برگشت تا قالیچه‌اش را ببرد اما پیر مرد عتیقه فروش گفت: حاضرید این قالیچه را بفروشید؟» بلیغ فکری کرد و پرسید: چند می‌خری؟ این قالیچه از مادر بزرگم یادگاری به من رسیده، اما اگر به قیمت مناسبی بخرید حاضرم بفروشم.»
عتیقه فروش با خود فکر کرد قیمتی بگویم که برای فروش وسوسه شود. اگر پنجاه دلار بابتش پرداخت کنم در عوض جهانگرد آلمانی می‌آید به قیمت پانصد دلار از من می‌خرد و چهارصد و پنجاه دلار سود از این قالیچه بی‌ارزش نصیبم می‌شود. بلیغ صد دلار از پیر مرد گرفت و رفت اما عتیق فروش ساده دل آن روز هرچه منتظر ماند از خریدار خارجی خبری نشد و قالیچه ای که دورانداختنی بود روی دستش ماند. در حقیقت، جوان آلمانی از کلاهبرداران سابقه داری بود که بلیغ در همکاری با او این نقشه را کشیده و توانسته بود سر عتیقه فروش کلاه بگذارد و تلکه‌اش کند. 
بلیغ که این گونه دله دزدی‌ها راضیاش نمی‌کرد برق طلاهای جواهر فروشی‌های تهران و سوسه‌اش کرد و باندی تشکیل داد که اعضای اصلی‌اش جز او دو سابقه‌دار دیگر (مهدی نظری و هوشنگ مجتبایی)بودند. بلیغ یک بار که به جرم جعل و کلاهبرداری مدتی زندان بود با این دو فرد سابقه دار در زندان قصر آشنا شد. مهدی نظری استوار اخراجی ارتش بود که به جرم سوء استفاده اخراجش کرده بودند. او به کمک همدستانی اقدام به سرقت فشنگ از ارتش و فروش آن در بازار سیاه می‌کرد تا این که به اتهام اختلاس و سوء استفاده دستگیرش کردند و پس از محاکمه روانه زندان شد.
دومین عضو باند هوشنگ مجتبایی معروف به مهندس بود که در جعل و کلاهبرداری و دایر کردن خانه فحشا سوابق کیفری داشت. باند این سه تن علاوه بر سرقت از سازمان‌های مختلف به چند جواهر فروشی در تهران دستبرد زد و پول و طلا و جواهر قابل توجهی به چنگ آورد آنها با هم پیمان بسته بودند هرگاه یکیشان در جریان سرقت گرفتار و زندانی شود دو عضو دیگر باند برایش وکیل بگیرند و با صرف پول از اندوخته‌هایی که از راه سرقت به دست آورده بودند ترتیب آزادی اش را بدهند.
ادامه دارد....