صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۳۶۲۲۷
تاریخ انتشار: ۴۶ : ۱۸ - ۱۴ مرداد ۱۴۰۲
علیرضا مجیدی ، کارشناس مسائل منطقه در گفت و گو با «انتخاب»:
علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل منطقه گفت: کشور‌ها به صورت کلاسیک با هم قرارداد تجاری می‌بندند و بخش خصوصی دو کشور فعال می‌شوند، دولت‌ها نیز به عنوان پشتیبان عمل می‌کنند. ما به جهت تحریم ثانویه از ابتدای سال ۹۰ در انتقال منابع یا جریان پولی به داخل ایران مشکل داریم. مشکل آخرین ثانویه این است که به صورت زنجیره‌ای عمل کرده و تنها به شرکای مستقیم شرکت‌های ایرانی بسنده نمی‌کند. یعنی اگر شما با ده واسطه هم طرف قرارداد شرکت ایرانی بشوید، باز هم در تحریم قرار می‌گیرید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

کشور‌های حاشیه خلیج فارس رویکرد‌های جدیدی در روابط خود با شرق اتخاذ کرده اند. این رویکرد‌ ایران را ناگزیر می‌سازد تا در محاسبات پیشین خود بازنگری کند.

علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل منطقه درباره تغییر نظم منطقه و گرایش کشور‌های عربی به شرق به «انتخاب» گفت: واقعیت این است که ما باید این موضوع را در سطوح مختلف بررسی کنیم. ابتدا باید کانتکست و فضای کلی بحث را در نظر بگیریم. در این سطح، باید از «نظم منطقه» صحبت کنیم. در این مورد باید گفت ما وارد «دوره گذار» شده‌ایم و نشانه‌های متعددی از آن داریم. یعنی نظمی که پیش از این در منطقه حکمفرما بوده رو به افول بوده؛ اما هنوز نظم جدید شکل نگرفته است.

او افزود: نظم سابق، بعد از جنگ خلیج‌فارس و آزادسازی کویت شکل گرفت و بالاترین نماد آن «حضور مستقیم نظامی آمریکا در منطقه» بود. در این دوره آمریکا ضامن حکام کشور‌های حاشیه خلیج شد تا هم آنان را در برابر «تجاوز خارجی» حفاظت و پشتیبانی کند و هم از آسیب‌پذیری در «رقابت‌های داخلی و کودتاها» مصون باشند. به این جهت، هر شش کشور عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس به سمت آمریکا رفتند. هرچند عربستان با موانعی در داخل مواجه شد، اما به شکل دیگری آن را حل کرد. 

این کارشناس مسائل منطقه ادامه داد: تقریبا یک دهه بعد بحث «مبارزه با تروریسم» کلید خورد و آمریکا یک پله بالاتر آمد و به «تغییر نظام‌های سیاسی» یا به تعبیر دقیق‌تر «اقدام نظامی مستقیم برای براندازی رژیم‌های ناهمسو و تأسیس نظام سیاسی جدید در کشور‌های تصرف شده» روی آورد.

وی در ادامه بیان کرد: در دوران جنگ ۳۳ روزه، خانم رایس صریحاً عبارت «زایمان خاورمیانه جدید» را مطرح کرد. در دهه سوم این نظم، شاهد انقلاب‌های مردمی در کشور‌های عربی بودیم که به «بهار عربی» یا «بیداری اسلامی» مشهور شد.  این نظم تقریباً تا پایان دهه قبل و حدود سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ ادامه داشت. اما از آن مقطع، شاهدیم که نظم سابق کارکرد خود را به صورت نسبی از دست داد که علل متعددی را می‌توان برای آن فهرست کرد.

او افزود: در میان علل افول نظم پیشین، باید به روند‌های کلان جهانی نیز توجه کرد. در دهه ۹۰ که جنگ خلیج فارس رخ داد، همزمان با فروپاشی شوروی و ایجاد نظام تک‌قطبی در سطح جهان بود. الان هم بحث «شیفت به شرق» از سوی غربی‌ها مطرح می‌شود؛ به طوری که تقریباً همه اتفاق نظر دارند که چین به صورت بالقوه می‌تواند تهدیدی برای هژمونی کامل یا یکه‌تازی آمریکا در رهبری جهان باشد.

او ادامه داد: البته قدمت این بحث به بیش از ۱۵ سال قبل برمی‌گردد. شما ببینید کتاب «جهان پساآمریکایی» را فرید زکریا در سال ۲۰۰۸ نوشت و اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آن سال بر این کتاب تأکید کرد.

مجیدی اضافه کرد: بحث ما در این مورد بود که نشانه‌های افول نظم پیشین را می‌توان از سال ۲۰۱۸ به بعد مشاهده کرد. در بحث حصار قطر، ترکیه به عنوان ضلع جدید در معادلات نظامی منطقه خلیج فارس ورود کرد و مخالفت‌های تمام عیار و در عالی‌ترین سطوح ریاض و ابوظبی کم‌ترین تأثیری نداشت! در ادامه در ذیل راهبرد «فشار حداکثری در برابر تحریم حداکثری» در حوزه خلیج فارس شاهد اتفاقاتی بودیم که نشان می‌داد محاسبات پیشین بهم خورده است. از جمله تنش‌های محدودی بود که انرژی این منطقه را با چالش «عدم امنیت سرمایه‌گذاری» مواجه کرد. اوج آن را در ماجرای «آرامکو» دیدیم. آمریکا نیز در مقابل آن‌ها اقدام موثر و بازدارنده انجام نداده بود. 

او افزود: یک علت دیگر بحث نفت شیل است که نگاه آمریکا به خلیج فارس را به صورت اساسی تغییر داد. مجموع این عوامل باعث شد کشور‌های حاشیه خلیج فارس در محاسبات پیشین خود تجدید نظر کنند؛ زیرا ایالات متحده در ایفای نقش پیشین خود (ضمانت در برابر تجاوز خارجی و رقبای داخلی) از کارآمدی کافی برخوردار نبود.

مجیدی اظهار داشت: ما با شاخص‌های متعددی می‌توانیم ۶ کشور حوزه خلیج فارس را در یک نوعی از گذار به سمت شرق ببینیم. قرارداد‌های هسته‌ای که چین با عربستان می‌بندد قابل توجه است. در تسلیحات نظامی، آمریکا اجازه نمی‌داد متحدین‌اش با کشور‌های رقیب وارد تعامل شوند؛ اما الان شاهد قرارداد‌های تسلیحاتی بزرگ عربستان با روسیه و چین هستیم. میزان صادرات نفت عربستان سعودی به آمریکا از میانه ۲۰۱۷ به زیر یک‌میلیون بشکه رسیده و حتی در مقطعی صفر شده بود.

او افزود: در حال حاضر، کل منطقه خلیج فارس تنها ۴ درصد نفت آمریکا را تامین می‌کند.  اما حالا روی دوم سکه را ببینید. برای فروش نفت به چین، عربستان با روسیه در حال رقابت سنگین است و هر کدام با ارائه تخفیف بیش‌تر تلاش می‌کنند سهم بیش‌تری از بازار چین را به خود اختصاص دهند. قبل از جنگ اوکراین، عربستان از روسیه هم پیشی گرفته بود و در صدر کشور‌های صادر کننده نفت به چین قرار داشت. اگر ۴ درصد نفت آمریکا از خلیج فارس تامین می‌شود، ۳۳ درصد نفت چین از این منطقه ارسال می‌شود. 

او ادامه داد: این را می‌توان در مورد شاخص‌های دیگر نیز به کار برد که به صورت کوتاه نشان می‌دهد: اولا در سطوح همکاری‌های راهبردی، سهم چین در منطقه خلیج فارس از آمریکا بیش‌تر شده است. ثانیا منطقه خلیج فارس اهمیت سابق خود را در واشنگتن از دست داده است. ثالثا آمریکا طی سال‌های اخیر از ایفای نقش پیشین خود در برقراری امنیت منطقه باز مانده است و به صورت خلاصه، نظم پیشین کارایی خود را از دست داده است.

به این جهت می‌توان گفت ما وارد دوره گذار شده‌ایم؛ اما هنوز نظم جدید منطقه‌ای شکل نگرفته است. عمده شاخص‌هایی که از نظر تئوریک برای دوران گذار برشمرده می‌شود، الآن در منطقه رنگ واقعیت به خود گرفته است. ما در دوران گذار فعلی فضای بازیگری بیشتری داریم، اما این فضا به معنای «پیمان مشترک» با کشور‌های منطقه نیست.

مجیدی درباره اهمیت «نظام تسویه» میان ایران و کشور‌های منطقه گفت: کشور‌ها به صورت کلاسیک با هم قرارداد تجاری می‌بندند و بخش خصوصی دو کشور فعال می‌شوند، دولت‌ها نیز به عنوان پشتیبان عمل می‌کنند. ما به جهت تحریم ثانویه از ابتدای سال ۹۰ در انتقال منابع یا جریان پولی به داخل ایران مشکل داریم. مشکل آخرین ثانویه این است که به صورت زنجیره‌ای عمل کرده و تنها به شرکای مستقیم شرکت‌های ایرانی بسنده نمی‌کند. یعنی اگر شما با ده واسطه هم طرف قرارداد شرکت ایرانی بشوید، باز هم در تحریم قرار می‌گیرید! 

او افزود: حجم اقتصاد ایران در منطقه بالا نیست که آن‌ها ایران را ترجیح دهند. مثلا طرف ۵ درصد تجارت با ایران داشته باشد ۴۰ درصد تجارتش با نقاطی است که ممکن است مورد تحریم قرار بگیرد.  در این فضا باید یک ساختاری در پایتخت‌های سیاسی دو کشور به نام «نظام تسویه» ایجاد شود تا بتوانند مبادلات تجاری خود را تسویه کنند. 

او افزود: ما ۴۰۰ هزار ایرانی در دبی داریم که سهمی در آنجا دارند باید بتوان یک ساختاری ایجاد کرد که آن‌ها بتوانند به راحتی دارایی‌هایشان را به ایران منتقل کنند. تا زمانیکه نظام تسویه حل نشود وضعیت همین است. امارات با چراغ سبز آمریکا گا‌ها یک سری مسیر‌ها را برای ما باز می‌کند، اما چون ساختاری برای آن تعریف نشده همه چیز دست آن‌هاست. این آسیب جدی را باید حل کنیم. اما مسأله ما تنها امارات نیست؛ باید بتوانیم با همه کشور‌های منطقه بر سر این موضوع به توافق برسیم.