صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۱۷۴۲۴
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۰۰ - ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰
امروز منزل قوشه است. صبح از خواب برخاسته، دیشب فشندی بله شده بود. سوار شده، راندیم رفتیم تماشای کاروان‌سرای سنگی انوشیروانی. عجب بنایی بوده است. دستی سنگ‌هایش را خراب کرده‌اند. دبیر می‌گفت: «تاریخی دارد که معلوم می‌شود هزار سال بیش‌تر است ساخته شده است.»... امروز صبح که از آهوان حرکت شد، شیخ محمدحسن پسر حاجی ملاجعفر مرحوم از مشهد می‌آمد، به طهران می‌رفت، به حضور آمد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امروز منزل قوشه است. صبح از خواب برخاسته، دیشب فشندی بله شده بود. سوار شده، راندیم رفتیم تماشای کاروان‌سرای سنگی انوشیروانی. عجب بنایی بوده است. دستی سنگ‌هایش را خراب کرده‌اند. دبیر می‌گفت: «تاریخی دارد که معلوم می‌شود هزار سال بیش‌تر است ساخته شده است.»

طرف دست چپ به فاصله یک فرسنگ چشمه و بیدی هست، می‌گویند حضرت آن‌جا را نظر کرده است. خلاصه دمِ منزل قدری به فاصله سربالایی بود. من سواره رفته، آن طرف سوار کالسکه شدم، از آن‌جا الی قوشه همه جا سرازیر می‌رود و طرف دست راست و چپ راه به فاصله یک فرسنگ، نیم فرسنگ، دو فرسنگ کوه است. صحرا پست و بلندی دارد. کل صحرا علف و گل است. بوته‌های گون و قیچ [۱] و غیره خیلی بزرگ، مثل جنگل، گل زنبق، والک، رشکک، انواع اقسام گل‌ها خیلی بود. قیچ خودش یک گل زردی داشت شبیه به گل روغنی چمنی و معطر هم بود. بسیار صحرای باروحی بود.

خلاصه بعد از دو فرسنگ و نیم راندن، طرف دست راست به ناهار افتادیم. طولوزون و پیش‌خدمت‌ها همه بودند. رحمت‌الله‌خان را دیشب فرستاده بودیم، سواره برده بود با کلب‌حسین‌خان و حسینقلی‌خان، که از صحرای دست چپ آهو و گورخر برانند. چراغعلی آدمِ رحمت‌الله‌خان آمد که «حاضرند».

سوار کالسکه شده، تیپ و غیره را از راه گفتم بروند، خود با اتباع میرشکار، اشرک، تفنگداران، میرزا علی‌نقی، سیاچی و غیره رفتیم. خیلی از جعده [جاده] به صحرا، طرف دست چپ راندیم. رسیدیم به رحمت‌الله‌خان، سوار شده از گودالی که یارلغان بود مثل خندق عمیق، سیلاب خشکی میانش بود، آن طرف گذشتم. باز راندیم در صحرا ایستادیم، نشستیم دوربین انداختیم، دود کردیم، سواره‌ها حرکت کردند. بالاخره چیزی نیامد. میرشکار هم شلوغ می‌کرد، می‌گفت سواره‌ها آمدند، چیزی نیست. در این بین هوا ابر بود، باد و باران می‌آمد. من برگشتم رو به کالسکه. در این بین از عقب‌، های هو شد. آهو آمده بود، سواره‌ها تازی‌ کشیدند، دُور کردند گرفتند.

بعد باران تند شد. من باز راندم به کالسکه نشستم. باز آهو درآمد، می‌گرفتند می‌زدند. یک آهو از خندق گذشته آمد رو به کالسکه، سوار شدم که جلو بگیرم. ابراهیم‌خان نایب ناشی‌گری کرده، رو به آهو اسب تاخت، آهو رفت پایین.

آمدم دوباره کالسکه نشستم، راندیم طرف منزل. سه ساعت به غروب مانده وارد منزل شدیم.

بلوک تودروار [تویه- دروار] در دست چپ، در میان دره واقع است، پیدا نبود. خیلی از آن‌جا تعریف می‌کنند. باغات آبادی [و] ییلاق خوبی است.

امروز از منزل که درآمدیم از عقب کوه نیزه‌وا بسیار بلند و بسیار پُربرف پیدا بود. سر ناهار اشرک می‌گفت به مزرعه رفتم اسمش آب‌خوری بود. طرف دست راست قوشه، کاروان‌سرا و چاپارخانه است، دِه [و] فلان نیست. هوای این‌جا هم خیلی سرد و خوب بود، آب زیادی از دهات بالا به اردو انداخته بودند.

امروز آن‌جایی که به شکار رفتم، تپه بود، مثل دوشان‌تپه، از دور پیدا بود، خیلی شبیه بود به آن‌جا و کوه اطراف دوشان‌تپه، هر یک شبیهی داشت. عکاس‌باشی در منزل غصه‌دار بود، می‌گفت ناظرم از سمنان پول و اسب مرا ورداشته فرار کرده است.

باد شدیدی آمد، باران آمد. در این بین روضه‌خان آمده روضه خواندند. یک تکه آهو تازی رستم‌بیک تفنگ‌دار گرفت. دو آهو آدم‌های ساری‌اصلان با دو یوزپلنگ آوردند. صحرایی که من ایستاده بودم، این دو یوزپلنگ همان زیر پای من بوده‌اند. غلام نصرت و سواره‌نظام زده بودند. یکی خیلی بزرگ بود، به قدر پلنگ بود. یک آهو هم میانه سیاچی و تازی‌دارها و آیی منازعه بود، سر آهو را با یک ران آیی دمِ کالسکه آورد، گفت من زدم. سیاچی و غیره آمدند گرفتند. دو ران آهو را هم سیاچی آورد منزل. شب را هم الحمدالله خوابیدیم. امروز صبح که از آهوان حرکت شد، شیخ محمدحسن پسر حاجی ملاجعفر مرحوم از مشهد می‌آمد، به طهران می‌رفت، به حضور آمد.

 

پی‌نوشت:

۱- قیچ نام درختچه‌ای است که در بیابان‌ها می‌روید و در بعضی کتب به نام گواج برای آن ذکر شده است. (دهخدا)

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۶۰-۱۶۲.