پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در مبارزه انتخاباتي درون حزبي دموکرات ها در آمريکا، برني سندرزکه خود را سوسيال دموکرات معرفي مي کند - آنهم در کشوري که واژه سوسياليسم هم رديف طاعون تلقي مي شود - در انتخابات مقدماتي در ايالت نيوهمشاير به يک پيروزي چشمگير و با فاصله زياد از رقيب دموکرات خود هيلاري کلينتون دست پيدا کرد.اين پيروزي بر مبناي کدام رخدادها به وقوع پيوسته است ؟
آيا موقعيت کنوني سندرز در جامعه آمريکا واقعي است و او واقعا يک نامزد رياست جمهوري در ايالات متحده امريکا به حساب مي آيد ؟ پرسش هايي از اين دست را فراوان مي توان طرح کرد، اما بايد براي درک اين مطلب لايه هايي دروني تر را کاويد. نظام سرمايه داري آمريکائي - همان امپرياليسم سنتي شناخته شده - در طول بيش از يک قرن گذشته نشان داده است که نسبت به اشکال ديگر سياست هاي کلان هوشيارتر بوده، چرا که بيش از همه، خصوصا رقباي ايدئولوژيک چپ، دوام آورده است . رقيب عمده آن در همين دوره يعني کمونيسم در تلاطم تغييرات و به روز رساني هاي مکرر که واکنشي در قبال حفاظت از خود بوده يا به طور کامل محو شده (نظام اتحاد شوروي ) يا مثل چين دچار استحاله آرام و بطئي شده است. پرسش بنيادي تر اين است که آياامپرياليسم نياز به هيچگونه تغيير رويکرد ندارد؟
دنياي معاصر شاهد و ناظر ترفندهاي کاملا آشناي اميرياليسم در زمينههاي گوناگون ( به خصوص اقتصادي مثل سفته بازي و بازار بورس) بوده و شايد تا همين اواخر هم جواب بالنسبه مطلوب مي داده است ، ولي حاکميت سرمايه داري امپرياليستي، با عنايت به هوشياري نسبي و قياسي اش، ماهيتي غيرقابل تغيير نيست . آنها نيز مجبور به پذيرش تغيير هستند. رشد باورنکردني فناوري و در همين رابطه ارتباطات، ارتقاي سطح زندگي مردم به طور نسبي و بالمآل بالا رفتن آگاهي شان نسبت به وضعيت معاش ( علي الخصوص در کشورهاي پيشرفته غربي که در ضمن نظام اجتماعي مترقي تري دارند) از جمله عواملي هستند که اجبار به تغيير را به حاکميت سرمايه داري آمريکائي تحميل ميکنند.
از سوي ديگر، ناکامي هاي اقتصادي چند دهه اخير که از کاربرد بينتيجه سياست هاي آزموده گذشته ناشي شده اند حاکميت امپرياليستي را به اتخاذ رويکردها، شيوه ها و سياست هاي نوين واداشته است. اگر چين با حفظ حاکميت سياسي بلامنازع حزب کمونيست در شاهراه "سرمايه داري" - البتّه با طعم بومي چيني - گام گذاشت، شايد اين بار نوبت سرمايه داري آمريکائي (امپرياليسم) باشد که در شاهراه "سوسياليسم" - به روايت آمريکائي - گام نهد . شايد تفسير جديدي از تلفيق سوسياليسم و سرمايه داري در نظر باشد؛ مدلي که بنياد و پي آن در اساس سرمايه داري است ولي به جايي و نقطه اي مي رسد که ناگزير از اتخاذ بعضي رويکردها و روش هاي سوسياليستي مي شود. در سطحي ديگر، شايد تعريف نويني از سوسيال امپرياليسم (نه آنچه که چند دهه پيشتر در جهان مطرح بود) در حال پيدايش است. اگر پاسخ به پرسش ها و ابهام هاي طرح شده پيرامون ظهور پديده سندرز در جهت تاييد آنها باشد، راه اندازي اين طرح نوين ورود مجريان جديد به صحنه را مي طلبد. اگر در اين قالب کلي "بر سر عقل آمدن سرمايه داري-امپرياليسم" به هشت سال زمامداري باراک اوباما نگاه کنيم آنگاه ظهور و احتمالا پيروزي نهايي سندرز امري غريب و بعيد به نظر نميرسد. در حقيقت سندرز مي تواند نسخه بعدي اوباما در تغيير رويکرد حاکميت امپرياليسم باشد.
*اطلاعات