صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۳۶۸۶۰
تاریخ انتشار: ۳۱ : ۱۶ - ۲۷ اسفند ۱۳۹۸
نیویورک تایمز:
شهرها مرکز ثقل سرمایه و خلاقیت هستند و به شیوه ای طراحی شده اند که اجتماعات بزرگ انسانی را در خود جای دهند. اما بیماری های عالم گیر، دقیقا نقطه مقابل شهرها محسوب می شوند چرا که عالم گیری از طریق ارتباطات نزدیک انسان ها شیوع پیدا می کنند. درست است که ما در بحرانی مانند این به یکدیگر احتیاج داریم(به لحاظ روانی) ، اما به درستی از ازدحام می ترسیم. فرانسه و اسپانیا دستور تعطیل شدن همه کافه ها و رستوران ها را داده اند. در نیویورک ، موزه ها و تئاترهای برادوی تعطیل شده اند. در چندین کشور مساجد بسته شده اند ، کلیساها نیز برنامه های خود را لغو کرده اند و پاپ مردم را از اجتماعات هفتگی منع کرده است. به طور سنتی ، ما در دین ، ​​ورزش ، سرگرمی و... به دنبال آرامش هستیم و معتقدیم  علم و مدرنیته تمام ابزارهای لازم برای حل هر مشکلی را فراهم می کنند.اما  ویروس کرونا اساسی ترین ایده های ما در مورد جامعه و به ویژه زندگی شهری را تضعیف می کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شهرها مرکز ثقل سرمایه و خلاقیت هستند و به شیوه ای طراحی شده اند که اجتماعات بزرگ انسانی را در خود جای دهند. اما بیماری های عالم گیر، دقیقا نقطه مقابل شهرها محسوب می شوند چرا که عالم گیری از طریق ارتباطات نزدیک انسان ها شیوع پیدا می کنند. درست است که ما در بحرانی مانند این به یکدیگر احتیاج داریم(به لحاظ روانی) ، اما به درستی از ازدحام می ترسیم. فرانسه و اسپانیا دستور تعطیل شدن همه کافه ها و رستوران ها را داده اند. در نیویورک ، موزه ها و تئاترهای برادوی تعطیل شده اند. در چندین کشور مساجد بسته شده اند ، کلیساها نیز برنامه های خود را لغو کرده اند و پاپ مردم را از اجتماعات هفتگی منع کرده است. به طور سنتی ، ما در دین ، ​​ورزش ، سرگرمی و... به دنبال آرامش هستیم و معتقدیم  علم و مدرنیته تمام ابزارهای لازم برای حل هر مشکلی را فراهم می کنند.اما  ویروس کرونا اساسی ترین ایده های ما در مورد جامعه و به ویژه زندگی شهری را تضعیف می کند.

به گزارش سرویس خواندنی های انتخاب، مایکل کیملمن در مقاله ای برای نیویورک تایمز می نویسد: مورخان به ما می گویند که شهرها هزاران سال پیش به دلایل اقتصادی و صنعتی پدیدار شدند، جهشهای تکنولوژیکی مازاد کالاهای کشاورزی را تولید کردند .این بدان معنی بود که همه مجبور نبودند روی زمین کار کنند.

با این وجود ، شهرها نیز به شکل محسوسی بدون در نظر گرفتن نیازهای عمیق اجتماعی و معنوی بشر رشد کردند. مفهوم خیابانها ، مسکن مشترک و فضاهای عمومی از نوعی تأیید جمعی ناشی می شود و موجب می شود مردم حس کنند در کنار یکدیگرند. اما عالم گیری ها به شکلی بی رحمانه به مفاهیم شهرنشینی طعمه می زنند. آنها(عالم گیری ها) ضد شهرنشینی هستند. آنها از انگیزه ما برای اجتماع سوء استفاده می کنند و پاسخ ما تا کنون (دوری اجتماعی) نه تنها بر خلاف خواسته های اساسی ما برای تعامل عمل کرده است،  بلکه به روشی که ما شهرها و پلازا ها ، متروها و آسمان خراش ها را بنا کرده ایم پایان می دهد. همه آنها به گونه ای طراحی شده اند که به صورت جمعی اشغال و دیده شوند. برای این که بسیاری از سیستم های شهری به درستی کار کنند، تراکم جمعیت یک هدف محسوب می شود نه دشمن.

البته ، اکنون ما از طریق کنفرانس تلفنی و استفاده از شبکه های اجتماعی و دیگر اشکال تعامل از راه دور  دیجیتال به یکدیگر دسترسی داریم. ما قبلاً با زندگی در فضای دیجیتال از طریق تلفن های هوشمند خود و حضور در مجامع مجازی و استفاده از شبکه های مجازی مثل نتفلیکس ، به سمت نوعی دوری اجتماعی رفته بودیم.

با توجه به شیوع کرونا، این روزها بیش از هر زمان دیگری از فناوری استفاده می کنیم. اما این استفاده مداوم مضراتی نیز دارد، برای مثال دسترسی مداوم ما به جریان خبر و اطلاعات، گاهی ما را دچار اضطراب می کند. افزون بر این که در فضای مجازی، اطلاعات درست و غلط به یک اندازه در جریان است. اما فناوری به بسیاری از ما این امکان را می دهد تا با انواع خاصی از مشاغل پیش برویم و در سطح جهانی به گونه ای عمل کنیم که دو نسل پیش از ما حتی تصورش را هم نمی کردند.

حتی با این وجود ، ما هنوز هم به یک دیگر احتیاج داریم ، نه فقط از نظر عملی. عزرا کلین وکس و در مقاله ای به چشم انداز فاصله اجتماعی که  باعث رکود اجتماعی می شود، پرداخت و نوشت: « فروپاشی تماس های اجتماعی بسیار سخت است. قرنطینه روی جمعیت های آسیب پذیر در برابر انزوا و تنهایی، بزرگترها و افراد مسن، اقراد دارای معلولیت یا شرایط بهداشتی  خطرناک تاثیری منفی خواهد داشت.»

شواهدی برای این موضوع وجود دارد که انزوای اجتماعی می تواند مخرب باشد. اریک کلینبرگ ، جامعه شناس دانشگاه نیویورک ، کتابی را درباره موج گرما در شیكاگو در سال 1995 نوشت. در آن دوره موج گرما  739 نفر جان باختند. این رویداد در میان سالمندان شیکاگو که در مناطق فقیرنشین و خلوت زندگی می کردند کشنده تر بود. ساکنان این مناطق کمترین ارتباط اجتماعی را  داشتند و به نوعی منزوی بودند. اما در مقابل،  اهالی مسن شیکاگو که در مناطق فقیرنشین با "زیرساختهای اجتماعی قوی" زندگی می کردند، نرخ مرگ و میر کمتری داشتند. این افراد به شبکه ای از "پیاده روها ، فروشگاه ها ، امکانات عمومی و سازمان های اجتماعی دسترسی داستند و با دوستان و همسایگان خود در تماس بودند.

اما شرایط امروز بسیار متفاوت است. اکنون همین اشکال تعامل اجتماعی ، مردم را در معرض خطر بیشتری قرار می دهد. این یکی از دلایلی است که نیویورکی ها که در روزهای اخیر به حومه شهر پناه برده اند، مانند شخصیت های قرون وسطایی در "دکامرون"  هستند. (دکامرون اثر جووانی بوکاچیو نویسندهٔ قرن 14 میلادی ایتالیایی است که از یکصد داستان تشکیل می‌شود.بوکاچیو این کتاب را به سبک هزار و یک شب نگاشته و مواد خام این قصه‌ها را از افسانه‌های یونانی، رومی و کشورهای مشرق زمین و گاه از زندگی روزمره مردم گرفته‌است. او این کتاب را بلافاصله پس از شیوع طاعون در فلورانس نوشت. چارچوب اصلی دکامرون را هفت زن و سه مرد تشکیل می‌دهند، که برای گریز از بلای طاعون، فلورانس را ترک کرده به خانه‌های ییلاقی اطراف شهر پناه می‌برند و در آن جا برای این که ذهن خود را از این واقعه منحرف کنند به قصه‌گویی برای یکدیگر می‌پردازند)

 

در طول قرن گذشته ، میلیون ها نفر از شهری های ساکن  شهرهای بزرگ آمریکا به حومه شهر فرار کردند. شهرها محله های قدیمی را پاکسازی کرده و آنها را با پروژه های بزرگ مسکن در فضاهای خالی وسیع جایگزین کردند و ادعا کردند که زاغه های شلوغ شهری تبدیل به مکانهای اساسی برای پرورش بیماری شده اند.

اما مردم حتی وقتی فاوری راه های بی شمار جدیدی برای اتصال از راه دور ایجاد کرده است ، به شهرها بازگشتند. شهرها تبدیل به مرکز ثقل سرمایه و خلاقیت جدید شده اند ، زیرا نزدیکی باعث تقویت قدرت می شود و امکانی ایجاد می کند که ایده ها و فرصت های جدیدی خلق شود.  اما در نهایت ارزش انسانی فضای مشترک غیر قابل محاسبه است. بعد از 11 سپتامبر ، من به موزه های اسلامی در موزه متروپولیتن رفتم و از جایی که جمعیت زیادی جمع شده بودند ، بازدید کردم. از برخی افراد آنجا پرسیدم که چه چیزی آنها را به موزه کشانده است. آنها گفتند که می خواهند به خود زندگی و زیبایی و تحمل را یاداوری کنند و به دنبال قدرت در یکدیگر باشید.

در حین حمله شدید لندن ، در جنگ جهانی دوم ، انگلیس دستور داد كه تمام تئاترها ، سالن های كنسرت ، خانه های سینما و دیگر مراكز اجتماعات عمومی تعطیل شوند و از ساکنین این شهر خواسته شد در خانه های خود بمانند. تنها استثناء گالری ملی لندن بود که مدیر آن مقامات را ترغیب کرد که به او اجازه دهند یک نقاشی را در معرض دید عموم قرار دهد (عکس به صورت دوره ای تغییر می کرد ، بنابراین مردم دلیلی برای بازگشت داشتند). این گالری همچنین مجموعه ای از کنسرت های موسیقی کلاسیک  را ترتیب داد.

بیرون رفتن به معنای خطری برای زندگی بود. اما لندنی ها هر روز منتظر باز شدن زنجیرهایی بودند که درب جلوی گالری را باز می کرد و در سراسر میدان ترافالگار به امید صندلی منتظر می ماندند. وقتی یک بمب آلمانی اندکی قبل از یک کنسرت روی گالری افتاد مخاطبان و نوازندگان به خیابان پایین گالری و سفارت آفریقای جنوبی نقل مکان کردن.  چند روز بعد ، هنگامی که یک بمب منفجر نشده هزار پوندی در برخی از آوارهای خارج از گالری کشف شد. بار دیگر نوازندگان و مردم به یک نقطه دورتر نقل مکان کردند و هیچ کس بر ثر انفجاری که همزمان با کوارتت بتهوون منفجر شد، جان خود را از دست نداد.

جنگ اعتماد به نفس دموکراسی های آزاد را برای زنده ماندن از یک تهدید بزرگ جهانی متزلزل کرد. اما این کنسرتها شرایط را معتدل می کردند. درواقع این کنسرتها به لندنی ها امیدواری می داد و به آنها یادآوری می کرد که چرا آنها در آنجا و در کنار هم زندگی می کنند.

تهدید امروز در مجموع نوعی چالش برای همبستگی و شیوه زندگی ماست. این یک موج گرما یا یک حمله نظامی نیست. با رفتن به کنسرت یا موزه نمی توان آن را کاهش داد. به انزوا نیاز دارد. ما باید با هم یک رویکرد متفاوت را بفهمیم.