به گزارش انتخاب، «کابینهام فراجناحی خواهد بود» این اظهارنظر قطعی حسن روحانی بعد از ماهها گمانه زنی درباره چگونگی چینش کابینه دوازدهم است؛ کابینه ای که از مدتها پیش جناحهای سیاسی از اصلاحطلب گرفته تا اصولگرا از آن سهمشان را میخواهند و هر کدام هم دلیلی برای این سهم خواهیها دارند؛ از پشتوانه رای 24 میلیونی اصلاح طلبان تا رای 16 میلیونی اصولگرایان و انتظارشان برای حضور در کابینه با توجه به این میزان رای.
اما در این میان هستند کسانی که معتقدند در حال حاضر باید بیشتر از هر زمان دیگری به اعتدال گرایی بیندیشیم تا بتوانیم کابینه ای منسجم تشکیل دهیم.
محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران یکی از این چهرهها است که گرچه او هم بر حمایت بدنه اصلاحات از حسن روحانی تاکید میکند اما معتقد است حرکت به سمت اعتدال در این برهه زمانی میتواند چشم انداز بهتری را پیش روی دولت و طرفدارانش بگذارد.
او کسانی را که قائل به مرزبندی بین اصلاح طلبان و رییس جمهور هستند اصلاح طلب واقعی نمیداند و میگوید اگر روحانی در چینش کابینهاش فردِ اصولگرایِ شایستهتری نسبت به اصلاحطلبان پیدا کرد باید از آن استفاده کند.
از او درباره شایعات اختلاف میان حسن روحانی و اسحاق جهانگیری هم پرسیدیم که او اینگونه جواب داد: « موضوع روابط آقای جهانگیری با آقای روحانی کاملا شفاف و روشن است و اصلا لازم نیست که گمانه زنی یا نیت خواهی کنیم یا به شایعات توجه کنید.»
مشروح گفت وگوی محمد عطریانفر را با خبرآنلاین در زیر میخوانید:
آقای عطریانفر! کمتر از دو هفته دیگر به معرفی وزرای کابینه دوازدهم به مجلس شورای اسلامی زمان باقی است اما مدت ها است که جناح های مختلف سیاسی رو به سهم خواهی از دولت جدید حسن روحانی آورده اند. این در حالی است خود آقای روحانی بر فراجناحی بودن کابینه اش تاکید دارد. نظر شما درباره این سهم خواهی به ویژه از سوی اصلاح طلبان چیست؟
به نظر من در حال حاضر باید کابینه اعتدالی، منسجم، همگرا و یکپارچه تشکیل شود، رئیس جمهور باید به این مهم بیندیشد تا بتواند به منویات جریان اعتدال و اصلاحات کمک کند. نباید وقت خودمان را صرف نقدکشی و توقعات پیرامون بدنه جریان اصلاحات و اعتدالیون کنیم. بارها و بارها اشاره شده که رئیس جمهور آقای روحانی اگرچه با قاعده اصولگرایی و متعلق به حوزه غیراصلاحات ظهور و بروز پیدا کردند اما راجع به عقلانیت سیاسی و اعتدالی که ایشان با رویکردهای اجرایی و مدیریتی خودشان داشتند، موجب حمایت جریان اصلاحات شد و اندیشه و بزرگان و بدنه اصلاحات از ایشان حمایت کرد و خوشبختانه آنچه طی 4 سال گذشته از ایشان و دولت شان شاهد هستیم، مجموعا یک نتیجه ثمربخش و قابل دفاع، قابل احترام و قابل اتکایی بدست آمد.
آنچه که روحانی در چینش کابینه اولش پیش برد، قابل دفاع است و به عبارت دقیق تر فوق انتظار اصلاح طلبان بوده اما اینکه در چشم انداز پیش رو و دولت دوازدهم آقای روحانی چه خواهد کرد، به نظرم معطوف به گذشته و آینده است. عملکرد دولت گذشته آقای روحانی مورد حمایت و تائید اصلاح طلبان است. بارها اشاره کردیم که عملکرد دولت یازدهم به شدت مورد تائید و پسند ما است، طبیعی است که باید باورمان هم این باشد که دولت آینده ایشان اگر بهتر از گذشته عمل نکند، حتما معادل آنچه در گذشته عمل شده، پیش خواهد رفت.
به خاطر همین تایید امثال شما و دیگر اصلاحطلبان از عملکرد کابینه یازدهم است که معتقدید رییس جمهور باید ظرفیت اصلاح طلبان را در نظر بگیرد؟
ممکن است ما ده ها نفر افراد واجد صلاحیت داشته باشیم ولی به هر حال رئیس جمهور هم باید مجموع شرایط را در نظر بگیرد که این مجموع شرایط ایشان را به یک نسبت خاص و تعادل خاص به یک فرد خاص برساند. حالا ممکن است از نظر من شاید یک فردی مناسب تر باشد. چون بنده که نمی خواهم کابینه تشکیل دهم و این رئیس جمهور است که باید کابینه را شکل دهد پس حق اوست که انتخاب کند. دوستان اصلاح طلبان و اعتدالگرا و حتی اصولگرایان معقول حداکثر اگر در فرآیند تاسیس تشکیل کابینه چهره های معقولی را می شناسند که صلاحیت کافی دارا هستند، می توانند به آقای رئیس جمهور معرفی کنند شاید بر مطالعات ایشان تغییراتی رخ دهد.
ضمن اینکه ما فراموش نکنیم آقای روحانی، برای تشکیل دولت آینده اش در گام اول بر خود فرض و لازم می داند که کابینه موجود را ارزیابی کند و کسانی که واجد صلاحیت کافی بودند و عملکرد مثبتی داشتند را تثبیت کند که در نظام مدیریتی و امر سیاست در کشور ما امر مهمی است و اگر ناراضی بودند، دست به تغییر بزند. این هم عملا محدوده تصمیمات آقای رئیس جمهور را کاملا مشخص و محدود می کند. مهمترین وظیفه ای که ما داریم این است که با چشم های باز و نظارت دقیق و همتی که بدرقه آقای رئیس جمهور خواهیم کرد تلاش کنیم تا رئیس جمهور بتواند گفتمان اعتدالی و اصلاح طلبی خودش را هرچه وسیع تر، گسترده تر و عمیق تر محقق کند.
آیا تاکید بیش از حد اصلاح طلبان بر 24 میلیون رای روحانی به عنوان پشتوانه پایگاه رای او، ضربه ای بر بدنه اصلاح طلبان نخواهد بود؟ با توجه به اینکه مشخص نیست چه مقدار از این رای هم به اردوگاه اصلاح طلبی تعلق دارد؟
به نظرم نکته ای که به اصلاح طلبان در این زمینه نسبت می دهند واقعیت ندارد. کدام اصلاح طلب بوده که دغدغه 24 میلیون رای داشته باشد؟ اولا گفتمان اصلاح طلبی همواره این بوده که در یک رقابت اگر گروهی با رای حداکثر به یک قدرتی دست پیدا کند، اولین وظیفه ای که برعهده خودش احساس می کند، رعایت حقوق اقلیت است. اصلاح طلب واقعی اینطور فکر می کند. کدام اصلاح طلب واقعی آمده و مرزبندی کرده است؟ ما وقتی سخن از اصلاح طلبان می کنیم، اصلاح طلبان نماد خودشان را در آیینه وجودی شخصیت های موثر و مطرح اصلاح طلبان نشان می دهند.
آیا آقایان سیدمحمد خاتمی، عبدالله نوری و نیروهای ارشد کارگزاران و دیگر نیروها و احزاب سیاسی که سخنگویان واقعی جریان منتسب به اصلاح طلبی هستند، اینگونه صحبت کردند؟ البته این طبیعی است که یک کسی ادعایی می کند، اظهارنظری می کند و یک چنین حرفی هم می زند و منتشر هم می شود در حالی که اینطوری نیست. اندیشه و گفتمان اصلاحات و رویکرد اصلاحات، رویکرد تمامی ملت و 24 میلیون از 80 میلیون جمعیت ایران است.
آقای عطریانفر! شخصیت های اصلاح طلبی مثل آقای تاجزاده همین اواخر عنوان کردند که اگر بحث استفاده از اصولگراها وجود دارد، بهتر است که از معتدلین در کابینه استفاده شود. مثلا در جایگاهی به نام وزارت کشور. آیا شما با توجه به همه انتقادهایی که از سوی اصلاح طلبان نسبت به وزارت کشور طی 4 سال گذشته بوده، این پیشنهاد را قبول دارید؟
ببینید! تمام بحثهایی که پیرامون تحولات و تغییرات در کابینه می شود، عمدتا به موضوع ضرورت تغییر در وزارت کشور محدود می شود. آقای رحمانی فضلی چهره معقول معتدلی است و به هر حال گزینه مناسبی هم بوده که در کنار آقای روحانی ظاهر شده اما معتقدم ماموریت وزیر محترم کشور در سه سرفصل قابل تفکیک است.
بعضی از ماموریت های ملی و متمرکز و ماموریت ها و مسئولیت های منطقه ای و استانی. ارزیابی من نسبت به عملکرد آقای رحمانی فضلی این است که ایشان در سطح ملی، عملکرد قابل دفاع و موفقی دارد و دستاوردهای ارزشمندی داشته که می تواند ارائه و از خود دفاع کند. حداقل به انتخابات های سال های 94 و 96 ایراد چندانی وارد نیست هرچند ممکن است چند ایراد جزئی هم وجود داشته باشد ولی آیا مگر کسی هم هست که ایراد نداشته باشد؟! من فکر می کنم عملکرد ایشان خیلی قابل دفاع است اما در مسئولیت های استانی مواردی از استانداران هستند که اینها نتوانستند برخی از منویات دولت و گفتمان اعتدالی اصلاحات را خوب پیش ببرند. اما واقعا ما در امر ارزیابی باید واقع بین باشیم. آقای رحمانی فضلی چه وزارت کشوری را از دولت احمدی نژاد تحویل گرفته؟ فراموش نکنیم که مجموعه ای بیش از 30 استاندار و بیش از شاید 300 نفر فرماندار و بیش از هزار نفر بخشدار شبکه ای از نیروهایی بودند که به هر حال مورد تغییر قرار گرفتند و آقای رحمانی فضلی به همت نیروهایی که به کار گرفته، موفق شده که بالغ بر 80 درصد تحول ایجاد کند و نیروهایی که دارای صلاحیت کافی بودند را جایگزین کند که این دستاورد بزرگی است.
نمی توان یک شبه خیلی از ضعف های گذشته را جبران کرد و این زمان می برد. آنچه نباید فراموش کنیم اینکه استانداران و فرمانداران ما وقتی در مناطق از طرف دولت و وزیر کشور ماموریت اجرای سیاست ها را دارند، در برابر خودشان قطب هایی از قدرت وجود دارد که ممکن است با آنها همسو نباشد یا دچار تعارض باشند یا احتمالا همراه باشند. نیروهای قضایی، مسلح، نمایندگان روحانی و گروه های سیاسی ما مجموعه ظرفیتهایی است که چه بسا یک مدیر منطقه ای و استانی به سادگی نتواند به یک فصل مشترک حداکثری با آنها دست یابد و به هر حال اختلاف سلیقه ها وجود خواهد داشت اما من فکر می کنم اگر بخواهید به آینده فکر کنید بیش از آنکه ما در مقام ارزیابی قرار بگیریم که نتیجه نهایی آن نمره منفی به آقای رحمانی فضلی شود، طور دیگری نگاه کنیم.
اینکه اگر ما به عنوان رئیس جمهور تصمیم گرفتیم که وزیر کشور را فرد دیگری انتخاب کنیم آیا این فرد دیگر، می تواند حداقل به آنچه آقای رحمانی دست یافته، دست پیدا کند؟ ببینید! از راه قضاوت کردن و بالای میدان بودن، ادعای توانمندی و قهرمانی و مدیریت برتر کردن، کار آسانی است. من فکر نمی کنم دستاوردی که آقای رحمانی طی 4 سال گذشته داشته دستاورد کمی باشد ضمن اینکه معمولا طی ثبات مدیریت وزارت کشور تجربه گذشته آقای رحمانی به ایشان کمک می کند که اگر ضعف 20 تا 30 درصدی هم در مدیریت منطقه ای در استان ها داشته باشیم هم برطرف کنیم و ایشان بهتر می تواند اصلاح کند تا اینکه یک فرد جدیدی بیاید و بخواهد دست به تغییراتی بزند.
از این جهت فکر می کنم که ما این نکته را نباید از نظر دور بداریم که در مقام ارزیابی حتما باید به تناسب زمان، شرایط و موقعیت هم توجه کنیم و غیرواقع بینانه اظهارنظر نکنیم.
برخی دوستان اصلاح طلب طلب شما حضور چند اصولگرا در کابینه را به عنوان ضربه گیری دربرابر منتقدان اصولگرای رئیس جمهور می دانند؟ این باور خصوصا درباره دولت اول روحانی مطرح بود، این بارو همچنان در جریان اصلاحات وجود دارد یا ...
تا زمانی که احزاب ما به صورت منطقی شکل نگیرند و رقابتهای انتخاباتی ما درست نباشد اصلا نمی توانیم این رابطه مستقیم را برقرار کنیم. یک جبهه فراتر از یک حزب می آید و از یک گفتمان دفاع می کند و آن گفتمان را به کرسی قدرت می نشاند. موقعیتی که برای فرد منسوب فراهم می شود این اختیار را می دهد که نگاه حزبی نداشته باشد و فی الواقع یک نگاهی از سر تدبیر، رفتار حرفه ای و منطقی باشد و در مقام انتخاب گزینه ها و همراهان و یاران کابینه و نیروهای سیاسی بیشتر به سنخیت ها بیندیشد تا به وابستگی سیاسی.
از این حیث طبیعی است که آقای رئیس جمهور وقتی در مقام انتخاب است که 30 تا 50 نفر همکار انتخاب کند، طبیعی است که اولین نگاهش، نگاه حرفه ای است. اولین نگاهش نگاه صلاحیتی و کفایت لازم برای پذیرش مسئولیت است. البته وقتی این نگاه را دارد در کنارش هم نیم نگاهی به این دارد که از کسانی برگزیند که در جریان رقابتهای انتخاباتی او را حمایت کرده اند. از این جهت نمی توانیم غیر از این توقع داشته باشیم که آقای رئیس جمهور موضوع صلاحیت و کفایت را کنار بگذارد و بعد موضوع حمایت جبهه ای را هم کنار بگذارد و از جبهه رقیب و مقابل خودش یک آدم فاقد کفایت و صلاحیت را به کار بگیرد که خلاف عقل است و اصلا نمی توانیم این را تائید کنیم. پس این موضوع ضربه گرفتن یک شوخی بیش نیست.
منظورتان از این شوخی این است که روحانی حتی اگر به خاطر ضربه گرفتن از منتقدان دولتش هم باشد نباید از اصولگرایان در کابینه اش استفاده کند؟
من می گویم چون آقای روحانی یک شناخت جامع الاطرافی روی نیروهای اصولگرا هم دارد و باید اگر در مقام انتخاب، یک نیروی معتدل و اصلاح طلب صلاحیت یک کاری را داشته باشد و در مقابل یک آدم اصولگرا باشد منطق رقابت ها را خوب بفهمد. اگر این فرد اصولگرا عملکرد موفقی داشته و مدیریتش هم اولای بر مدیریت فردی باشد که در درون جبهه اعتدالی یا اصلاحات باشد مطمئن باشید که ایشان به سمت این انتخاب خواهد رفت. همین امروز شما کابینه آقای روحانی را که می بینید کدام یک به کدام حزب وابسته است؟ اصلا موضوع حزبی و وابستگی گروهی و جریانی و سیاسی در درون کابینه در حداقل ممکن است و عمدتا وقتی به نیروها نگاه می کنید بیش از اینکه آنها را در وابستگی به نیروی حزبی شان به تصویر بکشید بیشتر به صلاحیت های حرفه ای شان آنها را مورد ارزیابی قرار می دهید.
آقای مهندس زنگنه جزو وزرای بسیار کاربلد است اما به کدام حزب وابسته است و کدام حزب ایشان را ساپورت می کند؟ آقای قاضی زاده هاشمی یا آقای ظریف متعلق به کدام حزب هستند؟ آقای شمخانی که دبیر شورای امنیت ملی است، متعلق به کدام حزب است؟ البته ممکن است آقای واعظی، وزیر ارتباطات متعلق به حزب اعتدالیون باشند که البته اشکالی هم ندارد. از این جهت فکر می کنم که دوستان ما در عرصه سیاست ورزی در آستانه تشکیل کابینه نقش خودشان را می گیرند و جایگاه خودشان را از بین می برند که به نظرم ارزش چندانی ندارد. به جای این تنش ها و تشنج ها باید بیشتر به سمت تقویت ریاست جمهوری و دیگر قدرتهای در عرض رئیس جمهور حرکت کرد.
چند روز پیش شایعاتی درباره اختلافات بین رییس جمهور و آقای جهانگیری به گوش رسید که عمدتا این شایعه ها از سوی اصلاح طلبان و کارگزارانی ها مطرح شده بود. البته این شایعه ها تکذیب و اعلام شد که آقای جهانگیری همچنان در دولت حضور خواهند داشت. به نظر شما این شایعه سازی ها برای کابینه دوازدهم نمی تواند جلوی ظرفیت سازی ها را بگیرد؟ مثلا ممکن بود که اقای روحانی بخواهد از آقای جهانگیری در جایگاه دیگری استفاده کند اما حالا با توجه به این شایعات شاید مجبور باشد که در همان سمت معاون اولی از ایشان بهره ببرد.
شایعه ها و شایدهایی که بدان اشاره کردید، خیلی به آقایان روحانی و جهانگیری ربطی ندارد. موضوع روابط آقای جهانگیری با آقای روحانی کاملا شفاف و روشن است و اصلا لازم نیست که گمانه زنی یا نیت خواهی کنیم یا به شایعات توجه کنید. خیلی روابط شفاف است و در مقام تائید این عرض اشاره خواهم کرد.آقای جهانگیری رکن نیرومند کابینه آقای روحانی است و بار سنگین مسئولیت های اجرایی در حوزه های صنعت، اقتصاد و اجرا را ایشان مدیریت کرده است.
ما در طول تاریخ نزدیک به 30 سال بعد از سال 1368 که نخست وزیری برچیده شد و در کنار رئیس جمهور، معاون اولی را از لحاظ مقررات و قوانین حقوقی در قانون داریم، هیچ دوره ای معاون اول به اقتدار، ظرفیت، نفوذ، تاثیرگذاری و به تجربه گسترده ای به مقداری که امروز شاهدش هستیم، نداشتیم. ما از دوران مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی که جناب آقای حبیبی معاون بودند و یا بعد از آن که آقای عارف معاون اول جناب آقای خاتمی بودند و در ادامه که بحث دولت آقای احمدی نژاد را هم داریم این ظرفیتها را در هیچ دوره ای نمی بینید. آقای جهانگیری تجارب اجرایی و منطقه ای موفقی داشته و آقای روحانی هم نه از بابت اینکه ایشان رئیس شورای مرکزی کارگزاران و عضو حزب کارگزاران بوده بلکه از موضع صلاحیتهای فردی و شناخت تاریخی ایشان را دعوت به کار کرده و ماموریت به ایشان سپرده و در دولت بار سنگینی را عهدهدار بوده است.
علاوه بر این شما میدانید که مقام معظم رهبری که موضوع اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند و درواقع پشتیبان این نظریات اقتصادی هستند، این ماموریت مهم را برای آقای جهانگیری مقرر کردند و در این رابطه پاسخگوی اول و آخر را آقای جهانگیری میدانند. از این رو ما وزن آقای جهانگیری را بسیار وزین میبینیم و خوشبختانه آقای روحانی هم توجه دارند.
این شایعات بیشتر درباره اختلاف دیدگاه رییس جمهور و معاون اولش در دیدگاه های اقتصادی است. به نظر شما اگر آقای جهانگیری رییس جمهور بود تیمی بسیار متفاوت تر از تیم اقتصادی کنونی برای دولتش برمی گزید؟
در انتخابات سال 96، آنچه که در عرصه رقابتها و مناظرهها رخ داد، یک ظرفیت نهفته در وجود آقای جهانگیری در حد اندکی خودش را نشان داد و جامعه سیاسی ما فهمید که اگر آقای روحانی چنین شخصیت مجربی را به عنوان معاون اول برگزیده است چه انتخاب درستی انجام داده است و جامعه افتخار کرد که چنین کسی دست راست رئیسجمهور است.
علاوه بر آن در درون دولت قاطبه وزرای ما از اول تا آخرشان این باور را دارند که جناب آقای جهانگیری قابلیتهای مافوق تصور آنها را دارد و این ظرفیت در ایشان هست. وقتی آقای زنگنه که شیخ وزرای ماست و بیش از 28 سال در کابینه بوده با تواضع و واقعبینی تمام اذعان دارد که آقای اسحاق جهانگیری ظرفیتهای فوق انتظار ما داشته درواقع خودش را در این رابطه جزو معیدین آقای جهانگیری به عنوان شخصیت بالادستی مطرح و بیان میکند. این دستاورد مهمی است. لذا ما نمیتوانیم تصور کنیم که بین آقایان روحانی و جهانگیری اختلافی وجود داشته است. آقای جهانگیری باید اقتصاد مقاومتی خودمان را که بنا به ضرورت رهبری است به فرجام درستی برساند، لذا بخش اقتصادی دولت باید یکدست و هماهنگ و هم جهت و همدل باشد.
مشخصا سازمان برنامه، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و بعد از آن وزرای اجرایی ما وزیر صنعت، وزیر نفت، وزیر نیرو و وزیر کشاورزی و وزرایی که درواقع درگیر مباحث اقتصادی هستند باید همسو و همراستا حرکت کنند تا منافع اقتصادی مردم پایمال نشود. در این رابطه ایشان منویات، تذکر و توصیهای دارد که آقای روحانی هم در جریان قرار دارند. من میتوانم این را تائید کنم که ممکن است آقای روحانی مدلی که مورد انتظار آقای جهانگیری بوده در یکپارچه سازی این حوزهها بدست نیاورده اما به هر حال ما باید بپذیریم که رئیسجمهور هم محدودیتهایی دارد که آقای جهانگیری نسبت به آن به خوبی واقف است.
آنچه مطرح است اینکه هیچ دو نفری مثل هم نمیاندیشیند و عمل نمیکنند در همین رابطه رئیس جمهور و معاون اول هم مثل هم فکر نمیکنند و مدیریتشان منطبق بر هم به صورت صددرصدی شاید نباشد و در مواردی هم تفاوتهایی داشته باشند اما چون همدیگر را خوب درک میکنند، به عنوان دو همکار براحتی در دولت آینده کار را تقسیم خواهند کرد و مدیریت خودشان را عملیاتی خواهند کرد. من در این رابطه نه شایعات را تائید میکنم و نه شایدها و بایدهایی که مطرح میشود، اهمیت دارد ولی در کنار همین حرف هم تائید میکنم که شخصیتی مثل آقای جهانگیری به طوری که اگر خودش رئیسجمهور بود و بنا بود بخش اقتصادی دولت خودش را طراحی و برنامهریزی کند شاید در حد 20، 30 درصد متفاوت از آقای روحانی تیم خودش را تجهیز میکرد و چیدمانش تفاوت داشت ولی خب، الان آقای جهانگیری رئیس جمهور نیست و آقای روحانی رئیس جمهور است و باید حق اولویت در چیدمان برای آقای روحانی قائل باشیم و خود آقای جهانگیری هم به این امر عنایت خواهند داشت.