صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۳۷۸۱۲
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۰۸ - ۲۶ فروردين ۱۳۹۶
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه جمهوری اسلامی متن کامل سخنان 6سال پیش آیت الله محمدیزدی را در باره احمدی نژاد منتشر کرد.
 
به گزارش انتخاب، در این مطلب آمده است:
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
عرض کنم که این روزها متاسفانه مسائلی در جریان است و می‌گذرد که بالاخره ماها به نوبه خود نگران هستیم. عرض شود که در درجه اول باید بگویم که دستور مستقیم و صریح ولی امر در این شرایط فعلی این است که از ایجاد هر نوع تشنج و درگیری و اختلاف و شعار و اجتماع و کذا و کذا خودداری شود. یعنی احساسات را باید کنترل کرد و در حقیقت دست به یک کارهای احساسی و حساب نشده نزنیم که هم در داخل و هم در خارج از آن سوءاستفاده بکنند.
 
خوب حالا مسئله در صورت حاضر؛ من اول گزارش کوتاهی خدمت شما می‌گویم از واقعیت‌های این دو یا سه روزه و چند روزه و تحلیلی هم خودم دارم که ممکن است به آن اشاره بکنم.
 
جریان را همه شما می‌دانید، از طریق روزنامه‌ها و رسانه‌ها و شایعات فی‌الجمله می‌دانید که خوب آقای وزیر محترم اطلاعات یکی از معاونین خودش را که حالا اسمش را من اینجا نمی‌آورم، یکی از معاونین خودش را کنار گذاشت و گفت من با ایشان نمی‌توانم کار کنم. خوب آقای رئیس‌جمهور گفتند که چرا بدون موافقت من این را کنار گذاشتی و چون این کار را کردی شما باید استعفا کنی، یا مثلاً من کنارت خواهم گذاشت. ایشان هم گفت من استعفا نمی‌کنم. طبعاً استعفا کرده بوده و آقا هم گفته کارت را باید انجام بدهی، همینجوری هم که نمی‌توانی کنار بروی، کارت را انجام بده. خوب حالا این اطلاع وقتی به شخص رئیس‌جمهور رسیده بود در یک شرایطی خاص که بعد از جلسه هیئت دولت بوده و ظاهراً هم این مطلب در دولت گفته شده بود، در مرحله بعد یک نامه‌ای که شخص مقام معظم رهبری می‌نویسند و به اصطلاح برای اینکه پیک هم نداند که این نامه مضمونش چیست و چگونه هست و اینها، توی یک پاکتی می‌گذارند و خودشان پشت پاکت را می‌نویسند و چسب می‌کنند، پشت پاکت را می‌نویسند و می‌دهند یک آقایی، آقای وحید نامی که در دفترشان هست و می‌گویند ببرید بدهید به دست آقای احمدی نژاد این نامه را. که می‌آورند، پایان یکی از جلسات دولت بوده که ایشان می‌گوید چیست؟ و ‌آن پیک می‌گوید من نمی‌دانم، آقا دادند و گفتند این که خودم بدهم تحویل شما.
 
همانجا باز می‌کند، وقتی باز می‌کند، می‌گوید این که دیگر گذشته است و این را ما اعلام کردیم و گذشته است و اینها. درحالی که این نامه بعد منتشر شد توی سایت‌ها و رسانه‌ها همه منتشر شد، همان نامه‌ای که خطاب به آقای مصلحی شده که وزیر محترم اطلاعات در انسجام امور ایجاب می‌کند که چنین باشد و چنان باشد.
 
یک نامه نسبتاً مفصلی که توی رسانه‌ها منتشر شد و همه شما هم خواندید. خوب این یک نوع برداشت ظاهری و یک نوع برابری مقابله و یا مثلاً عدم رعایت مقام رهبری تلقی می‌شود و تلقی شده. یک مقداری بگومگوها زیادتر می‌شود، به هر حال آقای مصلحی هم که با آقا مشورت می‌کنند، آقا می‌گویند که شما کار خودت را انجام بده. من دارم فعلاً گزارش می‌کنم حالا تحلیل را در کنارش عرض می‌کنم بعدش.
 
تا یک دیداری انجام می‌گیرد که معمولاً دوشنبه‌ها این دیدار را آقای رئیس‌جمهور با آقا داشته در دوشنبه گذشته در آن دیدار گفته شد که قبلش جلسه سران سه قوه بوده و هرسه بودند و یک سری مسائل کلی کشور به اصطلاح مطرح بوده. بعدش هم که نوبت ایشان بوده و طبق روال هر هفته ایشان خصوصی صحبت می‌کردند درمورد مسائل به اصطلاح قوه مجریه با رهبری.
 
بحث منتهی می‌شود به همین مسئله آقای وزیر اطلاعات. گویا مثلاً آقا می‌گویند که ایشان باید باشد و مثلاً چرا شما قبول نکردی و باید باشد و اینها، آقای رئیس‌جمهور می‌گوید که من با ایشان نمی‌توانم کار کنم یا اطلاعات، من یک سری در اطلاعات خبر دارم که خودم باید کنترل بکنم و باید تسلط داشته باشم که ایشان نمی‌تواند با من کار کند و باید یکی دیگر باشد و یک مقداری راجع به این که چه کسی باشد صحبت می‌کنند و گویا بحث به اینجا منتهی می‌شود که چند تا پیشنهادی شروع می‌کند و آقا هم موافقت نمی‌کند. تا منتهی می‌شود که می‌گوید خوب حالا تا وقتی یک کسی پیدا بشود که مورد موافقت هر دو ما باشد طبق روال قانونی سرپرستی را من داشته باشم.
 
این طور که برای ما گفته شد خوب آقا می‌گویند که سرپرستی کسی که می‌خواهد در وزارت اطلاعات تسلط داشته باشد باید شرط اجتهاد داشته باشد در متن قانون آمده شما که اجتهاد ندارید چطور می‌خواهید سرپرستی داشته باشید؟ این نمی‌شود و به اصطلاح موافقت نمی‌کنند. اینجا ظاهراً ایشان مطرح می‌کنند که مثلاً اجازه بدهید یا پس می‌روم در خانه می‌نشینم. آقا هم می‌گویند که برحسب آنچه که برای ما گفته شده، این کار به ضرر خود شما و به ضرر نظام خواهد بود.
 
دیگر این تمام می‌شود. ولی ظاهراً بحث هم فعلاً همین مسئله آقای وزیر اطلاعات هست و جایگزینی و نظر آقا این است که همین ایشان باشد، آقای رئیس‌جمهور هم می‌گوید که ایشان نباشد! خوب ایشان می‌رود سفر و از سفر که بر می‌گردد دیگر به اصطلاح خانه‌نشینی را انتخاب می‌کند.
 
ما صبح چهارشنبه که رفتیم تهران طبق معمول در جلسه شورای نگهبان حاج آقا جنتی یک گزارش مفصلی دادند از دیداری که ایشان با حاج آقای جنتی داشته، به تفصیل ایشان برای اعضای شورای نگهبان توضیح دادند که در جلسه اینجوری بود و اینجوری و ایشان اینجوری می‌گوید و در کل یک سری گلایه از رئیس قوه و رئیس مجلس و مدیران و دفتر آقا و مثلاً یکی دو تا جزئی هم از حضرت آقا که مثلاً حمایت نمی‌کنند و هر وقت بحث حمایت می‌شود از مجلس حمایت می‌کنند از قوه قضاییه حمایت می‌کنند و از من حمایت نمی‌کنند! از این حرف‌ها. درحالی که ما شنیدیم در آن گفت‌و‌گو هم حتی صحبتش شده، آقا فرمودند او گفته که نظام اگر نتواند من را تحمل بکند! آقا هم گفتند که اگر نظام مسئولش من هستم که من تحمل کردم و شما را این دو – ‌سه ساله تحمل کردم! چطور می‌گویید که تحمل نمی‌کنند؟
 
به هرحال ایشان در خانه که می‌نشیند خوب جلسه دولت شرکت نمی‌کند و دولت هم طبق روال معمول به وسیله معاون اول انجام می‌گیرد و ظاهراً آقای وزیر محترم اطلاعات هم شرکت می‌کند توی جلسه دولت. خوب کسانی در این فاصله می‌روند دیدار با ایشان و ملاقات انجام می‌دهند و هر کسی هم با زبان خودش، ‌رفته یک نصیحتی، موعظه‌ای، راهنمایی و یک چیزی به ایشان و گفت‌و‌گویی با ایشان داشته، به خصوص تعداد زیادی از نمایندگان محترم مجلس که حالا توی این نمایندگان هم مثلاً یک جمع سه نفره بودند، یک جمع چند نفره بودند، چند تا از نمایندگان بودند، بعضی‌ها را موافقت کرده و بعضی‌ها را موافقت نکرده، به هر حال، بعضی‌ها هم به تفصیل مثلاً طولانی‌تر و کمتر بالاخره یک بحث‌هایی گذشته، ولی اکثراً مطالب یکی بوده و غالباً گله و گله‌گذاری و از این که هیچ دولتی به اندازه دولت من تحت فشار قرار نگرفته بوده است و مظلوم نمایی‌هایی که متعارف هست!
 
حالا من ناچار هستم که خدمت شما این را بگویم، البته برای نقل در بیرون هم باید مصالح را رعایت کرد، که اول، اصل اولیه که من الآن گفتم که آقا نظر شریفشان این هست که کارهای احساسی نباید انجام بگیرد، آن را درحال حاضر باید نگه داشت تا خود آقا بینیم نظرشان چه می‌شود.
 
من بعد از شنیدن گزارش آقای جنتی به ایشان گفتم که قرار بود یک جلسه سه نفره هم داشته باشیم، چطور شد؟ شما بپرس از ایشان که جلسه را مثلاً قبول دارد یا قبول ندارد؟ بعد از این شرایط جدید. من احساس کردم که خودم هم یک ملاقاتی با ایشان داشته باشم.
 
بالاخره قرار گذاشتیم و ایشان هم قبول کرد. اول گفتند که دکتر پهلوی ایشان است و ناراحتی قلبی دارد و چنین و چنان و همینطور هم بوده، دکتر پهلوی ایشان بوده و گفته تا 24 ساعت دیگر هم ملاقات نداشته باش و از این حرفهایی که خوب طبیعی است که با این فشارهایی که هست ممکن است درست هم بوده. در هر صورت ملاقات گذاشته شد و بالاخره من رفتم و وقتی گذاشته شد و من رفتم آنجا و دو نفری بودیم. در فضای خیلی آزاد و راحت.
 
من گزارش حرفهای خودم را می‌گویم اجمالاً. شاید اشکالی هم نداشته باشد. بسیار هم واضح و روشن هست. گفتم اولاً آقای دکتر، من اولاً از طرف کسی نیامده‌ام نه شخص حقیقی و نه شخص حقوقی، یعنی طرف مثلاً شورای عالی نیستم، از طرف هیچ جایی نیستم، از طرف خودم هستم و آمدم. و خودم بعد از شنیدن حرف‌هایی که شما و آقای جنتی داشتید احساس کردم که بیایم و با هم یک مقداری صحبت کنیم. این اولاً، ثانیاً می‌خواهم یک خاطره‌ای برای شما نقل بکنم و بگویم که اختلاف بین رهبر و رئیس‌جمهور یک امر طبیعی است که گاهی پیش می‌آید منتها برخورد تفاوت می‌کند. و برای ایشان نقل کردم که در زمان حیات حضرت امام(ره) در مرحله دوم نخست وزیری، امام معتقد بودند که آقای موسوی نخست‌وزیر باشد و آقای خامنه‌ای هم قبول نداشتند. آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهور بودند و امام هم رهبر بودند. در مسئله نخست وزیری آقای موسوی اختلاف داشتند. بنده هم آن موقع توی مجلس بودم و نایب رئیس بودم و اداره قوانین زیر نظر من بود و باید مسائل را هماهنگ می‌کردم. به هر حال این اختلاف رسید به نقطه‌ای که خوب توی به اصطلاح مسئولان که مطرح شد ما سه نفر رفتیم خدمت امام. عرض کنم که آقای ناطق نوری بودند که آن موقع وزیر کشور بودند. من هم به عنوان نایب رئیس مجلس بودم، ظاهراً آقای جنتی هم بودند و سه نفر بودیم رفتیم خدمت امام... و برای ایشان نقل کردم. من این گزارش را ظاهراً درخاطرات خودم هم گفتم و باید چاپ شده باشد. گفتم وقتی رفتیم خدمت امام هر کدام بالاخره مقداری صحبت کردیم که ببینیم می‌توانیم این اختلاف را حل کنیم یا نه؟ شاید من بیشتر از همه در آن آخر اصرار کردم به امام که این حق طبیعی رئیس‌جمهور هست که بخواهد مطابق قانون اساسی آن موقع - هنوز قانون اساسی اصلاح نشده بود - این حق طبیعی رئیس‌جمهور هست که بخواهد کسی را معرفی کند و شما اگر این حق را به خودش واگذار کنید و بگذارید خودشان انتخاب بکنند، اثبات نفی شما نفرمایید. امام در جواب این جمله که در آخر من درخواست کردم که حقشان را به خودشان واگذار کنید، فرمودند: که در شرایط کنونی من فکر می‌کنم که اگر من سکوت کنم به امت اسلامی خیانت کرده باشم.
 
دیگر ما هیچ کدام حرف نزدیم. گفتیم که معلوم است که نظر امام قطعی است و غیرممکن است برگردند، یعنی با این حرف‌های ما و اینها، تصوری دارند ایشان که لازم می‌دانند. وقتی آمدیم بیرون، گفتم چه‌جوری برویم این مطلب را با آقای رئیس‌جمهور مطرح کنیم؟ ممکن است که مثلاً حالا بالاخره یک تعبیری و اینها...
 
رفتیم خانه آقای رسولی، آقای سید هاشم رسولی نشستیم و بحث کردیم و به خیال خودمان که برای آقای خامنه‌ای خیلی سنگین است و باید یک خرده تلطیف بکنیم و اینها. یک خرده صحبت کردیم و گفتیم که می‌رویم دفتر آقای رئیس‌جمهور که ببینیم چه جور باید منتقل بکنیم؟ آمدیم خدمت ایشان در دفترشان که توی همین ریاست جمهوری، ساختمان ریاست جمهوری وقت بود، حالا من گاهی هم به خاطر جریانی می‌رفتم و می‌آمدم وقتی موضوع را مطرح کردیم خیلی راحت، این را برای آقای احمدی نژاد نقل کردم گفتم که ما وقتی نقل کردیم که امام یک چنین نظری داشتند و می‌گفتند که نه من نظر خودم این هست، وقتی برای رئیس‌جمهور وقت یعنی برای آیت‌الله خامنه‌ای نقل کردیم، ایشان خیلی راحت گفتند که امام هست و رهبری و ما بحث نداریم و حرفی نداریم، چه اشکالی دارد و مانعی ندارد و از این قبیل برخوردها زیاد داشتیم با امام. خیلی مهم نیست. و یک ذره مثلاً یک حالت انفعال و تاثر و مثلاً چرا این حق من را به خود من نمی‌دهند؟ اصلاً این بحث و اشاراتی نبود.
 
بعد گفتم که آقای دکتر! یکی دوبار گفتم آقای رئیس‌جمهور و یکی دوبار هم گفتم آقای دکتر، آقای دکتر! از این نمونه‌ها زیاد دارم. برای این که در هیئت سه نفره در جریان اختلاف بنی صدر و مرحوم رجایی، در آن هیئت سه نفره بودم، در برخوردهایی با خود بنی صدر، دو یا سه تا جلسه بودم. از این اختلاف‌ها و از این مسائل نمونه‌های بسیاری دارم. ولی دیگر وقت را نمی‌گیرم. شرایط فعلی کشور و اصولاً سیستم حکومت ولایت فقیه معنایش چیست؟ کمی هم توضیح دادم که سیستم ولایت فقیه، معنای آن این است که وقتی فقیه، ولی امر مطلبی را گفت باید قبول کرد و عمل کرد.
 
حتی آیه شریفه را خواندم برایش گفتم در آیه شریفه که: «فلا وربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم» و آخر آیه این هست که «ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما». یک خرده هم توضیح دادم برایش قسمت آخر آیه را گفتم آخر آیه را ببین که می‌گوید چه؟ وقتی ولی امر حکمی کرد بعد از این که این حکم قطعی شد حتی در دلشان هم نباید ناراحتی احساس بکنند. باید همان نظر ولی امر را قبول بکنند. خوب حالا با توجه به این مقدمات، آقای دکتر من واقعاً نگران هستم که شما در یک پرونده هشت ساله‌ای که دارید دوره‌های آخر آن را می‌گذرانید و خدمات زیادی به این کشور داشتید و پرتلاش بودید و پرتلاش هستید، خدمات زیادی داشتی و داری، عرض کنم که نگرانم که ختم این پرونده با مقابله با رهبری ختم بشود و به درگیری و رو در رویی با رهبری ختم بشود. این واقعا شایسته نیست و حیف هست که یک چنین حالتی پیش بیاید. و این وضعیت فعلی در حقیقت دارد این حالت را نشان می‌دهد. من واقعاً‌ نگران هستم که شما می‌خواهید چه کار بکنید؟
 
همین جا هم که دیگر اضافه کردم که من احتمال می‌دهم شما در مسافرت‌ها که می‌بینیم، مردم خیلی استقبال می‌کنند و اجتماع زیادی دارند و تجلیل می‌کنند و احترام می‌کنند، آقای رئیس‌جمهور مردم ما - این عین تعبیر را دارم می‌گویم - مردم ما مسلمان ایرانی هستند، نه ایرانی مسلمان. بعد هم توضیح دادم که یعنی قبل از اینکه ایرانی باشند مسلمان هستند و بعد ایرانی هستند. و وقتی مسلمان هستند اصول اسلامی را به هیچ قیمت و به راحتی از دست نمی‌دهند. شما تصور نکنید که این تجلیل‌ها و احترام‌ها به خاطر خدمات شما، به خاطر پرتلاش بودن شما باشد، به خاطر اسلام و قرآن و امام و ولایت فقیه هست.
حالا او دارد گوش می‌کند و من همینطوری صحبت می‌کردم تا حدود نیم ساعت صحبت کردم، 35 دقیقه صحبت کردم. گفتم حالا شما این نگرانی ما را چگونه می‌خواهید رفع کنید و می‌خواهید چه کار بکنید؟ من چه کمکی از دستم برمی‌آید؟ و بعد از این که حرفهای آقای جنتی و گلایه‌های شما را شنیدم، احساس کردم لازم هست که خدمت شما بیایم و با شما صحبتی داشته باشم. حالا چه می‌گویی شما؟ ببینم بفرمایید چه می‌گویید؟
 
عرض کنم که خوب خیلی با مقدمات و احترام و محبت و اینها دوباره شروع کرد: که مجلس همیشه با من درگیری داشته است و درگیری دارد و به اصطلاح رعایت نمی‌کند. قوه قضاییه چطور و حالا مثال که می‌خواست بزند مثلاً پرونده آقای رحیمی را یک قاضی را گذاشتند بعد آن قاضی گفته هیچی ندارد و قاضی را عوض کردند و یک قاضی دیگر را گذاشتند و او هم گفته هیچی ندارد عوض کردند و در عین حال هی می‌گویند آقای رحیمی پرونده‌اش فساد اقتصادی دارد، چطوره؟او معاون اول من هست. آن معاون اول قبلی من را که برداشتند و ما هیچی نگفتیم، خودش هم هیچی نگفت. گفتم آقای دکتر، آقای مشایی را بگذار کنار، بحث آقای مشایی را اصلاً نداریم، چون گفت آن معاون اول را که برداشته، می‌خواست همین را بگوید. گفتم اصلاً بگذارید کنار، ‌اصلاً بحث آقای مشایی را نداریم. من در یک مصاحبه رسمی هم گفتم که جناب آقای رئیس‌جمهور برای یکی از اطرافیانش بیش از اندازه هزینه می‌کند و این را گفتم و توی رسانه‌ها هم آمده و دارم به خودت هم می‌گویم، آن بحث را بگذار کنار، من اصلاً کاری به بحث آقای مشایی ندارم.
 
بعد گفتم که گلایه‌ها را شنیدم، شما آن راه‌حل به اصطلاح رفع نگرانی را بگو. دوباره شروع کرد که کی و کی کنار هم نشسته، اسم سه نفر را آورد که دور هم نشستند. علیه من اینجور گفتند و اینجور گفتند، آقای علم الهدی در مشهد چه می‌گوید، کسی در کجا چه می‌گوید، فلان امام جمعه چه می‌گوید، فلان مداح چنین می‌گوید! گفتم این حرف‌ها را یک بار که گفتم این‌ها را شنیدم، حالا بالاخره شما می‌خواهید چه کار بکنید در این شرایط فعلی؟
به هر حال دیدم باز همان گله‌گذاری و گله گذاردن و واقعاً حالا خوشبختانه من حرف‌ها را از آقای جنتی شنیده بودم، قبلش هم باز یک جلسه‌ای داشتم که بعضی از دوستان که مثلاً آقای ابوترابی که نایب رئیس مجلس هستند و یکی دیگر از نمایندگان محترم و خدمتشون بودم یک سری از مسائل مجلس را مستقیم از خودشان شنیدم. و یک سری اطلاعات این شکلی داشتم. یکی دو بار گفتم من این حرف‌ها را میدانم این بحث‌ها را نمی‌خواهد دوباره تکرار کنید، عرض کنم که حالا بالاخره میگویی چه؟
 
یواش یواش هوا خیلی تاریک شد و تو حیاط نشسته بودیم و دو نفری هم بودیم و دیگر، چایی آورد و خیلی احترام کرد و خیلی محبت کرد و اینها، وقتی می‌خواستم بلند شوم، گفتم که آقای احمدی نژاد در این وقت، خدا می‌داند که، خدا را شاهد می‌گیرم که فقط به منظور این که بالاخره یک مشکلی حل بشود و برای رضای خدا آمدم و دارم این حرف‌ها را می‌زنم.خدایا تو شاهد هستی که من هیچ قصد و نظری و گله‌ای ندارم، دارم این حرفها را میزنم، شما به من جواب بده من نگران این مسئله هستم، می‌خواهی چه کار کنی؟
 
واقعاً من دو یا سه بار این را تکرار کردم، می‌گویم که دو بار حداقلاً حرفش را قطع کردم و تکرار کردم،‌ که همان حرفهایی که به دیگران گفته بود به من هم می‌گفت. خلاصه آخرش ایشان به من گفت که: شما نگران نباشید، من خودم با آقا صحبت می‌کنم و موضوع را حل می‌کنیم و گفتم چه جوری حل می‌کنید؟ یعنی چه؟ یعنی چه جوری حل می‌کنید، چون این خیلی‌ها را اشاره می‌کردم. گفت حالا بالاخره منتهی می‌شود که ایشان استعفا بکند و یک نفر دیگر را معرفی می‌کند و یک جوری کنار می‌آیم با خود آقا حل می‌کنیم و کنار می‌آییم و شما نگران نباشید و...!
 
من دیگر واقعاً مایوس شدم از این حرف‌ها و می‌دیدم که خیلی به جایی نمی‌رسد. گفتم خیلی خوب، بلند شدم و خداحافظی کردم و خیلی احترام کرد و در ماشین آمد همراه من، ولی بعد دیدیم که نه ظاهراً هیچ تغییری و هیچ احساس عوض شدنی ندیدم و همان روش ادامه پیدا کرد.
 
این گزارش کار، اما، یک تحلیل چند جمله‌ای خدمت شما عرض کنم که: ساده اندیشی است که اگر شما مثلاً فکر کنید اتفاقا پیش آمد، این جورها نیست، عرض کنم که چه جور تعبیر بکنم که به قول امروزی‌ها، این یک پروژه است، این یک برنامه هست، هدف اصلی از این برنامه مسئله انتخابات آینده کشور هست، عالی‌ترین ابزاری که در دست این‌ها هست وزارت اطلاعات هست. با وزارت اطلاعات برای پرونده درست کردن در مورد موافقت و مخالفت، برای کسانی که نمونه‌ها هم داریم که رفتند با این‌ها صحبت کردند، که اگر حاضر باشی با ما بیایی چنان و چنین، مثلاً کمک می‌کنم و چه می‌کنم، این قبیل حرف‌ها هم با بعضی‌ها قبلاً زده‌اند و گفتند دنبال مسئله انتخابات آینده کشور هستند، و حقیقت این است که این‌ها می‌خواهند بعد از دور آینده در کشور در قدرت وجود داشته باشند و تفکری که خودشان دارند به نوعی این تفکر را پیاده کنند و از امروز شروع کردند و خوشبختانه مقام معظم رهبری به قول بعضی‌ها نقطه اصلی را پیدا کردند و در آن نقطه اصلی دست گذاشتند.
 
ابزارهای اصلی را آنها گرفتند چون معاونی که آقای وزیر اطلاعات کنارش گذاشت از دوستان مشایی بوده، آقای عبدالهی که شاید بعضی‌ها شنیده باشند از دوستان مشایی بوده، علت ناراحتی آقای احمدی نژاد بیشتر،‌ همین مسئله بوده که چرا مثلاً این آقا را برداشتی و می‌خواهند یک کسانی را در اختیار خودشان داشته باشند و اطلاعات در اختیار خودشان باشد و در اختیار باند و گروهشان باشد، اینها خبر را بگیرند که تحلیلی هست که آدم به راحتی می‌تواند کسانی که در جریان‌های جاری کشور باشند، می‌توانند تشخیص بدهند که چرا این وضعیت دارد پیش می‌آید؟
 
عرض کنم که خوب رهبری هم واقعاًهمان‌طور که تفسیر نمودند و گفتند که تا موقعی که من زنده باشم نمی‌گذارم انحراف در این جریان پیش بیاید، نقطه اصلی انحراف از این جا می‌خواهد شروع بشود. یعنی مجلس، بعد انتخابات ریاست جمهوری و بعدش هم حضور باند این‌ها در قدرت و خدای ناکرده دوباره گرفتار شدن با همان حرفهایی که حالا در دولت آقای خاتمی کم و بیش و دولت این‌ها بندرت از آنها اگر این باندها بیایند بدتر از آنها خواهند بود.
 
به دلیل حرف‌هایی که آدم از مشایی و دیگران که در یک باند هستند شنیدیم، بنابر این آن طرف قضیه در تحلیل اگر بخواهیم بحث بکنیم، آن طرف قضیه واقعاً یک پروژه هست و یک طرحی است که با این ترتیب می‌خواهند جلو بروند و کاری بکنند که بتوانند رهبری را تضعیف بکنند، این طرف هم مقام معظم رهبری خوشبختانه ایستادند و به استحکام فرمودند که من کوتاه هم نمی‌آیم و این را شنیدم که من در این مسئله کوتاه نمی‌آیم. ایستاده‌ام و کوتاه نمی‌آیم.
 
بحث را ختم می‌کنم که خیلی که طول کشید، دیروز هم در جلسه جامعه همین بحث‌ها انجام گرفت و به هر حال منتهی شد به این که کسانی هم می‌توانند مطالب را به ایشان منتقل کنند و حالا لسان نصیحت، موعظه، تهدید، هرچه به نحوی که، یک جمله هم من بگویم که توی حرفهایی که به ایشان گفتم که آقای دکتر! من دلم نمی‌خواهد که این تعبیر را بگویم ولی دارم میگویم که این بازی، این بازی که شروع شده است خیلی خطرناک است و برنده ندارد. و هم برای شما ضرر دارد و هم برای رهبری ضرر دارد و هم برای نظام ضرر دارد. بازی خیلی خطرناک را شروع کرده‌اید. این را هم من بگویم به شما. که البته در میان صحبت‌هایش در جواب‌ها گفت که من برای خدا کار کردم و برای خدا کار می‌کنم یعنی که از خودم حرف زدم، یک حرفهایی که معلوم بود که می‌خواهد بعضی از حرف‌های من را جواب بدهد، داشت.
 
حالا امیدواریم که انشاءالله این پروژه هم به قول امروزی‌ها و برنامه هم که آنها هستند من نمی‌دانم، اگر این همان مصداق فتنه بزرگتر است، یک جوری حل بشود. اگر مصداق آن فتنه هم نیست، یک جوری حل بشود که صلاح خیر و صلاح اسلام و مسلمین باشد. به من گفت من با آقا حل می‌کنم و اینطوری می‌خواست که من را راضی کند که بالاخره من می‌آیم. تا دوشنبه ببینیم جریان اینها به کجا منتهی می‌شود.