صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۷ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۱۳۵۸۱
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۰۹ - ۱۰ دی ۱۳۹۵
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

«زنگ خطر به صدا درآمده است، مردم خود تصمیم می‌گیرند که قانون ایجاد کرده یا از میراث ملی و حتی گنج خیالی‌شان دفاع کنند، آن‌ها به خاطر بی‌اعتمادی‌شان از حربه‌های دردناکی استفاده می‌کنند.»

به گزارش ایسنا، قصه تکراری شده، وجود یک گنج در روستای «فاروق» که شاید این روزها دیگر برخی مردم از آن به عنوان یک لطیفه استفاده کنند! اما همین اتفاق در بخش جنوبی کشورمان بیشتر به یک درد تعبیر می‌شود، دردی که مهمترین عامل آن را بی‌اعتمادی می‌دانند و می‌گویند چون مردم اعتمادی به نهادهای رسمی ندارند، نمی‌توانند استدلال‌های منطقی باستان‌شناسان را باور کنند و بر همین اساس نیز تیر آخر در قالب یک فیلم  دو دقیقه‌ای، چهار روز پیش منتشر شد که چند ماشین‌ نیروی انتظامی در حال خروج از تنگه فاروق‌اند و عنوانش این شد: «دولت گنج فاروق را از منطقه خارج کرد»!

در حالی که صحنه اصلی آن فیلم را اهالی مرودشت شیراز همان ابتدای مطرح شدن این شایعه به چشم دیدند، یعنی زمانی که دادستانی و نیروی انتظامی برای نخستین‌بار با هدف بررسی منطقه، به تنگه فاروق رفت.

این یعنی «فاروق» هنوز در سکوت قربانی می‌گیرد!

معصومه ابراهیمی، انسان‌شناسِ فولکلور در این زمینه به ایسنا توضیح می‌دهد: واقعیت اصلی این است که یک نوع بی‌اعتمادی بسیار شایع بین مردم و دولت وجود دارد. دولت در همه‌ ارکان از شهرداری، میراث فرهنگی، وزارت بهداشت تا ارگان‌های مختلفی که همه با هم دولت را در معنای عام می‌سازند، باعث ایجاد این بی‌اعتمادی شده است. به عنوان مثال اگر امروز تلویزیون اعلام کند که خوردن نمک برای بدن ضرر دارد، به دلیل همین بی‌اعتمادی، مردم فکر می‌کنند که شاید به دلیل وجود یک بحران در کشور یا بالا رفتن قیمت نمک، این نوع حرف‌ها زده می‌شود.

وی با بیان اینکه علت این بی‌اعتمادی وجود ریشه‌های پیچیده، تاریخی و عوامل اجتماعی متعدد است، تاکید می‌کند: این بی‌اعتمادی به خاطر برخی از عملکردهای نادرست دولت در مواردی در دهه‌های مختلف است که به اندازه کافی از حقوق مردم دفاع نکرده‌اند.

او با اشاره به وجود خبرها و عکس های مختلف از بی‌توجهی‌ها به میراث تاریخی کشور، می‌گوید: زمانی که مردم می‌بییند سرستون‌های تخت‌جمشید در کشورهای دیگر نمایش داده می‌شود، یا یک نفر با یک عکس فتوشاپ یا اصلی، به راحتی با کفش روی سرستون هخامنشی پنج‌هزار ساله راه می‌رود، متوجه نبودِ هیچ دلسوزی برای میراث فرهنگی در کشور می‌شوند، در ادامه نیز عوامل ضعیف‌تر و حاشیه‌ای‌تر می‌توانند تاثیرگذاری عمیق‌تری روی افکار مردم بگذارند و در نهایت بی‌اعتمادی کامل نسبت به ارکان دولتی در مردم ریشه می‌دواند.

زنگ خطر به صدا درآمده

وی این اتفاق را یک زنگ خطر برای دولت می‌داند و تاکید می‌کند: در این مواقع مردم خود تصمیم می‌گیرند که برای خودشان قانون ایجاد کرده یا از میراث ملی و حتی گنجی خیالی خود دفاع کنند. در واقع این نوع رفتار و بی اعتمادی‌ها این پیام را می‌دهد که به اندازه کافی نگهبان قانونی و رسمی برای حفاظت از آثار تاریخی وجود ندارد. آن‌ها دراین مواقع به طور ناخودآگاه این رفتار را از خود نشان می‌دهند که حتی اگر دولت ثابت کند که گنجی در فاروق وجود ندارد، می‌گویند دولت آن‌را برده است.

ابراهیمی با اشاره به اتفاقی که حدود ۱۰ روز پیش در میدان آزادی شاهد آن بوده است، می‌گوید: دیدم یک کامیون سنگین از قسمت زیر برج آزادی رد می‌شد، محوطه‌ی اطراف کامیون در حال حرکت را کاملا  از سطح زمین جدا کرده و سنگ‌های آن را جابه‌جا کرده بودند، به گونه‌ای که احساس می‌کردم امکان دارد برج هر لحظه فرو بریزد، هر کس این اتفاق را ببیند حتی اگر بهانه‌ی آن ساماندهی محوطه باشد، یک نوع بی‌اعتمادی برای مردم ایجاد می‌کند.

او همچنین با اشاره به سفری که مدتی پیش به شهرستان گلپایگان در استان اصفهان داشته است، نیز اظهار می‌کند: در روستای «ویست» در این شهرستان یک سنگ را مقدس می‌دانند و آن‌ را در مصلای نماز نگه‌داری می‌کنند، هرچند درباره‌ تاریخچه‌اش چیزی نمی‌دانستند، من به عنوان یک انسان‌شناس تصمیم گرفتم علت این اعتقاد نسبت به مقدس بودن سنگ را بررسی کنم. پس از صحبت با شورای دهیاری و پلیس ۱۱۰ منطقه و اجازه برای دیدن سنگ، به اندازه‌ای به ما بی‌اعتماد بودند که ماشین را تعقیب کردند، اما قبل از اینکه ما بگوییم قدمت آن سنگ چگونه است یا بخواهیم بگوئیم این سنگ از نظر تاریخی ارزش زیادی دارد،  مردم منطقه چون این سنگ را از نظر اعتقادات مذهبی خود ارزشمند می‌شمردند، نسبت به این صحبت جبهه گرفتند. این نوع برخوردها به بی‌اعتمادی نسبت به اولیای امور کشور برمی‌گردد.

برخی افراد از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند

این انسان‌شناس با بیان اینکه به اندازه‌ای درگیر مسائل دیگر هستیم که از این نوع اتفاقات غافلیم، می‌گوید: نمونه دیگر این موارد، ثبت‌های ناملموس است، مانند «تار» و «چوگان» که هیچ عمل منطقی و دیپلماتیکی را از سوی سازمان متولی در این زمینه‌ها انجام نداده‌ایم، اما این نشان می‌دهد ما از مواریث مادی و معنوی جامعه و تاریخی خود به اندازه کافی نگهداری نمی‌کنیم، بنابراین این ریشه‌ها به اهمال و تسامح دولت‌ها در گذشته برمی‌گردد. از سوی دیگر، همیشه در این موقع افراد سودجو وجود دارند، کسانی که می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند، چنین مکان‌هایی را معروف می‌کنند.

وی اضافه می‌کند: همه‌ی این علت‌ها؛ زمانی که توجه کافی به مسائل فرهنگی یک روستا وجود نداشته باشد، می‌تواند بروز کند. آن‌ها مجبور می‌شوند از مکانیزم‌های فرار رو به جلو استفاده کرده و افسانه‌سازی کنند.

پیام‌های دردناک «گنج فاروق»

او با اشاره به افسانه‌هایی که برای «ریگ‌جن» در منطقه‌ی خور و بیابانک اصفهان ساخته‌اند، می‌گوید: اصلا مهم‌ نیست که این گنج وجود دارد یا نه، اما آن پیام‌های دردناکی برای همه به دنبال دارد. از یک سو مردم به دستگاه‌های رسمی اعتماد ندارد و از سوی دیگر چون آن روستا در محرومیت به سر می‌برد برای آنکه حرف خود را بزند و نگاهی‌را به روستای خود معطوف کنند، مجبور است به هر حربه‌ای دست بزند، تا پیش از مطرح شدن این اتفاقات و شایعه‌ها چند نفر در سطح کشور نامی از «روستای فاروق» نشیده بود؟

وی ادامه می‌دهد: در این شرایط بهتر است سازمان میراث فرهنگی و مهم‌تر از آن دولت به این موانع، ابعاد و شایعه‌ها توجه بیشتری نشان دهند.

فضای مجازی یک دلتنگی نوستالژیک ایجاد کرده

این انسان‌شناس از سوی دیگر با بیان اینکه فضاهای مجازی یک نوع دلتنگی نوستالژی برای مخاطبان ایجاد می‌کند، می‌گوید: وجود فضاهای مجازی یک نوع دلتنگی نوستالژی عجیب نسبت به مواریث فرهنگی ایجاد می‌کند و آن در این نوع فضاها دائما تولید می‌شود، مردم این دلتنگی را به خرد یکدیگر می دهند بنابراین بد نیست بگوییم فضاهای مجازی همه برای تحریک همت و غیرت مردم نسبت به مواریث ملی خود نقش اساسی دارند.

وی از سوی دیگر تاکید می‌کند: باید به این نکته نیز توجه داشت که کسانی که برای مواریث ملی غصه می‌خورند، همان‌هایی هستند که روی بناهای تاریخی یادگاری می‌نویسند و از سوی دیگر به دامن زدن این نوع شایعه‌ها نیز می‌پردازند.

او می‌گوید: معتقدم برای برطرف شدن بخشی از این موانع دولت باید حالت انفعال را کنار بگذارد و بیشتر از این ابعاد حمایت کند. قانون باید پاسدار، حامی مواریث ملی و معنوی‌مان باشد.

ابراهیمی، از بین رفتن منظر بصری کوه در تهران حتی در شمال پایتخت را یکی دیگر از نمونه‌های بارزی می‌داند که می‌تواند برای مردم بی اعتمادی ایجاد کند و می‌افزاید: وقتی شهرداری حتی زمین‌های کوه را می فروشد و دربالاترین منطقه تهران هم بخشی از فضای جغرافیای را نمی‌بینیم و از دیدن قله دماوند هم محروم می‌شویم، این بی‌اعتمادی به وجود می‌آید، چون به نظر می‌رسد هر چیزی که در کشور است به نفع مادیات در حال نابودی است.

این انسان‌شناس با بیان این‌که در این شرایطِ بی‌اعتمادی مردم نسبت به قانون دلسرد می‌شوند و خود تلاش می‌کنند، قانون را اجرا کنند، اظهار می‌کند: این یک چراغ قرمز و خطر برای دولت است که نشان می‌دهد دولت باید بیشتر از این‌ها ازمردم حمایت کرده و فعال‌تر عمل کند تا مردم نیز جزیره‌ای و خودمختارانه عمل نکنند.

 باورهای مردمی می‌توانند یک افسانه‌ را به واقعیت تبدیل کنند

عزیزالله تاجیک اسماعیلی، روان‌شناس اجتماعی نیز در این زمینه به ایسنا، می‌گوید: مردم چیزی را باورکرده‌اند که واقعیت ندارد و به تعبیری شایعه است، بنابراین باید در حوزه‌ی روان‌شناسی اجتماعی یا روان‌شناسی شایعه آن را بررسی کرد که چرا این شایعه را واقعی می‌پندارند و حتی خود برای این منطقه نگهبان می‌گذارند.

او با بیان این‌که شایعه معمولا مواقعی شکل می‌گیرد که در جامعه کمبود اطلاعات وجود دارد، بیان می‌کند: در این مواقع اطلاعات موجود نیز به صورتِ تحریف شده جابه‌جا می‌شوند، بنابراین مردم به منبع و منابع اطلاعاتی باور کافی ندارند. در این موارد شواهد و اسنادی که بتوانند خبر را راستی‌آزمایی کنند نیز وجود خارجی ندارند.

وی تاکید می‌کند: زمانی شایعه اتفاق می‌افتد که مردم منبع خبری مطمئنی نداشته و به منابع مورد اعتماد نیز دسترسی ندارند، اما از سوی دیگر کسی آن شایعه را مطرح می‌کند که نزد جامعه محلی مورد اعتماد است، بنابراین چیزی که نشان می‌دهد یک باور افسانه‌ای وجود دارد، باید در فرهنگ آن منطقه بررسی شود، به اندازه‌ای که باورهایی شکل گرفته در مردم می‌توانند یک افسانه‌ را به واقعیت تبدیل کنند.