پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
در خانه بودم. كار كمى داشتم. براى خطبهها مطالعه كردم. براى اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتم. ظهر با ياسر ناهار خورديم. آقاي [حسين] شيخ الاسلام خبر داد كه از ديروز در عراق مزاحم رفت و آمد كاركنان سفارت ما مىشوند. قرار شد در تهران مقابله به مثل شود.
دكتر [محسن] نوربخش، [وزير امور اقتصادي و دارايي] در مراجعت از سوريه، تلفنى گزارش داد كه سورىها نپذيرفتهاند سالانه يكصد و پنجاه ميليون دلار از طلب ما را بدهند.
سال ۱۳۷۲
از ديروز عصر تا امروز عصر به خاطر دندانم ناراحت بودم و زبانم را آزار مىداد. از خانه به مركز مخابرات جنوب شهر در محله ياخچىآباد رفتيم. امروز بيست مركز با سيصدهزار شماره تلفن در تهران بهرهبردارى مىشود. توضيحات زيادى از مديران مخابرات شنيدم و نيز مدیران چند كارخانه از بخش خصوصى توضيحاتى دادند. هنگام بازديد برق رفت. در جمع كاركنان، آقاى [سیدمحمد] غرضى، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] خيرمقدم گفت و من صحبت كردم و آنها را به خاطر سرعت در توسعه و خودكفا كردن مخابرات و آوردن تكنولوژى تشويق نمودم. با تلفن به ساير مراكز اعلام كردم كه افتتاح شود. مصاحبهاى انجام دادم.
به دفترم آمدم. آقاي رحيمزاده، دبير هیأت دولت آمد. گزارش عملكرد چهارساله و تحليل منفى از عملكرد جلسات دولت ارايه داد و خواستار تحول در دبيرخانه و دستور جلسات شد.
آقاى [علی] يونسى، رييس سازمان قضايى نيروهاى مسلح آمد. گزارش كار داد و براى رفع مشكل زندانيان نيازمند و خانه كاركنان استمداد كرد. سفیران ژاپن، كويت، ايرلند و سوييس براى خداحافظى آمدند. با هر يك به تناسب وضعشان صحبت كردم. عصر تا شب در دفترم كارها را انجام دادم و كتابخانهام را تنظيم كردم. براى پُركردن دندانم كه خالى شده است، به درمانگاه جهادسازندگی رفتم.
سال ۱۳۷۳
دكتر حبيبى، [معاون اول رییسجمهور]، گزارش سفر به يزد را داد. از وضع استان و كارهاى انجام شده و در دست اجرا، خيلى راضى بود. براى سفر به چين، آخرين مشاورهها انجام شد. امشب رفتند.
استادان نمونه دانشگاهها و اولين فارغالتحصيلان دورههاى دكتری آمدند. دكتر هاشمى[گلپایگانی، وزیر علوم] و دكتر [مهدی] گلشنى، [رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی] صحبت كردند. دكتر گلشنى، خواستار كمك بيشتر دولت به دانشگاهيان شد. من مفصلاً صحبت كردم. سياستهاى برنامه و اولويت آموزش را گفتم و نصيحتشان كردم كه توقعات منصفانه داشته باشند. بعد از جلسه عكس دستهجمعى گرفتيم.
دكتر [حسن] روحانى، [دبیر شورای عالی امنیت ملی] آمد. گزارش سفر به هند را داد؛ از سفر و توجه زياد مسئولان هندى، خيلى راضى بود و از اهتمام شديد آنها به سفر آينده من و پيشنهاد هندىها به ايران، براى تقويت شيعه در هند و سردمدارى شيعه در جامعه اسلامى هند و اظهار اطمينان بيشتر هندىها به شيعه و ايران نسبت به اهلسنت و كشورهاى سُنى گفت.
عصر در جلسه هیأت دولت، امتداد راهآهن تا شهر اروميه را تصويب كرديم. شركتكنندگان در سمينار [بینالمللی چشمانداز] بوسنى و هرزگوین آمدند. برايشان صحبت كردم و گزارش دكتر ولايتى را شنيديم. پس از جلسه، با آقای حامد الغابد، رييس سازمان كنفرانس اسلامى ملاقات كردم. موافقت مرا براى برگزارى كنفرانس سران كشورهاى اسلامى در مراكش به جاى عربستان خواست؛ به شرط محفوظ بودن نوبت ايران براى اجلاس بعدى، قبول كردم.
سال ۱۳۷۴
آقاي ساجد نقوي، [رهبر شیعیان پاکستان]، همراه آقاي [علاءالدین] بروجردي، [معاون آسیا و اقیانوسیه] از وزارت امورخارجه آمدند. گزارشي از وضع پاكستان و مشكلات كراچي، با حركات قوم مهاجر و تحريكات هند و افغانستان و گزارش سفر به افغانستان را دادند. گفت وضع فعلي شيعه از گذشته بهتر است.
آقاي [محمد] ریيسي، سفير جديد ما در فيليپين براي خداحافظي و كسب نظر آمد. آقايان ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] و دكتر عرب، معاون اقتصادي جدیدش آمدند. توضيحاتي دربارة بخشنامه بودجه سال 75 دادند.
مديران و نيروهاي اطلاعات خارجي و امور نهضتها[ی وزارت اطلاعات] آمدند. آقاي [مصطفی] پورمحمدي، [معاون وزیر] گزارش داد و من راهنماييهايي در خصوص سياستها و اولويت در رابطه با دولتها و نهضتها دادم و بر استحكام نظاميان و نیز آثار برنامه اول تأكيدكردم. عصر در شوراي اقتصاد، بخشنامه بودجه و در شوراي عالي مناطق آزاد بودجه آنها و سهم ارزي وارداتشان تصويب شد.
به خانه آمدم. سعيد [لاهوتی]، كباب برگ درست كرده بود. عفت نبود. براي مراسم شهداي هشتم شهريور رفته و فاطي به چين سفر كرده است؛ علي را برده و سارا نرفته است. اظهار دلتنگي هم دارد.
سال ۱۳۷۵
[آقای حسین شیخ زینالدين]، سفير جديدمان در كلمبيا، براى خداحافظى و كسب نظر آمد. گزارشى از وضع آنجا منجمله وسعت و سلطه باندهاى قاچاق مواد مخدر و زمينه صادرات فرش و سنگ و خشكبار داد. [آقای جلیل بشارتی]، ریيس دفتر مناطق محروم براى گزارش و كسب اجازه مصارف و استمداد اضافه شدن اعتبارات سال آينده آمد و خبرى داد از دهاقان شهرضا كه روحانى پدر دو شهيد، خوابى ديده براى من كه در كنار مزرعه سرسبز و چادرهايى مجلل مرا ديده كه فرزند شهيدش هم داخل چادر بوده است. از من اجازه الحاق به او را خواسته كه موافقت نكردهام و به بعد موكول شده است.
آقاى [سیدخطیبالاسلام] صدرنژاد، ریيس دانشگاه صنعتى شريف آمد. توضيحاتى دربارة سوابق علمى و اجرايى و فرهنگى و كارهاى دوره مديريت خود داد، به منظور دفاع در مقابل مخالفتهايى وسيع كه عليه او جريان دارد و براى توسعه و بازديد من استمداد كرد.
مهدى[هاشمی، مدیرعامل شرکت تأسیسات دریایی] آمد و گزارش كارهايش را داد. گفت از خطر نجات يافته و هواپيما پيش از پرواز يك موتور از دست داده است. دكتر [حسن] حبيبى، [معاون اول رییس جمهور] آمد. راجع به مسایل ارزى و ادارى صحبت شد. اجازه مسافرت به گرجستان و ارمنستان را داشت كه با اولى موافقت كردم.
عصر [آقاى حسن حسناُف]، وزيرامورخارجه آذربايجان آمد. نامه آقاى [حیدر] علياُف، [رییسجمهور آذربایجان] را آورد و براى ساخت لوله گاز تا نخجوان و تأسيس كنسولگرى در تبريز استمداد كرد. مصاحبه مفصلى با صداو سيما دربارة سفر به اصفهان نمودم. تا ساعت نُه شب كارهاى دفتر را تكميل كردم و به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۶
بعد از نماز صبح، ساعت پنجونیم براى كوهنوردى رفتيم. با جمعى از محافظان، از كنار پارك جمشيديه، به سوى كُلكچال حركت كرديم. در مسير با جمع زيادى از مردم مواجه ميشديم. گرم و بامحبت برخورد مىكردند. بعضىها از اينكه ايران را آباد كردهام، تشكر مىكردند و بعضىها از اينكه به كوه آمدهام، اظهار خوشحالى مىنمودند كه پس از آن همه زحمت بيست ساله، چنين فرصتى پيدا كردهام و بعضى هم مشكل مسكن را مطرح كردند.
در قهوه خانه محمدآقا توقف كرديم و چاى با خرما خورديم. گفت، سىوپنج سال است كه اينجا را دارد. تا قهوهخانه دوم رفتيم. سپس در كنار مقر سپاه و صداوسيما، با پاسداران صبحانه خورديم و با ماشين از راه امامزاده قاسم به منزل برگشتيم. ساعت هشت صبح رسيديم. بنا دارم هر هفته بروم.
تا عصر در منزل مطالعه مىكردم؛ بيشتر روى كليد قرآن و قرارداد تركمنچاى. ظهر محسن آمد. قرارگذاشتيم سرى به مزرعه البرز به قم بزنيم. به دكتر ميلانى پيغام دادم كه ترتيب معاينه آقاى ابراهيم امينى را بدهد كه چشمش اخيراً دچار دوربيني شده و از من خواسته كمك كنم.
عصر آميرزامحمد تقى و حسين سالارى آمدند. از وضع نوق و جلگه و خسارات بىسابقه سرمازدگى پستهها و كسالت چشم همشيره طاهره گفتند. فاطى از كانادا تلفن كرد و نگران عوارض لغو سفر زنان آمريكايى است.