صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۵۹۶۲۰
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۱۶ - ۱۴ تير ۱۳۹۹
سعید حجاریان درباره نامه خوئینی‌ها نوشت: واضح بود انتشار نامه‌ای از سوی فردی با این سابقه، سیلی از انتقادات را به‌دنبال خواهد داشت اما روشن نبود وضعیت آزادی بیان تا این حد بغرنج شده است که متنی در این حد کوتاه از یک‌سو به رادیکالیسم و ساختارشکنی ترجمه و از سوی دیگر به صفت سهم‌خواهی متصف می‌شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

حجاریان درباره نامه خوئینی‌ها نوشت: واضح بود انتشار نامه‌ای از سوی فردی با این سابقه، سیلی از انتقادات را به‌دنبال خواهد داشت اما روشن نبود وضعیت آزادی بیان تا این حد بغرنج شده است که متنی در این حد کوتاه از یک‌سو به رادیکالیسم و ساختارشکنی ترجمه و از سوی دیگر به صفت سهم‌خواهی متصف می‌شود.


 سعید حجاریان، تئوریسین جریان اصلاحات در یادداشتی با نام «تأملی بر یک نامه» نوشت: هفته گذشته نامه‌ای به قلم آیت‌الله سید محمد موسوی‌ خوئینی‌ خطاب به مقام رهبری منتشر شد. نویسنده در این نامه با ادبیاتی محترمانه و دلسوزانه نکاتی را در باب حکمرانی و وضعیت جاری کشور بیان کرده و نسبت به برخی رویه‌ها هشدار داده بود. واضح بود انتشار نامه‌ای از سوی فردی با این سابقه، سیلی از انتقادات را به‌دنبال خواهد داشت اما روشن نبود وضعیت آزادی بیان تا این حد بغرنج شده است که متنی در این حد کوتاه از یک‌سو به رادیکالیسم و ساختارشکنی ترجمه و از سوی دیگر به صفت سهم‌خواهی متصف می‌شود. به هر تقدیر گویی به فصلی جدید از تحولات سیاسی ورود کرده‌ایم که روحیه انتقادپذیری از میان رفته است و از هر سو، به متن و صاحب متن حمله می‌شود.

 

طبیعتاً نگارنده، سخنگوی آقای خوئینی‌ نبوده و از قصد ایشان بی‌اطلاع است. اما اگر از قصد و نیت فراتر برویم و به متن نظر ‌افکنیم چند نکته اصلی مکشوف است که ذیلاً بدان‌ها اشاره می‌شود.

 

اول) چنانچه به حافظه تاریخی‌مان مراجعه و متن نامه‌های سرگشاده به رأس را حاکمیت را مرور و ادبیات حاکم بر آن‌ها را ارزیابی کنیم، نتیجه می‌گیریم که نمی‌توان نامه آیت‌الله خوئینی را ذیل نامه‌های انتقادی رادیکال صورت‌بندی کرد؛ البته که نمی‌توان دیگر نامه‌ها را با خط‌کش رادیکال/غیررادیکال تخطئه کرد و محتوای آن‌ها را نادیده گرفت. از این منظر، می‌توان گفت آیت‌الله خوئینی‌ در متنی به غایت محافظه‌کارانه و آن هم در چند سطر کوتاه، صرفاً وضع جامعه و فشارهای وارده بر روح و روان و معیشت جامعه را تصویر کرده است؛ مواردی که اظهر من الشمس هستند و حتی از سوی عالی‌ترین مقامات بیان می‌شوند!

 

دوم) ساخت قدرت در ایران و همچنین مناسبات حاکم، نزد عموم تحلیل‌گران و کنش‌گران سیاسی روشن است. از یک منظر با اختیارات و مسئولیت‌های مندرج در قانون اساسی مواجه هستیم و از سوی دیگر، با انباشت‌ قدرت در نهادهای موازی و تازه تأسیس؛ که اولاً در کار نهادهای قانونی اخلال ایجاد کرده و ثانیاً کار ویژه‌های آن‌ها را به کف آورده‌اند. حال عده‌ای خطاب به آیت‌الله خوئینی می‌گویند وضع موجود ثمره کار شماست! در حالی که ایشان بیش از سه دهه است که خانه‌نشین بوده‌اند. لذا بدون مجامله باید گفت آن‌ها که صاحب قدرت بوده‌اند باید پاسخگوی این وضعیت باشند. البته، واقف هستیم دیگران نیز می‌بایست حسب اختیاراتی که در کف داشته‌اند، پرسش‌های انتقادی را پاسخ گویند.

 

سوم) نامه مزبور تعریض و حتی توهین به مقام رهبری تلقی شده است. در حالی که چنانکه از متن برمی‌آید، آقای خوئینی در پروسه سیاسی میان دو مقوله «تصمیم‌سازی» و «تصمیم‌گیری» تفکیک قائل شده‌‌اند. در تصمیم‌سازی عقلانی براساس تعاطی افکار، بهترین راه موجود به تصمیم‌گیر منتقل می‌شود و تصمیم‌گیر از میان گزینه‌های مختلف دست به انتخاب می‌زند. نویسنده نامه چنانکه از متن برمی‌آید متعرض تصمیم‌گیر نشده‌اند بلکه از فرآیند تصمیم‌سازی گله کرده‌ و از دو نوع تصمیم‌سازی «متعارف» و «نامتعارف» سخن گفته‌اند.

 

درباره نوع اول تصمیم‌سازی ایشان معتقدند، گویا عده قلیلی هستند که در فرآیند تصمیم‌سازی شرکت داده می‌شوند و دیگران هم قادر نیستند آن تصمیمات را نقد کنند. و درباره نوع دوم تصمیم‌سازی از مبادی نامتعارفی گفته‌‌اند که تنها در اختیار خواصی از بندگان خداوند است. در قسم اول، ایشان از حق نقد و تذکر گفته‌اند و در قسم دوم، صرفاً حواله به تقدیر کرده‌ و راضی به قضا شده‌اند. لذا روشن نیست دعوا و هتک ناظر به کدام بخش از این نامه است!

 

البته دلسوزی آیت‌الله خوئینی متوقف بر این نامه نیست. ایشان در سال‌های آغازین رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، ذیل شورای مشاوران رهبری نتایج بررسی‌های کارشناسی خود و گروهی از همکاران را به مقام رهبری عرضه می‌کردند اما پس از افت‌و‌خیز‌هایی دریافتند صدای این گروه مشاوران و خروجی کار کارشناسی، به‌دلایلی، به سمع مقام رهبری نمی‌رسد. در نتیجه، ایشان تکلیف را از خود ساقط دیدند و عطای مشاوره را به لقایش بخشیدند. در همان برهه ایشان برآن شدند از طریق روزنامه سلام بازتابنده افکار عمومی باشند تا مسئولان از این مجرا به نظرات مردم امعان نظر کنند. با توقیف سلام و پس از چندین سال همان مسیر را با وب‌سایت آهنگ‌راه در پیش گرفتند که این مجرا نیز به دست نیروهای نامشخص هک و نهایتا مسدود شد.

 

دست آخر نیز با یک کانال تلگرامی، به‌طور حداقلی به عرصه عمومی ورود کردند اما با نگارش اولین متن، موجی از تهمت‌ها و ناسزاها آغاز شد و افرادی پیش از آنکه رهبری موضع بگیرد، موضع گرفتند و به‌جای اینکه در پی ایشان روان شوند، پیشاپیش دویدند!

 

اما سخنی با برخی منتقدان خاص آقای خوئینی!

نخست از نزدیک‌ترین آن‌ها یعنی آقای مجید انصاری که عضو مجمع روحانیون مبارز و البته عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند. ایشان تشخیص داده‌اند تا پیش از تشکیل جلسه شورای مرکزی تشکل‌شان با خبرگزاری تسنیم گفت‌وگو کنند و سخن آقای خوئینی را شخصی و غیرتشکیلاتی بخوانند. ما نیز سخن آقای انصاری را سخن شخص ایشان می‌دانیم!

 

دوم آقای محمد هاشمی. ایشان با ادبیاتی زننده در مقام پاسخگویی ظاهر شدند که گمان دارم بنا داشتند جبران مافات کنند؛ آقای هاشمی چندی پیش به‌عنوان وکیل میت ادعا کردند امام خمینی به مرحوم آیت‌الله هاشمی پیشنهاد قائم‌مقامی رهبری داده بودند و با این سخن بنای جبران داشتند.

 

دیگرانی نیز بودند که از داخل و خارج، هر چه خواستند، گفتند و نوشتند و عقده‌گشایی کردند که اگر بخواهم به آن‌ها نیز بپردازم، باعث تصدیع خوانندگان می‌شوم پس به‌ناچار به همین دو مورد اکتفا می‌کنم. فقط بد نیست بگویم آقای موسوی خوئینی شبیه به جدش شده است؛ یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری. اکنون، کار به جایی رسیده است که مشتی سفله هر چه می‌خواهند به زبان می‌آورند و هر چه کینه دارند نثار ایشان می‌کنند. به‌قول خود آقای خوئینی اف بر تو ای روزگار سفله‌پرور!