پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مرکز آمار ایران در آخرین گزارشی که از وضعیت زنان سرپرست خانوار میدهد
تعداد آنها را براساس آخرین نتایج سرشماری سال ١٣٩٠، دومیلیون و ٥٠٠
هزار نفر اعلام میکند که از بین آنها، تنها ١٨ درصد شاغل و ٨٢ درصد بیکار
هستند. تعداد این افراد از سال ١٣٧٥ تا ١٣٩٠، ٢,٥ برابر افزایش داشته است؛
همچنین آمارها نشان میدهند که ٥٥ درصد زنان سرپرست خانوار بیسواد و ١٩
درصد تنها سواد ابتدایی دارند.
به گزارش «انتخاب»؛ زنان سرپرست خانوار معمولا بهدلیل
فوت، مهاجرت یا ازکارافتادگی و اعتیادِ همسرانشان، مسئولیت اقتصادی خانواده
را برعهده میگیرند؛ بااینهمه، مشاهدات، حکایت از آن دارند که تنها فقدان
مرد نیست که بار اقتصادی را به دوش زنان میاندازد. گاه با حضور مرد در
خانه نیز زنان مجبور به تقبل هزینههای اقتصادی خانواده میشوند. در تأیید
این حرف میتوان به گزارش مرکز آمار ایران استناد کرد که میگوید: ٣٥ درصد
از زنان سرپرست خانوار باوجود داشتن همسر، سرپرست خانواده هستند. از ٦٥
درصد باقیمانده، ٢٠ درصد از آنها بهدلیل فوت همسر و ٢٦ درصد بهدلیل
طلاق، سرپرست خانوار محسوب میشوند.
همکلامشدن چند ساعته با زنان
دستفروش در متروی تهران که نمونههایی هستند از زنان سرپرست خانوار،
بهنوبهخود نتایج مرکز آمار ایران را تأیید میکند. زن میانسالی گوشه
ایستگاه دروازه دولت نشسته است. او در جواب اینکه آیا همسرش هم کار میکند
یا نه؟ میگوید که همسرش بهدلیل مریضی قادر به انجام کار نیست و ادامه
میدهد: من «زن سرپرست خانوار» هستم؛ گویی سرپرستخانواربودن مقدم بر
زنانگیاش است. مصاحبه با بیش از ٢٠زن دستفروش در متروی تهران در طول دو
روز مؤید این مطلب است که زنان در مترو ابتدا سرپرست مالی خانواده هستند و
در درجههای بعدی زن و دختر و مادر. اکثریت آنها بهاجبار، یعنی بهدلیل
اینکه برای امرار معاش چاره دیگری ندارند، مسئولیت مالی خانواده را
پذیرفتهاند.
دختری که خود را دریا معرفی میکند، میگوید بهدلیل
اعتیاد از شوهرش جدا شده و هماکنون سرپرستی دو پسر شش و هشت سالهاش
بهعهده اوست. دختر دیگری که میگوید ٢٦ سال دارد، فوت شوهر و سرپرستی دو
کودکش را دلیل کار در مترو عنوان میکند؛ اما عذرا که نزدیک ٤٠ سال دارد
وضعیتش با بقیه فرق دارد. او شوهری دارد که سالم است و معتاد هم نیست، فقط
بیکار است. به قول عذرا گاهی میرود دستفروشی میکند تا جیب خودش را پر
کند؛ وگرنه مابقی سال عذرا است که خرج ماهیانه همسرش را هم میدهد. دختر
دیگری هم اعتیاد پدرش را دلیل کار در مترو عنوان میکند. میگوید خرج
مادرم، تحصیل برادر و رتقوفتق زندگی خواهرانش بهعهده اوست. نوعی احساس
وظیفه در قبال اینکه در خانه پدری زندگی میکند و بههرروی او نیز باید
سهم خویش را از این زندگی بپردازد.
بسیارند زنان سرپرست خانواری که
برای بهعهدهگرفتنِ مسئولیت اقتصادی خانواده نمیتوانند روی استخدام در
بخشهای رسمی اقتصاد حساب کنند و ازاینرو به بخشهای غیر رسمی روی
میآورند. نداشتن سواد یا کمسوادی، نداشتن مهارت کار و همچنین سیاستهای
تبعیض شغلی همگی عواملی هستند که زنان را بهسمت لایههای غیررسمی سوق
میدهند.
معاونت زنان رئیسجمهور در صحهگذاشتن بر ادعای تبعیض و
همچنین ناتوانی دولت در حمایت از زنان در بخش غیر رسمی میگوید «زنان آخرین
افرادی هستند که به کار گمارده میشوند و اولین کسانی هستند که از کار
کنار گذاشته میشوند». وی یادآور میشود که «درحالحاضر شاهد سوقدادن زنان
به بخشهای غیر رسمی کار هستیم و نمیتوانیم از این زنان حمایت کنیم؛ به
بیان دیگر شاهد زنانهشدن بخش غیر رسمی اقتصاد و اشتغال هستیم».
دختر
جوانی که در ایستگاه امام خمینی کمک زیادی برای گرفتن مصاحبهها به من
کرده است، بیستوخوردهایساله است. به دبیرستان نرفته و از همان ١٥ سالگی
خیاطی را درپیش گرفته است. خودش میگوید الان منشیها هم باید لیسانس داشته
باشند. دوستش را نشانم میدهد. میگوید او بهتازگی از شرکتی خصوصی بیرون
آمده است. با او که حرف میزنم میفهمم ٢٢ ساله است. بهدلیل
قراردادنداشتن از کار در شرکت که به او وظیفه بازاریابی را محول کرده بود،
اولین کسی بود که با بحرانیشدن وضعیت مالی شرکت از آن اخراج شد. بسیاری
از زنان دیگری هم که با آنها صحبت کردم بهدلیل نداشتن سواد هیچگاه موفق
به پیداکردن شغل در بخش رسمی نشده بودند.
زنان بازمانده از اقتصاد
رسمی و محاصرهشده در نام سرپرست خانوار در کشاکش وعدههای دولت و سازمان
بهزیستی و مشکلات زندگی در حرکتاند. معاونت زنان رئیسجمهور درباره حمایت
از این قشر بارها از طرح بیمه زنان سرپرست خانوار نام برده است؛
«دراینباره لایحه جامع حمایت از زنان سرپرست خانوار با همکاری وزارت کار
آماده شده و تلاشهایی نیز برای ارزشگذاری کار زنان خانهدار انجام گرفته
است و امیدواریم بتوانیم در راستای برنامههای گذشته زنان خانهدار را
بهشکلی گسترده بیمه کنیم» طرحی که در مناسبتهای مختلف گردگیریاش میکنند
و هیچگاه اجرائی نشده است؛ اما حتی بهفرض اجرائیشدن هم این طرح فقط
پاسخگوی زنانی است که میتوانند بدون دغدغه مالی در منزل کار کنند.
مشکل
زنانی که در مترو به شغل دستفروشی مشغول هستند، آن است که باید درآمد
داشته باشند؛ با اینهمه هیچیک از زنانی که با آنها مصاحبه کردم از طرح
بیمه زنان سرپرست خانوار خبری نداشتند. بعضیها خود را بیمه اختیاری
کردهاند و بعضی حتی بیمه سلامت هم ندارند. از عذرا راجعبه بیمه که
میپرسم از هزینههای سرسامآور ماهیانه بیمه سخن میگوید. باقی نیز اوضاع
بهتری ندارند. از زهرا یکی دیگر از فروشندههای مترو که سراغ بیمه را
میگیرم، میگوید کارت کمیته امداد را دارم. از طرف بقیه و خودش جواب
میدهد که اینجا یکسری کارت کمیته امداد دارند و بعضی کارت بهزیستی که با
این کارتها، ماهی ٥٠ تومان میتوان کمکخرجی گرفت. بعد نگاهی به من میکند
که میخواهد بگوید که این پول به کجای زندگی میرسد.
اما در
جستوجو برای حمایتهای سازمان بهزیستی هم با ماجراهایی دردناک مواجه
میشویم. یکی از سایتهای خیریه، مراحل ثبتنام و میزان حمایت مالیای که
بهزیستی از زنان سرپرست خانوار انجام میدهد را اینگونه آورده است: «مبلغ
مستمری برای زنان بدون فرزند ٣٢هزارتومان، تا دو نفر ٣٧هزارتومان،
خانواده سهنفره ٤٤هزارتومان، تا چهار نفر ٥٠ و خانوادههای پنجنفر
بهبالا ماهانه مبلغ ٦٠هزار تومان مستمری دریافت میکنند». دریا که کارت
بهزیستی دارد، ماجرای گرفتن کارتش را اینگونه تعریف میکند: «با کمک یکی
از مأموران نیروی انتظامی در مترو که هرروز شاهد گرفتن وسایلم توسط مأموران
شهرداری بود و دلش به حالم سوخت توانستم استشهادی جمع کنم و به بهزیستی
ثابت کنم که مطلقه و صاحب دو فرزند محصل هستم». بعد از همه دوندگیها، کارت
بهزیستی فقط درآمدی حدود ٥٠هزارتومان برای دریا داشته است!!!
وزیر
تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم بهعنوان مسئول دیگری در قبال زنان سرپرست
خانوار قول تأمین مسکن به این افراد را داده است و گفته: «تا پایان سال
جاری ٢٠هزار واحد مسکونی به خانوارهای شناساییشده دارای زن سرپرست خانوار
یا دارای دو فرزند معلول واگذار میشود و این فرایند در سالهای آتی نیز
ادامه مییابد». یکی از بزرگترین دغدغههای زنان دستفروش در مترو، مسئله
تأمین هزینههای اجاره مسکن است. اما هیچکدام از آنها خبری از صحبتهای
وزیر کار نداشتند و گویی داشتن مسکن برایشان آرزویی دور و دستنیافتنی است.
برای این زنان مسکن یعنی هر سال تخلیه خانه و انتقال به بخشهای پایینتر و
دورافتادهتر شهر و در نتیجه هر سال، سختی بیشتر برای یافتن شغل. دریا
میگوید از ایستگاه شاهد تا خانهاش یک ساعت راه است؛ خانهای که با
چهارمیلیون پول پیش و ٢٠٠هزارتومان اجاره باید تخلیهاش کند چون صاح
بش
پول پیش بیشتری میخواهد. اکنون همین زنان هستند که شهرداری تهران دو
هفتهای است نیروهایش را به سراغشان فرستاده و باافتخار از بیرونراندنشان
از مترو خبر میدهد.
*شرق