صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۱۹۴۹۲
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۲۳ - ۰۲ دی ۱۳۹۸
سواد [رونوشت] کاغذی بود که سید جمال‌الدین از بصره به سامره به جناب میرزای شیرازی نوشته بود در حقیقت جناب میرزا را تحریک نموده بود که به دولت ایران بتازد و همه جا از امین‌السلطان بد نوشته بود و او را تکفیر نموده و زندیق اثیم نام نهاده که مذهب اسلام را تمام او به باد داده، فرنگی‌ها را به ایران آورده، تمام ایران را به آن‌ها فروخته و بعد صدماتی که به مردم از حبس و جلای وطن رسانده از قبیل ملا فیض‌الله دربندی و سید علی‌اکبر شیرازی و حاجی سیاح و میرزا فروغی و اسم مرا هم در این‌جا ذکر نموده. من دادم این کاغذ را ترجمه نمودند. چون بنای فتنه تنباکو و فتوای جناب میرزا در این خصوص یقینا نتیجه همین کاغذ بود
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

صبح منزل مشیرالدوله رفتم. باغ نیامده بود. از آن‌جا پارک امین‌الدوله رفتم. جهت رفتن این بود که پریروز با روزنامه‌هایی که از برای من می‌آورند از لندن پاکتی به عنوان من بود. پشت پاکت به خط سید جمال‌الدین نوشته بود: «جناب جلالت‌مآب الشیهد اعتمادالسلطنه»! در میان پاکت صفحه چاپ‌شده‌ای که سواد [رونوشت] کاغذی بود که سید جمال‌الدین از بصره به سامره به جناب میرزای شیرازی نوشته بود در حقیقت جناب میرزا را تحریک نموده بود که به دولت ایران بتازد و همه جا از امین‌السلطان بد نوشته بود و او را تکفیر نموده و زندیق اثیم نام نهاده که مذهب اسلام را تمام او به باد داده، فرنگی‌ها را به ایران آورده، تمام ایران را به آن‌ها فروخته و بعد صدماتی که به مردم از حبس و جلای وطن رسانده از قبیل ملا فیض‌الله دربندی و سید علی‌اکبر شیرازی و حاجی سیاح و میرزا فروغی و اسم مرا هم در این‌جا ذکر نموده. من دادم این کاغذ را ترجمه نمودند. چون بنای فتنه تنباکو و فتوای جناب میرزا در این خصوص یقینا نتیجه همین کاغذ بود نتوانستم در دولت‌خواهی از شاه این کاغذ را نداده، چون در پست‌خانه سر پاکت را باز کرده بودند گفتم شاید به شاه نشان داده که من ندهم. معلوم شد با همین پست به اسم خود امین‌الدوله هم یک صفحه از این کاغذ چاپ‌شده رسیده بود و به شاه داده است. من به خیال این‌که مبادا به مترجم مغرض بدهند و آن‌جایی که اسم من است بد ترجمه کند مصلحت دیدم که خود کاغذ و ترجمه او را هر دو به نظر شاه برسانم. بعد به اتفاق امین‌الدوله دربخانه [دربار] رفتیم. کاغذ را من به شاه دادم. بعد از ناهار شاه خانه آمدم. عصر عرب‌صاحب و شارژدافر [کاردار] روس دیدن آمدند.