پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یکی از کسانی که در دهه ٤٠ گروه ما را در اتاقهای طبقه اول ساختمان علمی در خیابان جمهوری تکمیل میکرد، عباس کیارستمی جوان بود. کیارستمی و دوستانش؛ علیاکبر صادقی و نصرالله افجهای از نقاشان موفق و مبتکر آن دوره بودند. در اوایل همان دهه کیارستمی رفتهرفته از دوستان هنرمند نقاش فاصله میگرفت و علاقهمندی خود را به عکاسی و فیلمسازی در زمینههای گوناگون ازجمله ساختن آفیشهای تبلیغات تجاری و فیلمسازی نشان میداد و پیدا بود در جهانی از هنر فاخر وارد شده که باخودبودن و تنهایی نیاز اولیه آن است و در چنین شرایطی خلاقیتهای هنرمند در عمل نتایج بهتری حاصل میکرد. خصوصیت اخلاقی او با دیگر دوستان تفاوتهایی داشت؛ درونگرا بود و کمتر اوقات خود را به گفتوگو و بحث و جدل میگذراند و خود را درگیر جزئیات نمیکرد و از بحثهای سیاسی و اجتماعی آن روزها فاصله میگرفت. بروز رفتارهایی از این دست در کیارستمی به مرور زمان برای دوستان همدورهایاش، این شبهه را به وجود آورده بود که او از دنیای زمان خود فاصله گرفته و از مردم و نیازهای آن بیاطلاع و خودمحور شده است. گفته میشد که عباس دنیا را از بالا نگاه میکند و مردم و دوستانش را در قضاوتی از راه دور میشناسد و البته که همه اینها موجب کوچکترین اختلاف و نگار بین یاران و آشنایان نمیشد ولی این توهم وجود داشت تا کیارستمی به عرصه سینما وارد شد و در این میدان بود که معلوم شد کیارستمی کیست...!
حضور او در کانون پرورش فکری با فیلمهایی مانند «نان و کوچه»، «زنگ تفریح»، «تجربه»، «مسافر»، «لباس عروسی» و فیلمهای دیگر، عباس را معرفی کرد که بیش از همه و بهتر از همه، مردم و جامعه ما و نیازهای نسل را میشناسد و با هنرمندی آنها را منعکس میکند و جهان را و مردم را چنان صادقانه و صمیمانه دوست دارد که نقل آن یا تقلید برای دیگران امکانپذیر نیست. دوستی سالها بعد درباره برداشت کیارستمی از زندگی، آن را نه روشنفکرانه و نه فیلسوفانه میدانست؛ عشق و علاقه او به فرهنگ جهانی انسان و تاریخ و ادبیات ایران بیتظاهر، مثالزدنی بود. گفته شد ما جهان را، جوانان را و تاریخ و ادبیات خودمان را بررسی و تحلیل میکنیم و آن را دوست میداریم اما کیارستمی با آنها زندگی خود را میسازد و میرود تا خود بخشی از هنر و فرهنگ سرزمین کهن ما شود.
در فیلمهای کیارستمی از «نان و کوچه» تا «دو راهحل برای یک مسئله»، از «خانه دوست کجاست...!» تا «زیر درختان زیتون»، از «لباسی برای عروس» تا «طعم گیلاس» و «باد ما را خواهد برد...!»، از «تجربه» تا «کپی برابر اصل»، همهجا مردم حضور دارند و عباس مشکلات آنها را میداند و با آنها زندگی میکند.
همه جوایز جهانی و ایرانی و تشویقها و تأییدهای منتقدان به کنار، سینمای کیارستمی سینمای ایران است و فعالیتهای هنری و فیلم و تعليم و تعلم همیشگی او بهیادماندنی و عشق او به ایران و مردم ایران مستدام و پایدار خواهد ماند.