پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سندرز ایدهآلِ غیرممکن
اگر بخواهیم موضوع را با عینک منافع ملی واکاوی کنیم، شاید
کمترین تردیدی وجود داشته باشد که برنی سندرز چپ گرا ایده آل ترین گزینه
برای ما به شمار می رود. کسی که از با زبانی تند نسبت به عملکرد پرسش
برانگیز سعودی در تحریک رادیکالیسم وهابی و اسلامی در منطقه سخن میگوید.
بسیاری از رفتارهای اسرائيل را واجد نقد می داند و لزوم همکاری بیشتر با
ایران برای مدیریت و حل و فصل بحران های خاورمیانه را ضرروی میپندارد. هیچ
وقت حامی حضورهای نظامی آمریکا در دیگر مناطق دنیا نبوده و یکی از مدافعان
سفت و سخت برجام در مجلس سنا بوده است.
به گزارش انتخاب، اما چه می توان کرد که روزگار همیشه بر آنچه خواست ماست رقم
نمی خورد. سندرز هرچند در میانهِ راه، اوج فوقالعادهای داشت و در یک مقطع
از ۸ ایالت مهم، در هفت مورد آنها به پیروزی رسید اما عملا با شکست حیاتی
در نیویورک کار را به کلینتون باخت و حالا دیگر شاید تنها یک معجزه برای
زنده نگاه داشتن او در این کارزار لازم باشد.
پس اگر این طرف میدان هیلاری کلینتون را نامزد قطعی
دموکراتها بدانیم او در مقابل یک نیویورکی دیگر به نام دونالد ترامپ صف
آرایی خواهد کرد. جدالی بین سناتور پیشین ایالت نیویورک و میلیاردر
نیویورکی.
دونالد ترامپ بهتر از هیلاری کلینتون
ترامپ که بر خلاف تمام مخالفت ها و اعتراضات درون حزبی به
ویژه در سطح رهبری حزب جمهوری خواه توانست رقبای قدرتمندی چون جب بوش،
مارکو روبیو، جان کاسیچ و تد کروز را کنار زند حالا نامزد قطعی جمهوری
خواهان برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ است.
حال پرسش این است در دوگانه ترامپ- هیلاری کدامیک برای ایران مناسب تر است؟
در روابط بین الملل اصلی به نام مشروعیت سیاسی برای افراد،
شخصیت ها، نظام های سیاسی و همچنین سازمان های بین المللی وجود دارد. اصلی
که در صورت خدشه دار شدن، هزینه های سنگینی را به آن کنشگر سیاسی وارد می
کند. دونالد ترامپ یکی از مصادیق اصلی کنشگرانی است که با فقدان مشروعیت
مواجه است. اظهارات تند، نسنجیده، هراس انگیز، توهین و البته تحریک آمیز
فراوان او درباره مسلمانان، لاتین تبارها، مهاجران، سیاهان و البته زنان
عامل اصلی شکل گیری این فضا حول اوست. از سوی دیگر دارا نبودن بینش و بصیرت
لازم در درک موضوعات مختلف سیاسی از مباحث داخلی گرفته تا مقوله های سیاست
خارجی شدت گرفتن این عدم مشروعیت را پیرامون شخصیت دونالد ترامپ افزایش
داده است.
بر همین اساس است که می بینیم نخست وزیر ایتالیا رسما از
هیلاری کلینتون حمایت می کند. دیوید کامرون ایده های ترامپ را خطرناک می
داند. معاون آنگلا مرکل با اندیشه های میلیاردر نیویورکی مخالفت می کند.
ژاپن اظهارات این نامزد جمهوری خواه را محکوم می کند و ….
البته که این مردم آمریکا هستند که رئيس جمهور خود را انتخاب
می کنند و نه متئو رنزی و نه معاون آنگلا مرکل و نه حتی دیوید کامرون حقی
برای انتخاب جانشین باراک اوباما ندارند، اما فرض بگیرید که در اولین
دوشنبه بعد از اولین سه شنبه ماه نوامبر دونالد ترامپ توانست به میزان آرای
الکترال لازم دست یابد، در آن صورت ما با جهانی مواجه خواهیم شد که نگاه
مثبتی به رهبری ایالات متحده ندارد و در مشروعیت او تردیدهای جدی پدید
خواهد آمد. البته که شرایط آن زمان با وضعیت فعلی متفاوت خواهد بود؛ به این
معنا که هم اظهارات ترامپ اطوکشیده تر خواهد شد و هم رهبران غربی دیگر به
این تندی نسبت به صحبت های ترامپ موضع گیری نخواهند کرد، اما به هر ترتیب
آن باور عمومی نسبت به ترامپ دست نخورده باقی می ماند.
حال چه اتفاقی می افتد؟ آمریکا دیگر نمی تواند جهان را برای
پیگیری موضوعات مختلف حول خود متحد سازد. دیگر نه فشار یکپارچه بر روسیه
مانند دوران اوباما پرطرفدار خواهد بود و نه چالش های مبارزه با تروریسم از
واشنگتن خط دهی خواهد شد. ضمن اینکه بهترین بخش ماجرا اینجا در خاورمیانه
شکل می گیرد، جایی که اروپا خود و بر اساس منافع شخصی اش به تدوین راهبرد
در قبال چالش ها و بحران ها مشغول خواهد شد.
در چنین شرایطی اروپا حتما دیگر بر اساس میل آمریکا ایده فشار
بر ایران آنهم بر سر موضوعاتی که نفع و امتیاز چندانی برای اتحادیه ندارد
را پی نخواهد گرفت. میزان هم پوشانی تهدیدها و چالش ها میان ایران و اروپا
که همین حالا هم در سطح قابل توجهی است، بیشتر خواهد شد و فضای همکاری و
همگرایی تهران - بروکسل بیش از گذشته خواهد شد. ضمن اینکه آمریکا به دلیل
برخورداری از رهبری که با بحران مشروعیت مواجه است، نمی تواند در تعاملات
اروپا و ایران همچون گذشته نقش آفرین و تعیین کننده باشد.
به روایت ساده تر، کمترین اثر روی کار آمدن دونالد ترامپ در
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این خواهد بود که اروپا دیگر همچون گذشته راه
خود را با آمریکا همسان نخواهد دید. البته که خوش بینی افراطی خواهد بود
اگر تصور کنیم با پیروزی ترامپ اروپا کاملا رویه مستقلی را در پیش می گیرد
ولی دست کم باید بپذیریم اروپا دیگر مانند گذشته و به ویژه دوران اوباما
دنباله روی مسیر آمریکا نخواهد بود.