پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
یاسر نورعلیوند: همانطور که قابل پیشبینی بود، اعضای اروپایی برجام پس از برداشتن گام پنجم تعهدات از سوی ایران، روند فعالسازی مکانیسم ماشه را کلید زدند. در این نوشتار به این میپردازم که آیا اروپا در حال پیوستن به کارزار فشار حداکثری ایالات متحده علیه ایران است، و به طور کلی هدف اروپا از فعالسازی این مکانیسم چیست. در یک پاسخ کوتاه باید گفت اروپا در کوتاهمدت (دست کم سه ماه آینده) به کارزار فشار حداکثری آمریکا نخواهد پیوست اما در میان مدت و در صورت تداوم کنش تقابلی ایران احتمال پیوستن به آن بسیار است. هدف اروپا از فعالسازی مکانیسم ماشه در درجه نخست همچنان حفظ برجام و بازگشت ایران به پایبندی به تعهدات خود است. با این حال به هر میزان که از دستیابی به این هدف خود دورتر شود، در سوی مقابل به کارزار فشار حداکثری ایالات متحده امریکا علیه ایران نزدیکتر میشود.
اما در پاسخی تفصیلیتر باید گفت پس از خروج ترامپ از برجام، اروپا برخلاف انتظار بسیاری از ناظران، از متحد استراتژیک خود پیروی نکرد و در برجام ماند و برای حفظ آن تلاش کرد. این اقدام اروپا اگرچه بسیاری از تحلیلگران را به استقلال استراتژیک اتحادیه اروپا از امریکا امیدوار کرد اما روند تحولات بعدی نشان داد که باقیماندن اروپا در برجام و تلاشهای آن برای حفظ این توافق نه در چارچوب یک کنش استراتژیک مستقل برای مقابله با سیاست ایالات متحده در قبال برجام، بلکه با هدف متقاعدکردن ایران به عدم خروج از توافق هستهای حتی در صورت ناتوانی آنها در پایبندی به تعهدات خود و مقابله با بازگشت تحریمهای امریکا است.
این متقاعدسازی تا قبل از فعالسازی مکانیسم ماشه به شیوۀ کنش ایجابی و "ترغیب و تشویق" و از طریق وعده "راهاندازی اینستکس" دنبال میشد، اما پس از فعالسازی مکانیسم ماشه به شیوۀ کنش سلبی و برپایه "تهدید و فشار" و از طریق "بازگشت قطعنامههای شورای امنیت و اعمال تحریم" دنبال میشود. بنابراین، هدف اروپا از فعالسازی مکانیسم ماشه معتبرسازی عنصر تهدید خود با هدف متوقف و سپس معکوسکردن روند کاهش تعهدات ایران است. در این چارچوب پیشبینی میشود که اروپاییها تا چند ماه آینده علیرغم فعالسازی مکانیسم ماشه، از بازگشت سریع تحریمها و بردن ایران ذیل بند هفت منشور سازمان ملل خودداری کرده و در این قالب به تعامل توام با فشار خود برای متقاعدسازی ایران ادامه دهند. با این حال در صورتی که در این مسیر موفقیتی کسب نکنند و ایران به سمت گامهای جدیتری چون بالابردن سطح غنیسازی و یا کاستن از نظارتهای آژانس حرکت کند، اقدام قابل پیشبینی بعدی اروپاییها فعالسازی کامل مکانیسم ماشه، همسویی کامل با امریکا و حرکت به سمت تعامل توام با اجبار است.
در پایان یک نکته مهم را نباید هرگز فراموش کرد آن هم اینکه به سبب وابستگی امنیتی بسیار بالای اروپا به امریکا، هر زمان که ایالات متحده سیاست امنیتیسازی ایران را در پیش گرفته است، اروپاییها چارهای جز پیروی و تبعیت از آن نداشتهاند. بنابراین در شرایط فشاردوگانه بر اروپا از سوی ایران و امریکا– فشار ایران بر اروپاییها از طریق سیاست کاهش گام به گام تعهدات هستهای با هدف وادارسازی آنها به پایبندی تعهدات خود از یک سو، و فشار متقابل امریکا بر اروپاییها برای پیوستن به کارزار فشار حداکثری آن علیه ایران- و همچنین وجود مسائل اختلافی دیگری همچون سیاستهای منطقهای، برنامه موشکی و حقوق بشر که اروپاییها بارها تاکید کردهاند در مورد آنها با امریکا همنظرند، نباید انتظار داشت اروپاییها متحد استراتژیک خود را رها کرده و با ایران همکاری کنند. درست به همین دلیل است که سیاست کاهش گام به گام تعهدات هستهای از سوی ایران نتیجه عکس میدهد و به جای اینکه اروپاییها را وادار به عمل به تعهدات خود سازد آنها به سمت فشار بیشتر بر ایران و همراهی بیشتر با امریکا سوق میدهد. در این شرایط اروپایی ها در بهترین حالت میتوانند نقش یک میانجی و تسهیل کننده برای حصول یک توافق جدید را ایفا کنند؛ میانجی که البته خود نیز ذینفع است.
* دکتری مطالعات اروپا