به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۰ دی 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
جمعی از علمای اهل سنت استان سیستان و بلوچستان آمدند. ضمن ابراز وفاداری از اینکه به سنیها سمتهای مهم و مدیریتی داده نمیشود، گله کردند و خواستند بیشتر به آنها اعتماد شود. ضمن قبول پیشنهاد آنها، گفتم کمی افراد متخصص و تحصیلکرده از میان آنها، از عوامل عمده این وضع است. علاوه بر این، چون شنیده میشود بعضی از علمای اهل سنت، قاچاق را تحریم نمیکنند، این امر اعتماد را ضعیف میکند. برای عمران مسجد و مسائل تحصیلی هم استمداد نمودند.
دادستان تهران و دادستان مخصوص دادگاه ویژه خانوادههای شهدا آمدند. ضمن گزارش از وضع نادرست رسیدگی قضایی در زمان گذشته به تخلفات آنها، از موفقیتهای خود گفتند و نظر دادند که مجموعاً وضع خانوادههای شهید از لحاظ اخلاقی خوب است و تخلفات، کمتر از دیگران است.
آقای [ غلامرضا] انصاری، کاردار ایران در انگلستان آمد. پیشنهاد داشت اگر به نحوی بهطور رسمی به انگلیسیها گفته شود که حکم امام در مورد سلمان رشدی، قابل پسگرفتن نیست، ولی دولت برای آن اقدامی نمیکند، آنها حاضرند مسأله را پیگیری نکنند. گفتم واقعیت همین است و آنها هم میدانند و اگر خودشان چنین بگویند، ما تکذیب نمیکنیم.
آقای [محمدرضا] نوری [شاهرودی]، سفیرمان در لیبی آمد و گزارش آنها را در شرایط تحریم گفت. بالاخره دارند مشکلات را به خوبی تحمل میکنند و از ما توقع و امید بیشتری دارند؛ گفتم فعالتر باشد. آقایان [مسعود روغنی] زنجانی، [محمد] غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن]، [محسن هاشمی، رئیس دفتر] بازرسی ویژه [رییسجمهور] و [محمدرضا] نعمتزاده، [وزیر صنایع] و کارشناسانشان آمدند. دربارة برنامه خرید شش میلیون تلفن توسط مخابرات مباحثه شد. سرانجام به جمعبندی خوبی رسیدیم. قرار شد به اندازه معقول، نیازی که مجمع شرکت مشخص میکند و براساس سرمایه خود شرکت و نه کمک دولت و با حفظ قدرت تولید کشور، با توجه به برنامه احتمالی ایجاد شبکه تلفن موبایل اقدام شود.
آقایان [محمود] واعظی و [محمدجواد] ظریف از وزارت امورخارجه آمدند. نظر دادند که بهتر است من در کنفرانس سران در سنگال که آقای [تورگوت] اوزال، [رییسجمهور ترکیه] خواسته است، شرکت کنم. دیشب با آیتالله خامنهای تلفنی در این باره مذاکره کردیم و مجموعاً به این نتیجه رسیدیم که شخصاً شرکت نکنم، ولی آقای دکتر [حسن] حبیبی، [معاون اول رییسجمهور]، با آقای ولایتی بروند.
تا ساعت چهار و نیم کارها را انجام دادم. به خانه آمدم. مهندسان دفتر برای دیدن خانه، به منظور اصلاح ساختمان آمدند.
سال ۱۳۷۲
تا شب در محل لتیان بودیم. مقداری در دریاچه با قایق پدالی قایقرانی کردم. چهار نفر از بچهها - عماد و علیرضا و جلال و احسان - هم با من بودند. مقداری هم به مطالعه گزارشها و مقداری هم با پیادهروی و هواخوری و تماشای ورزش بچهها و مذاکره با محسن گذشت. شب به خانه آمدیم.
سال ۱۳۷۳
با اینکه والده و همشیره بودند، اول وقت تنهایی صبحانه خوردم و برای مراسم عید [مبعث] آیتالله خامنهای، رفتم. در حیاط بیرونی به هم رسیدیم؛ ایشان از اندرونیشان میآمدند و من از بیرون. قبل از شروع مراسم، همراه آیتالله خامنهای در جلسهای رفتیم که جمعی از طلاب، برای عمامه گذاشتن آمده بودند. سپس با هم به جلسه مراسم رفتیم؛ شعارها و تلاوت قرآن و صحبت کوتاه من و صحبت توسط آیتالله خامنهای را داشتیم.[۱] به دفترم رفتم و گفتم به محافظان و دفتریها، هر یک هزار تومان عیدی داده شود.
آقای [غلامرضا] انصاری، کاردارمان در لندن آمد. گزارش مذاکرات با آقای هیث را در مورد اصلاح روابط، با اقدام به رفع مشکلاتی که از ناحیه مسأله سلمانرشدی و ادعای انگلیسیها در خصوص کمک ما به ایرلندیهای مخالف
سلطه انگلیس دارند و همچنین همکاری انگلیس با ضدانقلاب و منافقان و تحرکات دیگر آنان را داد. قرار شده هیأت به ایران بیاید و سپس آقای [محمود] واعظی، [معاون اروپا و آمریکای وزارت امورخارجه]، به انگلیس برود.
آقای [عبدالعلی] علیعسکری آمد. نامزد مدیریت فروشگاههای زنجیرهای رفاه است؛ راضی است. مقداری در این خصوص مذاکره کردیم.
به خانه برگشتم. ظهر با والده، فاطمه، مهدی، فرشته، میرزا احمد و یاسر غذا خوردیم. آقاجلال و فرشته پذیرایی میکردند. حال والده مساعد نیست؛ گفتم اخویزاده [دکتر] محمد، برای معاینه بیاید.
عصر برای افتتاح مراسم یازدهمین دوره مسابقات حفظ و قرائت و تفسیر قرآن، به حسینیه ارشاد رفتیم. از سی و هشت کشور شرکت کردهاند. بعد از قرائت قرآن و تواشیح و خیرمقدم آقای [سیدمهدی] امام جمارانی، [رییس سازمان اوقاف و امور خیریه]، من در مورد اهمیت اُنس با قرآن صحبت کردم[۲] و پای قرائت چند قاری ایرانی و مصری نشستم.
به خانه برگشتم. کمی با والده اُنس گرفتیم و مذاکره کردیم. جمعی از بستگان به خاطر عید و به خاطر والده آمدند. فاطی و فرشته پذیرایی میکردند. مقداری غذا در خانه خودشان تهیه کرده بودند و مقداری از ظهر مانده بود.
اخویزاده، دکتر محمد، برای معاینه والده آمد. گفت فشار خونشان بالاست؛ حدود ۱۹ است و فعلاً برای سفر مکه، حالشان مساعد نیست. همشیره طیبه، والده را آورده که با هم به مکه بروند. حال که حال والده مساعد نیست، سفر او هم مورد تردید قرار گرفته. ناراحت است و مایل است او را اعزام کنیم.
آقای حمید حسینی، از وضع تراکم کامیونها در مرزهای آذربایجان و ترکمنستان گفت؛ به خاطر جنگ در چچن، روسها مانع عبور کامیونها شدهاند. به دلیل احتمال ورود امکانات و نیرو از کشورهای اسلامی برای مردم مسلمان چچن، مشکلات زیادی برای حمل و نقل و تجارت به وجود آوردهاند.
اخویزاده محمد، دوره تخصصی در آلمان دیده و مراجعت کرده، از امکانات فراوان آلمان میگفت.
سال ۱۳۷۴
تا ساعت نُهو نیم صبح کارها را انجام دادم. آقای [محسن]نوربخش، [رئیس کل بانک مرکزی] آمد. گزارشدادن ارز صادراتی به واحدهای تولیدی را داد و خواست، فشار بیشتر برای مصرف ارز نیاورند. آقای [علاءالدین] بروجردی، [معاون وزیرامورخارجه]، تلفنی گزارش اقداماتش در افغانستان را داد؛ پیشرفت خوبی داشته است. آقای [حسن]روحانی، در مورد نحوه انتشار خبر سفر هیأتی به کردستان عراق سئوال کرد.
در جلسه تنظیم بازار،گزارش سازمان بازرسی و تعزیرات وکارهای انجامشده برایکنترل قیمتگوشت و مرغ و سیبزمینی داده شد. قرار شد برای تقویت تولید دانههای روغنی مثل سویا و زیتون، برای رفع وابستگی، اقدامات جدی شود. عصرآقای [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهاد سازندگی] آمد. در مورد نحوه عمل دیسکگردن در آلمان و سفر به کانادا برای نمایشگاه فرش تورنتو توضیحات داد؛ خیلی از هر دو راضی است. راحت شده است.
در جلسه هیأت دولت شرکت نکردم. تلفنی از دکتر حبیبی، [معاون اول رئیس جمهور] علت تأخیر سفر به سوریه را پرسیدم. گفت با نظر وزارت امورخارجه، به خاطر بیانیه منفی[۱] اخیر بوده است؛ گفتم بهتر بود از من میپرسید.
شب میهمان آیتالله خامنهای بودم. در مورد انتخابات، طالبان، شورای عالی انقلاب فرهنگی، ایذاءهای آمریکا، پیمان [تجارت جهانی]گات، نمایشگاه سپاه و فوت والده، مذاکره و در مواردی تصمیمگیری کردیم. ایشان توصیه داشت، با از دستدادن دعای مادر، با صدقه و خیرات برای ایشان، دعای ایشان را در اثر جلب بیشتر رضایت روح ایشان، جلب کنیم و اظهارتأسفکردند که هنگام مرگ پدر و مادرشان، به خاطر گرفتاریهای شغلی و خستگی حضور نداشتهاند؛ حسرت آخرین دیدار بر ایشان مانده است. به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۵
ساعت شش صبح بیدار و تا ساعت هفت و نیم، گزارشهای مربوط به کارهای امروز را مطالعه کردم. به سوی فرودگاه حرکت کردیم. در مسیر از مصلای در دست ساخت بازدید کردیم. کلنگ مدرسه جدید علمیه را به زمین زدیم. به سوی شهرستان درهشهر حرکت کردیم. در منطقه شهر بدره، در کنار روستای «هینیمینی» فرود آمدیم. اهالی روستاهای اطراف جمع بودند؛ برایشان کمی صحبت کردم و به احساسات گرمشان پاسخ دادم.[۱]
برای مراسم شروع کار سد بزرگ سیمره، کنار رودخانه سیمره رفتیم. آقایان زنگنه و یکی از مدیران [=آقای حدادیان، مدیرعامل شرکت آب و نیرو]، توضیح دادند. سد با ظرفیت ۲/۳ میلیارد متر مکعب آب ساخته میشود؛ با هزینه ۶۷ میلیارد تومان که ۹۰ میلیون دلار هزینه ارزی دارد. با ۴ واحد نیروگاه ۱۶۰ مگاواتی بهظرفیت ۶۴۰ مگاوات برقآبی که هدف عمده سد، تولید برق است. گفتند، اکنون ساخت نیروگاههای آبی در حد ۸۰۰۰ مگاوات، در دست اجراست.[۲] من هم صحبت کوتاهی در اهمیت استفاده از پتانسیل برقآبی کردم و گفتم، امکان تأمین حدود ۲۰ هزار مگاوات از زاگرس داریم.[۳]
به شهر درهشهر رفتیم. اجتماع باشکوه و منظمی داشتند. بعد از شعارها و خیرمقدم و گزارش [آقای زاهدیان]، امام جمعه و [آقای صادقی]، فرماندار و [آقای ناصریگهر]، نماینده [درهشهر] و سرود جالب نوجوانان دختر و پسر کرد، با لباسهای محلی و اهدای
فرش، من صحبت کردم[۴]. به آبدانان پرواز کردیم، شبیه همان برنامه در این شهر برگزار شد؛ به اضافه یک شعر غرا و مفصل در وصف من، از یک بسیجی شاعر.
به دشت مورموری پروازکردیم. طرح آبیاری تحت فشار و طرح انتقال آب از رود مولاب به این دشت را توضیح دادند و در اهمیت عمران آن دشت صحبت کردم[۵] و از لوحها پرده برگرفتم. به دشت عباس پرواز کردیم و پس از نماز و ناهار و استراحت، آقایان زنگنه و حجتی، در مورد انتقال آب از دریاچه سد کرخه به دشت اهواز، با یک تونل ۵/۶ کیلومتری، به اندازه ۴۲ مترمکعب در ثانیه، برای آبیاری ۴۰ هزار هکتار توضیح دادند. من هم در اهمیت عمران دشت وسیع عباس صحبت کردم.[۶] شروع کار با یک انفجار عظیم و پرده گرفتن از لوح انجام شد.
به سوی شهر موسیان پرواز کردیم. در مسیر سدهای انحرافی رود دویرج را دیدیم که برای آبیاری ۲۰ هزار هکتار ساخته شده و مانع فرار آب به عراق میشوند. در شهر بوبیان، احساسات شدید مردم، مانع صحبت شد. اول رفتیم و شهر بازسازی شده را دیدیم؛ خیلی جالب و مدرن ساخته شده. در جنگ بهکلی ویران شده بود. کنار مرز است و اکنون سههزار نفر ساکن دارد. سپس در جمع مردم رفتیم و صحبت کوتاهی در تشکر از مردم و توضیح بازسازی کردم.[۷]
به دهلران پرواز کردیم. خیلی پُرشور استقبال کردند؛ به حدی که [آقای حسینی]، امامجمعه و آقای [سیدرضا] زوارهای، [رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور]، به زحمت چندکلمهای صحبت کردند. سرودی خواندند. من هم صحبت کوتاهی دربارة بازسازی خوب و آینده بهتر منطقه کردم.[۸] شهر، خیلی بهتر از گذشته ساخته شده و مردم راضی هستند. اسناد مالکیت چند نفر را که توسط اداره ثبت تهیه شده، بعد از بازسازی دادم و آقای زوارهای در این خصوص توضیح داد.
بیمارستان در حال ساخت ۹۵ تختخوابی را دیدیم؛ با هزینه [ستاد] بازسازی [مناطق جنگزده]، نزدیک به تکمیل است. آموزشگاه حرفه و فن را که با کمک بازسازی ساخته شده، دیدیم و افتتاح کردیم. در جلسه شورای اداری، [آقای شعبانیفرد]، استاندار و [آقای کریمی]، نماینده و اخوی محمد، [معاون اجرایی رئیسجمهور]، گزارش دادند و من هم صحبت کردم.[۹] شاخصهای پیشرفت استان، خوب است؛ شبیه استانهای برخوردار، ولیگاز و راهآهن و صنایع ضعیف است. برای خواب و استراحت، به میهمانسرای ایرانگردی رفتیم