پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
هوا سرد بود؛ خیلی سرد. سرمای نگاه لهستانیها اما شاید تحمل آن همه سردی را سختتر میکرد. از هر طرف که سر میچرخاندی مردان لهستانی را با لباسهای نظامی و نگاههای یخزده میدیدی در حالی که سرگردان بودند. سرگردان، منتظر و نگران. میهمانان لهستانی ناخوانده درست وسط خاک ایران بودند؛ آن هم با یک سوغاتی به نام «تیفوس»!
به گزارش انتخاب؛ دنیا درگیر جنگ جهانی دوم بود. طبق قرارداد اولیه متفقین با ایران قرار بود سربازان و نیروهای کمکی آنان وارد ایران شوند و نیروهای متفقین تأمین مایحتاج و آذوقه آنان را تقبل کرده بودند اما بهتدریج شمار زیادی از آوارگان و اُسرای محبوس در اردوگاههای مسکو نیز که شامل عده زیادی زن، کودک و حتی سالخوردگان بود به مهاجرین افزوده شدند.
نخستین گروه در اوایل فروردین ۱۳۲۱ با چهار کشتی روسی که حامل ۲۹۰۰ نفر سرباز و مهاجر بود، وارد بندر انزلی (پهلوی سابق) شدند تا از طریق همدان و کرمانشاه به عراق بروند. طوری که تعداد مهاجرین در اردیبهشت ۱۳۲۱ نزدیک به ۱۳ هزار نفر رسیده بود. عدم تناسب مهاجران ورودی و خروجی مشکل اسکان آنان را دوچندان میکرد. بسیاری از مردان وارد بازار کسب و کار ایران شدند و زنان نیز تن به ازدواج ثبتشده و ثبتنشده دادند.
ایرانیها اما مثل همیشه میهماننواز بودند. در آن زمان با آنکه ایران خود با قحطی و کمبود مواد غذایی، نابسامانی سیاسی و اقتصادی در اثر اشغال کشور و ... مواجه بود اما مردم ایران از میهماننوازی دریغ نکردند؛ تا جایی که وزیر مختار لهستان ـ کارل بادر ـ در نامهای به استاندار خراسان از این رفتار ایرانیان چنین یاد میکند: «نیات خیرخواهانه جنابعالی نسبت به هممیهنان من، مهاجران لهستانی، تأثیر عمیقی بر من بخشیده است. طبق گزارشهایی که به من رسیده، جنابعالی از روی کمال مرحمت یک دستگاه عمارت بزرگ را در اختیار اطفال یتیم لهستانی گذاردهاید که در آنجا آنها نگهداری شوند. من از صمیم قلب از مراحم خیرخواهانه و نوعپرستانه جنابعالی متشکرم و اطمینان میدهم که لهستانیها برای همیشه کمال امتنان را از جنابعالی خواهند داشت.»
نماینده مهاجران لهستانی نیز پیش از ترک ایران برای دولتمردان ایرانی نامه نوشت و از روحیه و مهر ایرانیان گفت: «در این موقع که پناهندگان لهستانی بعد از سه سال اقامت در خاک پاک کشور شما از این سرزمین عزیمت میکنند، اینجانبان از آن جناب تمنا داریم که بهترین تشکرات صمیمانه ما را در مقابل میهماننوازی و پذیرایی دوستانه که از طرف آن جناب و کلیه اولیای امور ایرانی و عامه مردم به عمل آمده، قبول فرمایند. این حسن میهماننوازی و پذیرایی و همچنین تمام اقدامات و توجهاتی که از طرف اولیای کشوری و لشکری ایران به عمل آمده هیچگاه از خاطره ملت لهستان پاک نخواهد شد. تمام ماها که در وطن شما زندگانی کردهایم بهترین یادبودها را از آن حفظ خواهیم کرد. ما نه تنها با قلبی مملو از امتنان ایران را ترک میکنیم بلکه بهترین ادعیه صمیمانه خود را برای سعادت و ترقی کشور شما و ملت ایران نثار میکنیم. »
اما این مراوده، بلایی مهلک را نیز بر ایرانیان نازل کرد. در حالی که زمان زیادی به آغاز سال نو نمانده بود، موج «تیفوس» ایران را فرا گرفت به طوری که طی یک ماه تیفوس جان هزار ایرانی را گرفت. ماجرا از این قرار بود که روسها بعد از اشغال ایران بخشی از اسرای لهستانی خود را به ایران منتقل کردند. اغلب روسها و اسرای لهستانی بیمار بودند و لباسهایشان به انواع میکروبهای مهلک آلوده بود. پس از استحمام به آنها لباسهای جدید میدادند اما لباسهای کثیف و آلوده به میکروب آنها بدون آنکه ضدعفونی شود در مقابل مبلغ مختصری به ایرانیان بیبضاعت و فقیر فروخته میشد. این، مقدمهای برای شیوع تیفوس در ایران بود.
سربازان با وجود محدودیتهای موجود به خارج از اردوگاه نیز رفتوآمد میکردند. آنها در اماکن عمومی مینشستند و به این ترتیب امراض شایع میان خود را به ایرانیان انتقال میدادند. اینگونه بود که به موازات اشغال ایران به دست متفقین، خانه و بدن ایرانیها هم به اشغال شپشهای عامل تیفوس درآمد.
شپشهای تیفوس خیلی زود در خانهها جا خوش کردند. دولت در ۱۱ اسفند ۱۳۲۱ اعلام کرد که تیفوس به صورت اپیدمی درآمده است. در بیانیه دولت، علل شیوع تیفوس دشواریهای ناشی از اشغال نظامی ایران، کمبود خواربار و در نتیجه سوءتغذیه (به سبب انتقال مواد غذایی به شوروی) و نیز استقرار نظامیان خارجی که از جبهههای دوردست و آلوده به بیماریها منتقل شده بودند، اعلام شده بود. در همان روز و در زمانی که دولت بیانیه خود را درباره شیوع تیفوس منتشر کرد، تنها در تهران تلفات ناشی از تیفوس ۱۰۹ نفر و تیفوئید ۵۷ نفر گزارش شده بود؛ البته این تعداد صرفا شامل کسانی میشود که مرگ آنها به ثبت رسیده بود و با توجه به اوضاع آن دوره که بنا به دلایل مختلف از جمله استفاده از شناسنامه متوفی برای دریافت کوپن اجناس آمار همه متوفیات به ثبت نمیرسیده است، قاعدتا آمار از این هم بالاتر بوده است. بنا بر تصمیمات وزارت بهداری، ماموران بهداشت باید با یافتن نشانی تیفوسیها همسایگان را از رفتوآمد به منازل آنان و دیدارشان منع میکردند و مدارس برای مدتی تعطیل شدند و حتی برخی از کارخانهها برای مدت بیست روز کار را تعطیل کردند.
در آخرین روزهای سال ۱۳۲۱، وزیر بهداری وقت یعنی امانالله اردلان در مجلس شورای ملی درباره موج تیفوس در کشور سخن گفت: «یک میلیون واکسن تیفوس قبلاً دستور داده شده بود و این واکسنها به قاهره رسیده است. اخیراً اقداماتی شده امیدواریم زودتر وارد تهران بشود ولی تصدیق خواهید فرمود که این اقدامات کافی برای آن منظور اساسی نیست. ما الان در بیمارستان شفا، نجات و رازی تقریباً سیصد تختخواب داریم که بیمارهای تیفوس را میپذیریم ولی آنچه که مشهود است بیماری زیادتر از این است و متاسفانه محلی برای نگاهداری اینها نیست. باید حقایق را گفت، علاوه بر اینکه بیمار زیاد است و برای آنها جا نداریم. متاسفانه بعد از معالجه هم چون خوب مواظبت نمیشود، برای اینکه خوشبختانه تلفات کم است مطابق احصائیهای که دادهاند از صد نفر ۹۵ نفر خوب میشوند ولی توجه بفرمایید بعد از معالجه برای اینکه بیمار زیاد داریم مجبوریم آنها را مرخص کنیم ولی نتیجه نداشتن جای خوب و غذای خوب باعث میشود که همان بیمار خوب شده که باید در حالت نقاهت راحتی داشته باشد، ندارد مریض میشود.»
سال ۱۳۲۲ خورشیدی از راه رسید. تیفوس دست از گریبان مردم ایران نکشید. روزنامهها به مردم تذکر میدادند که در خرید عید صرفهجویی کنند و به جای آن به مبتلایان تیفوس که اغلب فقیر هستند، کمک کنند. به گفته بهروز طیرانی در مهرماه همان سال انجمن جلوگیری از بیماری تیفوس تشکیل شد. این انجمن طی یک سال با جمعآوری مبلغ دو میلیون و ۸۰۰ هزار ریال اعانه اقداماتی همچون «دایر کردن یک حمام با ۴۸ دوش در میدان سنگلج که در فاصله ۲۸ اسفند ۲۲ تا پایان آبان ۲۳، ۳۴ هزار نفر مرد و زن به آن مراجعه کردند، ضدعفونی کردن ۱۰۲۸ خانه مبتلایان به تیفوس، ضدعفونی کردن ۲۷۶۹ دست لباس و اثاثیه ۲۵۰ خانوار، انتشار و توزیع ده هزار برگ اوراق تبلیغاتی برای آگاه کردن مردم در خصوص راههای مبارزه با تیفوس انجام داد.
بالاخره سال ۱۳۲۴ فرا رسید. جنگ جهانی دوم تمام شد تا در پی آن متفقین از ایران بروند و سایه شوم تیفوس نیز از سر مردم ایران برداشته شود. جنگ تمام شد. تیفوس گریبان مردم ایران را رها کرد اما هزاران نفر ایرانی برای همیشه از دنیا رفته بودند.