سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در کشور جماهیر شوروی سیاست از اقتصاد جدا نیست، هرچه سیاست اقتضا کند در اقتصاد به کار میرود و آنچه بازرگانی ایجاب کند سیاست از آن پشتیبانی مینماید.
در همه جا سیاست و اقتصاد نقش واحدی را بازی میکند. هر کشوری سیاست خارجی خود را روی اقتصادش استوار میسازد. دوستیها و دشمنیها بیشتر برای ربودن بازارهای تجارت ظاهر میشود و حتی جنگها بر روی منافع اقتصادی به وجود میآید و بنابراین به استثنای کشورهایی که سازمان از هم در رفتهای دارند که نمیتوانند سیاست و اقتصاد خود را با هم تطبیق دهند، تمام کشورهای مهم و متمدن و حتی ممالک عقبافتاده نقشه اقتصادی دارند و بر روی نقشه اقتصادی، سیاست خارجی خود را مستقر میسازند و در حفظ و نگاهداری تجارت خارجی و موازنه دخل و خرج مملکتی از حیث واردات و صادرات کوشش میکنند اما هرگز نمیتوانند به پای روسیه شوروی برسند خواهید پرسید چرا؟
توضیحاتی که به عرض شما میرسد مطلب را روشن خواهد کرد:
در تمام خاک شوروی هرچه عمل میآید در اختیار دولت و متعلق به دولت است. هر تجارتی با هر کشوری صورت بگیرد به دست دولت و روی برنامه مشخص انجام میشود. تجارت و کسب انفرادی در سراسر این مملکت موقوف و متروک گردیده، موسسات و شرکتهای ملی صورت خارجی ندارد. کارخانجات متعلق به دولت است، محصولی هم که از کارخانجات بیرون میآید در دست دولت متمرکز میگردد. مواد خامی هم که به کارخانجات داده میشود باز به دست کشاورزان دولت به دست میآید و بنابراین از وقتی که دانه پنبه زیر خاک میرود تا وقتی که سر از خاک بیرون میکشد و برگ و گل میدهد و محصول خود را به دست بهرهبرداری میسپارد و به صورت مواد خام زیر ماشینها میچرخد و پارچهاش بیرون میآید تا وقتی به صورت مالالتجاره بستهبندی میشود و در ترن و کشتی قرار میگیرد و به بازارهای عالم عرضه میشود و به پول تبدیل میگردد و آن پول به مملکت برمیگردد همهاش به دست دولت، در اختیار دولت، روی نقشه دولت و بر روی سیاست دولت صورت میگیرد و این وضع را شما در هیچ کجای دنیا نمیتوانید پیدا کنید.
در سایر کشورها پنبه را یک دسته از مردم میکارند و عمل میآورند، دسته دیگر محصول را از کشاورز و مالک میخرند و در بازارهای داخلی به اختیار صادرکنندگان یا مصرفکنندگان میگذارند، کارخانهچی پنبه را به یک قیمت، صادراتچی به قیمت دیگر تقاضا میکند. هرگاه عرضه از تقاضا بیشتر باشد قیمت پایین میافتد و کشاورز و مالک از زحمات خود خیری نمیبینند و اگر معکوس آن باشد صادراتچی در مشکل فروش میافتد یا کارخانهچی نمیتواند پارچهاش را به قیمت مناسب در دسترس فروش بگذارد و بالاخره این دستهای فردی و تجارتهای خصوصی هرگز قدرت آن را پیدا نمیکنند که در برابر تجارت متمرکزشده در دست دولت شوروی مقاومت و پایداری کنند.
به همین جهت است که میگویند تجارت روسیه برای عالم خطرناک میباشد زیرا این کشور توانایی آن را دارد که قسمتی از بازارهای دنیا را به خود منحصر سازد به این ترتیب که با رقابت میتواند هر صاحب کارخانه و هر بازرگان و موسسه و شرکتی را نابود سازد؛ اگر ارادهاش تعلق بگیرد سیل جنس را به بازار میریزد و به قیمت کمتر میفروشد و به این ترتیب همه را ورشکست میسازد. همینطور در خرید جنس از کشوری میتواند با خودداری از خرید آنقدر قیمت را پایین بیاورد که فروشنده را بیپا سازد.
مسلم بدانید که قسمت زیاد محدودیتهای کنونی دنیا، بستن گمرکات و عوارض گزاف از ترس تجارت سیل آسیای شوروی است.
در این مملکت بزرگ همه چیز عمل میآید، تمام مصنوعات دنیا را تقلید کرده و میسازند و اکنون احتیاج صنعتی این کشور از دنیا رفع شده است از اتومبیل گرفته تا تانک و زرهپوش و طیارههای بمبافکن و هواپیماهای مسافربری و اقسام مختلف ادوات جنگی همه چیز را میسازند و احتیاجی دیگر به دنیا ندارند و اگر درهای مملکت را به کلی ببندند و داد و ستد خود را با همه کشورها قطع نمایند احتیاج مبرمی به دنیای خارج ندارند.
اما با این همه، تلاش میکنند و کوشش دارند که دایره تجارت خود را توام با سیاست شوروی با دنیا توسعه دهند و از این راه به استحکام مبانی اقتصادی خود بیفزایند و هرچه بیشتر توانایی و ثروت پیدا کنند؛ زیرا محصولی که در کشور پهناور روسیه به دست میآید، مصنوعاتی که از زیر دست دهها میلیون کارگر و صنعتگر خارج میشود، نه به قدری زیاد و نه به قدری ارزان تدارک میگردد که بر تصور آید و یا کشوری قدرت رقابت و برابری با آن را داشته باشد.
تشکیل کنفرانس اقتصادی بینالمللی مسکو، سیاست دولت شوروی را در این باره روشن ساخت. من خود از کسانی بودم که قبل از رفتن به این مسافرت تصور میکردم این کنفرانس جنبه تبلیغاتی دارد، مانوری است که در مقابل آمریکا میخواهند قدرت بینالمللی خود را نشان دهند و بالاخره کنفرانس اقتصادی نامی است که در زیر آن اسرار دیگری نهفته است، اما وقتی نماینده شوروی برنامه کنفرانس را ذکر کرد و تصریح نمود که جز مسائل بازرگانی و توسعه مبادلات بین کشورها مطالب دیگری طرح نمیشود و این کنفرانس از هرگونه انتقاد و مسائل سیاسی برکنار است و همه نطقها و تصمیمات کنفرانس روی همین زمینه ایراد میشد و در یکی از جلسات آخرین کنفرانس نطق نماینده ایتالیا را شنیدم که میگفت: «ما برای داد و ستد اینجا آمدهایم اگر بخواهید با فرمولهای خشک و غیرعملی که از تجارت دور باشد وقت ما را بگیرید، در جلسات آینده کنفرانس دیگر شرکت نخواهیم کرد» و باز وقتی چک و چونه نمایندگان بازرگانی شوروی را با چند بازرگان ایرانی بر سر خرید پانصد تن پشم و فروش سه هزار تن شکر شنیدم و نمایشگاههایی از امتعه و محصول کشورهای مختلف را در تالارهای عمارت کنفرانس و همچنین نمایشگان امتعه شوروی را در عمارت اتاق بازرگانی دیدم که به صورت بازار داد و ستد درآمده بود، دانستم که شورویها جدا در مقام آن هستند مخرجی برای میلیونها تن مواد صادراتی خود به دنیا پیدا کنند و به این وسیله سیاست خود را توام با اقتصاد در عالم توسعه دهند.
چرا، یک هدف بزرگتر از این هم دارند و آن این است که با تمام قوا میکوشند جنگ درنگیرد و از هر نغمهای که بوی صلح از آن استشمام شود پشتیبانی کنند و به طور قطع هدف سیاسی شوروی در تشکیل کنفرانس مزبور نزدیک شدن با ملل از راه اقتصاد و کوشش در تعمیم صلح نیز بود، زیرا جنگ این کشور را از فعالیت عظیمی که در هر رشته در دست عمل دارد بازمیدارد، فرصتهای مهم را از او میگیرد و این سرمایه بزرگ که عبارت از کار و فعالیت تودههای وسیع ملت شوروی است در حال توقف و رکود و تزلزل میافتد به این جهت شوروی خواهان جنگ نیست دنیا هم نگران همین وضع است.
بالاخره در تجارت خارجی با اصول و سیستمی که در جماهیر شوروی عمل میشود کسی حریف روسیه نیست، چون همه چیز در دست دولت متمرکز است و قدرت و توانایی همه کار دارد و جز رویه معامله متقابل و محدودیتهای گمرکی با اصول دیگری دنیا نمیتواند با این کشور تجارت و رقابت کند؛ مثلا اگر سیاست اقتضا کند که با برزیل معامله نماید و تاجر برزیلی جز قهوه متاعی نداشته باشد و قهوه برای شوروی در حکم تجملات باشد معهذا قهوه را میخرد و آنچه را آنها میخواهند میفروشد و باز اگر سیاست مقتضی باشد که با کشورهای آسیایی مثل هندوستان و پاکستان روابط بازرگانی که مقدمه ارتباط نزدیکتر سیاسی است باز کنند و آنها در مبادله چیزی نداشته باشند بدهند که به کار شوروی آید، در اینجا سیاست اقتضای آن را دارد که به نقد معامله شود و در برابر جنس لیره بپردازند. همین کار را میکنند چنانکه کردند اما درباره ایران سیاست چنین اقتضا دارد که مبادلات فیمابین محدود به چند قلم اجناس باشد آن هم به قیمتهای بازار تهران که روی هیچ ماخذی استوار نیست زیرا بازار هر روز دستخوش تحول است و زیانآور و در نتیجه بنیه مالی و توانایی خرید ملت ایران روز به روز تحلیل میرود.
من بر خلاف رویهای که اکنون پیش گرفته شده و تجارت فیماین در چهاردیواری چند قلم جنس محدود گردیده طرفدار توسعه مبادلات تجارتی ایران و شوروی هستم و معتقدم که رویه اقتصادی طرفین باید بر روی پایهای قرار گیرد که توسعه تجارت را به وجود آورد و در این باره نمایندگان تجارتی شوروی باید در داد و ستد خود با ایران تجدید نظر نمایند، بر اقلام معاملات خود بیفزایند، داد و ستد را روی قیمت بازار به زیان ما قرار ندهند. سابقا از ما خشکهبار میخریدند، مرکبات میخریدند، اقسام مواد خام و محصول کشاورزی صادر میکردند و رفته رفته یکی بعد از دیگری متروک شد تا امروز که روی دو سه قلم آن هم بهترین مواد صادراتی ما توقف کرده و آن را هم به قیمتی خریداری میکنند که بازرگان ناچار شود جنس مبادلاتی را به قیمت گران در دسترس مصرفکننده بگذارد و این عمل دور از سیاست اقتصادی دولتی است که دارای چنان قدرت و توانایی است که میتواند تمام احتیاجات اولیه ملت ایران را با کمترین قیمت که دیگران نتوانند رقابت کنند در دسترس ما بگذارد و متاع ما را نیز به قیمتی عادلانه خریداری کند تا بنیه تولیدکننده و مصرفکننده ایران تقویت شود و این همان خطمشی و برنامهایست که در کنفرانس اقتصادی مسکو تعقیب میگردید، یعنی با توسعه مبادلات سطح زندگی مردم دنیا بالا بیاید و فقر و پریشانی زائل شود.
با کمال صراحت میتوان گفت که دولت شوروی آنقدر که کوشش دارد بر ثروت و نیروی مادی خود بیفزاید و منافع ملت و مملکت خود را ملحوظ دارد هرگز حاضر نیست کوچکترین ارفاق را مگر روی نظر سیاسی با دیگران بکند و الا به خوبی میتوانست با عدم قطع معاملات خود با ایران و اندک کمک فنی کشاورزی نگذارد مرکبات صفحات شمالی مثل امروز از بین برود و کمبود احتیاجات مرکبات خود را از دولت ایسرائیل (فلسطین) تامین کند.
من تردید ندارم که این خودخواهی و حفظ منافع ملی و مملکتی منحصر به دولت شوروی نیست، هر ملتی چنین است؛ هر کشوری سعی میکند بر قدرت اقتصادی و بنیه مالی خود بیفزاید ولی حقا دو ملت همسایه و دو ملتی که مایلاند با هم روابط صمیمانه داشته باشند نباید اینقدر در معاملات با یکدیگر سخت و مشکل داشته باشند و چقدر بجاست که در همین مورد گلهمندی ملت ایران را از ذخیره طلاهایی که متعلق به ایران و در بانک مسکو باقی مانده است ابراز داریم.
راستی تاسفآور است که در این خصوص هیچ اقدامی نمیشود و حال آنکه مختصر طلای ذخیره ایران در برابر ثروت بیکران شوروی مانند قطره در دریا است که هیچ به حساب نمیآید.
این مسائلی است که در حسن تفاهم و تحکیم صمیمیت و علاقهمندی دو ملت تاثیر فراوان دارد و ما که خواهان تفاهم نزدیک بین دو کشور هستیم از روی کمال علاقه این انتقاد را میکنیم و امیدواریم نظریه ما را سفارت کبرای شوروی در تهران به مسکو با نظر مساعد و موافقی اعلام دارد و توجه اولیای محترم شوروی را به دو مسئله زیر جلت نماید:
۱- تجدید نظر در روش اقتصادی با ایران و اقدام در توسعه مبادلات تجارتی که بدون شک باعث بالا آمدن سطح زندگی طبقات پایین مردم میشود.
۲- تحویل ۱۱ تن طلا و ۷ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار ذخیره ملت ایران که پشتوانه اسکناس ماست و اکنون در بانک مسکو امانت میباشد.
بحث در سیاست و اقتصاد دولت شوروی ما را به انتقاد از روش اقتصادی آن دولت در ایران کشانید که اصلاح آن را روی هر برنامهای که دولتین توافق کنند رمز تحکیم و تشیید مناسبات دوستانه بین دو ملت میدانیم.
منبع: اطلاعات؛ پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۳۱