عصر یک روز پاییزی جمعی از دانشجویان فعال در دانشگاههای مختلف تهران مهمان هفتهنامه چلچراغ بودند. از آنها خواسته شده است در مورد فضای سیاسی دانشگاههایشان صحبت کنند. بحث اما محدود به فضای سیاسی نماند و در حقیقت گستردهتر شد. نگاه دانشجویان از میانه بحث در کنار دغدغههای سیاسی، روی مسائل اجتماعی و فرهنگی هم چرخید و بیشتر صحبتها حول محور دغدغههای اجتماعی شکل گرفت تا دغدغههای سیاسی! روی همین حساب بود که چلچراغ هم سوالهای خود را کمی تغییر داد و روی سه محور بحث کرد. اول این که «شرایط سیاسی دانشگاهها در بدو ورود بچهها چطور بوده است و امروز چگونه است؟» دوم این که «چرا امروز امور اجتماعی و فعالیتهای فرهنگی و مدنی نسبت به فعالیتهای سیاسی از جانب دانشجویان با استقبال بیشتری مواجه میشود؟» و در نهایت اینکه «نگاه بچهها نسبت به دولت حسن روحانی و وزارت علوم چگونه است؟» آن چه در ادامه میخوانید، چکیدهای از گفتوگوی سه ساعته «چلچراغ» با دانشجویانی است که اگر چه در تشکلهای دانشجویی همچون انجمنهای اسلامی حضور دارند اما در این جلسه قرار شد نه به نمایندگی از تشکلها که به شکل فردی حضور پیدا کنند.
هر چه میگذرد، فضا رو به سردی میرود
محمد ایمانی، دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی است. او میگوید: «وقتی وارد دانشگاه شدم، طبیعی بود که فضا با توجه به روی کار آمدن دولت اعتدال نه آن حالت یأسآور گذشته را داشته باشد و نه قاعدتا هم به قوت دوره اصلاحات باشد. ما نسل اولی بودیم که بعد از انتخابات به دانشگاه وارد شدیم. البته باز هم فضا نسبت به آن چیزی که حس میکردم، سردتر بود. در حقیقت در سال اول کلیت فضای دانشگاه پرنشاطتر بود اما هر چه میگذرد، فضا رو به سردی میرود و فعالیت سیاسی کمرنگتر میشود.»
ایمانی میگوید که سردی میان خود بچهها بزرگترین مشکل آنهاست: «وقتی مراسم برگزار میکنیم، بچههای کمی در آن مشارکت میکنند و وقتی حلقه مطالعاتی میگذاریم هم عموما استقبال خوبی نمیشود.»
از او پرسیده میشود پس با توجه به این وضعیت وظیفه دانشجویان دغدغهمند که نگرش سیاسی به مسائل دارند، چه میشود؟ «به هر حال ما دانشجویان عضو یک تشکل سیاسی هستیم. هر چند وظیفهها در درون تشکل ما ممکن است شکلش فرق کند. مثلا یک روزی کارمان پخش فیلم باشد و روز دیگر برگزاری حلقه مطالعاتی ولی به هر حال نباید فراموش کنیم که تشکل سیاسی هستیم، نه فرهنگی. ما نباید در نهایت آن هویت سیاسی خودمان را از یاد ببریم.»
«سیاست» طی این سالها هزینهزا بوده
آقای رهبر دانشجوی دانشگاه شریف است. دیدگاه او با نظرات ایمانی کمی فرق میکند. «ما حس میکردیم چیزهایی فرق کرده است. همین که انجمن ما توانست بازگشایی شود، نشاندهنده تغییرات بود. امروز اما بچهها خیلی سیاسی نیستند.»
از او پرسیده میشود چرا به نظرش فضای دانشگاه سرد شده است؟ او چند دلیل را شرح میدهد: «شاید یک دلیلش این باشد که سیاست در طول این سالها هزینهزا بوده است. کوچکترین کارها بیشترین هزینهها را در پی داشته. تازه کسانی که از دور این فضا را میبینند، هزینهها به نظرشان سنگینتر هم میآید.»
از دانشجوی طرفدار «تتلو» چه انتظاری میتوان داشت؟
او دیگر دلیل سرد شدن فضای دانشگاهها را سطحی شدن کلیت جامعه میداند. «این سطحی شدن تنها به عرصه سیاست و دانشگاه هم محدود نمیشود. وقتی امروز خوانندهای که محبوب بچههاست، امیر تتلو است، پس نباید انتظار داشته باشیم وقتی وارد فضای سیاسی میشویم و مثلا یک جامعهشناس را برای برنامههایمان دعوت میکنیم، از او استقبال شود. آقای جلاییپور به ما میگفت که یک زمانی وقتی به دانشگاه شریف آمده بوده، ۲۰۰۰ نفر در سالن جمع میشدند. ولی ما سال گذشته مراسمی برای دوم خرداد برگزار کردیم و آقای حجاریان قرار بود مهمان اصلی ما باشند که دانشگاه مجوز آقای حجاریان را لغو کرد. ولی ما سه مهمان دیگر داشتیم. با این وجود باز هم نصف سالن خالی بود.»
دوستم در انجمن بود، من هم به خاطر او به انجمن آمدم!
مجتبی محمدنژاد دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران است. او با صحبتهای آقای رهبر چندان توافقی ندارد. محمدنژاد میگوید با این گزاره که علوم انسانیها امروز نقش پر رنگی در مسائل سیاسی دارند، مخالف است و هنوز هم بچههای فنی را جلوتر میبیند و تنها استثنا را در این میان بچههای علوم اجتماعی دانشگاه تهران میداند. محمدنژاد به یک تجربه اخیر خودش هم اشاره میکند و میگوید: «ما چیزی داریم به نام «فرم همکار» که بچههای ورودی جدید آن را پر میکنند. من با خیلی از همین بچههای ورودی سال ۹۵ صحبت کردم. آنها اصلا دغدغه اجتماعی ندارند. یکیشان میگفت چون دوستم در انجمن بود، من هم به خاطر او به انجمن آمدم.»
چرا باید دنبال آقای جلاییپور باشیم؟
حجاریان کدام تئوریاش به درد ما خورده؟
محسن پرستاری دانشجوی پردیس عباسپور است؛ پردیسی که به گفته او اوایل سال ۱۳۹۲ با دانشگاه بهشتی ادغام میشود. پرستاری در فضای متفاوتی سخن میگوید. او بر خلاف دیگر بچهها میگوید که فضای دانشگاه بهشتی حتی قبل از انتخابات سال ۹۲ نیز چندان بسته نبوده است. او نوک تند نقدش را بر دولت اصلاحات نشانه میرود و میگوید: «چرا باید برگردیم به دوران اصلاحات؟ من اتفاقا خوشحالم که بچهها کار سیاسی نمیکنند. اصلا نباید این طور باشد.»
پرستاری میگوید: «امروز سوالهای جدیدی ایجاد شده. مثلا بچهها میپرسند چرا باید برویم سربازی؟ امروز به خوانندههای رپ ایراد وارد میشود که سطحی و مبتذل هستند اما اگر نگاه کنیم خوانندههای دهه ۶۰ که اتفاقا خیلی آهنگهای مبتذلتری بیرون میدادند. الان اگر آهنگهای مبتدل هست، اتفاقا آهنگهای خوب هم هست. ما چرا باید دنبال آقای جلاییپور باشیم؟ آقای حجاریان کدام تئوریاش به درد ما خورده است؟»
محسن هم مثل بقیه بچهها به فضای مجازی و کوتاهخوانیهای نسل خودش در این فضا گله دارد و میگوید: «در فضای مجازی توهم آگاهی شکل گرفته و آگاهیها واقعی نیست.»
او در نهایت تیر خلاصش را در مخالفت با دیدگاه دیگر دانشجویان حاضر در جلسه میزند و میگوید: «قرار نیست ما به سال ۷۶ برگردیم. امروز آن فضاها برای مردم ما دیگر اهمیتی ندارد. مشکل از ماست که مسیرمان را عوض نکردهایم.»
پول و هویتطلبی، دو مسئله مهم بچهها هستند
دانشگاه علامه طباطبایی یکی از پرحاشیهترین دانشگاهها در دولت محمود احمدینژاد بود. شهاب شهسوارزاده، دانشجوی پژوهشگری همین دانشگاه است. او بحث خودش را حول محور ماهیت انجمنها آغاز میکند. شهسوارزاده معتقد است انجمنها بیشتر تحت تاثیر شرایط سیاسی-اجتماعی هستند و امروز ایدئولوژی نقش سابقش را چندان ایفا نمیکند. شهاب معتقد است «گسست» امروز مسئله مهمی است. «گسست من از پدر من بیشتر است.» او که دانشجوی علوم اجتماعی است و مثل عموم دانشجویان این رشته به پیر بوردیو به عنوان یک جامعهشناس منتقد نیمنگاهی دارد، میگوید: «امروز ما داریم قشر خاصی را رویتپذیر میکنیم. فضای رسانه امروز دوست دارد کسی را ببیند که تتلو گوش میدهد.»
از شهاب پرسیده میشود اساسا از نظرش چیزی به نام «جنبش دانشجویی» میتواند شکل بگیرد؟ که او پاسخ قابل توجهی میدهد و میگوید: «جنبشها اتفاق میافتند. آنها مهندسی نمیشوند. ما امروز جنبش نداریم. امروز چیزی که ممکن است بعدها بدل به یک جنبش بشود، هویتطلبی است. پول و هویتطلبی دو مسئله مهم امروز بچهها هستند. وضعیت پولی شدن دانشگاهها و پرسش دانشجویان از هویت و کیستی خودشان، استعداد تبدیل این خواستهها را به جنبشی در آینده دارد.»
بچههای تشکلها بیشتر برای شناخته شدن فعالیت میکردند
انجمن فرهنگ و سیاست شیراز جزو معدود تشکلهایی بود که با وجود فضای تند پس از خرداد ۸۸ همچنان به فعالیت خودش ادامه داد و منحل نشد. بهنام صفایی، دانشجوی سابق کارشناسی دانشگاه شیراز است و امسال دانشجوی دانشگاه علم و صنعت در مقطع کارشناسی ارشد شده. بهنام قبلترها عضو انجمنهای علمی بوده و آن طور که خودش میگوید، با بازتر شدن فضای سیاسی پس از سال ۹۲ به فعالیتهای سیاسی پیوسته است.
بهنام میگوید: «در چند سال گذشته بچههای تشکلها در دانشگاهها بیشتر برای شناخته شدن فعالیت میکردند. دانشگاه شیراز هم در دورههای گذشته اجازه میداد بعضی سخنرانان به دانشگاه بیایند. منتها کسانی میآمدند که پوپولیستهای اصلاحطلب بودند؛ کسانی که دانشگاه میدانست با آمدنشان به دانشگاه مشکلی ایجاد نمیشود.»
بهنام اما خوشبین است و فکر میکند بر خلاف گذشته، امروز انجمنها کمکم خودشان را پیدا کردهاند. صفایی همین دید مثبتش را به جامعه نیز تسری میدهد و فکر میکند مردم و دانشجویان فهیمتر شدهاند. او معتقد است: «باید بین دانشجویی که به دانشگاه میآید و فقط درس میخواند و فعالان دانشجویی که دغدغه دارند، فرق بگذاریم.»
این دانشجوی فعال به تجربه زیست خودش هم اشاره میکند و به همین دلیل میگوید: «باید میان وقتگذاری برای کار اجرایی مربوط به تشکلها و وقتی که برای با سواد شدن خودمان میگذاریم، یک بالانس برقرار شود.»
بسیاری از خطوط قرمز را خود دانشجوها ساختهاند؛ میشود این فضا را شکست
از بهنام پرسیده میشود، وضعیت شیراز بهتر است یا علم و صنعت و بهنام پاسخ میدهد: «بر خلاف شیراز در علم و صنعت تعداد فعالان کم است و شاید بچههای فعال علم و صنعت در نهایت ۳۰ نفر باشند.»
او در نهایت دست روی نکته مهمی میگذارد و به فضای خودسانسوری توسط بچهها نقد وارد میکند. بهنام معتقد است که بسیاری از خطوط قرمز امروزی را خود دانشجوها برای خودشان ساختهاند و میشود این فضا را شکست. بهنام در ادامه به علی مطهری اشاره میکند و میگوید که وقتی او حرفهای جنجالی میزده، بچهها استدلال میکردند که مطهری صاحب یک عقبه است که او را پشتیبانی میکند اما بهنام میگوید که همین روند را امروز محمود صادقی، دیگر نماینده لیست امید تهران نیز در پیش گرفته است.
بحث که به این جا میرسد، از بچهها در مورد نوع نگاه دانشجویان به دانشگاه پرسیده میشود. این که به نظرشان آیا داشتن دید سیاسی خوب و لازم است یا نه؟ به نظریه هانا آرنت، فیلسوف سیاسی، اشاره میشود که اگر فضای عمومی جامعه از سیاستورزی خالی شود، انسانها به طرف اتمیزه شدن پیش میروند و از مهمانان خواسته میشود نظرشان را در این مورد بگویند.
در بزنگاهها بیاییم و وارد کار سیاسی شویم
محمد صوفی نیستان دانشجوی حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی است. او قبل از هر چیز مثل هر دانشجوی دیگر دانشگاه علامه تاکید میکند که دانشگاهش در زمان مدیریت ریاست سابق این دانشگاه تقریبا شبیه به «کلیساهای قرون وسطا» بوده. عمق فاجعه آنجا مشخص میشود که محمد میگوید: «بچهها در علامه لزوما تنها برای فعالیتهای سیاسی هزینه نمیدادند بلکه وقتی یک فرهنگ متفاوتی داشتند و آن را بروز میدادند، رئیس دانشگاه و مجموعه ایشان آن را نمیپذیرفتند.»
نیستان به روند بازگشایی انجمن اسلامی اشاره میکند و میگوید: «ما در دانشکده مدیریت ۱۰، ۱۵ نفر دانشجوی فعال بودیم. همین تعداد تلاش کردیم تا انجمن را احیا کنیم و این اتفاق رخ داد.»
از نیستان پرسیده شده که بالاخره سیاست چه جایگاهی در فعالیت دانشجویان دارد، که او پاسخی انتقادی میدهد و میگوید: «به نظر من در فعالیت دانشجویی به جای این که بخواهیم کنشهای سیاسی داشته باشیم، باید کار فرهنگی کنیم ولی در بزنگاهها بیاییم و وارد فضای سیاسی شویم. بحث حقوق شهروندی، حق حاکمیت بر سرنوشت و گفتوگو و به رسمیت شناختن تکثرگرایی را هم باید در این فضا مطرح کنیم.»
میگویم که استدلال خیلی از بچههای سیاسی حاضر در دانشگاهها هم این است که بدون ورود به حوزههای سیاسی مسائلی که شما مطرحشان میکنید، اساسا قابلیت حلوفصل نخواهند داشت. همینطور بدون تعارف به محمد میگویم که فکر میکنم چون امروز هزینه فعالیتهای سیاسی برای بچهها بالا رفته، نام این فعالیتها عوض شده است و عنوان فرهنگی به خود گرفته؛ نکتهای که بعضا دیگر دانشجویان حاضر در جلسه نیز با آن موافقاند.
خواستیم تحصن کنیم اما کسی نیامد!
در ادامه صحبتها مجتبی محمدنژاد و محسن پرستاری با هم وارد یک بحث میشوند. مجتبی میگوید که تا حدی با حرفهای آقای پرستاری موافق است اما نقدهایی هم دارد. مجتبی میگوید که مسئله طرح شدن سوال توسط دانشجویان و مطالبهگری آنها در مواردی مثل سربازی را قبول دارد اما معتقد است: «دانشجویان به طور مشخص کار نمیکنند.»
او به اتفاقی در دانشگاه تهران اشاره میکند و ادامه میدهد: «ما اسناد فساد علمی ۲۰ استاد را در دانشگاه به دست آوردیم و در نشریهمان آن را چاپ کردیم. بعد از آن خواستیم تحصن کنیم اما کسی نیامد. یک بار دیگر یکی از استادان، دانشجویی را در راهروهای دانشکده کتک زد اما بچهها حتی برای اعتراض هم نیامدند.»
بچهها بیش از حد محافظهکار شدهاند
پوریا ثائری، دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه بهشتی است که کمی دیر به جمع ما پیوست. او هم با نکات مطرح شده توسط بچهها تا حدی موافق است. پوریا میگوید که متاسفانه در انجمنهای اسلامی و کانونها و... دغدغهها چیزهای دیگری است و لبخندی نیز به کنایه میزند. ثائری میگوید که واقعا حضور در این تشکلها را برخاسته از دغدغه نمیداند. پوریا به مسئله خودسانسوری نیز اشاره میکند و معتقد است بچهها بیش از حد محافظهکار شدهاند.
این که مثلا چه کسی برای سخنرانی به دانشگاهها بیاید که دغدغه سیاسی نیست
در ادامه از محسن پرستاری میپرسم که او دقیقا چه چیزی را «امر سیاسی مثبت» میداند و او پاسخ میدهد: «در مورد مفهوم سیاست در جهان لیبرالی با جهان فلسفی و اساسا با مفهوم سیاست فلسفی خیلی تفاوت وجود دارد. من هر امر غیر سیاسی را کلا امر عبث میدانم. امری که به رهایی نینجامد، امری عبث است. من حتی مسئله خیریهها و تشکلهای مدنی را هم در حوزه امر سیاسی جای میدهم و اتفاقا مسئله فوقالعاده کماهمیت در این میان را به طور مثال احزاب میدانم. این که مثلا چه کسی برای سخنرانی در دانشگاهها بیاید، این که دغدغه سیاسی نیست.»
باید مطالبهگری کنیم
آقای ایمانی هم که کم صحبت کرده است، وارد بحث میشود و میگوید که قبول دارد دانشگاهها نباید مثل دهه ۷۰ عمل کنند. آقای رهبر هم ضمن پذیرش این گزاره میگوید که قبول داریم نباید سیاسی باشیم اما باید مطالبهگری کنیم.
از بچهها به عنوان سوال آخر میخواهم که در مورد کلیت دولت حسن روحانی و همین طور کارنامه وزارت علوم صحبت کنند و به هر دو اینها نمرهای بدهند.
شهاب شهسوارزاده میگوید که بعضا نقدهای وارد بر روحانی را قبول دارد اما همزمان نیز معتقد است که باید شرایط روحانی را هم درک کرد. او بزرگترین ایراد دولت را نگاه اقتصادیاش میداند و در نهایت روندی که منجر به کم شدن بودجه دانشگاهها میشود و اولین جایی که بودجهاش کمتر میشود، به قول شهسوارزاده بخش فرهنگی است.
چرا باید این قدر فشار وارد شود؟
پس وزارت علوم چه کار میکند؟
مجتبی محمدنژاد هم در مورد وضعیت دانشگاه تهران میگوید که مشارکت بچهها پایین است و روند برخوردها یک روند سینوسی است. او میگوید که در دانشگاه تهران ۳۰۰۰ نشریه ثبت شده است ولی تنها حدود ۳۰۰ تای آنها فعال هستند اما همان قدر که نشریات در دانشگاه تهران آزادی دارند، به همان نسبت روی تشکلها حساسیت وجود دارد. مجتبی به فشارهای وارد بر دانشجویان اشاره و از وزارت علوم انتقاد میکند و میگوید: «چرا باید اینقدر فشار وارد شود؟ پس وزارت علوم چه کار میکند؟» او چندان از دولت راضی نیست و میگوید که دولت در زمینه دانشگاهها تقریبا هیچ کاری نکرده است. محمد نیستان هم میگوید: «ما امروز در دانشگاهها تهدید میشویم. مطالبات مالی معوق تشکلها به شکل قطرهچکانی تزریق میشود و این مایه تاسف است.»
بحث که به اینجا رسید، ریکوردر را خاموش کردم. جمع دانشجویان مهمان ما اگر چه امیدوار بودند و به نظر میرسید به دولت روحانی رأی میدهند اما به قول یکی از آنها «رأی ما سلبی خواهد بود چون چاره دیگری نداریم.»