پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: روز دوشنبه (سوم) ماه [محرم]، تقریبا دو ساعت به ظهر مانده حضرت آقا با جناب آقای افتخارالملک از دولتمنزل حرکت فرموده باز مامورین انگلیس سرِ بازار امیر با بیدقها حاضر بودند، پیش افتاده به عوض قونسولخانه انگلیس به طرف قونسولخانه روس رفتند. حضرت آقا [ثقهالاسلام] علت آن را پرسیده، جواب دادند که جنرال قونسول به علت مرض عیالش به خارج رفته، ما را امر شده که حضرتعالی را به قونسولخانه روس رسانیده و تا مراجعت آنجا باشیم. شاید خود جناب جنرال قونسول هم تشریف آور(د)ند.
باری به آنجا رسیدیم و خیلی هم احترامات ظاهری به عمل آمد. اطاق مخصوص قونسول که محل مذاکره است در بالای سر قونسول یک نمره از روزنامه «شفق» که آن اوقات در تبریز طبع و نشر میشد، به دیوار چسبانیده بودند. قونسول روس این اوقات «مللر» است.
ودنسکی نایب قونسول، میرزا علیاکبر خان منشی اول، بابایوف منشی دوم است. از اول مشغول صحبتهای خصوصی و دوستانه و خارج از موضوع بودند. به فاصله نیم ساعت ایالت و کارگذار با مامورین انگلیسی تشریف (آورده) شروع به صحبت وضعیات اتفاقیه نموده پای گلایه و استفسار از مخاصمت دولتین روس و ایران که حقیقتا متحد بودند مطرح مذاکره شد.
قونسول با کمال حرارت پاشده و انگشت خود را در روزنامه مزبور روی یک کلمه (خرس شمالی) گذاشته، گفت: «معلوم است این روزنامهها به تمام نقاط از ایالات و ولایات ایران رفته و همه جا هست. باید ایران به نوعی زیر و رو شود که تمام این روزنامهها در زیر خاک پوسیده شوند.»
سایرین سکوت محض بودند، اِلا حضرت آقا، جواب دادند که: «اولا اگر یکی جهالت کرده و یا تقصیری نموده نباید دوستی و اتحاد دولتین را به هم زده و یک مملکت را آتش زد. ثانیا اینها همه بهانهجویی است و اِلا چند سال قبل از آنکه این جمله در این روزنامه نوشته شود، روسها بر ضد افکار عمومی و احساسات ملی و امور(ات) داخله مملت ما، که اعلان مشروطیت داده و طبعا تولید هرج و مرج شده بود و بایستی آزادانه خودشان اصلاح امور(ات) بنمایند در چنین موقع، نظامیان شما هر روز ایجاد انقلابی نموده و اهالی را دچار مخمصه نموده، از آن جمله است که شجاعالدوله۱ را آورده، دور شهر را گرفته و اهالی را محصور داشتهاید.»
جنرال قونسول گفت: «اولا شجاعالدوله تبعه ما نیست. و ثانیا مکرر اظهار داشتهایم که اگر سرِ جنگ دارید بروید در خارج شهر بجنگید، چون ما برای امنیت آمدهایم، نباید اینجا صدای تیر آمده و موجب وحشت اهالی گردد.»
حضرت آقا فرمودند: «خیلی لطف فرمودهاید. معلوم است که فقط برای امنیت یک محوطه که اسمش تبریز است، عهدهدار شدهاید. آن هم اگر اهالی اسلحه بردارند مقصرند، باید ترک اسلح نمایند. حالت حالیه هم شاهد ماوقع است ولی خائنین مملکت از هرجا و از هر قبیل اسلحه که اتخاذ نموده حمله و هجوم نمایند، مورد طعن و اسکات نیست بلکه باید تشجیع کرد!»
در این موقع نوبه سکوت و خاموشی برای جنرال قونسول بود. بعد یواش یواش، جناب افتخارالملک و آقای کفیل و آقای کارگذاری هر کدام به نوبه خویش صحبتهای مصلحانه و دوستانه نمودند و قرار شد که آقایان حاضر با تدبیرات عملی در خصوص ترک اسلحه هرکدام به هر نحوی که میدانند و میتوانند به اسکات مردم اقدام نمایند و جنرال قونسول هم خبر متارکه را به نظامیان بدهد.
این مجلس تا دو ساعت از ظهر گذشته امتداد یافت. قونسول انگلیس هم نیامد. مجلس به هم خورده و مراجعت نمودیم. بعد از این، اگرچه مجاهدین در سنگرها و نظامیان روس در باغشمال و ارمنستان [یکی از محلات تبریز – انتخاب] جمعیت داشتند ولی ظاهرا دعوا متروک است. شب و روز سهشنبه چهارم ماه [محرم – دی] به این منوال گذشت.
منبع: یادداشتهای میرزا اسدالله ضمیری ملازم خاص ثقهالاسلام شهید، به کوشش برادران شکوهی، تبریز: ابنسینا، چاپ اول، بیتا، صص (۵۳-۵۶).
پینوشت:
۱- حاجی صمدخان شجاعالدوله رئیس ایل مقدم مراغه که در سال ۱۳۲۵ هـ .ق به حکومت ساوجبلاغ مکری (مهاباد) منصوب و به سرکوبی اکراد مأمور شد. او در این ماموریت ناموفق بود بنابراین محل مأموریت خود را ترک و به تهران فرار کرد. او که یکی از مخالفان سرسخت مشروطه بود، در دوران استبداد صغیر از طرف محمدعلیشاه ملقب به شجاعالدوله مامور محاصره تبریز شد که البته در این امر ناکام ماند. صمدخان در دوره اشغال تبریز توسط روسها در زمستان ۱۲۹۰، بازوی آنان در مقابله با مجاهدین تبریز به شمار میرفت. (انتخاب).
توضیح عکس: صمدخان در کنار افسران روس