صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۳۳۲۹۲
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۶ - ۲۶ مرداد ۱۴۰۰
شکست آمریکا در تولید ارتش و پلیس پایدار افغانستان و دلایل سقوط آنها در مقابل طالبان احتمالا سالها توسط تحلیلگران نظامی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ابعاد اساسی مسئله اما روشن است و بی‌شباهت به آنچه در عراق رخ داده نیست. این نیروهای «تو خالی» هرچند به برترین سلاح‌ها مجهزه هستند اما تا حدی زیادی از عنصر اصلی که همان انگیزه برای جنگیده است خالی شده‌اند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یورونیوز: نیروهای امنیتی افغانستان که طی دو دهه اخیر با صرف حدود ۸۳ میلیارد دلار ساخته و آموزش دیده بودند، آنقدر سریع و ساده تسلیم طالبان شدند که حتی مقام‌های آمریکایی را نیز غافلگیر کردند.

سرعت بالای پیشروی طالبان موجب شد ستیزه‌جویان این گروه در بسیاری از موارد حتی بدون اینکه گلوله‌ای شلیک کنند مناطق مختلف را به تسلط خود درآوند.

طالبان در حالی قدرت را در این کشور در دست می‌گیرد که از این سرمایه‌گذاری‌های گسترده آمریکایی‌ها استفاده کرده و تجهیزات و تسلیحاتی چون خودرو، هلی‌کوپتر و اسلحه و مهمات را که با هزینه آمریکا به افغانستان آورده شده، به سادگی در اختیار خواهد گرفت.

این گروه ستیزه‌جو با فتح ولسوالی‌های مختلف توانسته‌اند مجموعه‌ای از تجهیزات مدرن آمریکایی را تحت اختیار بگیرند. یک مقام دفاعی آمریکایی که نخواست نامش فاش شود با تایید این مطلب به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: «طالبان تجهیزات بسیار گسترده‌ای را در اختیار خود گرفته است. سقوط دولت افغانستان نتیجه یک قضاوت نادرست و شرم‌آور در مورد پایداری نیروهای دولتی افغانستان است. قضاوتی که توسط ارتش ایالات متحده و نهادهای اطلاعای صورت گرفته است.»

شکست آمریکا در تولید ارتش و پلیس پایدار افغانستان و دلایل سقوط آنها در مقابل طالبان احتمالا سالها توسط تحلیلگران نظامی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ابعاد اساسی مسئله اما روشن است و بی‌شباهت به آنچه در عراق رخ داده نیست. این نیروهای «تو خالی» هرچند به برترین سلاح‌ها مجهزه هستند اما تا حدی زیادی از عنصر اصلی که همان انگیزه برای جنگیده است خالی شده‌اند.

جان کربی، سخنگوی ارشد وزارت دفاع آمریکا روز دوشنبه با اشاره به اینکه با پول نمی‌توان اراده خرید، افزود: «شما نمی‌توانید رهبری را خریداری کنید. انگیزه و اراده هم با پول و تجهیزات به دست نمی‌آیند.»

داگ لوت، ژنرال بازنشسته ارتش که در دولت‌های جورج بوش پسر و باراک اوباما به هدایت راهبرد جنگی آمریکا در افغانستان کمک می‌کرد معتقد است هرچند افغان‌ها از منابع ملموس چیزهای بسیاری دریافت کردند، اما در منابع ناملموس آنها فاقد مهم‌ترین چیزها بودند.

لوت می‌افزاید: «اصلی‌ترین مسئله در یک جنگ استواری است. عوامل اخلاقی بر عوامل مادی غالب هستند. روحیه، نظم، رهبری و انسجام واحدها از تعداد نیروها و تجهیزات تعیین‌کننده‌تر هستند. ما به عنوان خارجی‌ها در افغانستان می‌توانستیم مواد لازم را فراهم کنیم، اما فقط خود افغان‌ها بودند که می‌توانستند عوامل اخلاقی و معنوی ناملموس را ارائه دهند.»

این اتفاقات در حالی رخ داده که شورشیان طالبان با تعداد نیروهای کمتر، تسلیحات ساده‌تر و همچنین بدون برخورداری از نیروهای هوایی توانستند به عنوان نیروی برتر خود را به واقعیت میدانی تحولات افغانستان بدل کنند. سازمان‌های اطلاعاتی ایالات متحده دامنه این برتری را تا حد زیادی دست‌کم گرفته بودند و حتی پس از آنکه جو بایدن رئيس جمهوری آمریکا در ماه آوریل اعلام کرد که تمام نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج می‌کند، همچنان آژانس‌های اطلاعاتی پیش‌بینی نمی‌کردند روند تحولات در این سمت و سو قرار گیرد.

استفان بیدل، استاد امور بین‌الملل و عمومی در دانشگاه کلمبیا و مشاور سابق فرماندهان آمریکایی در افغانستان در این خصوص به خبرگزاری آسوشیتدپرس می‌گوید: «اعلام بایدن برای زمان خروج از افغانستان دلیل سقوط نهایی بود. ما اگر از امید به عنوان یک اقدام استفاده نمی‌کردیم، متوجه می‌شدیم که عقب‌نشینی سریع نیروهای آمریکایی سیگنالی به نیروهای دولتی افغانستان می‌دهد که آنها رها شده‌اند.»

بیدل می‌افزاید: «مشکل خروج آمریکا این است که این سیگنال‌های سراسری را به صورت ناگهانی ارسال کرد و همه آنها را به یک شکل خواندند. پیش از ماه آوریل نیروهای دولتی افغانستان به آرامی اما پیوسته در حال شکست در جنگ بودند و وقتی فهمیدند شرکای آمریکایی آنها به خانه می‌روند، ایده تسلیم شدن بدون جنگ، همچون یک آتش‌سوزی گسترده به سراسر نیروهای دفاعی این کشور تسری یافت.»

ایالات متحده در طول این دو دهه تلاش کرده پایه‌های سیاسی دولت در کابل را گسترش دهد و به دنبال ایجاد دموکراسی در کشوری برود که مملو از فساد گسترده و سازمان‌دهی شده در کلیه نهادهای اداری و نظامی آن بود.

طی سالهای اخیر، رهبران نظامی ایالات متحده، مشکلات را کم‌اهمیت جلوه می‌دادند و تاکید می‌کردند که موفقیت در راه است. در سال ۲۰۱۵ کریس میسون استاد مطالعات جنگ در موسسه مطالعات استراتژیک کالج جنگی ارتش در مورد شکست ارتش و درس گرفتن از جنگ‌های گذشته کتابی نوشته بود. او در آن کتاب به مسئله افغانستان هم پرداخته بود.

کریس میسون در آن کتاب می‌نویسد: «در مورد افغانستان باید بدانیم که پیشتر ایالات متحده دو بار در ویتنام و عراق در سطح راهبردی در این مسیر پیش رفته است و حالا هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که به ما بگوید نتایج در افغانستان متفاوت خواهد بود.»

آقای میسون همچنین پیش‌بینی کرده بود که پوسیدگی در نظام سیاسی افغانستان امری اجتناب ناپذیر است و تنها مسئله این است که شکست و سقوط دولت چه زمانی اتفاق می‌افتد.

با وجود تمام اتفاقات رخ داده، برخی از عناصر ارتش افغانستان سخت در مقابل طالبان جنگیدند و از جمله کماندوها که تلاش‌های قهرمانانه آنها هنوز به کامل ثبت نشده است.

آنتونی کوردسمن، تحلیلگر قدیمی جنگ افغانستان در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی می‌گوید: «نیروهای امنیتی که در افغانستان توسط آمریکا و متحدینش در ناتو ایجاده شده بودند، به یک «خانه پوشالی» بدل شد که به راحتی هم سقوط کرد. دلیل این سقوط هم شکست رهبران غیرنظامی ایالات متحده آمریکا و همچنین دیگر متحدین این کشور بوده‌اند.»

رزمایش نیروهای افغان تا حد زیادی به وسعت حضور آمریکا وابسته بود به طوری که حتی حقوق سربازان افغان نیز توسط پنتاگون پرداخت می‌شد. این در حالی است که میزان فساد در میان این سربازان و افسران نظامی بسیار بالا بوده است.

به گفته دفتر بازرسی کل ویژه افغانستان که در سال ۲۰۰۸ ایجاد شده است از حدود ۱۴۵ میلیارد دلار که دولت آمریکا برای بازسازی افغانستان هزینه کرده حدود ۸۳ میلیارد دلار به توسعه و حمایت نیروهای ارتش و پلیس اختصاص یافته است. این ۱۴۵ میلیارد دلار علاوه بر ۸۳۷ میلیارد دلاری است که ایالات متحده در جنگ هزینه کرد. جنگی که با حمله در اکتبر ۲۰۰۱ آغاز شد.

این ۸۳ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری انجام شده برای نیروهای افغان در ۲۰ سال اخیر تقریبا دوبرابر بودجه سال گذشته برای کل قوای تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا و کمی بیشتر از بودجه سال گذشته واشنگتن برای کمک‌های مواد غذایی برای حدود ۴۰ میلیون آمریکایی بوده است.

کریگ ویتلوک، روزنامه‌نگار در کتاب خود با عنوان «برگ‌های افغانستان» نوشته است که مربیان آمریکایی سعی کرده‌اند روش‌های غربی را به نیروهای تازه‌کار افغان تحمیل کنند. در حالی که آنها به این فکر نکردند که آیا در حال سرمایه‌گذاری دلارهای مالیات‌دهندگان آمریکایی در یک ارتش واقعا پایدار هستند یا خیر؟

وی همچنین در آن کتاب می‌نویسد با توجه به اینکه استراتژی جنگی آمریکا به عملکرد ارتش افغانستان بستگی داشته پنتاگون به طور شگفت‌انگیزی به این پرسش توجه کمی کرد که «آیا افغان‌ها حاضرند برای دولت جانشان را فدا کنند یا خیر؟»