پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«چرا محمدرضا عارف، با وجود آنكه توانست ركورد رايآوري در انتخابات مجلس
را بشكند، نتوانست روي صندلي رياست مجلس بنشيند؟» اين سوال بيترديد
جديترين پرسش حال حاضر پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان است. چه آنكه همين
پايگاه اجتماعي با ادراكي صحيح از وضعيت سياسي كشور به راهبرد انتخاباتي
اصلاحطلبان و ائتلاف با اصولگرايان معتدل و حاميان دولت پاي صندوقهاي
راي، اعتماد كرد و يكجا به همه اسامياي كه تحت عنوان فهرست اميد در اختيار
آنان قرار گرفته بود، راي داد تا اصلاحطلبان پس از سه دوره غيبت در مجلس
شوراي اسلامي بتوانند براي رقبايشان، خودنمايي سياسي كنند و نشان دهند كه
نه اصلاحات مردني است و نه اصلاحطلبان را ميشود آچمز كرد. اما پس از مشخص
شدن نتايج انتخابات همه آناني كه به ليست اميد راي داده بودند منتظر آن
بودند تا بازتاب راي و اراده سياسي و انتخاباتي خود را با رياست محمدرضا
عارف ببينند.
عارف هم در پاسخ به اين مطالبه، كانديداي انتخابات
رياست مجلس شد و ١٠٣ راي كسب كرد تا رقابت رفاقتي را به علي لاريجاني
واگذار كرده باشد. اما اين رقابت، بيحساب و كتاب نبود. اين همان چيزي است
كه مرتضي الويري از آن در گفتوگو با «اعتماد» سخن گفته است. به گفته
الويري، عارف كانديداي رياست مجلس شد تا نه مرد انصرافها لقب بگيرد و هم
آنكه به درخواست عمومي اصلاحطلبان بيتوجهي كرده باشد. الويري اما ميگويد
از دو هفته قبل از روز ماجراي رياست مجلس فهميديم كه عارف راي نميآورد.
از
جمله مهمترين دلايلي كه باعث شده بود تا مديران ميداني اصلاحطلب مطمئن
باشند عارف برنده اين بازي نيست، بدعهدي برخي وزراي دولت و چرخش برخي از
نمايندگاني بود كه به اسم اميد وارد مجلس شده بودند. هر چند الويري در
نهايت ميگويد رقابت عارف- لاريجاني رقابت يك اصلاحطلب با يك اصولگراي
تندرو نبوده و به همين دليل ميگويد با تركيب هيئت رييسه مجلس، اصلاحطلبان
بازنده نبودند. مرتضي الويري در اين گفتوگو جداي از بازگويي چگونه بسته
شدن ليست انتخاباتي اصلاحطلبان و ماجراي رياست مجلس از انتخابات
رياستجمهوري سال ٩٦ هم سخن گفته. او معتقد است كه بهترين راهحل براي
اصولگرايان آن است تا از حسن روحاني حمايت كنند.
با توجه به آراي
بالاي اصلاحطلبان در انتخابات مجلس انتظار داشتيم رياست مجلس هم از
اعتداليون يا اصلاحطلبان باشد؛ ولي نتيجهاي كه در هيئت رييسه موقت به دست
آورديم، خيلي كمتر از آن چيزي بود كه تصور ميكرديم و آقاي عارف رييس مجلس
نشد، ارزيابي شما از اين موضوع چيست و آيا اصلاحطلبان مجدداً دچار
استراتژي اشتباهي شدند كه نتوانستند رياست مجلس را به دست بياورند؟
دو
سه نكته را بايد در اين فرآيند مورد توجه قرار دهيم؛ نخستين مطلب عبارت از
اين است كه آقاي عارف با يك فرد تندرو يا پايداري رقابت نميكرد، بلكه با
كسي رقابت ميكرد كه در ميان اعتداليون و حتي اقشاري از اصلاحطلبان
كارنامه مثبتي از خود در چند سال اخير به منصه ظهور گذاشته بود. بالاخره
مواضع آقاي لاريجاني را در مورد وقايع انتخابات سال ٨٨ ببينيد. در جريان
برجام هم موضعگيري بسيار مثبت و اصلاحطلبانهاي از خود برجا گذاشت،
بنابراين آقاي عارف بايد با چنين فردي رقابت ميكرد نه با يك فرد پايداري
يا اصولگراي تند.
نكته دومي كه قابل توجه است اينكه بين خود
اصلاحطلبان هم برخي بر اين باور بودند كه براي تعامل با حاكميت و عبور
دادن برخي از مصوبات مجلس، آقاي لاريجاني ميتواند نقش مهمتر و بهتري
داشته باشد. البته من خودم چنين باوري نداشتم و معتقدم اين تعامل را آقاي
عارف به خوبي ميتوانست انجام دهد ولي نظر افراد را هم نميشود تغيير داد و
برخي افراد چنين باوري داشتند.
بنابراين در چنين شرايطي ما بايد
اينطور ترسيم كنيم كه رقابت میان دو نفري بود كه هر دو در سبد حاميان دولت
و هر دو در سبد اعتداليون قرار داشتند. لذا نتيجهاي كه به وجود آمد به
هيچوجه بازندگي جريان اصلاحات يا بازندگي جريان اعتدال را نشان نميداد؛
بلكه نشان ميداد يك سليقه و مشرب خاصي در جبهه اعتداليون بر يك مشرب و
سليقه ديگري پيروز شد.
من اين را يك باخت و نكته منفي در كارنامه
آقاي عارف هم نميدانم، علتش هم اين است كساني بودند در جمع اصلاحطلبان و
مخصوصاً جوانان پرشور و هيجان كه سبد راي عارف را در سطح كشور رقم ميزدند و
در جريان اصلاحطلبي بدون هيچ چشمداشتي شب و روز وقت گذاشته بودند، آنها
متقاضي اين بودند كه آقاي عارف خود را عرضه كند. بنابراين آقاي عارف اگر هر
كاري ميكرد بهعنوان مردي كه هميشه انصراف ميدهد و در سر بزنگاهها روي
موضع خود نميايستد و كنار ميكشد شكل ميداد براي اينكه در دو مرحله
انصراف را در كارنامه آقاي عارف ديده بودند، يكي در مرحلهاي كه آقاي
ميرحسين كانديدا شد و آقاي عارف اصلاً به عنوان كانديدا در سال ٨٨ ثبتنام
نكرد و مرحله ديگر انتخابات سال ٩٢. خيلي از افراد تمايل نداشتند آقاي عارف
را به عنوان يك چهره انصرافدهنده در رقابتهاي انتخاباتي ببينند.
بنابراين
فكر ميكنم آنچه اتفاق افتاد، اتفاق خوبي بود و راي ١٠٣ نفري كه به آقاي
عارف راي دادند، در فضاي موجود و عواملي را كه اشاره كردم راي خوبي بود و
مخصوصاً رفاقت جدياي كه بعد از اين رقابت آقاي عارف از خودشان به نمايش
گذاشتند، در تبريك گفتن به آقاي لاريجاني و همچنين تعاملاتي كه صورت گرفت
به نظر من مجموعاً اين مسائل را حل كرد.
پس اصلاحطلبان استراتژي اشتباهي پيش نگرفتند؟
من
اگر بخواهم اشتباهي را بگويم اين است كه اشتباه را آن كساني كردند كه آن
وحدت رويه و صداي هماهنگي را كه بين اصلاحطلبان در حمايت از آقاي عارف
مطرح شد، خدشهدار كردند. من بر اين باور هستم كه وقتي اصلاحطلبان به يك
جمعبندي ميرسند ولو اينكه اين جمعبندي اشتباه باشد، منطقي اين است بقيه
حمايت بكنند يا حداقل سكوت كنند. در اين صورت ما هرگز ضرر نميكنيم. اگر
اين اتفاق صورت ميگرفت و برخي اصلاحطلبان در سخنان و موضعگيريهاي
خودشان در جهت تضعيف آقاي عارف قدم برنميداشتند اگر آقاي عارف راي هم
نميآورد با اختلاف كمتري راي نميآورد. اضافه كنيد اين موضوع را به بدعهدي
برخي وزرا كه با وجود موضع رسمي دولت كه بيطرفي بود، از لاريجاني حمايت
كردند.
بنابراين اگر بخواهيم رصد كنيم، تصور ميكنم آن افرادي كه در
مقابل موضعگيريهاي صريح شوراي عالي جبهه اصلاحات يا افراد كاريزماتيك
جبهه اصلاحات كه همه از آقاي عارف حمايت كردند، اگر آن افراد ديگر كه
ديدگاه ديگري داشتند ميآمدند از اين جمع تبعيت ميكردند، مشابه كاري كه
مصطفي تاجزاده كرد، (قبلا موضع آقاي تاجزاده اين بود كه رياست آقاي
لاريجاني بهتر است ولي وقتي ديد جريان اصلاحطلب از آقاي عارف حمايت
ميكند، موضع خودش را تغيير داد.) من تصور ميكنم اگر ديگران هم مانند آقاي
تاجزاده عمل ميكردند ما نتايج بهتري به دست ميآورديم.
دليلش چه
بود، آيا به خاطر منافع خودشان يا اينكه واقعا جمع را ديدند و گفتند اگر
نظرشان را هم تغيير دهند باز شانس با شخص ديگري است؟
من نميدانم و
هيچ كس را هم متهم به اين نميكنم كه در اين زمينه منافعي داشته است و چنين
اتهامي را به هيچ يك از افراد اصلاحطلب وارد نميكنم و نيتها را هم
نميدانم ولي به عنوان يك فرد پُزيتيو و به عنوان يك فردي كه خروجي يك
فرآيند را رصد ميكند، تلقي من اين است اگر جريان گسترده اصلاحطلبان با
وجود اختلافنظرهايي كه درباره مقولات مختلف بين خودشان ميتوانند داشته
باشند و حتي ميتوانند ابراز هم بكنند، اما در مقام اجرا و عمل براي اينكه
بهره بهتري ببرند، از نظر اكثريت حمايت كنند يا حداقل سكوت كنند. حتي اگر
آن اكثريت در اشتباه باشد، بيشتر به نفع جريان اصلاحطلب خواهد بود.
خيلي بر اين اعتقاد بودند كه ليست اميدي كه بسته شد براساس رانتبازي بود،
چه تضميني وجود دارد اين افرادي كه به حالت رانت آمدهاند، بتوانند پرچم
اصلاحات را بالا ببرند، حتي بعد از انتخاب آقاي لاريجاني گفتند، آمدند با
ما عكس يادگاري گرفتند ولي در صندوق نام شخص ديگري را انداختند.
اين
موضوع را بايد در قفسههاي جداگانه و متناسب با خودش بررسي كرد. من در
كميتهاي بودم كه كانديداها را ارزيابي ميكرديم. افراد را در زمينه تجربه،
رشته تحصيلي، سوابق مبارزاتي، فن بيان و موارد ديگر كه به عنوان
شاخصههايي كه براي كار پارلماني موردنياز بود طبقهبندي كرديم و امتياز
داديم. ليست ما در دو مرحله دچار تغييراتي شد كه با شاخصهاي ما همخواني
نداشت و حدود ٩ نفر را جابهجا كرد. مرحله اول تصميماتي كه شوراي عالي
اصلاحطلبان گرفت و ٤ نفر را جايگزين كرد. مرحله دوم تعامل با حاميان دولت و
حزب اعتدال توسعه كه ٥ نفر را براي ارايه ليست واحد جابهجا كردند.
البته
در مورد برخي خانمها كه اشاره شد، من يادم است ما بهشدت در حوزه انتخاب
خانمها در ليست دچار مضيقه زيادي بوديم، چون تعداد ثبتنامكنندگان زن
بسيار محدود بود. يعني در ميان ١٣٠ نفر افرادي كه به عنوان اصلاحطلب در
ميان تاييدصلاحيتشدهها رصد كرديم فقط ١٣ نفر خانم داشتيم، بنابراين در
ميان اين ١٣ نفر بايد ٩ نفر را برگزينيم. دست ما باز نبود، بله افراد بسيار
توانمند و لايق و پرتواني از خانمها بودند كه ثبتنام كردند و همه آنها
ردصلاحيت شده بودند.
چون تاكيد بر اين بود كه ٣٠ درصد ليست تهران
يعني حدود ٩ نفر از خانمها باشند. اگر ما براي خانمها سهميه نميگذاشتيم و
سهميه را درنظرنميگرفتيم شايد نتيجه طور ديگري به دست ميآمد ولي براساس
آن سهميه ما بايد ٩ نفر از ميان ١٣ نفر را انتخاب ميكرديم. اين كار انجام
شد اما در شوراي عالي يك يادو نفر را جابهجا كردند.
اصلا ليست اميد باب ميل اصلاحطلبان بود يا از روي ناچاري بسته شد؟
فيالواقع
ميشود گفت در شرايط موجود سعي كرديم بهترين را برگزينيم. يك زماني شما در
فضاي كاملا باز عمل ميكنيد يك طور عمل ميكنيد، ولي يك زماني ميبينيد
تمام نيروهاي كارآمد و پرتوان و با سوابق درخشان همه ردصلاحيت شدهاند و
مجبور هستيد دست به انتخاب بين افرادي كه وجود دارد بزنيد. من نميخواهم
بگويم اينها افراد ضعيفي هستند بلكه برعكس، بين آنها آدمهاي پرتواني وجود
دارند كه توانستند از فيلتر شوراي نگهبان عبور بكنند و حتما شايستگيهاي
خودشان را در مجلس نشان خواهند داد.
پس اين ليست براساس رانتبازي بسته نشد؟
هرگز.
نبايد به خاطر يكي، دو، سه نفر كل ليست را زير سوال برد. من اين ادعا را
نفي ميكنم. همانطور كه گفتم دو جريان بايد به هم پيوند بخورند، يك جريان
شوراي عالي اصلاحات كه يك ليستي را براي خودش داشت، يك جريان هم جريان
حاميان دولت بود. چون قرار شد عنوان ليست «اصلاحطلبان و حاميان دولت» باشد
طبيعي بود در ليست ٣٠ نفره، ٥، ٦ نفر از افراد غيراصلاحطلب هم در آنجا
قرار بگيرند و در درون جريان اصلاحطلب هم ممكن است يك فردي به دليل شناخت
بيشتري كه از او وجود داشته است، توانسته امتياز بيشتري را بگيرد. من تاثير
اين ارتباطات را نفي نميكنم ولي اگر كسي بگويد بر مبناي باندبازي يا
فاميلبازي اين كار انجام شده است من بهشدت آن را نفي ميكنم.
يك
ريسك بزرگي اصلاحطلبان كردند و چهرههاي جديد و كساني را كه تازه به عرصه
سياست وارد شدهاند وارد اين ليست كردند و به يك جايي مانند مجلس بردند كه
بتوانند پرچم اصلاحات را بالا ببرند.
بايد بگوييم اگر اين كار را
نميكردند چه بايد ميكردند؟ يعني نقطه مقابل آن عبارت از اين بود كه ما
بايد صحنه را خالي بكنيم براي جريان رقيب، آن زمان است كه ما به جاي اينكه
چهره ٣٠ نفر فعلي را در مجلس داشته باشيم بايد راه را باز ميكرديم براي
چند نفر از ليست رقيبمان. ما افراد ناشناسي را كه هنوز امتحان خودشان را
پس ندادهاند ترجيح داديم به دليل اينكه نقاط مثبتي را در آنها ميديديم.
اين
نكته را اضافه بكنم كه خيلي از افراد وقتي وارد مجلس ميشوند بعدا خودشان
را نشان ميدهند. علي مطهري وقتي نخستين دوره وارد مجلس شد به هيچوجه با
علي مطهري امروز قابل مقايسه نبود. شايد او هم در آن مقطع ميشود گفت فقط
فرزند شهيد مطهري بود و ويژگي خاص تعريفشدهاي در او متصور نبود.
آيا پيشبيني ميكرديد آقاي عارف راي نياورد؟
بله، من احتمال ميدادم، دو هفته قبل از رايگيري تلقي من اين بود.
چه چيزي باعث شد اين تلقي را داشته باشيد؟
به
اين دليل كه من احساس ميكردم اولا كليه اصولگرايان به آقاي لاريجاني راي
ميدهند و در ميان افراد ميانه يا كساني كه مستقل وارد شدند، اين احتمال
وجود داشت كه نيمي از آنها به آقاي لاريجاني راي خواهند داد، تبليغاتي كه
به وسيله برخي اصلاحطلبان مطرح شد در ترجيح دادن آقاي لاريجاني اين هم
موضوعي بود كه جاي خودش را داشت و مجموعه اين عواملي بود كه من احتمال
زيادي ميدادم آقاي لاريجاني راي ميآورد، ولي به هيچوجه اين را نقطه منفي
تلقي نميكردم كه اگر آقاي عارف راي نياورد چه اتفاقي ميافتد. دو نفر در
يك رقابت دوستانه شركت ميكنند، رقابت و بعد هم با هم رفاقت ميكنند.
رايي كه آقاي عارف در مجلس موقت آورد با رايي كه نواب در انتخاب دايم آوردند خيلي اختلاف داشت، اين را چگونه ميبينيد؟
آقاي
پزشكيان علاوه بر اينكه راي فراكسيون اميد را بهطور كامل داشت مانند آقاي
عارف، راي استانهاي آذريزبان را هم داشت و بسياري از آذريزبانها مستقل
از جناحبنديهاي سياسي اصلاحطلب يا اصولگرا آمدند به آقاي پزشكيان راي
دادند، حدود ٧ استان ما آذريزبان هستند اين يك مجموعه قابل توجهي بود. در
مورد آقاي مطهري هم همينطور، آقاي مطهري به هيچوجه خودش را يك چهره
اصلاحطلب معرفي نكرده است و او علاوه بر اينكه فراكسيون اميد بهطور كامل
به او راي داد، بسياري از جريانهاي اصولگرا هم به دليل وابستگي آقاي مطهري
به جريان اصولگرايي به او راي دادند. لذا بالاتر بودن راي نواب رييس مجلس
نسبت به آقاي عارف چيز غيرمنتظرهاي نيست.
يعني ميخواهيد بگوييد ضعفي در بين اصلاحطلبان وجود ندارد كه چنين اتفاقي رخ داده است؟
نه،
ضعفي وجود ندارد. اتفاقا اين نقطه قوت اصلاحطلبان است كه آمده از دو
انگيزه مختلف براي رايآوري آقاي مطهري و آقاي پزشكيان استفاده كرده است،
يعني آمده از كمك آذريزبانان و اصولگرايان براي راي آوردن دو نامزد مورد
قبول خودش استفاده كرده است.
مجلس را چگونه ميبينيد؟
مجلس
دهم حداقل يك سال بايد كار كند تا بتوان در مورد آن يك ارزيابي اوليه كرد.
اما از آنجايي كه هيچ چيزي بدتر از مجلس نهم براي من قابل تصور نيست، بدون
ترديد مجلس دهم جايگاه بسيار بهتري نسبت به مجلس قبل دارد.
آيا شما هم مانند برخي بر اين باور هستيد كه مجلس دهم مانند مجلس پنجم است؟
از
نظر جبههبنديهاي سياسي و آرايش فراكسيوني متفاوت، ميشود گفت شبيه مجلس
پنجم است با اين تفاوت كه جاي اكثريت و اقليت تغيير كرده است، به اين ترتيب
كه در مجلس پنجم ما يك اكثريت اصولگرا را داشتيم و يك اقليت اصلاحطلب ولي
الان ما ميتوانيم بگوييم ما با مجلسي روبهرو هستيم كه يك اكثريت مدافع
دولت و اصلاحطلبان را داريم در مقابل يك اقليت اصولگرا. يا اگر بخواهيم با
شاخص برجاميان و نابرجاميان نگاه بكنيم، باز به همين دستهبندي ميرسيم و
اگر با همين نگاه به تركيب هياترييسه نگاه بكنيم فيالواقع تركيب
هياترييسه ١٠ بر ٢ به نفع جريان حاميان دولت است. لذا ميشود گفت ما تنوع و
تكثر سليقههاي سياسي را مشابه مجلس پنجم در مجلس دهم داريم منتها با اين
شكلبندي جديد.
الان دولت نسبت به چند وقت گذشته تحت فشار است و
حقوقهاي نجومي را مطرح ميكنند و دولت را تحت فشار قرار ميدهند، دليل اين
كاري كه منتقدين دولت انجام ميدهند چيست؟
جريان مخالف دولت قبل از
انتخابات سال ٩٤ عزم را جزم كرده بود كه در انتخابات خبرگان آقاي هاشمي و
آقاي روحاني را بيندازند و كاري بكند كه اينها راي نياورند و اگر چنين
توفيقي را پيدا ميكرد براي كنار گذاشتن آقاي روحاني حتي قبل از اتمام
دوره ٤ ساله اول ميتوانست خودش را دلگرم بكند، اما آنچه اتفاق افتاد ١٨٠
درجه برعكس شد، يعني به جاي اينكه آقاي هاشمي و آقاي روحاني حذف شوند اينها
بالاترين راي را آوردند و برعكس كساني كه مورد تاييد جريان مقابل بود از
ليست حذف شدند. در انتخابات مجلس هم همينطور، حتي بسياري از دوستان ما
تعبير ميكردند سربازان اصلاحطلب بر ژنرالها و اميران اصولگرا پيروز
شدند.
آن مرحله سپري شده است و حدود يك سال مانده به انتخابات، دور
از انتظار نيست كه جريان رقيب به هر وسيله موجه و غير موجه براي بياعتبار
كردن دولت متوسل شود.
لذا من اين را هم پيشبيني ميكردم و هم منتظر
روزهاي سختتري هستيم كه اين موج گستردهتر شود اما من ميتوانم نتيجه را
حدس بزنم، برداشتم اين است كه با وجود اين جوسازيها و كارشكنيها تجربه
نشان داده است كه وجدان جامعه و خرد جمعي دچار اشتباه نخواهد شد و معمولا
در برابر اين جوسازيها عكسالعمل معكوس نشان ميدهد.
مشابه همين
مطلب را ما در زمان آقاي خاتمي داشتيم، در سال آخر دوره اول آقاي خاتمي اوج
تبليغات عليه آقاي خاتمي شكل گرفت به نحوي كه بعضيها بر اين باور بودند
كه در دور دوم آقاي خاتمي كانديدا نخواهد شد و جريان رقيب حتي كاري كرد كه
براي اينكه آقاي خاتمي راي نياورد، شوراي نگهبان ١٠ نفر را تاييد صلاحيت
كرد و بنابراين تصور اين بود كه با تكثر رقباي آقاي خاتمي حتي در ميان آن
رقبا برخي اصلاحطلبان هم كانديدا شده بودند فكر ميكردند حتما آقاي خاتمي
يا راي نميآورد يا به مرحله دوم كشيده ميشود، اما ناباورانه ديديم كه ٤
ميليون راي بيشتر از دور اول آورد. پيشبيني من در مورد آقاي روحاني
همينطور است و فكر ميكنم اين تبليغات نتيجه عكس خواهد داد و آقاي روحاني
با چند ميليون راي بالاتر پيروز خواهد شد.
يعني واقعا هنوز درحيرتند از شكستي كه خوردهاند يا ميخواهند چهره دولت را به جامعه، چهره ناخوشايندي نشان بدهند؛ هدفشان چيست؟
هر
دو يكي است، ناكارآمد جلوه دادن دولت براي اين است كه او را از گردونه
خارج بكنند و كاري بكنند كه يا ديگر كانديدا نشود يا ديگر راي نياورد؛ لذا
هر دو يك نتيجه را دارد.
الان دارند عليه دولت اتاق فكر تشكيل ميدهند اين را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا موفق ميشوند و خروجياي دارند؟
من
نميدانم سخنگوي دولت بود كه گفته بود اتاق فكري تشكيل شده، ممكن است به
همان ترتيبي باشد كه سخنگوي دولت گفته است ولي تصور من اين است كه جريان
مقابل به دليل اينكه يك طيف گستردهاي را تشكيل ميدهد با سليقههاي مختلف
اصولگرايي يا تندرو، آنها به صورت جداگانه كار خودشان را انجام ميدهند
لازم نيست يك اتاق فكري باشد و آنها از آن تبعيت كنند، به صورت جبههاي و
گسترده عليه دولت از همان صبح روز بعد از انتخابات سال ٩٢ كارشان را شروع
كردند و دارند ادامه ميدهند، يكسري جريانات خارجي هم كه تمايلي ندارند
ثبات سياسي و ثبات اقتصادي در كشور حاكم شود هم مشتاقانه حمايت ميكنند از
اين حركت.
پس اين اتاق فكر به نتيجهاي نميرسد؟
ببينيد در
گذشته و بعد از انقلاب چون ما بارها اين اتفاقات را شاهد بوديم تصورم اين
است كه اين كار به جايي نميرسد، نمونههاي مختلفي را ما در مقاطعي در زمان
آقاي خاتمي داشتيم، زمان آقاي روحاني همينطور است. همين انتخاباتي كه
سپري شد شما ببينيد جرياني كه ميآيد در شب انتخابات فيلم مجلس ششم را پخش
ميكند و بعد بيان ميكند كه يك ليست انگليسي است و مردم به آن راي ندهند،
وقتي مردم درست برعكس آن عمل ميكنند اين تكرار تجربياتي است كه جامعه ما
از سر خودش گذرانده است.
آيا اصولگرايان تندرو و افراطي طوري رفتار ميكنند كه اين اصولگرايان سنتي را مصادره بكنند؟
طبيعتا
اصولگرايان تندرو دنبال يارگيري هستند هم از ميان اصولگرايان سنتي و هم از
ميان عامه مردم كه نه اصولگرا هستند و نه اصلاحطلب و كاري به
موضعگيريهاي سياسي ندارند. اما نكتهاي كه وجود دارد اين است كه بسياري
از اصولگرايان سنتي حسابشان را از اصولگرايان تندرو جدا كردهاند،
نمونههاي زيادي را شما در همين انتخابات اخير ميتوانيد ببينيد مخصوصا در
شهرستانها كه بسياري از اصولگرايان ميانه يا متعادل بودند كه آمدند به
كانديداهاي اصلاحطلب راي دادند. در مجلس بهطور شاخص ميتوانيم آقاي
لاريجاني را مثال بزنيم، آقاي لاريجاني امروز را نميتوانيد با آقاي
لاريجاني ١٥ سال قبل مقايسه كنيد بالاخره عملكرد آقاي لاريحاني در صدا و
سيما و در شوراي عالي امنيت ملي، زماني كه آقاي احمدينژاد رييسجمهور شده
بود به هيچوجه با ديدگاهها و مواضع امروز آقاي لاريجاني قابل مقايسه نيست
يا آقاي علي مطهري و افراد ديگر.
تصور ميكنم جريان اصولگرايي در
حال يك پوستاندازي جدي است و در اين پوستاندازي يك بخش دارد خودش را به
بخش تندرو طيف منتقل ميكند كه مواضع تند و شديدي دارد، اين جريان
اصولگرايي حتي قانون اساسي را قبول ندارد و آن را غير اسلامي ميداند و
معتقد است تغييراتي در آن بايد صورت بگيرد و ما از جمهوري اسلامي بايد به
سمت حكومت اسلامي پيش برويم و در اين سيستم طبيعتا انتخابات موضوعيتي
ندارد. و يك جريان اصولگرايي هم درست برعكس دارد عمل ميكند و معتقد است به
عقلانيت و اعتدال و ارتباط با جامعه جهاني و در عين حال حفظ چارچوبهاي
قانون اساسي و ولايتفقيه.
با توجه به شكستهاي پي در پي كه
اصولگرايان خوردهاند، بادامچيان گفته است اگر ما بخواهيم كانديدايي را
معرفي كنيم به صورت مستقل عمل ميكنيم، مواضع افراطيون هم مشخص است و سعي
ميكنند احمدينژاد را بياورند و نامي از آقاي روحانينياورند، اين باعث
نشده است يك انشقاقي بين آنها ايجاد شود؟
من از آنچه در درون جبهه
اصولگرايي ميگذرد بياطلاع هستم. تصور من اين است كه آنجا اولا جريان
اصولگرايي نميتوانند روي آقاي احمدينژاد به تفاهم برسند به اين علت كه
آقاي احمدينژاد با عملكرد خودش بزرگترين ضربات را به اصولگرايان زد و
شكست اصولگرايان را در انتخابات ٩٢ و ٩٤ بايد در عملكرد او جستوجو كرد. از
نظر جنبههاي ارزشي هم اگر بخواهيم درنظر بگيريم با شاخصهاي اصولگرايي من
فكر نميكنم كارهاي آقاي احمدينژاد مانند موضعگيريهاي او در مورد فوت
آقاي چاوز يا عدمتبعيت از رهبري در برخي مسائل يا عملكردي كه درقبال
جريانات مجلس داشت، براي اصولگريان قابل دفاع باشد.
يك سبد رايي در
بين عوامالناس باقي ميماند كه آقاي احمدينژاد دارد و آن هم بعيد است در
تقابل با ارزشهايي كه اصولگرايان بايد به آن پايبند باشند با اين قضيه
كنار بيايند. اگر آقاي احمدينژاد را كنار بگذاريم چهره شاخص ديگري را در
بين اصولگرايان نميبينيم.
من تصورم ميكنم كه بهترين كاري كه
اصولگرايان ميتوانند انجام بدهند حمايت از آقاي روحاني است كه از درون
اصولگرايان برخاسته و خودش منتسب به جامعه روحانيت بوده و اعلام كرده است
كه اصلاحطلب نيست، لذا شايد بهترين كاري كه اصولگرايان ميتوانند انجام
بدهند حمايت از آقاي روحاني باشد.
اين امكان وجود دارد اصولگرايان به كانديداهاي سال ٩٢ مجددا رجوع كنند و سرمايهگذاري بكنند؟
جامعهشناسي
نشان داده است مردم به چهرههاي جديد كه چون هندوانه دربسته هستند بيشتر
رغبت نشان ميدهند تا افرادي كه در مقاطعي خودشان را عرضه كردهاند و با
عدم راي مردم مواجه شدهاند يا به عبارت ديگري وقتي من الان به فايل ذهني
خودم مراجعه ميكنم، به ياد نميآورم فردي در يك دورهاي براي رياستجمهوري
مشابه آن كانديدا شده بود و مردم به او راي نداده باشند و در دوره ديگري
به او اقبال نشان بدهند.
اين امكان وجود دارد رقيب نهايي با توجه به تاييد شوراي نگهبان، آقاي احمدينژاد باشد؟
من
اين احتمال را ضعيف ميدانم به دليل اينكه هم از نظر تاييدصلاحيت به وسيله
شوراينگهبان با توجه به شاخصهايي كه دارد اين احتمال را ضعيف ميدانم كه
تاييدصلاحيت شود، بالاخره آقاي احمدينژاد هم فردي است كه در مقابل نظرات
رهبري ايستاد و هم كارهايي انجام داد كه با شاخصهاي شوراي نگهبان سازگار
نيست. لذا احتمال تاييدصلاحيتش وجود ندارد و دوم احتمال اجماع اصولگرايان
در مورد ايشان تقريبا منتفي است، بنابراين من چنين احتمالي را نميدهم.
بنابراين رييسجمهور دولت دوازدهم و سال ٩٦ آقاي روحاني است؟
بدونترديد
در دور دوم آقاي روحاني با راي بالايي رييسجمهور ميشود اگر ما زمان را
كوتاه كنيم. آن چيزي كه بسيار براي مردم اهميت دارد اين است كه آيا دولت
صادقانه و خالصانه به دور از جوسازي و تنش و موجآفريني هم و غم خودش را
گذاشته است براي رفع مشكلات مردم يا نه؟ الان بسياري از مردم با وجود اينكه
اين مشكلات را ميبينند ولي درعينحال ميبينند كه دولت توانسته است يك
فضاي امن و باثباتي را به وجود بياورد و قيمت ارز و سكه هر روز بالا و
پايين نميشود و فهميدهاند دولت دنبال تنشآفريني در جامعه بينالمللي
نيست.
درعينحال مردم فهميدهاند كه بسياري از نابسامانيهايي كه
از نظر اقتصادي ما با آن روبهرو هستيم زاييده عملكرد ٨ ساله منفي و مديريت
ناكارآمد و به همريخته است. تصور ميكنم همين باور ميتواند به آقاي
روحاني كمك كند و در عين حال بدون ترديد اگر شاخصهاي اقتصادي ما بهتر شود و
اگر نرخ تورم باز كاهش پيدا بكند و اگر نرخ بيكاري كاهش پيدا بكند، اگر
نرخ رشد اقتصادي افزايش پيدا بكند، طبيعتا فضاي بهتري را براي آقاي روحاني
ميتواند به وجود بياورد.
منبع:اعتماد