صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۰۲۷۷۱
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۰۰ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۹
صورت‌حساب آوردند. دیدم اولا مرا پانسیون محسوب نداشته‌اند و حال آن‌که روز اول مدیر مهمان‌خانه گفت بدون پانسیون قبول نمی‌کنم و قیمت اعلای پانسیون اطاق من روزی چهل فرانک بود. از این گذشته چند روز که من در هوتل ناهار نخورده بودم پای من حساب کرده بودند. گفت‌وگو کردم در مسئله پانسیون. چون از اول شش‌میخه نکرده بودم قبول نکردند. خودم هم سستی کردم. اما اشتباه دویم را اصلاح کردند. به این ترتیب ششصد و بیست فرانک برای خرج مهمان‌خانه دادم، در صورتی که دویست فرانک اجحاف بود... روی‌هم‌رفته این مسافرت غیر از خریدی که سوغات کرده‌ام هزار فرانک برای من تمام شد و این سیاحت و گردش به این مبلغ می‌ارزید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح اسباب‌های خود را بستم. چون زیاده از یک هفته توقف من در هوتل شده بود صورت‌حساب آوردند. دیدم اولا مرا پانسیون محسوب نداشته‌اند و حال آن‌که روز اول مدیر مهمان‌خانه گفت بدون پانسیون قبول نمی‌کنم و قیمت اعلای پانسیون اطاق من روزی چهل فرانک بود. از این گذشته چند روز که من در هوتل ناهار نخورده بودم پای من حساب کرده بودند. گفت‌وگو کردم در مسئله پانسیون. چون از اول شش‌میخه نکرده بودم قبول نکردند. خودم هم سستی کردم. اما اشتباه دویم را اصلاح کردند. به این ترتیب ششصد و بیست فرانک برای خرج مهمان‌خانه دادم، در صورتی که دویست فرانک اجحاف بود.

خلاصه حساب مهمان‌خانه را پرداختم و ناهار را زودتر خوردم که به راه‌آهن برسم. شیبانی هم آمد به اتفاق به گار [ایستگاه] رفتیم. چون از پیش جا گرفته بودم از این جهت زحمتی نداشتم. سر ساعت یک بعدازظهر ترن حرکت کرد. شیبانی چند فقره پاکت از مادام علیقلی‌خان و پچه‌هایش آورده بود که در پاریس به پست بدهم. روی‌هم‌رفته این مسافرت غیر از خریدی که سوغات کرده‌ام هزار فرانک برای من تمام شد و این سیاحت و گردش به این مبلغ می‌ارزید. در تولُن و بعد در مارسیل در گار شوکولا و یک پرتقال و کبریت و یک روزنامه «تان» خریدم. شب معلوم است که خواب خیلی راحت نبود، مع‌ذلک کمتر از وقت آمدن بد گذشت. شاید به واسطه تجربه و ترقب بود. یک پیرزنی هم در حجره [کوپه] ما بود که مثل بچه‌ها می‌بایست مواظبتش کنند.

امروز باران می‌آمد و روی‌هم‌رفته بر حسب اتفاق من در موقع ابر و باران نیس رسیده بودم، در صورتی که معروف است که غالبا در نیس آفتاب است و ابر و باران خیلی کم دارد. از مارسیل که گذشتیم هوا کم‌کم تاریک و شب شد. اشتغال من در راه‌آهن خواندن کتاب «گیلمینو» و روزنامه بود.

 

منبع: یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۳۱۹ و ۳۲۰.