شفقنا: بیست و هفتم رجب روز برانگیخته شدن این امت است. برانگیخته شدن این امت مفهومی حقیقی است، نه تصادفی تاریخی؛ بدین معنا که هرگاه امت بخواهد به پا خیزد، حرکت کند و رسالت خویش را ادا کند و نقش خود را به عهده گیرد، این کار ممکن و شدنی است و مانعی پیش روی امت قرار ندارد که برانگیخته شدن دوبارۀ آن را غیرممکن سازد.
به گزارش شفقنا نوشتۀ پیش رو سخنرانی امام موسی صدر در خطبۀ نماز جمعه مورخ ۱۹۷۸٫۰۶٫۳۰ میلادی است که در جلد نهم مجموعۀ دوازده جلدی گام به گام با امام موسی صدر منتشر شده است.
امام صدر در این سخنرانی ضمن بررسی تاریخی سالروز مبعث پیامبر به نحوۀ نزول قرآن و رویدادهای إسرا و معراج پرداخته است و با بیان سِرّ تقارن این سه رویداد، بر اتحاد و انسجام ادیان آسمانی تأکید میکند.
خطبۀ اول
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، والصلاه والسلام على خیر خلقه وخاتم رسله محمد، وعلى أنبیاء الله المرسلین. وسلام الله على آل بیته وأصحابه الطیبین، ومن اتبعهم بإحسان وسلک سبیلهم إلى یوم الدین.
این روز مبارک که روز جمعه است، ما را به یاد روزی می اندازد که خداوند مردمان را برای حساب گرد هم خواهد آورد. جمعه روزی است که در آن به حساب کارهای گذشتۀ خود میپردازیم و برای کارهای آینده برنامه ریزی می کنیم. هفتۀ آینده در چنین روزی، با مناسبتی ماندگار و مبارک روبه روییم. مناسبتی که در این هنگامۀ دشوار و در اوضاع سخت کنونی لبنان و جهان عرب، با درخشش پرتوهای خود راه را برای ما روشن می کند. آن روز مبارک، بیست و هفتم ماه رجب است. در این روز سه رویداد تاریخی به وقوع پیوسته است: نخست، مبعث شریف نبوی؛ دوم، واقعۀ اِسرا و سوم، معراج رسول خدا(ص). بدین ترتیب، سه حادثه و سه افتخار بزرگ رسول خدا(ص) در روز بیست و هفتم رجب اتفاق افتاده است.
مبعث
مناسبت اول: مبعث؛ در چنین روزی بعثت و رسالت پیامبر آغاز شد و نقطۀ شروع ابلاغ رسالت الهی پیامبر(ص) بود که به تعبیر قرآن کریم، به صورت تفصیلی و تدریجی بوده است، زیرا قرآن کریم یک بار در ماه رمضان به صورت کلی و یکباره نازل شده است که خود قرآن آن را «إنزال» می نامد و می فرماید: «ما در شب قدرش نازل کردیم.»[۱]
اما چنانکه در سیرۀ مبارک پیامبر آمده است، بعثت ایشان و آغاز دعوت مردم به اسلام در بیست و هفتم رجب بوده است. مبعث رسول خدا(ص) در واقع مبعث امت است و چنانکه از معنای لغوی و اصطلاحی آن برمی آید، در این روز نبوت و دعوت پیامبر(ص) شکل جدیدی به خود می گیرد و گویی از حالت ناپیدا، به حالت آشکار و پیدا درمی آید و از حالت پنهان و منفعل، به رویکردی فعال و تأثیرگذار تبدیل می شود.
به تعبیر دیگر، امت اسلام بار دیگر برانگیخته می شود تا گواه بر آفرینش و بر مردم باشد، و پیامبر(ص) نیز بر آنان گواه باشد. از این رو، بیست و هفتم رجب روز برانگیخته شدن این امت است. برانگیخته شدن این امت مفهومی حقیقی است، نه تصادفی تاریخی؛ بدین معنا که هرگاه امت بخواهد به پا خیزد، حرکت کند و رسالت خویش را ادا کند و نقش خود را به عهده گیرد، این کار ممکن و شدنی است و مانعی پیش روی امت قرار ندارد که برانگیخته شدن دوبارۀ آن را غیرممکن سازد.
اسراء
مناسبت دوم: اسراء؛ مسئولیت دوم پیامبر که در روز بیست وهفتم رجب برعهدۀ ایشان قرار گرفت، مناسبت «اسراء» بود: «منزه است آن خدایی که بندۀ خود را شبی از مسجدالحرام به مسجدالأقصی که گرداگردش را برکت دادهایم، سیر داد.»[۲] این «انتقال» به یکی از مفاهیم عظیم تاریخ رسالت پیامبر(ص) اشاره دارد. هدف از ارائۀ این نماد و این جابه جایی، فقط نشان دادن معجزه و کرامت و آشکارکردن امری غیرممکن در برابر مردم نبوده است.
برای خداوند متعال آسان است که پیامبر خود را چنین قدرتی عطا کند. هدف و غایت اصلی این رویداد، چنانکه قرآن کریم بیان فرموده، آن است که خداوند متعال نشانه ها و آیات خود را به پیامبرش بنمایاند و افق های فکر و روح محمد(ص) را گسترده تر سازد و آنچه را که تا آن روز از آن ها بی خبر بوده، به آن حضرت بشناساند. در منطق امت اسلام و در منطق رسالت اسلامی، واقعۀ اِسرا واجد معنایی جاودان و ماندگار است که با استمرار حیات امت، استمرار یافته و با ادای رسالت به فرجام می رسد. این معنا عبارت است از تلاقی و پیوند میان مسجدالحرام و مسجدالأقصی. چنانکه می دانیم مسجدالأقصی محل تلاقی ادیان آسمانی گذشته است.
مسجدالأقصی مهد و پرورشگاه مسیح(ع) و محل آغاز رسالت موسی(ع) است. همچنین، مسجدالأقصی و سرزمین مقدس، محلی اصلی در جابه جایی ابراهیم(ع) است که آن حضرت از آنجا به بین النهرین، فلسطین و حجاز، که محل بیت الله الحرام است، رفت وآمد داشت. بنابراین، مسجدالأقصی نماد ادیان پیشین و تجسم رسالت های الهی گذشته است و اسلام نیز در قرآن کریم تأکید می کند که دین خداوند یکی بیش نیست، زیرا خدا یکی است و آفرینش هم یکی است و هستی هم یکی بیش نیست. قرآن کریم اشاره می کند که آن رسالت واحد الهی را پیامبران و انبیا و آموزگاران مختلف و با شیوهای متناسب با سطح فکر و میزان پیشرفت جوامع در طول زمان از ازل تا به ابد تشریح کرده اند. پس رسالت الهی یکی است. بدین ترتیب، حضور یک شخص در یک شب معین در مسجدالأقصی و مسجدالحرام، تجلی ارتباط و پیوند اسلام با ادیان گذشته است و این پیوند در قرآن کریم به وضوح بیان شده است.
از منظر قرآن کریم، هر پیامبری تأییدکنندۀ آیین های پیشین و بشارت دهندۀ آیین های پس از خود بوده است. پس رسالت های یکپارچۀ الهی، به تعبیر قرآن کریم، در این شب متجلی شده است و واقعۀ إسرا که همان انتقال پیامبر اکرم(ص) از مسجدالحرام به مسجدالأقصی است، در این شب مبارک رخ داده است. بنابراین، اسلام دینی نوظهور و بی ارتباط با گذشته نیست، بلکه آخرین حلقه از زنجیرۀ رسالت های یکپارچۀ آسمانی است که خداوند آن ها را با فرستادن پیامبران و دعوت از مردمان آشکار کرده است.
در این شب، علاوه بر پیوند و تلاقی اسلام و ادیان پیشین، حضرت محمد(ص) نیز با پیامبران پیشین دیدار و ملاقات کرده است، چنانکه روایات مربوط به إسرا و معراج به این مطلب اشاره دارد. بدین ترتیب، علاوه بر تلاقی و پیوند آیین های آسمانی، مشاهده می کنیم که اسلام، این آیین الهی، با همۀ تمدن های بشری پیوند و همسویی دارد.با بررسی تاریخ تمدن های بزرگ جهان، تمدن هایی که در جای جای کرۀ زمین، از سواحل فرات تا یونان و مصر و دیگر مناطق زمین شکل گرفتند؛ با بررسی تفصیلی این تمدن ها درمی یابیم که مبدأ و سرچشمۀ همۀ آن تمدن ها همین منطقۀ مبارکی است که خداوند آن را برکت و شرافت داده است. این یک بحث تاریخی مفصل است که با مراجعه به منابع آن می توان دریافت که دین و آیین الهی و پیامبران آسمانی توانستند موانع را از سر راه انسان بردارند و آدمی را به درک و فهم طبیعت و تعامل با آن و کشف حقایق هستی رهنمون شوند و این همان علمی است که قرآن کریم در سورۀ بقره از آن به «سجدۀ ملائکه» تعبیر می کند و در نتیجۀ آن انسان می تواند بر نیروهای طبیعت تسلط یابد و آن نیروها را به ثمر برساند و به تسخیر خود درآورد.
باتوجه به این مهم درمی یابیم که آنچه توانست راه تسلط یافتن بر هستی را به انسان بیاموزد و آدمی را در عرصه های مختلف تمدن به پیش بَرد، عبارت است از دین الهی، پرستش خداوند یکتا و شکستن بت هایی که انسان را از حرکت بازمی دارند و مانعی در راه حرکت او هستند. مبدأ و سرچشمۀ این آیین ها، همین سرزمین مقدس است، همین سرزمین مسجدالأقصی و اطراف آن است که خداوند آن را برکت عطا کرده و علم بشر از اینجا در جهان گسترش یافته است. بنابراین، انتقال رسول خدا(ص) از مسجدالحرام به مسجدالأقصی، تعبیر روشنی است که نشان می دهد این دین، از علم و پیشرفت بشر حمایت می کند.
چگونه جز این تواند بود، حال آنکه آیین الهی آدمی را خلیفۀ خداوند بر روی زمین و هدایت گر و راهبر تمامی نیروهای جهان هستی می داند. هر موجودی در جهان نقش و جایگاهی دارد. هر موجود یک نقش و وظیفۀ الهی دارد که آن را به خوبی و به طور کامل ایفا و ادا می کند و قرآن کریم این نقش را «سجود» می نامد، آنجا که می فرماید: «آیا ندیدهای که هرکس در آسمانها و هرکس در زمین است خدا را سجده میکند؟» [۳] اما نقش انسان، سجدۀ انسان، نماز و نیایش و تسبیح انسان عبارت است از جانشینی خداوند بر روی زمین، تسخیر نیروهای هستی و ارتقای نفس و جان خویش و هدایت آن به سوی کاروان واحد هستی، که از خداوند آغاز می شود و به سوی او بازمی گردد.
بدین ترتیب، این نماد، این مفهوم و این مناسبت که مناسبت اسرا است، عبارت است از انتقال پیامبر(ص) از مسجدالحرام به مسجدالأقصی؛ و در نتیجه، تلاقی و ارتباط اسلام با ادیان پیشین، که نشان می دهد اسلام، تمدن های بزرگ بشری را که پیش از اسلام وجود داشته اند، هدایت و راهنمایی می کند و به مقصد می رساند.
معراج
مناسبت سوم: معراج رسول خدا(ص) و ارتقا به افقهای والا. معراج همان رسیدن به مقام قرب الهی است: «سپس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد، تا به قدر دو کمان، یا نزدیکتر.»[۴] معراج همان انتقال و ارتقای رسول خدا(ص) از این جهان و این مرتبه، به جهانی دیگر و افقی بالاتر است، جهانی که ابعاد آن را نمی شناسیم و فقط می دانیم که آفاقی فراتر از این جهان است که هدف از آن، نشان دادن آیات بزرگ پروردگار به اوست و علاوه بر این، یک پیام و یک مفهوم خاص در حیات امت اسلام دارد که عبارت است از صعود و ارتقا، جاودانگی و حرکت به سوی آسمان؛ بدین معنا که انسانِ ازهم گسیختۀ خودبین که در بند زمین است، به انسانی تبدیل می شود که تحت حمایت و راهنمایی خداوند است. و به تعبیر قرآن: «نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.» جاودانگی اسلام، عظمت اسلام، ژرفای اسلام و معنویات اسلام، همگی مفاهیمی هستند که در کلمۀ معراج نهفته اند.
با نگاهی به روایات پیامبر(ص) که در آنها مشاهدات خود را در شب معراج بیان فرموده، میتوانیم به «تفاوت افق» پی ببریم و دریابیم که رسول خدا بر روی زمین چگونه می نگریست و در شب معراج چگونه می توانست به جهان بنگرد. او چه دید؟ و چگونه دید؟ چگونه توانست امور مادی را با دیدۀ معنوی و نافذ مشاهده کند؟ به گونه ای که تا ژرفای طبیعت و تا اعماق رفتار انسان نفوذ کند. این سه مفهوم و این سه مناسبت در بیست وهفتم ماه رجب اتفاق افتاده است. روزی که محمد(ص) مبعوث شد. روزی که آن حضرت به فرمان خدا برانگیخته شد و این امت را احیا کرد. سپس، رابطه و پیوند میان این امت با امت ها و ادیان و آیین های پیشین را مورد تأکید قرار داد و در ادامه، ارتباط آن را با تمدن های بزرگ جهان تأکید کرد و از این تمدن ها حمایت کرد و آنها را تأیید کرد.
علاوه بر اینها، مناسبت مذکور موجب شد که این دین، برای پیروانش دین فطرت باشد و جاودانه و متعالی گردد و انسان ها به مسائل از دیدگاه ماهوی و عمیق بنگرند، به گونه ای که روزگار، هر روز آنان را به مبعثی جدید، اسرائی جدید و معراجی جدید فرا می خواند.
فرزندان این امت، هر روز به تحرک و پویایی و درک این معانی و پیمودن راه پیامبر(ص) فرا خوانده می شوند. مناسبت بزرگی به ما نزدیک می شود و روزهای ما را روشن می گرداند و آنها را برکت و حیات می بخشد. بیایید بار دیگر به برانگیخته شدن و حرکت و جاودانگی اندکی بیندیشیم. این روز، روزی است که ما را به خروج از تفرقه و چندگانگی و جدایی و پایاندادن به دوران گروهگرایی و دسته بندی و دوری از تناقض و حرکت به سوی امت واحده فرا می خواند. ما را به مسئولیت پذیری دعوت می کند. به إسرا و انتقال از مسجدالحرام به مسجدالأقصی فرا می خواند تا اهمیت فلسطین و مسجدالأقصی را در تاریخ و زندگی خود دریابیم.
ما از منظر سیاسی به این قضیۀ مقدس نمی نگریم. کاری به آن نداریم که چه می دهیم و چه می گیریم و در زندگی ما چه تأثیری دارد. در واقع، این قضیه دین ما و ایمان ماست. مبنای تفکر و باور و تکاپوی دوبارۀ ماست. بدان ایمان داریم و با خداوند بر سر آن پیمان می بندیم و این راه را می پوییم. بنابراین، دعوت ما برای بازگشت به فلسطین، فراخوان سیاسی نیست و به گفته های کارشناسان سیاسی و افراد و گروه ها و شخصیت ها و احزاب سیاسی شباهتی ندارد، زیرا بازگشت به فلسطین، تجلی نماز و ایمان و دعای ماست. در راه آن دشواری های بسیاری تحمل کرده ایم و با تحمل این دشواری ها خود را به خداوند نزدیک می کنیم، حتی اگر این دشواری ها را اهالی آن سرزمین بر ما روا دارند.
مفاهیم بلندی در این روز تجلی می یابد؛ معراج عبارت است از دعوت به جاودانگی، دعوت به سوی آسمان، دعوت برای دیدن حقایق. از طرفی، این روز در ماه رجب قرار دارد که ماه ولادت امیر مؤمنان امام علی بن ابیطالب(ع) است. در روایات اهل بیت(ع) آمده است که ماه رجب ماه علی(ع) و ماه شعبان ماه محمد(ص) است. این ماه، ماه علی است؛ با همۀ معانی و ویژگی هایی که در علی سراغ داریم. ما علی(ع) را به چه می شناسیم؟ آیا او را به رنگ چشمانش، بلندی قامتش، کشیدگی انگشتان دستش، بزرگی هیکلش یا وزنش می شناسیم؟ هرگز اینطور نیست. ما علی را به شجاعت، به بخشندگی، به پهلوانی، به عبادت، به والایی و بلندنظری، به تسامح، به صدقه های پنهانی و ناشناس، به فصاحت و علمش می شناسیم. این مفاهیم در کنار یکدیگر قرار می گیرند و تجلی می یابند و تصویری از علی در ذهن ما پدید می آورند. ما نیز در برابر عظمت او با احترام و تکریم می ایستیم، به او عشق می ورزیم و با او پیمان می بندیم که در زندگی خود همواره راه او را بپیماییم. معنای ماه علی این است.
پس ای برادران مؤمن، در این روز جمعه که روز محاسبه و بازنگری اعمال است، به اعمال هفتۀ گذشتۀ خود مراجعه می کنیم و چنانکه در حدیث شریف آمده است، پیش از آنکه به حساب ما برسند، خود به حسابمان رسیدگی می کنیم و به هفتۀ آینده می اندیشیم. امروز روز بازنگری در حساب اعمال خویش است. باید به یاد داشته باشیم که در ماه علی هستیم و در ماهی قرار داریم که سه مناسبت در آن واقع شده است، برانگیخته شدن امت و تجدید حیات امت و إسرا و انتقال رسول خدا(ص) که بر مفاهیم و آموزه های ما تأثیر عمیقی به جا نهاده است و نیز معراج مبارک پیامبر(ص) به آسمان. با توجه به این ابعاد، از رهبری علی، از امامت علی، از غدیر علی، از برکت علی، از حوض علی و از کوثر علی توشه برمی گیریم، نیرو و توان و قدرت روح می گیریم؛ همان بزرگ مردی که فرمود: «اگر همۀ اعراب در دشمنی با من گرد هم آیند، برایم مهم نیست که من بر مرگ افتم یا مرگ بر من افتد.» همان بزرگ مردی که از روی کرم و بخشندگی، هنگام انفاق در راه خدا، کاه و طلا برایش تفاوتی ندارد. با چنین قوتی، با چنین عبادت و جرئت، با چنین اخلاص و نگرش نافذی بود که آن حضرت اقدام می کرد. اینها اسلحۀ علی(ع) است. باید این اسلحه را برگیریم. باید به این ابزارها مجهز شویم تا با ادای وظایف سه گانۀ خود که روز مبعث و إسرا و معراج تجلی آن است، زندگی خود را روشن کنیم و کابوسی را از میان برداریم که مدتها میهن و منطقۀ ما را در بر گرفته است.
پس با تأکید بر این وسیله و این روش و این مناسبت، در روز مبارک جمعه که روز نزدیکی به خداست و در مسجد که خانۀ گرانقدر خداست و هیچگاه کسی از در آن رانده نمی شود، از خداوند می خواهیم به ما توفیق دهد که بتوانیم از اصحاب حقیقی محمد(ص) و علی(ع) باشیم. حضرت محمد(ص) و علی(ع)، که پیرو و شاگرد و داماد و پسرعموی آن حضرت بود و به او ایمان داشت، هر دو در جامعه ای آکنده از دشواری زندگی می کردند. جامعه ای که هیچگاه روح بلند آنان را راضی نمی کرد و با اندیشۀ آنان مطابق نبود. آن ها جامعه را دگرگون کردند. بر آن تأثیر گذاردند و آن را به جامعه ای مطابق با شیوۀ خود تبدیل کردند.
بنابراین، مناسبت هایی همچون مبعث و إسرا و معراج و روز جمعه، هیچ یک از این مناسبت ها، هرگز انسان را به منفعل بودن و دست روی دست گذاشتن و منتظر تغییر و تحول ماندن دعوت نمی کند. به منتظر ماندن برای بهبود اوضاع و یا خوشبینی و یا بدبینی دعوت نمی کند. این مناسبتها به ما میگوید: راه و روش خود را تغییر دهید؛ خود را تغییر دهید؛ ابزارهای خود را تغییر دهید تا بتوانید جامعه ای مطلوب برای خود و فرزندانتان ایجاد کنید. اما دست روی دست گذاشتن و منتظر وقایع ماندن یا منتظر اقدام دیگران بودن، شیوه و روش محمد(ص) و علی(ع) نیست؛ و إنشاءالله ما رهروان طریق آن ها خواهیم بود.
————–
پی نوشت ها:
[۱] سوره قدر، ۱
[۲] اسراء، ۱
[۳] حج، ۱۸
[۴]نجم، ۸ و ۹