صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۴۵۹۳۷۱
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۵ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۷
آیت الله محمدجواد علوی بروجردی، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم گفت: مهاجرت تهدیدی برای ماست و واقعاً مشکلی است. این یک واقعیت خیلی تلخی است. این‌ها نخبه‌ها هستند. باید موقعیت مطلوب را فراهم کنیم و از تنگ‌نظری‌ها بکاهیم و این‌ها را نگه داریم. اینها اساتید هستند. حتی گاهی اوقات اگر دین و ایمان خیلی درستی هم ندارند، در دانشگاه از علم آن‌ها باید استفاده کنیم و آن کمبود ایمان را خودمان به صورت دیگری جبران کنیم. حالا که این متخصصان رفتند، این تهدید عملی شده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با بیان اینکه طب اسلامی نداریم، گفت: طب اسلامی تصور اشتباه و نادرستی است که متأسفانه امروز هم دارد اثر می‌گذارد. حتی در حوزه‌های ما گاهی بعضی‌ها این نغمه‌ها را سر می‌دهند. ما طب اسلامی نداریم.

به گزارش شفقنا، آیت الله محمدجواد علوی بروجردی در دیدار با رئیس و اعضای فرهنگستان علوم پزشکی ایران ابراز داشت: در ایران، سلامت معنوی به شکلی از قبل مطرح بوده است، اما نه به شکل صحیح آن. الان یکی از مشکلاتی که در کشورمان داریم، مسئله دعانویس‌هاست. گاهی این مسائل به حدی پررنگ است که زندگی‌هایی را می‌بلعد؛ یعنی مردم را از پزشکی جدا و دور می‌کند و این مصیبتی است. برخی افرادی که هیچ آشنایی با این حوزه ندارند، در این عرصه ورود می‌کنند و این یکی از مسائل جامعه ماست. لذا ما در کشورمان زمینه‌ای داریم که خوب هدایت نشده است. در تاریخچه کشور ما و کلاً در دنیای اسلام، این معنا که اساساً همه اسباب و مسببات به دست خداست و خداوند است که سببیت را برای سبب قرار می‌دهد، از اعتقادات است. حتی ملاصدرا در استحضارهایش این معنا را دارد که صغری و کبری که کنار هم قرار می‌گیرد، نتیجه زمانی به دست می‌آید که افاضه‌ای صورت بگیرد. نتیجه با افاضه است. این نظریه ملاصدرا در فلسفه است.

 

کسب اجازه طبیب از امام رضا علیه‌السلام

یکی از توفیقات من این بود که خدمت مرحوم آقای حافظیان رسیدم. ایشان که اهل سرّ بود و ساکن در مشهد، برایم چنین نقل کرد: «مدتی توسلی پیدا کردم که خداوند و خود آقا امام زمان علیه‌السلام یکی از اولیای خودش را به من معرفی کند.» خب ایشان اهل ریاضت بود، به هند می‌رفت و قصه‌هایی داشت. گفت: «چند سال طول کشید. به حرم امام رضا علیه‌السلام می‌رفتم و ملتجی می‌شدم. بالاخره کسی را به من معرفی کردند و او دکتر داروسازی در مشهد بود!» حالا قبلاً هم خیلی علم داروسازی از هم جدا نبود و نوشته‌های پزشکی مخلوط بود. آنجا دارو هم همیشه ساخته‌شده نبود که دارو را بفروشند. خودشان در آن مرکز دارو می‌ساختند. مرحوم حافظیان می‌گفت: « ما به او مراجعه می‌کردیم و این معنا در ذهن من رفته بود که این چه دارد که به عنوان یکی از اولیای امام زمان علیه‌السلام به من معرفی شده است. خیلی در فکر بودم. زندگی او را زیر نظر گرفتم. دیدم نه، کاری نمی‌کند. می‌آید در مغازه و به مردم خدمت می‌کند، نمازش را می‌خواند. یک کار فوق‌العاده‌ای از او ندیدم. یک روز در حرم آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام بودم. دیدم این دکتر پایین پای حضرت ایستاده و یک حالی دارد. صحبتی هم می‌کند. رفتم پشت سرش و گوشم را نزدیک به او کردم. شنیدم که دارد با آقا امام رضا علیه‌السلام صحبت می‌کند و صحبت او هم این است که کسی به من مراجعه کرده است، بچه ایشان مریض است. من دارم برای او دارو می‌سازم و این‌ها جز این بچه بچه دیگری هم ندارند و بچه‌دار هم نمی‌توانند بشوند. من آمدم از شما تقاضا کنم که شما اجازه بفرمایید این دارو تأثیر بکند.» ایشان می‌گفت: «آنجا من دیدم که نه، این مرد، مرد بزرگی است.»

 

لزوم معنویت در علم پزشکی

مسئله‌ای که در دین داریم این است که خداوند شافی است، اما شافی به وسیله است نه مستقیم. حتی موسی پیغمبر وقتی مریض شده بود به او خطاب شد که تا پیش طبیب نروی و دارو نگیری تو را شفا نمی‌دهیم. خداوند اثر را قرار می‌دهد، اما در دارو و در تجربه انسان که ما امروز به نام دانش پزشکی از آن یاد می‌کنیم. یکی بزرگترین و مهمترین کارها نه فقط در صنف پزشکان بلکه در همه صنوف این است که ما مسائل را طولی نگاه کنیم. یعنی اگر بتوانیم این عنایات و معرفت به خدا و معرفت به عترت را کاملاً، نهادینه بکنیم. یکی از آثار معنویت در پزشکی هم از بین رفتن همین بیهودگی است.

 

علم و ایمان؛ دو مسیر جدا از هم در غرب

در کشورهای اروپایی افسردگی بیداد می‌کند. الان کلاً ازدواج کم شده است. نوعاً تنها زندگی می‌کنند. آمار خودکشی بالاست. افسردگی زیاد است؛ مخصوصاً در فاصله بین ماه‌های پاییز و اواخر بهار. حتی یک سال من شنیدم که دولت آلمان پولی گذاشته است تا کمک کند و این‌ها را با تورهایی به جنوب ببرد تا آفتابی ببینند و هوایی عوض بکنند، شاید مقداری آمار خودکشی کم شود. این مسئله جدی است. الان در دنیا که ما از نداشتن ایمان و نداشتن روحیه ایمانی داریم خسارت می‌بینیم، دنیا دنیایی بوده که علم متأسفانه بدون خدا بنا گذاشته شده است. علت و ریشه آن هم این است که در رنسانس اروپا، اولیای علم مجبور شدند مذهب را کنار بگذارند تا رشد بکنند. کلیسا با آن وضعیتی که داشت و آن دوران قرون‌وسطایی و آن محاکمات چگونه باعث شد روحیه ایمانی کنار برود. در قرون‌وسطا افراد را به جرم دانستن محاکمه می‌کردند. گالیله یک نمونه آن است و لذا در رنسانس آمدند و مذهب را کنار گذاشتند و به علم رو آوردند. علم رشد و پیشرفت کرد.

 

سفارش به علم‌آموزی در اسلام

اما برخلاف مسیحیت، علم هیچ‌وقت در اسلام مانع از رشد ایمان نبوده است. اما چون متأسفانه در سده‌های اخیر همیشه نگاهمان به غرب و اروپا بوده، حتی در دوران مشروطیت، مشروطیت شکست خورده است چون به بیرون نگاه کردیم و نگاه به بیرون باعث شده است که خیال کنیم اگر دین را کنار بگذاریم رشد می‌کنیم. این متأسفانه یک مسئله ریشه‌ای است، درحالی‌که در اسلام رسول اکرم صلی‌ الله‌ علیه و آله می‌فرمود «لو کان العلم فی الثریا لتناوله رجال من الفارس»؛ اگر علم در کهکشان باشد، مردانی از فارس به دنبال آن می‌روند یا «اطلب العلم ولو بالصین ». در چین علم تفسیر نبود یا فقه و اصول نبود. در چین صنعت بود. خود پیغمبر تشویق می‌کند به اینکه مسلمان باید دنبال علم برود یا «طلب العلم فریضهً علی کل مومن و المومنۀ» یا «طلب العلم فریضهً علی کل علی کل مسلمٍ و مسلمۀ»؛ هر دو سفارش را در اسلام داریم، حتی برای زن‌ها، با اینکه ما فرهنگمان متأسفانه غیر از این شده است. اسلام اساسش این بوده و لذا بزرگانی هم که در اسلام رشد کردند، از بوعلی و دیگرانی که کتاب‌های طبی ایشان در دانشگاه‌های اروپا در این حوزه‌ها تدریس می‌شد، بر اساس همین اعتقادات رشد کردند و دین مانع از تحقیق و کار آن‌ها نشد.

 

«طب اسلامی» وجود ندارد

الان مسئله‌ای که ما داریم این است که گاهی اوقات به نام دین و به نام اسلام تجربه پزشکی و دانش پزشکی را کنار می‌زنیم و این بسیار خطرناک است. امروز یکی از مسائل طب اسلامی است. طب اسلامی تصور اشتباه و نادرستی است که متأسفانه امروز هم دارد اثر می‌گذارد. حتی در حوزه‌های ما گاهی بعضی‌ها این نغمه‌ها را سر می‌دهند. ما طب اسلامی نداریم. خود پیغمبر صلی‌ الله‌ علیه و آله هم که مریض می‌شدند به طبیب رجوع می‌کردند، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به طبیب رجوع می‌کردند. امام صادق علیه‌السلام به طبیب رجوع می‌کردند. قبل از اینکه اسلام بیاید طب بوده است، مثل اقتصاد. اقتصاد هم قبل از اسلام بوده است. پیغمبر صلی‌ الله‌ علیه و آله نه بقراط بود نه جالینوس. پیغمبر صلی‌ الله‌ علیه و آله نه کارل مارکس بود نه فروید. پیغمبر صلی‌ الله‌ علیه و آله مرشدی بود که خدا برای ارشاد مردم در دین و معنویت فرستاده بود.

پزشکی را دست کم نگیرید. ما در این زمینه در سده‌های اخیر از تحقیق بازمانده‌ایم. در گذشته این‌طور نبوده است. در گذشته حرف اول را ما داشتیم، حتی در ایران قدیم قبل از اسلام هم پزشکی بسیار شاخص بوده است و برای آموزش به اینجا می‌آمدند و خود این‌ها با یونان و غیر یونان ارتباط داشتند. اما متأسفانه در قرون اخیر این مسائل پیش آمده است. امروز اگر بخواهیم طب اسلامی را مطرح کنیم، طب اسلامی نداریم. بله، ما از امام رضا علیه‌السلام و از امام صادق علیه‌السلام روایات طبی داریم. این‌ها ارشادات است و ما به آن‌ها حکم ارشادی می‌گوییم. ارشادات راهنماهایی هستند که به قول مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه، باید زمینه ورود و صدور روایات را بررسی کنیم. امام این روایات را در چه زمانی در چه محیطی و در چه ظرفی فرموده است؟ آن کسی که مراجعه کرده است چه خصوصیاتی داشته است؟ ما به این خصوصیات پی نمی‌بریم و لذا خیال می‌کنیم این روایات مثل احکام مولوی وحی منزل است و این را می‌خواهیم در پزشکی به کار بگیریم. گاهی ممکن است درست دربیاید، اما ممکن است گاهی هم اشتباه دربیاید.

در دوران‌هایی که ما دبیرستان می‌رفتیم، آن وقت در تهران این تفکر خیلی رواج داشت که از مرحوم نقشب هم سرچشمه می‌گیرد. خداپرستان سوسیالیسم می‌گفتند ما برای اینکه خدا را در جامعه دانشگاهی مطرح کنیم می‌آمدیم تمام آیات قرآن و روایاتی را که داریم با علوم مطابقت می‌دادیم؛ گاهی اوقات هم درست درمی‌آمد، اما همیشه هم این‌طور نیست. مثلاً مهندس بازرگان معتقد بودند آیه «الم تری ان السموات و الارض کانتا رتقاً و فتقناهما » نظریه لاپلاس را تأیید می‌کند. ما مدتی نزد آقای مهندس بازرگان درس خواندیم. ایشان در قرآن خیلی قوی بود. کتاب‌هایی هم نوشته بود مثل باد و باران در قرآن و راه طی شده. ما با ایشان بحثمان شد. من به ایشان عرض کردم که این نظریه لاپلاس الان نفی شده است چون «فتقنا» هم توده‌ای بوده و بعد باز شده است. نظریه‌ای که آن روز مطرح بود، نظریه گلدشمین به آن می‌گفتند که ذراتی که در تکوین بوده این‌ها به هم جمع شدند و این کرات را تشکیل دادند. به ایشان گفتم آن نظریه‌ای که شما تطبیق کردید با نظریه لاپلاس نمی‌خواند. اصل قصه اشتباه است. یعنی قرآن کتاب علم نیست، قرآن کتاب فیزیک نیست، قرآن کتاب طب نیست. نگاه ما باید نگاهی صحیح باشد.

 

ماجرای طبیب یهودی و آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه

ما برای تجربیات انسانی ارزش قائل هستیم، جدا از اینکه از چه مذهبی یا چه مرامی باشد. امروز باید از دیگران اخذ کنیم و بیاموزیم. مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه ایامی که بروجرد بودند، آنجا طبیبی داشتند به نام حکیم یوسف که یهودی بود. در بروجرد یهودی زیاد بوده است. این حکیم هم یهودی بود. من ایشان را دیدم بودم. یعنی آقای بروجردی که قم آمده بودند، گاهی این طبیب راه می‌افتاد از بروجرد و به دیدن آیت‌الله بروجردی می‌آمد. این قضایایی که نقل می‌کنم نوه‌های این حکیم برای من ‌کردند. آن‌ها می‌گفتند در بروجرد طبیبی از بزرگان بود که به منازل می‌رفت. وقتی می‌خواست وارد خانه مسلمان‌ها بشود، مخصوصاً روزهای بارانی و برفی، تا دم در اتاق می‌رفت صاحب‌خانه‌ها می‌گفتند حکیم صبر کن! پارچه روی فرش می‌انداختند تا این برود روی آن بنشیند و فرش نجس نشود! بعد در حضور خود او می‌گفتند استکان حکیم را آب بکشید! اما خود این نواده حکیم یوسف به من می‌گفتند که خود حکیم برای آن‌ها نقل می‌کرد که من خانه آقای بروجردی که می‌رفتم، یک بار نشد نه پارچه‌ای بیندازند و نه جلوی چشم من بگویند این استکان حکیم را آب بکشید. حتی من ندیدم آقای بروجردی نگاهی به من بکند که این نگاه با آن نگاهی که به فرد مسلمانی که آنجا نشسته تفاوت داشته باشد. این هنری است. آنچه که من یادم است این است که ما بچه بودیم، این حکیم از بروجرد به خانه آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه می‌آمد تا ایشان را ملاقات کند. آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه او را ناهار نگه می‌داشت و سر سفره خودش می‌نشاند. او ناهارش را می‌خورد و با آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه گعده می‌کرد و بعد می‌رفت.

 

توجه به کیفیت آموزش در علم پزشکی

علم ارزش دارد، با قطع نظر از اینکه این شخص چه مذهبی دارد و لذا ما باید به آن توجه کنیم و بیاموزیم. امروز ما نیاز به آموختن داریم. امروز با وجود اساتید بزرگی مثل شما و در سایه انقلاب و این خودباوری که امام بر آن تاکید می­کردند، پزشکی در کشور ما الان قابل مقایسه با دوران گذشته نیست. الان پزشکی در مملکت ما در حدی است که از کشورهای دیگر مراجعه‌کننده داریم. مراکز پزشکی ما دایر است و از این جهت ما می‌توانیم ارزآوری از مراجعات پزشکی داشته باشیم، اگر مقداری به این کار بها داده بشود. تحقیقات پزشکی داریم، اما درعین‌حال هنوز محتاج و مصرف‌کننده هستیم. هیچ اشکالی هم ندارد که ما تجربیات دیگران را بیاموزیم. اما این مسئله بسیار حساس است که روی کمیّت خیلی تکیه نکنیم. تعداد زیاد دانشگاه پزشکی نباید ما را مغرور کند. باید کیفیت برای ما مهم باشد. ما چطور افراد را تربیت می‌کنیم؟ باید شاخصه‌هایی داشته باشیم و کسانی را تربیت بکنیم که به جای اینکه دیگران تولیدکننده علم باشند، ما در اینجا تولید‌کننده علم بشویم. ما باید امکانات تحقیقاتی در دانشگاهمان فراهم کنیم که به جای اینکه آن‌ها به جای ما هر روز نظریه جدید ارائه کنند، ما هم مثل گذشته، تولیدکننده نظریه باشیم. کتاب بوعلی در دانشگاه‌های دنیا تا قرن هجدهم تدریس نمی‌شد. ما چیزی از دیگران کم نداریم. اما باید راه صحیح را پیدا بکنیم. اینکه بخواهیم از صفر شروع کنیم و بخواهیم با طب اسلامی به یک مسیر جلوتر از آن‌ها برسیم، از محالات است. باید تجربه آن‌ها را به کار بگیریم و استفاده کنیم و خودمان شروع کنیم به اضافه‌کردن و تصرف‌کردن. آن وقت است که ما به جایی می‌رسیم و رشد پیدا می‌کنیم. این واقعیت قصه است.

در کنار این معنا باید روح تدیّن از همان دانشگاه‌ها بر پزشکان دمیده بشود. ما در این قصه هم مشکل داریم. فقط هم در دانشگاه نیست، در آموزش‌وپرورش هم مشکل داریم. باید دمیدن روح تدین را از قبل از دبستان شروع کنیم. وقتی شخص بی‌برنامه آمده و با دیپلم وارد دانشکده پزشکی شده است، کار سختی است که روح تدین در او دمیده شود. این بچه‌ها در اختیار ما هستند. امروز حکومت حکومت اسلامی است. باید در آموزش‌وپرورش برنامه‌ریزی وجود داشته باشد.

 

دین یعنی عشق و محبت

مرحوم آقای شیخ عباسعلی اسلامی از وعاظ تهران بود. شاید بعضی از آقایان هم یادشان باشد. ایشان خیلی هم انقلابی و تند بود. قبل از انقلاب، پدر ما سال‌ها در مسجد فخریه تهران در خیابان امیریه امام جماعت بود و آنجا منبر می‌رفت. آن‌وقت سال چهل‌وسه، چهل‌وچهار بود. مرحوم اسلامی خطاب به شاه می‌کرد و می‌گفت این رادیو ایران را یک ساعت در اختیار من بگذارید نمی‌دانید با آن چه می‌کنم. الان خدا عنایت کرده و بعد از هزاروچهارصد سال از قم این فرصت را پیش آورده که نه فقط رادیو ایران بلکه تمام رادیوها و تمام تلویزیون‌ها و تمام برنامه‌ها در اختیار ما گذاشته شده است. ما باید برنامه‌ریزی بکنیم که امروز در امر معنویت در کار پزشکانمان لنگی نداشته باشیم. تربیت از آنجا شروع می‌شود، اما درعین‌حال دیر نیست. اگر دین را درست عرضه کنیم، در هر سطحی حتی طبیبی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده است، دین بر او تأثیر می‌گذارد. اما باید آنچه را که دین هست به او عرضه کنیم، نه آنچه که رفتار و عملکرد من است. این فرمایش علی بن موسی الرضا علیه‌السلام یادمان نرود آنجا که ایشان فرمودند « رَحِمَ اللهُ عَبداً أَحْیَا أَمْرَنَا»؛ خدا رحمت کند کسی را که امر ما را احیا کند. سؤال کردند « فَقُلْتُ لَهُ: وَکَیْفَ یُحْیی أَمْرَکُمْ؟»؛ اینها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: «قَالَ: یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَیُعَلِّمُهَا النَّاسَ»؛ کسانی که معارف ما را یاد می‌گیرند و به مردم عرضه می‌کنند. جمله بعدش مهم است: «فَإِِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا »؛ اگر مردم محاسن معارف ما را ببینند، به سمت ما جلب می‌شوند. ما می‌توانیم محبت و رأفت اسلام را عرضه کنیم. فرمایش پیغمبر «هل الدین الا الحب»، اصلاً دین یعنی عشق و محبت. چرا کلیسا مروج عشق و محبت شده است و ما نشدیم؟ ما می‌توانیم دین را در هر سطحی عرضه کنیم، اما ریشه‌ای. این است که بنیان را از آموزش و پرورش باید آغاز کنیم.

 

مهاجرت پزشکان خبره؛ یکی از معضلات جامعه پزشکی

یکی از مشکلات در پزشکی این است که برخی از پزشکان خوب ما از ایران رفتند. چرا زمینه برای کار این‌ها در داخل فراهم نبوده؟ این مشکلات را باید برطرف کرد. الان در بعضی از جاهای دنیا این‌ها در پزشکی تأثیرگذار هستند. یعنی نسبت به پزشکان متخصص و فوق تخصص آنجا استاد هستند. من به بعضی از آن‌ها اصرار می‌کردم برگردند و البته با بعضی از مسئولان هم صحبت کردم موقعیتی فراهم کنیم که این‌ها در دانشگاه‌های خودمان ولو سالانه، یک ماه باشد یا چند هفته یا در حد یک سخنرانی محدود باشد، تدریس کنند و ارتباطشان را با ما نبرند و قطع نکنند. در آنجا امکانات بیشتری در اختیار آن‌هاست. یکی از این محققان می‌گفت اگر این امکانات را در ایران در اختیار داشتم، نمی‌رفتم و می‌ماندم. این یک واقعیت است. ما باید موقعیت مطلوب را برایشان فراهم کنیم.

 

لزوم بهره‌مندی از علم پزشکان مهاجرت‌کرده

مهاجرت تهدیدی برای ماست و واقعاً مشکلی است. این یک واقعیت خیلی تلخی است. این‌ها نخبه‌ها هستند. باید موقعیت مطلوب را فراهم کنیم و از تنگ‌نظری‌ها بکاهیم و این‌ها را نگه داریم. اینها اساتید هستند. حتی گاهی اوقات اگر دین و ایمان خیلی درستی هم ندارند، در دانشگاه از علم آن‌ها باید استفاده کنیم و آن کمبود ایمان را خودمان به صورت دیگری جبران کنیم. حالا که این متخصصان رفتند، این تهدید عملی شده است. ما به فرصتش هم باید نگاه بکنیم که این‌ها به جاهایی از دنیا که امکانات برای تحقیق و رشد فراهم بوده مهاجرت کرده‌اند. حالا از حاصل کار این‌ها استفاده بکنیم. نباید رابطه آن‌ها با ایران قطع بشود. این‌ها مغزهای متفکر ما در آنجا هستند؛ این‌ها ثروت ما هستند.

شخصی در آلمان ظاهراً اظهار نظر کرده بود که ایران خدمت بزرگی به پزشکی ما می‌کند، چون آنجا پزشکان را تربیت می‌کنند و برای ما می‌فرستند و ما دیگر برای تربیت آن‌ها هزینه نمی‌کنیم. اما باید این فرصت فراهم باشد که حالا که پزشک به خارج از کشور رفته و در آنجا امکاناتی دارد، ما در داخل مملکت خودمان از این افراد استفاده کنیم و دورشان نریزیم. این‌ها عزیزان ما هستند، غیر از اینکه ما در مرجعیتمان این عقیده را داریم. من این را بارها عرض کرده‌ام که ما برای مردم باید پدر باشیم. خود نظام اسلامی هم همین تفکر را دارد. خود آقا رسول الله صلی‌ الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «انا و علیٌ ابوا هذه الامه»، ما برای این امت پدر هستیم. و بعد از خودشان و در دوران غیبت آقا حجت بن الحسن علیه‌السلام سِمَتی که برای ما مراجع قرار دادند تکفل ایتام آل محمد است. این در روایات هست. یعنی امام زمان علیه‌السلام هم پدر هستند. الان که امام زمان علیه‌السلام غیبت کرده‌اند، تکفل را برای افراد به ما سپرده‌اند. تکفل یعنی سرپرستی. برخی الان در خارج از ایران مسیحی شده‌اند. کلیساهایی الان در آلمان درست کرده‌اند برای اینکه مسلمان‌ها به آنجا بروند و مسیحی بشوند. در هلند هم چند کلیسا هست. نسل دوم و سوم ایرانی‌های ما که بیرون رفتند و رها شدند، بچه‌های شیعه هستند. ما نمی‌توانیم از آن‌ها غافل باشیم. اینها باید با مملکت خودشان آشنا باشند، رفت و آمد داشته باشند، بیایند و بروند، ما آنجا برای آن‌ها کار بکنیم. این مسیحی‌شدن برای پناهندگی است. فکر نکنیم پناهندگی این‌ها را از دامن اسلام دور کرد و برد؛ نه، این‌ها ریشه دارند و برمی‌گردند، باید برگردند، باید آن‌ها را برگردانیم. اینها فرزندان شیعه هستند، این‌ها برای ما امانات امام صادق علیه‌السلام هستند و لذا دیدمان را باید قدری وسیع بکنیم. باید به افراد قدری دور از تنگ‌نظری نگاه کنیم. باید از شخصیت‌ها استفاده کنیم. دانشگاه‌های ما باید در دنیا غنا داشته باشند. سعی بشود از شخصیت‌های بزرگ پزشکی و تأثیرگذار در سطح دنیا دعوت بشود که به اینجا بیایند. این کاری است که دانشگاه‌های مهم دنیا انجام می‌دهند که شخصیت‌ها را ولو شده برای یک هفته در سال یا برای چند روز دعوت می‌کنند و برای یک سخنرانی هزینه می‌کنند که این‌ها را بیاورند تا دوسه ساعت هم به سؤالات دانشجوها جواب بدهند. ما هم باید این‌ها را بیاوریم. این آقا هر مذهبی می‌خواهد داشته باشد مهم نیست. ما باید بیاوریمشان از آن‌ها بیاموزیم. ما مذهبمان را که نمی‌خواهیم از آن‌ها یاد بگیریم، ما می‌خواهیم از آن‌ها پزشکی یاد بگیریم. این معنا مهم است. ما برای جامعه پزشکی باید ارزش‌گذاری داشته باشیم.

 

قدرشناس و حامی پزشکان باشیم

الان یکی از افتخاراتی که ما در جمهوری اسلامی می‌توانیم روی آن دست بگذاریم پزشکی است. پزشکان بزرگ ما در دنیا صاحب نام هستند. آنی را هم که از ایران رفته است به عنوان ایرانی می‌شناسند و این نیست که افراد قدرشناس نباشند. در بیرون قدرشناسی از این افراد بیشتر است. در آلمان پزشکی هست به نام آقای پرفسور رحمان زاده. ایشان از اطباء در استخوان و بسیار صاحب نام است. ایشان قصد داشت مکانی را در جزیره کیش راه‌اندازی کند که متأسفانه موقعیت برای او فراهم نشد. ایشان می‌گفت می‌خواستم یک مرکز پزشکی راه‌اندازی کنم که جنبه آموزشی هم داشته باشد و مرکز علمی هم باشد و مرجعی باشد برای مراجعه تمام کشورهای خلیج فارس. این پرفسور رئیس‌جمهور آلمان و هنرپیشه معروفی را در آلمان عمل کرده بود. با این دو شخصیت در تلویزیون آلمان مصاحبه کردند. آن هنرپیشه گفت که من آنجا به هر دکتری مراجعه کردم گفتند معالجه نمی‌شوید تا اینکه یک پزشک خارجی را به من معرفی کردند. به او مراجعه کردم و عملم کرد و چه عمل خوبی کرد. این پزشک من را سر پا کرد. رئیس‌جمهور قبل آلمان آنجا نشسته بود. او هم از کسانی بود که به وسیله این پزشک ایرانی عمل شده بود. او گفت من می‌خواهم قبل از صحبتم ابراز تأسف بکنم از اظهارات این خانم که ایشان با اینکه می‌گوید این شخص من را نجات داده، هنوز او را خارجی می‌داند. درحالی‌که علم خارجی و داخلی ندارد. شخصیت علمی چه آلمانی باشد چه غیر آلمانی باشد برای ما ارزشمند است. آن شخصیتی که شما از آن صحبت می‌کنید من را نجات داد اما من به عنوان اینکه آلمانی است یا خارجی به او نگاه نمی‌کنم، بلکه به عنوان یک شخصیت علمی و یک پزشک متخصص به او نگاه می‌کنم.

 

بی‌توجهی به تحقیق در دانشکده‌های پزشکی

این نگاه را ما هم باید از آن‌ها بیاموزیم. ما باید غنای علمی‌مان را در دانشگاه‌هایمان افزایش دهیم. تحقیق در دانشگاه‌ها، آن‌طور که لازمه کار است، انجام نمی‌شود. البته این کاستی فقط به دانشکده‌‌ها اختصاص ندارد. در صنعتمان هم همین‌طور است. کارخانه‌های ماشین‌سازی در کره یا در ژاپن مقداری از سودشان را به تحقیق اختصاص می‌دهند تا بفهمند که ماشینی را که می‌سازند، چه کنند تا مدل‌های بعدی سال‌های بعد مجهزتر باشد و ارزان‌تر دربیاید. درحالی‌که در ایران خلاف این امر رخ می‌دهد!

در پزشکی تحقیق لازمه اساسی کار است. ما در بیمارستان‌هایمان و در دانشگاه‌هایمان مراکز تحقیقی اساسی می‌خواهیم. باید از پزشکان شاخصمان به هر قیمتی شده تقاضا کنیم ساعاتی از وقتشان را در این مراکز تحقیقی بگذارنند و به افراد محقق تعلیم بدهند. استعداد ایرانی از مردم کشورهای دیگر کمتر نیست. حالا می‌گویند ضریب هوشی در آسیا در کشورهای کره و ژاپن بیشتر است چون نژاد زرد هستند. ممکن است قدری هوششان بیشتر باشد، اما ما از اروپایی‌ها مسلماً کمتر نیستیم. اما کمتر هم باشیم، مگر دیگران همه مساوی بودند که رشد کردند؟ ما امکان و زمینه رشد را داریم و مشکل ما مثل اروپا و قرون‌وسطا از ناحیه دین و کلیسا نیست. دین ما مشوق بوده است. دین ما نظریه‌های علمی را ترویج کرده است. ما اگر همین دین را صحیح به افراد عرضه کنیم مؤثر خواهد بود و جلب خواهند شد. اسلام دینی است که با این نگاه به علم می‌نگرد. نفس عالم‌بودن، جدای از عقیده عالم، برای اسلام ارزشمند است. انسان‌ها نمی‌توانند بدون عقیده باشند. انسان‌ها نمی‌توانند دور از خدا باشند. بله، گاهی در طول سال انکار می‌کنند، اما وقتی هم به بن‌بست مطلق که می‌رسند، چه در پزشکی چه در غیر پزشکی، هنوز منتظر هستند دستی از غیب بیرون آید و کاری بکند. این یک واقعیت است.

 

توجه کلیسا به تبلیغ مسیحیت در آثار هنری

ما سفری به هند رفته بودیم. مجموعه‌ای آنجا بودند که می‌خواستند فیلمی راجع به امام حسین علیه‌السلام بسازند. آقای علی دباغ هم که در دولت عراق منصب داشت، به هند آمده بود. آقای موسوی هم آنجا وکیل مرحوم آقای خوئی بود. در آن مرکز ما آن‌ها را ملاقات کردیم. من کنار تهیه‌کننده‌ای نشسته بودم که شیعه بود اما زبان او را نمی‌دانستم. شخصی که هم فارسی و هم زبان هندی بلد بود حرف‌های این تهیه‌کننده را برای ما ترجمه کرد. آن تهیه‌کننده می‌گفت علمای شیعه و روحانیت شیعه از اهمیت فیلم و سینما آگاه نیستند. در آمریکا و در هالیوود فیلمی ساختند که این فیلم هیچ ربطی به مذهب ندارد. موضوعش عشقی است و صحنه‌های مبتذل هم دارد. اما کلیسا چند میلیون دلار به تهیه‌کننده و کارگردان این فیلم پرداخت کرده است که صحنه‌ای را در آن بگنجانند و آن فیلم عبارت از این است که دختری با پسری دوست می‌شود و مدتی باهم ارتباط دارند و بعد رابطه‌شان تمام می‌شود. این دختر تصمیم به خودکشی می‌گیرد. در یکی از شهرهای ایتالیا که پل‌های مرتفعی هم دارد دختر تصمیم به خودکشی می‌گیرد. وقتی دختر بالای پل می‌رود، از دور چشمش به صلیب کلیسایی می‌خورد و چهره معصومانه مریم که عیسی را با محبت در آغوش گرفته است می‌بیند. بلافاصله بعد از این، از خودکشی منصرف می‌شود. بعد آن تهیه‌کننده هندی به ما می‌گفت که هرکسی که این فیلم را ببیند می‌فهمد که این صحنه چند لحظه بیشتر نیست و به یک دقیقه هم نمی‌رسد، اما هر مذهبی داشته باشد در زندگی خود وقتی به بن‌بست برسد، بی‌اختیار صلیب و چهره مریم یاد او می‌آید. این واقعیت است. چرا؟ چون انسان در مشکلات دنبال پناهگاه می‌گردد.

کلیسا بیشتر از این برای جذب قابلیت ندارد. الان در اروپا هم مردم از کلیسا رویگردان هستند. یا یهودیت قابلیت جذب ندارد. گاهی ادیان شرقی رشدشان در اروپا و آمریکا بیشتر است، مثلا بودایی‌ها بیشتر از خود مسیحیان هستند.

 

حضور خدا در ضمیر ناخوآگاه همه انسان‌ها

وقتی این آقای تهیه‌کننده این مطالب را برای من می‌گفت که شما متوجه باشید که کلیسا و دستگاه پاپ حاضر است چندین میلیون دلار بدهد برای چنین صحنه‌ای در یک فیلم که هیچ ربطی به دین و مذهب ندارد، یاد ماجرایی افتادم که آقای شیخ محمدتقی قمی از مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه برایم نقل کردند. آقای قمی نماینده ایشان در قاهره در مرکز تقریب بین مذاهب بود. ایشان برای من نقل کرد که ما ارگان تقریبمان مجله‌ای به نام رساله الاسلام داشت. این مجله را پیش آیت‌الله بروجردی آوردیم. ایشان ورق زدند و تحسین کردند و پرسیدند چند نفر این مجله را می‌خوانند. گفتیم تیراژ ما دوهزار است، اما فکر نمی‌کنیم بیشتر از دویست سیصد نفر بخوانند. آقای قمی گفتند که آیت‌الله بروجردی فرمودند: «شما به هر صورتی که شده با این نویسندگان بزرگ مصری که کتاب‌هایشان در سطح صدهزار و دویست‌هزار تیراژ در دنیای عرب دارد و عرضه می‌شود رفاقت کنید. ولو رمان بنویسند و ربطی هم به دین نداشته باشد، یک جمله‌ای از امیرالمؤمنین علیه‌السلام یا از امام حسین علیه‌السلام را ولو به عنوان ضرب‌المثل لابه‌لای این کتاب‌ها بگنجانند. کسی که این کتاب را می‌خواند کاملاً روحش در اختیار این نویسنده است. مثلاً این جملۀ «ان الحیات عقیدهً وجه» جذبش بیشترش از این مقالات است.» این در واقع تصرفی است در ضمیر خودآگاه افراد، اما در ضمیر ناخودآگاه خدا وجود دارد. گاهی آدم به او توجه دارد گاهی توجه ندارد. این ضمیر را ما باید در کار برجسته کنیم.

 

عقل سالم در بدن سالم

ما بسیار می‌توانیم از منابع اهل‌بیت علیهم‌السلام در این زمینه بهره ببریم. کج نرویم و فقط خیال کنیم دعا معالج است. دعا علاج می‌کند اما اگر همواره سبب باشد. دعا یعنی ارتباط با خدا، یعنی توکل به خدا. توکل به خدا مغنی از سبب نیست. ما سبب درمان می‌خواهیم، دارو و درمان می‌خواهیم. این تفکر صحیح در پزشکی یا طب اسلامی کج نرود. قصه ما روی همان اساس است. قرآن و عترت چقدر روی علم تکیه کرده‌اند، چقدر روی اینکه سلامت روح هم در کنار سلامت جسم مهم است تکیه کرده‌اند. این‌قدر این کلمات معصومین مهم بوده است که به شکل ضرب‌المثل فارسی درآمده است که «عقل سالم در بدن سالم است». وجه دیگر این ارتباط همین حیثیت است که سلامت بدن مقدمه‌ای برای کمال روحی و برای کمال معنوی بوده است. این ارتباط و چسبندگی این دو را باهم نشان می‌دهد.

من امیدوارم که مجمع شما عزیزان زمینه‌ای فراهم کند برای اینکه مسئولان ما در دانشگاه‌ها و در مراکز عمده تصمیم‌گیری پزشکی در کنار همه کارها یک اتاق فکری داشته باشند. این اتاق فکر از نخبه‌های این فن و از برجستگان این فن که دارای تجربیات قوی هستند تشکیل بشود تا آن‌ها در این زمینه‌ها نظر بدهند. همین‌طور که شما عزیزانی که الان کنار هم بحمدالله این‌همه برکات را داشته‌اید و توانسته‌اید این معنا را در قالب جلسات و سمینارها زنده کنید، این اتاق فکرها می‌تواند به رشد علم پزشکی و رشد جامعه پزشکی ما از نظر تقویت افراد و از نظر تحقیق کمک کند. و ربط روان سلامت را با بدن سلامت تبیین کند و توضیح دهد که ایمان می‌تواند در این زمینه چه نقشی داشته باشد و اگر این دارویی که پزشک تجویز می‌کند با ایمان و با توکل به خدا مصرف بشود، اثرش دوچندان خواهد بود. این را الان علوم روز دارند می‌گویند. خود آن‌ها تحقیق کرد‌ه‌اند. متأسفانه همان‌طور که فرمودید، تحقیق آن‌ها بیشتر از ماست. ما از دیگران کم نداریم اما فقط این باور را داشته باشیم و صحیح هم فکر کنیم.

 

مردم به اساس دین علاقه‌مندند

در اسلام هم وقتی می‌خواهیم اسلام اصیل را درک کنیم -اصیل که می‌گوییم یعنی به دور از شائبه‌های عملکرد من- اصلی را که هست عرضه کنیم. مردم به آن اصول علاقه‌مند هستند. مردم حتی از من هم جدا بشوند، از امام رضا علیه‌السلام جدا نمی‌شوند، از سیدالشهدا علیه‌السلام جدا نمی‌شوند. این را بدانیم. در ایران ما متأسفانه مساجد خلوت شده است، اما چرا اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام خلوتی ندارد و سال به سال عظمت آن بیشتر می‌شود؟ حرم امام رضا علیه‌السلام همین‌طور. شما برای روز عرفه بروید آنجا، هرجایی که ساخته شده و ساخته نشده است مملو از جمعیت است و در خیابان می‌نشینند، چرا؟ مساجد ما خلوت است، اما آنجا این‌طور نیست. این پیداست که اشکال کار کجاست. مردم به اساسِ دین علاقه‌مند هستند. این اساس دین را در اذهان برجسته کرده و به آن‌ها عرضه کنیم. در این مسیری هم که شما در پیش دارید، از این سرچشمه‌های ناب می‌توانید بسیار بهره بگیرید. کسانی که در نهج‌البلاغه و در صحیفه سجادیه و در تفسیر قرآن تخصص دارند، می‌توانند برای شما مفید واقع بشوند.

دولت‌های ظالم و کسانی که در مقام تهدید و تحریم ما هستند، نمی‌توانند به ما ضربه بزنند. هیچ وقت شیعه از دشمن لطمه نخورده است. ما از دشمن خارجی هیچ‌وقت لطمه نخوردیم. نام مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام نباید الان روی حساب عادی در این دنیا باشد. هفتاد سال بالای منبرها حضرت را لعنت کردند. بنا به گفته ابن‌عباس، حکومت رسماً در تمام مساجد به معاویه گفت این علی که داری روی این منبرها لعنتش می‌کنی و دستور می‌دهی او را لعنتش کنند این منبرها را خود این علی برای تو سر پا کرده است. حالا دین هیچ، انصاف هم خوب چیزی است! انصاف داشته باش!

نام علی بن ابی‌طالب نباید مانده باشد؛ اما مانده است چون خدا یاری کرده است. بیرون نمی‌تواند به ما لطمه بزند، اما بی‌تدبیری خودمان لطمه‌های اساسی می‌زند. ما باید متوجه باشیم و تدبیر داشته باشیم و در همه امورمان بر امکانات خودمان تکیه کنیم. امام بارها می‌فرمودند اینکه ما می‌توانیم و ما توان داریم، این سرمایه اصلی ماست. این حرف بزرگی است. ما می‌توانیم بر این اساس روی توان خودمان تکیه کنیم، خدا هم یاری می‌کند. «من جاهد فینا لهدینهم سبلنا» امیدوارم خداوند در این مسیر به شما توفیقات بیشتر بدهد. مسیر شما بسیار بااهمیت و البته قدری هم دشوار است. امیدوارم خداوند شما را یاری کند. ما هم در خدمت شما هستیم و توفیقی برای خودمان می‌دانیم که امروز موفق شدیم چهره‌های نورانی شما را از نزدیک زیارت کنیم. خدا را شکرگزار این دیداریم.