پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ ناهار به اتفاق انتظامالملک و میرزا غلامحسینخان خوردیم. عصر انتظامالملک به چای نزد میرزا علیاکبرخان دعوت داشت. قرار گذاشتیم در شانزلیزه برای شام یکدیگر را ملاقات کنیم.
بعدازظهر کتابچی آمد و دو سه ساعت نشسته حرف زد. مصدقالسلطنه را ملاقات کرده بود. میگفت چنین فهمیدم که محبتی به ممتازالسلطنه ندارد، اما تکلیف خود نمیداند که دربارهی او اقدامی بکند و نیز میگفت یکی از دوستان من در وزارت خارجه اطلاع پیدا کرده که مقام ممتاز دارد محکم میشود. خیلی از این بابت متالم شدم و متفکر که آیا میتوانم کاری بکنم یا نه؟
عصر که به میعاد انتظام رفتم با میرزا علیاکبرخان و میرزا محمدعلیخان بود. میرزا علیاکبرخان ما را برد به رستوران پرت دفین شام داد. در مراجعت قدری صحبت کردیم. گفت من در کابینهی سابق متالم بودم از اینکه شما نمایندهی ایران در مجمع ملل باشید، چون مجبور بودید از قرارداد ایران و انگلیس دفاع کنید، اما حالا که آن دولت نیست و پلتیک تغییر کرده لازم است که قبول کنید. قدری در باب مسائل پلتیکی و احوال نصرتالدوله و غیره صحبت کردیم و برای فردا شب که رفقای ایرانی را وعده گرفتهایم او را هم دعوت کردیم.
قوای ژاندارمری دولتی ساری را از بلشویکها گرفتهاند و این اسباب خوشوقتی است.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ص ۴۳۹.