صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۳۵۶۹۱
تاریخ انتشار: ۳۴ : ۲۱ - ۱۱ شهريور ۱۴۰۰
محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
مدت دو سال و نیم در زمان صدارت موسولینی سفیر ایران در رم بودم... مرد بزرگی بود. به ایتالیا خدمت زیادی کرد. فقط عیبش این بود که مثل همه‌ی دیکتاتورها عاشق افکار خودش بود. در زمان حکومت او همه مجبور بودند که فاشیست بشوند. در آن زمان من به خوبی می‌دیدم که همه‌ی ایتالیایی‌ها از بچه‌ی سه‌ساله تا پیرمرد شصت‌ساله فاشیست بودند، حتی موسولینی توقع داشت که گربه‌های ایتالیا هم فاشیست بشوند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ [صدرالدین الهی:] قبل از این‌که وزیر خارجه شوید چه سمتی داشتید؟

سفیر ایران در مسکو بودم. آقای سهیلی مرا خواست و وزیر خارجه کرد.

 

از این قرار شما هنگام عقد قرارداد معروف «مولتف ریبن‌تروپ» [۱] در مسکو بودید؟

بله. اتفاق جالب روزگا این بود که در آن سال‌ها که من در بادکوبه بودم آلمانی‌ها کنسولی در آن‌جا داشتند به نام «شولنبرگ». مرد بسیار آزاده‌ای بود. با من دوست بود و دوستی‌مان را خیلی خوب حفظ کرده بودیم. شولنبرگ بعدها به تهران آمد و مدتی سفیر در تهران بود و بعد هم سفیر مسکو شد. در همین زمان من هم در مسکو سفیر بودم و «ریبن‌تروپ» آمد و قرارداد را امضا کرد. شب بعد از امضای قرارداد مهمانی مجللی در سفارت آلمان ترتیب دادند. من وارد مهمانی شدم و طبق معمول از راه ادب به شولنبرگ که دمِ در ایستاده بود و با مهمان‌ها سلام و تعارف می‌کرد دست دادم و امضای قرارداد را تبریک گفتم. چهره‌ی هم‌کارم درهم رفت. بازوی مرا گرفت و از میان جمع کنار کشید و گفت: «آقای ساعد! دیبن‌تروپ با امضای این قرارداد سند نابودی آلمان را امضا کرد. سیاست او آلمان را به باد خواهد داد.»

 

آیا از نازی‌ها به جز ریبن‌تروپ، دیگری را هم دیده‌اید؟

از آلمان‌ها نه، ولی از هم‌پیمان‌های آلمان‌ها یعنی ایتالیایی‌ها بله. من مدت دو سال و نیم در زمان صدارت موسولینی سفیر ایران در رم بودم.

 

چطور آدمی بود؟

مرد بزرگی بود. به ایتالیا خدمت زیادی کرد. فقط عیبش این بود که مثل همه‌ی دیکتاتورها عاشق افکار خودش بود. در زمان حکومت او همه مجبور بودند که فاشیست بشوند. در آن زمان من به خوبی می‌دیدم که همه‌ی ایتالیایی‌ها از بچه‌ی سه‌ساله تا پیرمرد شصت‌ساله فاشیست بودند، حتی موسولینی توقع داشت که گربه‌های ایتالیا هم فاشیست بشوند.

 

تصور می‌کنید که این ایمان به فاشیسم واقعا وجود داشت؟

مطلقا نه، ایتالیایی‌ها فقط تظاهر به این امر می‌کردند. حتی «چیانو» داماد موسولینی هم به مسلک پدرزن اعتقاد چندانی نداشت. من چیانو را زیاد دیده بودم به دلیل این‌که وزیر خارجه بود و مجبور بودم که زیاد با او سر و کار داشته باشم. خوب به خاطر دارم یک شب مهمانی خصوصی داده بود، اواخر مهمانی مست کرد. وزیر خارجه‌ی عیاشی بود، به دختر رهبر و پیشوا اکتفا نمی‌کرد. تمام دخترها و زن‌های خوشگل رم در اطرافش بودند و آن شب او در حال مستی وقتی مطمئن شد که جز یکی دو نفر غریبه کس دیگری نمانده است کلاه وارونه‌ای سرش گذاشت و از دسته‌ی موزیک خواست که سرود فاشیست‌ها را بنوازند و خودش شعر سراپا مسخره و هجوآمیزی را که درباره‌ی فاشیسم سروده بود به صدای بلند برای همه خواند و از ما خواست که در ترجیع‌بندش با او هم‌آواز شویم و ترجیع‌بند این بود: «دوره‌ی صلح سگ و گربه و موش است/ به لطف حزب ما، به لطف فاشیسم، زنده باد دوچه».

 

منبع: خواندنیها، شماره‌ی ۹۰، سال سی‌ودوم، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۵۱، ص۲۹، به نقل از کیهان سال ۱۳۵۰.

 

پی‌نوشت:

۱- پیمان عدم تجاوز یا پیمان مولوتف–ریبنتروپ پیمانی بر پایه‌ی عدم تجاوز بود که در ۲۳ اوت ۱۹۳۹ [۳۱ مرداد ۱۳۱۸] بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بسته شد. این پیمان را یواخیم فون ریبنتروپ، وزیر امور خارجه‌ی آلمان نازی، و ویاچسلاو مولوتف، کمیسر خلق برای امور خارجه اتحاد شوروی، با حضور ژوزف استالین و گراف فون شولنبورگ، سفیر آلمان در مسکو امضا کردند.