محمد حسین خانلرخانی: در روزها و هفتههای گذشته مخصوصا هر چه به زمان پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ نزدیک میشویم شاهد تنش بیشتر میان ایران و آمریکا هستیم. این وضعیت در روزهای اخیر با توجه به سالروز شهادت سردار سلیمانی بیش از پیش تشدید شده است.
ورود نیروهای نظامی آمریکا مخصوصا بمب افکنهای بی ۵۲ و البته آرایش دفاعی نظامیان این کشور در منطقه باعث واکنش مستقیم رهبران دیپلماتیک و نظامی کشورمان شده است. در این رابطه فرمانده سپاه از آمادگی برای هر گونه واکنش سخن گفت و وزیر خارجه نیز نسبت به تبعات هر گونه رفتار تهاجمی آمریکا هشدار داد: «هر گونه اتش بازی با پاسخ متقابل جدی همراه خواهد بود.» این در حالی است که احساس تهدید تنها از سوی ایران نیست بلکه طرف آمریکایی نیز از رفتار ایران خصوصا در عراق احساس تهدید کرده است. یک افسر ارشد نظامی آمریکا در این رابطه گفت: «ایران شماری از موشکهای کوتاهبرد خود را به عراق برده و در اختیار نیروهای شبهنظامی شیعه قرار داده است. ایالات متحده نشانههای فزایندهای مشاهده میکند که حاکی از برنامهریزی ایران برای حمله علیه نیروهای آمریکایی است. البته خواندن مقاصد ایران دشوار و گاه غیر قابل پیشبینی است.»
بر این اساس هر دو طرف در حالی که اقدامات خودشان را صرفا تدافعی عنوان میکنند هر گونه نیت و رفتار تهاجمی را به طرف مقابل نسبت میدهند. پمپئو اخیرا در این مورد گفت:«رژیم ایران به بیثباتی و تروریسم دامن زده و آمریکا و متحدان ما را تهدید کرده است.» وزیر انرژی اسرائیل نیز احساس تهدید را اینگونه عنوان میکند: « اسراییل در یک سالگی ترور (شهید) قاسم سلیمانی، باید آماده باش باشد. ایران اهدف اسرائیلی را مورد هدف قرار خواهد داد و به دنبال بهانههایی برای حمله به اسرائیل است و بنابراین ما باید انگشت خود را روی ماشه بگذاریم و در بالاترین حالت هشدار قرار بگیریم.»
بر این اساس در روزهای گذشته طیف وسیعی از تحلیلها حول این موضوع که آیا آمریکا خواستار حمله به ایران است و یا ایران به دنبال انتقام از آمریکا در سالروز شهادت سردار سلیمانی است، شکل گرفته است. در این خصوص با اشاره به روزهای آخر ریاست جمهوری ترامپ و تلاش عربستان و اسراییل برای ایجاد مانع جهت بازگشت بایدن به برجام، تحلیل میشد که آمریکا به دنبال نبرد با ایران است. از سوی دیگر تحلیلهایی بر تدافعی بودن تحرکات آمریکا تاکید دارند. بر این اساس تحرکات آمریکا در منطقه تلاشی از سوی این کشور برای بازداشتن ایران از انتقام برداشت میشود. در مقابل تحلیلهایی به رفتار ایران پرداختهاند به نحوی که برخی تحرکات ایران را ناشی از تلاش برای انتقام میدانند و بعضی دیگر این تحرکات را نوعی کنش تدافعی برای رفع تهدید آمریکا عنوان کردهاند.
نقطه مشترک این تحلیلها تاکید و تلاش برای درک نیت هر یک از طرفین بوده است. اینکه آیا ترامپ سعی دارد آخرین ضربهاش را به ایران بزند و عربستان و اسراییل نیز در این مسیر آن را تحریک میکنند یا اینکه آمریکا در دوران حساس و شکننده گذار نگران رفتار تهاجمی ایران است و تحرکات اخیرش صرفا جنبه تدافعی داشته و نیت حمله ندارد. از سوی دیگر آیا نیت ایران حمله به منافع و متحدان آمریکا در منطقه است یا اینکه صرفا در پی دفاع از خود در مقابل حمله احتمالی آمریکا است. بر این اساس میتوان استدلال کرد که شکلگیری ابهام و عدم قطعیت در فضای موجود موج میزند. یک مقام امریکایی صرحتا به این ابهام اشاره میکند: «روشن نیست که افزایش سطح آمادهباش نیروهای دریایی ایران در خلیج فارس به خاطر دفاع در برابر اقدام احتمالی آمریکا است یا این نیروها قصد دارند علیه یگانهای آمریکایی در خلیج فارس اقدامی انجام دهند.»
با توجه به ابهام جدی در خصوص نیات کنشگران اصلی، میتوان نتیجه چنین فضایی را شکلگیری «معمای امنیت» دانست که به عنوان ساختاری عینی عملا خواست و اراده کنشگران و رفتار آنها را تحت الشعاع قرار میدهد. بر این اساس استدلال میشود ورای نیات تهاجمی یا تدافعی، وضعیت ناشی از معمای امنیت باعث خواهد شد طرفین وارد چرخه معیوب افزایش قدرت (بازدارندگی) و ناامنی شوند؛ وضعیتی که میتواند امکان منازعه را بیش از پیش و جدا از نیات واقعی کنشگران تقویت کند.
معمای امنیت به وضعیتی اطلاق میشود که کنشگران علیرغم نیاتشان در فضای آنارشی به سمت و سویی هدایت میشوند که نهایت منجر به منازعه خواهد شد. آنچه در این میان از اهمیت برخودار است عدم وجود اقتدار مرکزی و در تداوم آن شکلگیری عدم قطعیت است. در وضعیتی که اقتدار غایی وجود ندارد کنشگران برای اطمینان از امنیتشان به کنشهای خودیاری و افزایش قدرت رو میآورند (رفتار خودیاری) اما نتیجه رفتارهای امنیتجویانهشان باعث تهدید دیگران و تلاش آنها برای افزایش قدرت خواهد شد، چنین تلاشهایی باعث شکلگیری لابیرنت بحران و افزایش کلی ناامنی میشود. اگر چه انگیزه حفظ خویشتن و بقاء محرک این وضعیت است اما در ادامه چرخه معیوبی بوجود میآید که در تداوم آن بازیگران با بالارفتن از نردهبان تهدید، معمای امنیت را تشدید میکنند. درست به همین دلیل وضعیت میان دولتها را وضعیتی تراژیک مینامند. عدم وجود نهادهای جاافتاده، رابطه خصمانه و مبتنی بر بیاعتمادی و همینطور دخالت عاطفه عزت و احترام باعث تقویت معمای امنیت میگردد.
اکنون در روابط میان ایران و آمریکا شاهد شکلگیری این وضعیت هستیم. آمریکاییها با پیگیری سیاست فشار حداکثری و در تداوم آن ترور سردار سلیمانی حس تهدید وجودی برای ایران ایجاد کردند. در مقابل ایران نیز با تقویت محور مقاومت، تقویت توان موشکی و ساقط کردن پهباد متجاوز آمریکایی واکنش نشان داد. در حالی که طرفین رفتارهای خود را تدافعی عنوان میکنند اما برآیند کنشهایشان ایجاد ناامنی برای طرفین شده است.
معمای امنیت با توجه به شرایط زیر هر چه بیشتر تقویت میشود:
- سابقه طولانی از عدم اعتماد و خصومت میان طرفین: اگر چه گفته میشود در نظام بینالملل دوست و دشمن دائمی وجود ندارد و تنها منافع دائمی هستند اما سابقه تاریخی روابط میان کشورها تاثیر به سزای در اعتماد یا عدم اعتماد میان دولتها دارد. در این خصوص سابقه قریب به ۷۰ ساله بیاعتمادی ایرانها نسبت به آمریکا و همینطور بیاعتمادی و خصومت چهل و اندی ساله آمریکاییها با ایران، حوزه ابهام و عدم قطعیت را بیش از پیش در روابط دو کشور افزایش داده است. امری که در تشدید معمای امنیت از اهمیت بالایی برخوردار است.
- عدم وجود نهادها و رژیمهای مرتبط جهت افزایش اطلاعات نسبت به نیات طرف مقابل و ایجاد فضای مکالمه مستقیم: در حالی که نگرانی نسبت به تحرکات دیگران میتواند مولد رفتارهای امنیتجویانه و در نهایت شکلگیری منازعه باشد، رژیمها و نهادهای بینالمللی با ایجاد ارتباط موثر میان طرفین و سازوکارهای مهار چرخه معیوب ناامنی میتواند از تاثیرات مخرب معمای امنیت به شدت بکاهد. این درحالی است که نه تنها رژیم امنیت موثری که بتواند رفتارهای ایران و آمریکا را متعادل کند میان طرفین وجود ندارد، بلکه حتی ارتباط دو طرف نیز در حداقل ممکن و از طریق کشورهای ثالثی مانند قطر برقرار است. در وضعیتی که ارتباطات به حداقل میرسد، ابهام و عدم قطعیت افزایش یافته و بحث سوء تفاهمها و برداشت غلط تقویت میشود. براین اساس امکان برداشت تهاجمی از هر گونه رفتار طرف مقابل به بیشترین حد ممکن میرسد.
- شرایط بحرانی کل منطقه: وضعیت کنونی خاورمیانه مانند انباری از باروت است. شکافها و گسلها متقاطع به نحوی تقویت شدهاند که هر لحظه امکان جنگ وجود دارد. سیدحسن نصرالله صراحتا به این وضعیت اشاره میکند: «منطقه در یک تنش شدید قرار دارد و نمیدانیم چه حادثهای به کجا ممکن است منجر شود.» این وضعیت با پیگیری دکترین اختاپوس از سوی اسراییل و حمله مستقیم به نیروهای مقاومت و فرماندهان سپاه و همینطور گسترش حوزه نفوذ این رژیم به مرزهای آبی ایران تقویت شده است. بنابراین در حالی که کوچکترین شواهدی از شکلگیری سازوکار مبتنی بر «جامعه امن» در قالب تحقق طرحهایی مانند ابتکار «صلح هرمز» مشاهده نمیشود، وضعیت کنونی به سمت و سوی موازنه وحشت در حال حرکت است. در چنین وضعیتی هر گونه «اشتباه محاسبه» میتواند در قالب زدن ضربه اول برداشت شده و جرقهای در این انبار باروت باشد.
- تلاش کنشگران دیگر منطقه جهت ایجاد درگیری: از عناصر دیگر مهم در شکلگیری وضعیت معمای امنیت تلاش دیگر بازیگران جهت تخفیف یا تشدید این وضعیت است. در حالی که کنشگران موثر منطقهای میتوانند با ارسال سیگنالهایی به طرفین ضمن تلطیف فضا، نارضایتیشان را از گسترش تهدیدات به طرفین ابراز و خواستار پایان تهدیدات شوند، حمایت آنها از کنشهای تهدیدزا، میتواند معمای امنیت را بیش از پیش تشدید کند. در وضعیت کنونی اسراییل و عربستان با توجه به نگرانیشان نسبت به رفتار آینده دولت آمریکا، به شدت به دنبال ایجاد درگیری میان ایران و آمریکا هستند. اخیرا روزنامه دارالحیات افشا کرد عربستان و اسراییل از ترامپ خواستهاند برای حمله به ایران پیش از ورود بایدن به کاخ سفید وارد عمل شود.
- دخالت عاطفه عزت و احترام: عرصه روابط بینالملل آنطور که نظریات جریان اصلی استدلال میکنند صرفا مبتنی بر منطق و محاسبه هزینه- منفعت نیست، بلکه کنشگران این عرصه تحت تاثیر عواطف نیز دست به عمل یا واکنش میزنند. در این میان علاوه به عاطفه ترس که اساس بسیاری از رفتارها را شکل میدهد؛ عواطف عزت و احترام نیز از اهمیت بالایی برخوردار هستند. اگر معمای امنیت به نحوی با این دو عاطفه گره بخورد امکان گسترش و تقویت آن بیشتر خواهد شد زیرا محاسبات عقلانی مبتنی بر هزینه-فایده بیش از پیش کاهش خواهد یافت. بر این اساس با توجه به ترور سردار سلیمانی هر گونه کنش آمریکا به بحث عزت جمهوری اسلامی پیوند خواهد خورد به نحوی که احتمال رفتارهای مصلحت جویانه در صورت تشدید لابیرنت تهدید تقلیل خواهد یافت. نباید فراموش کرد ترور سردار سلیمانی به عنوان نماد نفوذ و قدرت ایران در منطقه نوعی حمله به ایماژ ایران در منطقه بود. خدشه وارد کردن به ایماژ دولتها باعث برانگیختهشدن عواطف عزتجویانه و انتقامجویانه خواهد شد. در مقابل آمریکا نیز خود را در قامت یک ابرقدرت در مقابل یک کشور در حال توسعه مینگرد. بنابراین عنصر احترام در روابطاش با ایران از اهمیت بالایی برخوردار است به نحوی که رفتارهای امنیتجویانه ایران را نوعی بیاحترامی تلقی و واکنش عاطفی نشان خواهد داد.
فرجام
بر اساس استدلالهای ارائه شده وضعیت کنونی روابط میان ایران و آمریکا بیش از آنکه در چارچوب نیات ذهنی طرفین قابل توصیف باشد در چارچوب شکلگیری وضعیت عینی معمای امنیت قابل توصیف است. در این قالب ورای هر گونه نیات مثبت یا منفی (تهاجمی یا تدافعی) طرفین، وضعیت ناشی از عدم اقتدار مرکزی و ابهام در پیوند با عناصری مانند عدم اعتماد و سابقه خصومت، عدم وجود ارتباط مستقیم و نهادمند، شرایط بحرانی منطقه، خواست کنشگران دیگر منطقهای بر گسترش بحران و درگیری عواطف عزت و احترام باعث تشدید معمای امنیت و در نهایت گسترش ناامنی و منازعه میان طرفین خواهد شد.
*محمد حسین خانلرخانی, پژوهشگر روابط بین الملل