پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «انتخاب»: اخباری که از مذاکرات وین به گوش میرسد حاکی از آن است که مذاکرات در مراحل پایانی خود است. ایران هم همچنان بر دو شرط تضمین و لغو تمام تحریمها پافشاری میکند. هفته گذشته هم حسین امیرعبداللهیان مطرح کرد که جمهوری اسلامی علاوه بر لغو تحریمها، خواستار «تضمین» آمریکا و اروپا مبنی بر محدود نبودن عمر توافق اتمی به دولت جو بایدن است. او یک شکل این تضمین را صدور «بیانیه سیاسی» از طرف رؤسای مجالس غربی عنوان کرد.
با این مقدمه، با رضا نصری حقوقدان و تحلیلگر مسائل بینالملل به گفت و گو نشستیم.
آقای نصری! گفته میشود مذاکرات به خط پایانی خود رسیده است، به نظر شما آخرین چانهزنیها بر سر چیست؟
احتمالا خارج کردن برخی نهادهای حاکمیتی و نظامی ایران از فهرست «سازمانهای تروریستی خارجی» آمریکا همچنان یکی از موضوعات مورد چانهزنی است. در واقع، قرار دادن این نهادها در فهرست سازمانهای تروریستی توسط دولت ترامپ دقیقا با این هدف صورت گرفت که بازگشت به برجام را برای دولت بعدی دشوار کند. در این تلهگذاری هم تا حدود زیادی موفق بودند چراکه لغو بعضی تحریمها برای دولت بایدن هزینه سیاسی بسیار بالایی خواهد داشت و طبیعتا تا آنجا که ممکن است تلاش خواهد کرد از این کار سر باز زند.
در هر حال، گرگهای کنگره در واشنگتن - با همه ی کارفرماهای پشت پرده و لابیها و رسانههای حامیشان - در کمین نشستهاند تا هرآنچه تیم بایدن از وین میآورد را به بهانهای تکهتکه کنند. به همین خاطر هم تیم مذاکرهکننده آمریکا ماموریت دارد تا آنجا که ممکن است در مورد مسائل حساسیت برانگیز مقاومت کند تا هزینه سیاسی احیای برجام را به حداقل برساند.
آقای امیرعبداللهیان مجددا در مونیخ هم تاکید کردند که کنگره یا حتی شخص رئیس مجلس نمایندگان و سنا بیانیهی سیاسی «شخصی» در حمایت از احیای برجام بدهند، به نظر شما این به چه معناست؟ آیا ایران صرفا به بیانیه سیاسی رضایت میدهد؟
به نظر میرسد آقای امیرعبدالهیان تلاش میکند با جمعآوری یک سری امضاء و سند، برای مقامات آمریکا هزینه حیثیتی ایجاد کند تا در صورت عهدشکنی مجدد آمریکا، از آن در صحنه بینالمللی بهرهبرداری سیاسی کند. هدف محترمی است؛ اما بعید است مقامات آمریکایی کاری انجام دهند که در این حد از چارچوب عرف و رسوم در فضای سیاسی این کشور خارج باشد و آنها را در معرض حملات شدید رقبایشان قرار دهد.
دولت ایران از مطالبه «تضمین» صرفنظر نکرده است؛ اما کسانی که امروز مسئولیت گرفتهاند قطعاً با واقعیتهای صحنه آشناتر شدهاند، حتما متوجه شدهاند بحث «ضمانت حقوقی» از ابتدا یک بحث گمراهکننده بود که به منظور تخطئه برجام و بهانهتراشی علیه دولت روحانی مطرح شده بود؛ و قطعا دریافتهاند آنچه در برجام گرفته شد در عمل موثرترین نوع تضمین بوده است.
آقای شمخانی اخیرا گفتهاند که «تواندمندی صلحآمیز هستهای ایران باید چون شمشیر داموکلس همواره بر بالای سر عهدشکنان باقی بماند تا تضمینی واقعی برای اجرای تعهداتشان باشد.» این «شمشیر دامولکس» مورد اشاره آقای شمخانی هماکنون هم در بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام قرار دارد! اصلا شاید بشود این بندها را «بندهای داموکلس» نامید. در واقع همین ظرفیت برجام بود که به ایران اجازه داد در کمترین بازه زمانی فعالیتهای هستهای خود را با توان بیشتری از سر بگیرد و مجددا آمریکا را بر سر میز مذاکره بکشاند. حال، باید دید همین تضمین در آینده برای مخالفان برجام در آمریکا تا چه حد تاثیر بازدارندهای خواهد داشت؟
به نظرم، این تاثیر دوباره محدود خواهد بود، مگر اینکه آن را طی یک فرایند تکمیل و تقویت کنیم. یعنی عامل بازدارندهای را که متضمن بقای برجام خواهد بود را باید با تداوم دیپلماسی و قدم گذاشتن در مسیر تنشزدایی و دتانت به تدریج تکمیل و تقویت کرد تا خروج مجدد از برجام از جهات مختلف و متعددی برای آمریکا حاوی هزینه باشد. این یعنی سایر منافع اقتصادی، راهبردی و منطقهای آمریکا را به بقای برجام و تداوم لغو تحریمها گره بزنیم. در واقع فرایندی که میبایست در سال ۱۳۹۵ در دولت روحانی آغاز میشد - و به شدت مورد مخالفت جریان اصولگرا در داخل کشور قرار گرفت - را باید امروز در دولت رئیسی کلید زد. آن زمان آقای روحانی حتی در جریان انتخابات ۱۳۹۶ وعده داده بود با همین روش حتی تحریمهای اولیه را برخواهد دشت. اما فضای سیاست داخلی اجازه این کار را به او نداد.
در این میان شش سال و صدها میلیارد دلار و دهها هزار شغل و هزاران بیمار از دست دادیم و امروز به نقطهای بازگشتهایم که باید مجدداً تصمیم بگیریم. حال باید دید تا چه حد از تجربه درس خواهیم گرفت و تلاش خواهیم کرد پیرامون برجام تضمین بسازیم و خود را از تصمیمات جریان متخاصم در آمریکا مصون کنیم.
به باور شما آیا امتیازی مثل «یوترن» را ایران توانسته بگیرد یا اساسا این امکانپذیر نیست؟
اصولا تحریمهایی که لغو آنها مستلزم مداخله کنگره است در عمل از رادار مذاکرات خارج هستند. برخی دیگر از موانع - مانند موضوع یوترن - هم پیچیدگیهای خاص خود را دارد. به عنوان مثال، حل مسئله «یوترن» به موضوع FATF پیوند خورده است و فقط مرتبط با برجام نیست. ایضا برای حل این مسئله (یوترن) ملاحظاتی فراتر از ملاحظات سیاسی در میان است. به عنوان مثال، چطور میشود اطمینان حاصل کرد اگر پول ایران وارد قلمروی قضایی آمریکا شود، برای پرداخت خسارتهای تعیینشده در احکام واهی دادگاههای فدرال مشمول توقیف نشود؟ آیا در شرایط فعلی، اصولا به صلاح ایران است که پولاش در تیررس قوه مقننه و قضات دادگاههای آمریکا قرار گیرد؟ یعنی مادام که مصونیت قضایی دولت ایران در دادگاههای آمریکا مجدداً برقرار نشده، آیا صلاح است داراییهای کشور از قلمرو قضایی آمریکا عبور کند؟ اینها مسائلی است که باید به دقت به آن پرداخته شود. از این رو معتقدم مطرح کردن شرایط غیرقابل تحقق - مانند برخی شروطی که بعضی نمایندگان مجلس اخیراً طی نامهای مطرح کردهاند - نه تنها در صورت عدم تحقق اعتبار کشور را زیر سوال خواهد برد بلکه با ایجاد توقعات غیرواقعبینانه حتی در صورت موفقیت مذاکرات نهایتاً به یک حس شکست کاذب و یک سرخوردگی عمومی منتهی خواهد شد.
از دیدگاه شما سیاست داخلی چقدر در استراتژی مذاکراتی تیم آقای باقری موثر است؟
به هیچ عنوان گمان نمیکنم آقای باقری در مذاکرات هستهای سلیقه سیاسی یا سلیقه شخصی خود را اعمال کرده باشد. اصولا تیم مذاکرهکننده مورد هدایت ایشان هم یک تیم حرفهایست که صرفا بر مبنای منافع ملی عمل میکند. آنجا که ممکن است «سیاسی» برخورد شود، زمانی است که با زحمت این دوستان توافق منعقد شده، و رسانههای وابسته به برخی جناحها تلاش کنند دستاورد دولت کنونی را از دستاورد دولت قبلی با ارزشتر و محکمتر نشان دهند یا آنچه قبلا در برجام بدستآمده بود را تحت عنوانی دیگری به افکار عمومی معرفی کنند. البته معتقدم لازم است دیگر به کشمکشها و نزاعهای تنشزای داخلی در مورد برجام پایان داد و به آن به مثابه یک دستاورد ملی نگاه کرد تا جامعهی کسبوکار هم بتواند با آسایش روانی بیشتری به فعالیتهای خود بپردازد.
اساسا برجام در چه صورتی میتواند پایدار باشد؟ برخی معتقدند که برجام باید بخشی از یک پازل و سکوی پرتابی برای تنشزدایی بزرگتر بین ایران و امریکا باشد؛ نظرتان در این باره چیست؟
در قضیه برجام ایران و آمریکا هدف نهایی از مذاکره را حل و فصل مسئله هستهای تعریف کرده بودند. یعنی حل یک مورد از میان دهها مورد اختلافی که میان دو کشور وجود دارد. معتقدم این بار بعد از احیای برجام در وین، لازم است ایران و آمریکا مجددا پای میز مذاکره بنشینند و این بار هدف نهایی از برپایی مذاکرات جدید را تعلیق تنش میان دو کشور تعریف کنند. بدین معنا که موارد مورد اختلاف متعددی که میان دو کشور وجود دارد را روی میز بگذارند و مورد به مورد به آنها بپردازند.
قطعا برخی از این اختلافات قابل حل است، برخی قابل تعدیل است و برخی اصلا قابل حل نیست؛ اما صرف شروع این پروسه - حتی اگر هیچ نتیجهای از آن حاصل نشود - اولا یک فضای تنفس بیشتری برای توسعه و رشد ایران ایجاد میکند، ثانیاً ثبات بیشتری در روابط دو کشور و به تبع در فضای اقتصادی ایران حاکم میکند و ثالثاً بسیاری از برنامهها و محاسبات نیروهای متخاصم در منطقه - به ویژه اسرائيل - را نقش بر آب میکند. از این رو، فکر میکنم لازم است ایران نگاه جامعتری به مقوله مذاکره با آمریکا داشته باشد.