خاطرات حسن روحانی: یکی گفت شام زیاد خورده بودی؛ یکی گفت شب ماست خورده بودی! و...، ولی برای من این خواب یک رؤیای صادقه بود. چند روزی گذشت و من هم آن خواب را از یاد بردم. شب اول فروردین، با دوستان به داخل صحن رفتیم و نماز مغرب و عشا را با آیت الله مرعشی نجفی خواندیم. بعد از نماز، جمعیت هر لحظه بیشتر میشد. بعد چهارپایهای گذاشتند و آقای فلاح بالای آن چهارپایه رفت، دقیقا همان صحنهی چند شب قبل در خواب را مشاهده کردم. دیدم دقیقا همان جایی نشسته ام که در خواب نشسته بودم