صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۸۹۵۵
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹
آقاى [نورسلطان] نظربايف، ریيس‏ جمهور قزاقستان آمد. صبحانه را با هم خورديم. دربارة خريد فسفات و گندم و مبادله نفت و دادن اعتبار براى عمران پايتخت‌شان صحبت شد. سپس جلسه را به تقاضاى ايشان، مذاكره خصوصى كرديم. گفت، [آقای هلموت کهل]، صدراعظم آلمان كه چهار روز پيش در آلماتي بود، او را قاصد كرده كه پيامش را به من برساند و گفته است كه او مخالف دادگاه ميكونوس بوده و اكنون از من مى‌خواهد كه نماينده مخصوصى را نزد او بفرستم تا راه حل را پيدا كنيم. از [ژاک] شيراك، [رییس‏ جمهور فرانسه]، نقل كرد كه بنا دارد همكاري‏اش را با ايران توسعه دهد و پيغام [بیل] كلينتون، [رییس‏ جمهور آمریکا] را آورد كه مى‌خواهد مشكل آمريكا و ايران را حل كند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.

متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱
ساعت پنج و نيم صبح بيدار شدم. تا ساعت هشت و نيم، نماز و صبحانه و مطالعه و استماع اخبار بود. به كنگره امام رضا(ع) رفتم. آقاى [عباس واعظ]طبسى، [توليت آستان قدس رضوي] خيرمقدم گفت و گزارش كارهاى آستان قدس را داد. سخنرانى افتتاحيه را دربارة ولايت‌عهدى امام رضا(ع)، سياست امام رضا(ع) و مأمون و پيروزى امام رضا(ع) انجام دادم.
سپس براى بازديد كتابخانه در دست احداث رفتيم. مهندس مُشيرى توضيح داد؛ خيلى جالب است. براى يك ميليون جلد كتاب با سالن‌هاى مناسب، مخازن، قرائت‌خانه، مسجد و آمفى‌تأتر با سبك معمارى خوب ساخته مي شود. منتظر تخصيص ارز تأسيسات گرمايش‌اند كه تا آخر سال افتتاح شود.
از روى ماكت توضيحات طرح كلى اصلاح ساختار حرم شريف را دادند. بيرون كتابخانه، جمعيت انبوهى منتظر خروج من بودند. پياده از مقابل مردم عبور كردم و به احساسات‌شان پاسخ دادم.
با اتومبيل از زيرگذر فلكه بازديد كرديم. كار عظيمى است و تا دو سه ماه ديگر بهره‌بردارى خواهد شد. كمك‌هاى دولت براى تأمين ارز و مصالح، در سرعت كار مؤثر بوده است. به اقامتگاه مراجعت كرديم. در مسير، مردم و زوّار به گرمى ابراز احساسات مى‌كردند. با آقاى [واعظ] طبسى دربارة پذيرش طلاب تركمنى مذاكره كرديم. با استاندار و وزير‌نيرو و [حميد] ميرزاده، دربارة تأمين آب مشهد صحبت شد.
ظهر استراحت داشتم. عصر براى افتتاح مركز تلفن [طلاب و انقلاب] مشهد رفتيم. چهار مركز در مشهد و تهران با صد هزار شماره، همزمان افتتاح شد. مديران مخابرات خيلى طولانى گزارش دادند. از طريق تلفن با ساير مراكز در حال افتتاح تماس برقرار شد. من هم صحبت كوتاهى كردم.سرعت عمل وزارت پُست و تلگراف و تلفن خوب است. در مسير، مردم مشهد اجتماع و ابراز احساسات پرشورى داشتند.
سپس در اجتماع مردم در صحن سخنرانى كردم. آقاى طبسى خيرمقدم گفت. اجتماع بسيار عظيمى بود. شب در استاندارى خراسان، در شوراى ادارى استان به گزارش استاندار و مديران گوش دادم و من هم صحبت كردم؛ شام و مراجعت و استراحت با خستگى.

 

سال ۱۳۷۲
در منزل بودم. كمى سرماخوردگى داشتم. صبح و عصر مُسكن خوردم. پيش از ظهرم صرف مطالعه متن مصاحبه بسيار طولانى‌ام با مجله تايم براى انتشار گرديد؛ مطالب خوبى دارد.
فاطى از سر شب براى پذيرايى من آمده بود. امروز هم بعضى از بستگان هم آمدند. عصر در حياط كمى قدم زدم. فاطى پيش از ظهر براى ديدن نمايشگاه گل و گياه رفت.
سرشب مهدى آمد و گزارش سفر به ايتاليا را داد. بازديدى از مراكز دريايى مربوط به صنعت سازه‌هاى دريايى، لوله‌گذارى زير آب و حفارى در دريا و ساخت سكوها داشته است. براي تشكيل شركت مهندسى جهت انتقال تكنولوژي، به اين نتيجه رسيده كه عمليات اجرايى اين‌گونه كارهاى نفتى، خيلى ارزان‌تر از چيزى است كه فعلاً به ما مى‌دهند و احتمالاً نوعى خيانت و سوءاستفاده در كار است.
با عفت در لندن تلفنى صحبت كردم. به چند دكتر مراجعه كرده و منتظر نتايج درمان‌شان است. فردا به بلژيك مى‌روند.

 

سال ۱۳۷۳

صبح بعد از نماز و استحمام، گزارش‌ها را برای سخنرانی‌های امروز مطالعه کردم. ساعت هفت‌ونیم صبح، به «مرکز آموزش مدیریت دولتی استان گیلان» رفتیم و آن را افتتاح کردیم. مدیران و کارشناسان دولتی را در کل کشور، آموزش مجدد کوتاه‌مدت یا بلندمدت می‌دهند. افتتاح این مرکز، قبلاً در برنامه نبود و با اصرار آقای میرمحمدی، [دبیرکل امور اداری و استخدامی] در برنامه آمد که باعث بروز تأخیر در انجام همه برنامه‌های امروز شد.

با هلی‌کوپترها به «مرکز تحقیقات ماهی خاویاری» پرواز کردیم. این مرکز، قبل از پیروزی انقلاب، با همکاری شوروی تأسیس شده و بعد از انقلاب توسعه یافته است. کار آن، پرورش بچه‌ماهی برای تغذیه دریای خزر است. چند مرکز در شمال داریم. وزارت جهادسازندگی، کارهای مهمی کرده و اخیراً تکنولوژی مدرنی آورده‌اند که در حوضچه‌های کوچکی، به اندازه چندین استخر بزرگ، بچه‌ماهی پرورش می‌دهند. از اخلال در کار پرورش طبیعی ماهی در سفیدرود و تالاب انزلی که مهم‌ترین مراکز طبیعی این کار است، گله داشتند. من هم در سخنرانی‌های امروز، مردم را از این جهت آگاه کردم که صید بی‌رویه و قاچاق انجام ندهند.

از آنجا به «مرکز تعاونی اصلاح جنگل» در اطراف سیاهکل رفتیم. در مورد زمان جمع‌کردن روستاهای کوچک پراکنده و دام‌ها از جنگل، برای اصلاح زندگی محرومانه آن‌ها و حفظ و حراست جنگل‌ها، توضیحات دادند. اسناد چند واحد مرتع‌داری را که اجاره سی ساله داده بودند، به روستاییان دادم و با آنها صحبت کردم. همچنین یک تعاونی گاوداری که گاوهای بومی را به گاوهای شیرده اصلاح‌نژادشدة هلندی تبدیل می‌کرد، بازدید نمودم. مردم منطقه جمع شده بودند، برای آنها صحبت کوتاهی کردم.

به سوی رودسر پرواز کردیم. در مسیر دربارة مزارع برنج، توتستان، چای و شبکه‌های در دست توسعه کانال‌های آبیاری توضیحات شنیدم؛ خیلی با شکوه است. شهر رشت و جنگل و دریای خزر که از هوا با هم و پیوسته دیده می‌شود. مردم رودسر، بیرون شهر در یک فضای وسیع باز، اجتماع عجیبی تشکیل داده بودند که به نظر همراهان، در تاریخ گیلان بی‌سابقه است. آقای [عیسی] کلانتری، وزیر کشاورزی، مدعی بود، پنج هکتار مملو از جمعیت، فشرده و ایستاده است. آخر جمعیت را از جایگاه نمی‌شد مشاهده کرد. کنار اجتماع، در مزارع برنج، شالیکاران زن، مشغول نشاندن نهال‌های برنج بودند و از همان‌جا در مراسم شرکت می‌نمودند. آن‌ها دسته‌گلی، همراه با دسته نهالی برای من آوردند.

 سرودی پُرمایه توسط دختران شاهد اجرا شد. آقای [شیخ احمد] جنیدی، امام جمعه رودسر که پدر سه شهید است، خیرمقدم کوتاهی گفت. من هم با مشاهده احساسات گرم مردم، سخنرانی طولانی و تجلیلی و تشویق‌آمیز کردم. جمعی، اصرار بر کف‌زدن و سوت‌کشیدن و جمع‌دیگری، اصرار بر صلوات و تکبیر داشتند. در اکثر جلسات چنین است و جالب است که روحانیت هم با کف زدن مخالفت نمی‌کند و حتی آقای احسان‌بخش، تشویق هم می‌کند؛ آدم روشنی است. نکته جالب دیگر در این سفر، حضور خانم‌های بدحجاب در خیابان و استقبال پُرشور آنهاست.

از آنجا به شهر املش پرواز کردیم. در میدان شهر، لوله‌کشی گاز را افتتاح نمودیم. آقای صالحی‌فر توضیحات داد و من مشعل میدان را روشن کردم. اطراف میدان، ابراز خوشحالی می‌کردند. چندکلمه‌ای صحبت کردم. به اجتماع عظیم مردم، در بیرون شهر رفتیم؛ در دامنه تپه‌های باصفا که باغ‌های چای و مزارع بزرگ و جنگل، منظره جالبی خلق کرده بود؛ مراسمشان خیلی باحال بود.

قبل از انقلاب، برای تبلیغ در ماه‌های رمضان، چند سال به این شهر می‌آمدم و با اکثر مردم آشنا بودم. میهمان مرحوم آشیخ ابوالمکارم ربانی می‌شدم. سرودی اجرا کردند با این مطلع: «چه عجب، یاد رفیقان یا عزیزان باغ بران کردی»؛ خیلی جالب و خاطره‌انگیز بود. [آقای محمد مهدی رهبری املشی]، نماینده شهر، صحبت مفصلی کرد و از سوابق من در املش گفت. در تمام مدت، با فشار ادرار در مثانه، تحت فشار بودم. طاقتم تمام شد، به آقای احسان‌بخش گفتم، مقداری اجتماع را مشغول کند؛ به خانه کوچکی، نزدیک محل اجتماع رفتم و رفع حصر و تجدید وضو نمودم. حتماً برای مردم، موضوع نقل و تفریح خواهد شد! بی‌سابقه بود، ولی چاره‌ای نداشتم. در هوای مرطوب و کم‌تبخیر گیلان که عرق کم می‌کنم، دفع ادرار باید سریع‌تر باشد. سخنرانی گرمی برای مردم کردم. از سوابق گفتم و مردم خیلی مهربانانه برخورد کردند.

از آنجا با ماشین به مرکز تحقیقات چای در حومه لنگرود رفتیم. توضیح دادند. سپس ناهار خوردیم و بعد از نماز، استراحت کردیم. از نهال‌کاری بازدید کردیم و به سوی لنگرود پرواز نمودیم. در لنگرود هم مثل رودسر، اجتماع مردم عجیب و بی‌سابقه بود. سرود جالبی شنیدیم. امام‌جمعه و نماینده شهر، خیرمقدم گفتند و خواسته‌ها را مطرح کردند و اغراق‌آمیز از من تمجید نمودند؛ من هم صحبت مفصل و دلگرم‌کننده داشتم و فعالیت‌های بازسازی و سازندگی را توضیح دادم.

به سوی شهر لاهیجان پرواز کردیم. از فضا، وضع سواحل چمخاله و کیاشهر آب گرفتگی مستحدثات ساحل را دیدیم. در لاهیجان، اجتماع مردم، از همه شهرها، باشکوه‌تر و منظم‌تر بود. آقای [زین‌العابدین] قربانی، [امام‌جمعه] و [آقای بهرام یعقوبی]، نماینده صحبت خوبی کردند. سرودی توسط بچه‌های تالش و گالش اجرا شد. من هم در صحبت از سوابق و امروزشان، سنگ تمام گذاشتم.

از کارخانه چای خشک‌کنی قدیمی شهر. با ظرفیت سی تُن برگ سبز در روز، بازدید کردیم. اینگونه کارخانه‌ها، تماماً ساخت‌داخل است و احداث آن، حدود یک‌صد میلیون تومان تمام می‌شود. به خاطر نیاز بیشتر، تأکید بر دادن وام کردم. چایکاران، نامه تشکرآمیز و هدیه دادند، به نشانه رضایت از حمایت‌های دولت که صنعت چای را زنده کرده است؛ به‌خصوص از شخص من ممنون‌اند. گرمی استقبال لاهیجانی‌ها هم قابل توصیف نیست. ابتکار جالبی که در این سفر بود، همه جا در اجتماعات، بالن‌هایی با مضامین عالی خوشامدگویی به هوا می‌فرستادند.

به سوی نیروگاه سیکل ترکیبی گیلان پرواز کردیم. از فضا، شهر لاهیجان، با توجه به ارتفاعات و جنگل‌های مجاور و آبگیرها، خیلی زیبا به نظرم آمد. در نیروگاه، آقای [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو] و مدیران توضیح دادند. شش واحد گازی با قدرت نهصدمگاوات کار می‌کند. سه واحد بخاری نیز در حال نصب است که راندمان را با همین سوخت، پنجاه درصد بالا می‌برد.

به نمایشگاه صنعت و کشاورزی رفتیم و از بیش از دویست غرفه بازدید کردیم. رونق خوبی دارند. اغلب با مواد داخلی کار می‌کنند و صادرات هم دارند. بعضی‌ها، مواد را از خارج وارد می‌کنند که مشکل ارزی دارند. بازدید تا ساعت دوازده شب طول کشید؛ خیلی خسته شدم. به اقامتگاه برگشتم و با خستگی زیاد خوابیدم.

 

 

سال ۱۳۷۴

تا ساعت یازده صبح، کارها را انجام دادم.  دوباره برای آزمایش، خون گرفتند. آزمایش گذشته، نشان داده که چربی خونم پایین آمده و متعادل شده، ولی ترشحات کبدی، بیش از حد مجاز است که احتیاج به آزمایش مجدد دارد.

ستاد تنظیم بازار جلسه داشت. در مورد قیمت ارز صادراتی و تعهد برگشت آن و ممنوعیت خرید و فروش ارز در غیر از بانک‌ها و ... به تصویب رسید؛ تغییر مهمی است. در معاملات ارز، عصر هم در جلسه دولت، همین بحث را داشتیم و تقریباً همه مصوبات جلسه صبح و با اولویت تولیدکنندگان صادرکننده در مصرف نیازهای تولید خود، تأیید شد.

شب میهمان آیت‏الله خامنه‌ای بودم. دربارة همین موضوع و نیز دربارة تشکیل گروه مشاور عالی امور اقتصادی و همچنین مسایل مربوط به تحریم آمریکا مذاکره کردیم. به آقای [علی] لاریجانی، [رییس سازمان صدا و سیما]، در خصوص پرهیز از تندروی‌های نامعقول در مورد آمریکا که بهانه به دست آنها می‌دهد، تذکر دادم. ایشان در مورد مسأله‌ای که شایع شده، سئوالات مرکز تحقیقات صداوسیما در مورد تُرک‌ها که باعث خشم آذربایجانی‌ها شده، توضیح داد که جعلی است و اصل کار، فقط خاص تُرک‌ها نبوده، بلکه سئوالات مشابهی در مورد همه قومیت‏های کشور بوده است.

 

 

 

سال ۱۳۷۵
برای نماز صبح بیدار شدم و دیگر نخوابیدم. خاطرات دو روز گذشته را که مانده بود، نوشتم و برنامه ماهواره‌ای شبکه تلویزیونی بی بی سی را که در هتل دارند، تماشا کردم. موقتاً به خاطر میهمان‌ها، ماهواره را وصل کرده بودند. بعد از صبحانه، در سالن با رؤسای هیأت‌ها جمع شدیم، برای اینکه برنامه انتقال میهمانان به ایستگاه راه‏ آهن را تنظیم کنند. مقداری صبر کردیم و باعث تأخیر در برنامه‌ها شد که تا آخر هم این تأخیر ادامه داشت

با اتوبوس‌ها به ایستگاه رفتیم. سالن بزرگ و مجللی است؛ سابق ساخته شده است. با جمعیت زیاد، اجلاس باشکوهی داشتیم. بعد از قرآن و سرود و گزارش مهندس ترکان، [وزیر راه و ترابری] و صحبت‌های منو آقای نیازاُف، [رئیس ‏جمهور ترکمنستان]، با پرده‌برداری دسته جمعی با سران از لوح یادبود با حضور در کنار قطار، با فشار دکمه‌ها به تعداد رؤسای جمهوری قطار با بوق بلند و حرکت قطار سنگین با حدود چهل واگن که بار آورده بوده (به طور مصنوعی)، انجام شد. گفتند که قطار با بار به کشورهای آسیایی می‌رود.

برای حرکت همراهان، مقداری وقت را صرف نمایشگاه مراحل ساخت راه‏آهن مشهد -سرخس کردیم. تونل‌ها و ریل‌ها را نشان دادیم و با هزینه کم آن، نسبت به قیمت‌های جاری در ترکیه، از آقای [سلیمان] دمیرل، [رئیس ‏جمهور ترکیه]، خواستم که راه‏آهن شمال دریاچه وان را به بهای هر کیلومتر یک میلیون دلار به ایران واگذار کنند. حرف سال گذشته را تکرار کرد که هر کیلومتر، چهار میلیون دلار هزینه دارد و کارشناسان ترک می‌گویند، ایران ضرر می‌کند اگر بگیرد. با اتوبوس‌ها به سوی فرودگاه رفتیم. در خیابان‌ها، مردم مشهد استقبال گرمی کردند و یک بار هم حرکت کاروان به خاطر ازدحام مردم متوقف شد. باعث توجه میهمانان به علاقه مردم به مسئولانشان از جمله من شد.

در فرودگاه [مشهد]، با حضور سران [سازمان همکاری اقتصادی] اکو، شرکت هواپیمایی «اکو ایر» شروع به کار کرد که میهمانان غافلگیر شدند؛ ایجاد اکو ایر را به عهده ایران گذاشته بودند. همگی سوار یک ایرباس بزرگ شدیم و به سوی سرخس رفتیم. نیم ساعت درراه بودیم. در فرودگاه تازه‏ساخت سرخس، به خوبی فرود آمدیم. این فرودگاه، با هزینه آستان قدس [رضوی]، برای منطقه آزاد، با وام دولت، در مدت ۱۰۰ روز ساخته شده و باعث تعجب است. سالن پاویون زیبایی هم که به مدت بیست روز ساخته‌اند، با حضور همه سران افتتاح شد و از لوح یادبود، پرده برداشتیم.

با اتوبوس به محل منطقه آزاد رفتیم. چادرهای عظیم و مجللی با هزینه آستان قدس برپا کرده‌اند. از سوییس، به قیمت دو میلیون و پانصد هزار فرانک، دست دوم خریده‌اند؛ خرج زیادی است و مورد اعتراض است. نمایشگاه جالبی از کارها و تولیدات صنعتی آستان قدس درست کرده بودند. دسته‏جمعی از لوح سه گوش به زبان‌های روسی، انگلیسی و فارسی پرده برداشتیم. اجتماع عظیمی از مدعوین داخلی و خارجی و خبرنگاران بود. گزارش زیاد و مفصل آقای [عباس واعظ] طبسی، [تولیت آستان قدس رضوی]، به عنوان خیرمقدم همه را خسته کرد. سپس با صحبت‌های کوتاه آقایان [اکبر] تُرکان، [وزیر راه و ترابری]، [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو] و دونفر از وزرای ترکمنی و دادن نشان به آقایان مهندس [محمدجعفر] بهرامی، [معاون فنی و راه سازی وزیر راه] و [خدایقلی] طالب‏اُف از ترکمنستان، به خاطر ساختن راه‏آهن در زمان مقرر ادامه داده شد.

صحبت‌های آقای نیازاُف، من و دمیرل - که همگی به خاطر گرما و احساس خستگی میهمانان و تأخیر برنامه‌ها، کوتاه کردیم- مستقیم پخش می‌شد. سپس به طور عبوری از نمایشگاه بازدید کردیم. تنوع و زیبایی محصولات صنعتی و کشاروزی ایران، باعث تعجب میهمانان خارجی شد؛ حیف‏که وقت‏کمی صرف بازدید شد. سوار واگن‌های تشریفاتی شدیم. از زمان شاه مانده و مجلل است. به سوی سرخس ترکمنستان حرکت کردیم. بعضی از میهمانان باور نداشتند که راه‏آهن واقعاً آماده است و با این اقدام قانع شدند.

قطار آهسته حرکت می‌کرد و تلویزیون‌ها، فیلم خوبی از نقاط برجسته راه‏آهن ایران نمایش می‌دادند. [آقای آلکسی بالشاکُف]، رئیس هیأت روسی، کپی آن را خواست که فوراً دادیم. روی پل بر رودخانه هریرود پیاده شدیم. برنامه خوبی تنظیم کرده بودند. خبرنگاران زیادی بودند. تمام عرض پل را نوار قرمز کشیده بودند. برای هر یک از رؤسای‏جمهور، کودکی با قرآن و قیچی نگاه داشته بودند.

همگی در یک صف ایستادیم و هم‌زمان با هم نوار را بریدیم. من، نیازاُف، دمیرل، نظربایف، پطروسیان، علی‌اُف، عسکرآقایوف، رحمان‏اُف، کریم‌اُف، شواردنادزه، ربانی و [فاروق لغاری]، رئیس ‏جمهور پاکستان؛ همین لحظه که دارم خاطرات را در هتل عشق‏آباد می‌نویسم، تلویزیون‌های روسیه و ترکمنستان، این منظره باشکوه را با آب و تاب پخش می‌کنند. گلوله‌های توپ شلیک شد و کبوترها به پرواز درآمدند. روی پل مرزی، منظره جالبی بود و آب فراوانی از رودخانه عبور می‌کرد.

سوار قطار شدیم و به سوی سرخس 

ترکمنستان حرکت کردیم. برعکس ایران، اراضی کاشته نشده بود. همراهان از اینکه می‌دیدند، اراضی در ایران همه جا کاشته شده و زراعت و درخت است و در طرف ترکمنستان، بایر و خشک- آن هم در کنار آن رودخانه پُرآب هریرود - تعجب می‌کردند، از تفاوت و به زبان هم می‌آوردند.

وارد ایستگاه سرخس ترکمنستان شدیم. قطار دیگری هم همراهان و خبرنگاران را ‌آورد. آن قطار روی ریل دیگری حرکت می‌کرد که در ‌اندازه ریل‌های شرقی، به موزات این یکی ساخته شده است. ساختمان ایستگاه‌شان خوب است؛ ترکیه برای آن‌ها ساخته است. از یک سوی ایستگاه، از تونل و زیرزمین، به آن طرف رفتیم. فاطی و فائزه و محسن هم آمده بودند. ترکمن‌ها برنامه رقص محلی ترتیب داده بودند، ولی آن قدر شلوغ و بی‏نظم بود که درست اجرا نکردند.

فقط توجه به چند رئیس ‏جمهور داشتند. آن‌ها هم بعضی پشت در ماندند و بقیه همراهان سرگردان بودند. به میهمانان خارجی اهانت شد و از سفر به ترکمنستان، اظهار پشیمانی کردند؛ البته خیلی‌ها هم نیامده بودند. جمعیت زیاد جمع شده از مردم سرخس ترکمنستان، ابراز احساسات سردی داشتند. ناهار خوبی هم نداشتند. آقای نیازاُف گفت، بعضی میهمانان که معتاد به مشروبات الکی‌اند و در ایران محروم بوده‌اند، درخواست شراب کرده‌اند.

چهار کشور ترکمنستان، اُزبکستان، آذربایجان و گرجستان، تفاهم‏نامه‌ای برای انتقال پنبه از طریق خزر و باکو و تفلیس به اروپا، در حضور جمع امضا کردند که کاری نمایشی بود. با رؤسای جمهور در مراجعت با اتوبوس‌ها برگشتیم. در مسیر از شهر سرخس ترکمنستان و چند روستا گذشتیم که مردم را برای استقبال، دو طرف مسیر به صف کرده بودند. از پل قدیمی وارد ایران شدیم که یک‏باره فضا عوض شد. از بیابان وارد مزرعه و اشجار و باغات شدیم. در شهر سرخس ایران، مردم استقبال گرمی کردند؛ با شعار و صلوات، با اظهار محبت نسبت به من و بعضی از میهمانان. [آقایان عبدالوهاب النثی و بنیول اکول]، رؤسای هیأت یمن و سودان، از محبت مردم نسبت به رئیس‏جمهورشان که در مشهد هم دیده بودند، اظهار تعجب زیاد نمودند.

به فرودگاه رفتیم. همراهان که با قطار مراجعت می‌کردند، خیلی دیرتر رسیدند. در آنجا رؤسای جمهور اعضای اکو را بدرقه کردم که با هواپیمای آقای نیازاُف به عشق‌آباد رفتند. مایل بودند، من هم بروم که به خاطر بدرقه و ملاقات با میهمانان باقی‌مانده، نرفتم. به سوی مشهد پرواز کردیم. در مسیر با میهمانان سودانی مذاکره کردم؛ از مشکلات تحریم و فشار آمریکا بر سودان گفت و من دلداری‏اش دادم. در فرودگاه مشهد هم با هیأت‌های مراکشی و یمنی و قطری و گُرجی و ارمنستانی، مذاکره و آقایان شواردنادزه و پطروسیان را بدرقه رسمی کردم.

پس از نماز مغرب، با بدرقه رسمی به سوی عشق‌آباد پرواز کردیم. آقای نیازاُف با همه وزرا، به انتظار در فرودگاه عشق‌آباد مانده بود و استقبال گرمی کردند. یک‏سره به هتل رفتیم و به خاطر خستگی زیاد، بدون شام خوابیدم. معلوم شد، [آقای عبدالهادی ابوطالب]، رئیس هیأت مراکشی، اشتباهاً همراه طیارة [= هواپیمای] آقای نیازاُف به عشق‌آباد آمده است. او را با هواپیمای ایرانی به مشهد فرستادیم؛ آنجا منتظرش بودند.

 

 

سال ۱۳۷۶

اول وقت، آقاى [برهان‏الدین] ربانى، ریيس‏ جمهور سرگردان افغانستان آمد. دربارة راه‌هاى حل مشكل افغانستان صحبت شد. آقاى نوازشريف، نخست‏وزير پاكستان آمد. گفت در مذاكرات با نخست‏وزير هند، مطمئن شده كه هندى‌ها در مسأله كشميركوتاه نخواهند آمد و بدون حل مسأله كشمير هم مشكل هند و پاكستان حل نخواهد شد. تقاضاى خصوصى شدن مذاكرات را نمود و تقاضا كرد كه براى حل مشكلات ارزى‌شان، ايران بخشى از اندوخته‌هاى ارز خود را در بانك‌هاى پاكستان بگذارد؛ گفتم بررسى مى‌كنم. از او خواستم كه جلوی كشتار و ترورهاى فرقه‌اى را بگيرد و در ايجاد صلح در افغانستان كمك كند.
آقاى [نورسلطان] نظربايف، ریيس‏ جمهور قزاقستان آمد. صبحانه را با هم خورديم. دربارة خريد فسفات و گندم و مبادله نفت و دادن اعتبار براى عمران پايتخت‌شان صحبت شد. سپس جلسه را به تقاضاى ايشان، مذاكره خصوصى كرديم. گفت، [آقای هلموت کهل]، صدراعظم آلمان كه چهار روز پيش در آلماتي بود، او را قاصد كرده كه پيامش را به من برساند و گفته است كه او مخالف دادگاه ميكونوس بوده و اكنون از من مى‌خواهد كه نماينده مخصوصى را نزد او بفرستم تا راه حل را پيدا كنيم. از [ژاک] شيراك، [رییس‏ جمهور فرانسه]، نقل كرد كه بنا دارد همكاري‏اش را با ايران توسعه دهد و پيغام [بیل] كلينتون، [رییس‏ جمهور آمریکا] را آورد كه مى‌خواهد مشكل آمريكا و ايران را حل كند.
به جلسه اكو رفتيم. ساعت یازده‏ ونیم تمام شد و در حضور جمع و خبرنگاران، من و دميرل و نيازف، تفاهم نامه ايجاد خط انتقال گاز از تركمنستان از طريق ايران به تركيه را امضا كرديم كه با توجه به بحث‌هاى اجلاس، باعث تعجب حاضران شد. در سئوالات خبرنگاران، از من سوال شد و توضيح دادم. در بحث افغانستان، آقاى [اسلام] كريم‏اف، به عمل پاكستان در حمايت از طالبان انتقاد كرد. اظهار همدردي با ايران، در مورد زلزله قائنات خيلى وسيع بود.
بلافاصله به فرودگاه رفتيم و با بدرقه آقاى نيازاُف به سوى ايران پروازكرديم. در فرودگاه پس از استقبال‏ كمى، نشستيم. به دفترم رفتم. عصر در جلسه هیأت دولت شركت كردم. تا ساعت نُه شب،كارهاى عقب‏مانده را انجام دادم و به خانه آمدم.