صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۴۷۹۹۴
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۰۸ - ۲۷ دی ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پرویز پرستویی علاوه بر اینکه با دریافت سه سیمرغ بلورین، یک دیپلم افتخار، یک سیمرغ ویژه و یک لوح زرین، پرافتخارترین بازیگر جشنواره فیلم فجر محسوب می‌شود، اولین بازیگری است که در این رویداد سینمایی به‌عنوان برگزیده انتخاب شده و به روی سن رفته است.

این بازیگر که با «بادیگارد» در این دوره حضور دارد، در آستانه برپایی سی‌ و چهارمین جشنواره فیلم فجر در گفت‌وگو با ایسنا به مرور خاطراتش از اولین جایزه‌اش در این جشنواره و وضعیت امروز آن پرداخت.

پرستویی که برای فیلم «دیارعاشقان» لوح زرین بهترین بازیگر نقش دوم را از جشنواره فیلم فجر در اولین دوره رقابتی آن دریافت کرده است، با یادآوری خاطرات سال 62 گفت: از آنجایی که به جشنواره علاقه زیادی داشتم، از صبح تا آخر شب فیلم می‌دیدم؛ طوری که چشم‌هایم کاسه خون می‌شد. روز آخر هم به همین روال رفتم در سینما آزادی تا فیلم ببینم که گفتند امروز اختتامیه است و نمایش ندارند و جایزه‌ها را می‌دهند.

وی ادامه داد: خیلی مأیوس خواستم برگردم که آقای احمد نیک‌آذر، از کارگردان‌ها، از پله‌های سینما آزادی صدا کرد پرویز کجا می‌روی؟ در به در دنبال تو می‌گردیم و قرار است امشب جایزه بگیری. آن موقع مثل امروز از 48 ساعت قبل کاندیداها اعلام نمی‌شدند و من که حتی در خانه هم تلفن نداشتم، نتوانسته بودند پیدایم کنند.


برایشان مسئله بود از نظر عقیدتی چگونه هستم

این بازیگر به شرطی که برای دریافت جایزه اش وجود داشته اشاره کرد و گفت: بعدها فهمیدم حسن کاربخش، کارگردان کار را خواسته بودند و گفته بودند می‌خواهیم به پرستویی جایزه دهیم اما چون ایشان در گروه تئاتر کوچ کار کرده و این گروه ظاهرا چپ بوده، شما که چند وقت با او در منطقه بودید، ایشان از نظر عقیدتی چه جور آدمی بودند؟ برایشان مسئله بود که به من می‌خواهند جایزه دهند، از نظر عقیدتی چه جور آدمی هستم. آقای کاربخش هم گفته بود نمی‌توانم زیاد توضیح دهم؛ فقط می‌توانم بگویم صبح‌ها ایشان من را برای نماز صدا می‌کرد. اگر همین کفایت می‌کند، اطلاعاتم در این حد است.

پرستویی ادامه داد: این دو مورد برایم جالب بود. اینکه تصمیم گرفته بودند به من جایزه دهند اما از نظر عقیدتی برایشان مهم بود که چگونه هستم. دوم اینکه از ایدئولوژی و ممیزی قبول شده بودم اما پیدایم نمی‌کردند تا جایزه دهند و تصادفا آنجا من را دیدند.

این بازیگر با بیان ینکه اهمیت جشنواره در آن موقع برایش بیشتر از امروز بوده است، توضیح داد: جشنواره حس دیگری داشت اما الان آنقدر اتفاقات ناخوشایند افتاده که قبح آن شکسته شده و بیشتر به جای آنکه قضاوت‌هایمان را پربارتر کنیم، تزئیات جشنواره را پربارتر می‌کنیم.

وی با اشاره به جشنواره دوره 32 که با سه فیلم در آن حاضر بود، گفت: در آن جشنواره یک آدم در هیأت انتخاب برایش مسئله این بود که چرا من سه کار دارم! که بعدها زنگ زدم و علت ناراحتی‌اش را پرسیدم. در دوره بیستم به همراه نعمت حقیقی، بابک بیات، جمشید ارجمند، کیومرث پوراحمد، پرویز یشایایی و مجید مجیدی داور بودیم. به‌عنوان کوچکترین، پیشنهاد دادم به فیلم‌ها بدون تیتراژ نگاه کنیم. مثلا اگر فیلم ایرج قادری در جشنواره است، نگوییم این فیلمفارسی است که نگاهش نکنیم. چرا باید عوامل دیگر این فیلم را نبینیم؟

روی حب و بغض قضاوت نمی‌کردیم

پرستویی افزود: حتی به آقای عسگرپور که دبیر جشنواره بود، گفتیم اگر قرار است توصیه‌ای شود آن را علنی می‌کنیم. خواستیم همه چیز برای قضاوت درست فراهم باشد. الان معتقدم در آن دهه 60 و 70 جشنواره منزلت خاصی برای خودش داشت. شاید تجملات امروز را نداشت و فرش قرمز و کاخ میلادی نبود اما همدیگر را بیشتر دوست داشتیم و احترام‌ها بسیار بیشتر بود. روی حب و بغض و مسائل شخصی قضاوت نمی‌کردیم و جشنواره مسئله‌مان بود.

وی با بیان اینکه همیشه دوست داشته مورد نقد قرار گیرد گفت: اما الان خیلی چیزها را باور ندارم؛ نه جایزه بگیرها و جایزه نگیرها و متأسفانه فضا به این سمت رفته است. خدایی نکرده نمی‌خواهم به آدم‌هایی که ساعت‌ها فیلم می‌بینند، خرده بگیرم. اما برای خود من این اتفاق افتاده است یا دو سال گذشته که آقای قریبیان که بسیار آدم شریف و سالمی است، بعد از جشنواره اعلام کرد جایزه بازیگری تغییر کرده است و از نوید محمدزاده به رضا عطاران رسیده، چه اتفاقی می‌افتد که این می‌شود؟

اگر خسرو زنده بود چنین لباسی تن‌اش نمی‌کرد

پرستویی در بخش دیگری از گفت‌وگویش با ایسنا با انتقاد از طراحی و نحوه رونمایی پوستر این دوره جشنواره، اظهار کرد: امسال دبیر جشنواره با من تماس گرفت که برای بیلبوردهایی عکس بگیرم و خیلی راحت نپذیرفتم. چون می‌بینم پوستر جشنواره به خسرو شکیبایی اختصاص پیدا می‌کند و به نوع طراحی آن انتقاد دارم. اگر خسرو زنده بود، چنین لباسی تن‌اش نمی‌کرد. روحیات و خصوصیات او را خوب می‌شناختم. در کویر با او زندگی کردم و در کنار هم شب و روز گذراندیم و مطمئن بودم اگر امروز بود، اجازه نمی‌داد در همچین پُزی او را نشان دهند.

وی ادامه داد: نمی‌دانم این فکر بکر مال که بوده است؟ حال این‌ها گذشت و عیبی ندارد و خوشبختانه کار بدیع انجام می‌دهیم و همه به‌روز شده‌ایم. اما برای رونمایی، یک نفر از دوستان و هم‌نسلان شکیبایی حضور نداشت؛ آدمی که حضورش برای رونمایی معنا داشته باشد. من عقده دیده شدن ندارم؛ کما اینکه برای بیلبورد دعوت شدم و قبول نکردم. اگر کسی غیر از شکیبایی بود، کاری نداشتم اما وقتی او را روی پوستر می‌گذاریم، برای رونمایی یا رضا کیانیان را باید دعوت کنیم یا آتیلا پسیانی، امین تارخ یا مثلا مجید مظفری یا در آخر من. نه اینکه خود دبیر جشنواره این کار را بکند. من دچار مسئله می‌شوم؛ شما مگر کمبود داری؟ این کار نمادین است و باید رعایت می‌کردید. اگر غیر از خسرو کسی دیگر بود، اصلا چنین حرفی نمی‌زدم. دستمریزاد آقای حیدری که چنین فکر شایسته‌ای کردید؛ کاری که مثلا برای پرویز فنی‌زاده کسی نکرد. اما چرا این گونه رونمایی کردید؟

محال است پایم را روی آن فرش بگذارم

پرستویی پیش آمدن چنین مواردی را نشان‌دهنده تجربه کم دبیر این دوره جشنواره دانست و گفت: پشت شخصی مثل آقای رضاداد یک دنیا تجربه و آرامش بود و کارها را با فکر انجام می‌داد. حتی شنیدم الان برای بازیگران برای حضور روی فرش قرمز لباس‌ طراحی می‌شود که جزو محالات است پایم را روی آن فرش بگذارم. فرهنگ من ایرانی است. من باید با فرهنگ و دنیای خودم این چیزها را آموخته باشم تا بتوانم بپذیرم. اگر در هالیوود این کار را می‌کنند، مرتبط با فرهنگشان است و من هم که می‌بینم، لذت می‌برم. ما بیاییم به جای آنکه تزئینات این جشنواره را زیاد کنیم، قضاوت‌هایمان را درست کنیم و مثل سال‌های 60 و 70 کمی دوستانه‌تر و مهربان‌تر برخورد کنیم.

این بازیگر تاکید کرد: الان به هم احترام نمی‌گذاریم و مسائل شخصی‌مان را با کارهای هم تلافی می‌کنیم. طرف یک‌سال زحمت کشیده اما برای کارش گروکشی کرده و با خصومت آن‌را ارزیابی می‌کنیم و عوامل دیگر هم چوب آن خصومت را می‌خورند.

پرستویی با بیان اینکه دیگر مانند گذشته هیجانی برای حضور در جشنواره ندارد، گفت: الان موسم جشنواره که می‌شود، برخلاف قبل، دیگر تنم نمی‌لرزد واصلا برایم اهمیتی ندارد. در حالی که سال‌ها عشقم این بود چگونه کارت افتتاحیه و اختتامیه تهیه کنم و دچار استرس می‌شدم که دست به دامن که شوم. یا چگونه می‌توانم فیلم‌ها را کامل ببینم و این چیزها برایم مهم بود. الان خیلی راحت به هم تهمت و افترا می‌زنیم و زندگی هم را به هم گره می‌زنیم و از هم می‌پاشانیم و مشکلات شخصی‌مان را در قضاوت دخیل می‌کنیم.

وی افزود: این‌ها را که می‌بینم، اصلا جشنواره برایم اهمیتی ندارد. سال گذشته هم دو فیلم داشتم و اگر رفتم، به احترام کارگردان‌های آن‌ها بود و بعد از آن دیگر کسی من را ندید. فقط با دیدن وضعیت به‌اصطلاح کاخ جشنواره متحیر شدم و آرزو کردم نیروی انتظامی آنجا نریزد که متاسفانه ریخت. من آدم دگمی نیستم اما چرا باید مرعوب فضای آن طرف شویم. این‌را به‌عنوان عضو کوچکی از خانواده هنری می‌گویم که کمی خودمان باشیم و این ماسک را از روی صورتمان برداریم. متأسفانه خودمان نیستیم.


چرا وضعیت در کاخ جشنواره این‌گونه است؟

پرستویی ادامه داد: می‌خواستم فیلم ببینم، می‌دیدم یک ساعت است که مشغول عکس گرفتن و امضا دادن هستم. گفتم هنرمندان که از هم امضا نمی‌گیرند و به عکس گرفتن با هم احتیاجی ندارند. پس چرا وضعیت در کاخ جشنواره این گونه است؟ در گذشته خبری از نهار و شام و پذیرایی نبود و همان که وارد سینما آزادی می‌شدیم خداراشکر می‌کردیم. از سه راه افسریه خودم را به آنجا می‌رساندم و آنقدر فیلم می‌دیدم که چشم‌هایم کاسه خون می‌شد ولی عشق، صداقت و مهربانی پشت آن بود و انس و الفت که الان نیست.

بازیگر فیلم های «آژانس شیشه‌ای» و «لیلی با من است» اظهار کرد: بارها گفته‌ام که دوست دارم مثل سابق این ایام عید سینمایی‌ها باشد. افتتاحیه، سال تحویل سینماست و اختتامیه هم سیزده به‌درمان است. در طول سال هم که معمولا به دلیل مشغله‌ای که داریم همدیگر را نمی‌بینیم اما در این 10 شب کنار هم جمع می‌شویم و به دید و بازدید می‌پردازیم. فیلم‌هایمان هم همان آجیل و شیرینی است. کارهای همدیگر را می‌بینیم و قضاوت می‌کنیم.

اصلا دوست ندارم به جشنواره بیایم

پرستویی بار دیگر با تاکید بر اینکه دهه 60 و 70 دهه درخشان جشنواره فیلم فجر است، گفت: پیش آمدن فضای امروز ربطی به مسئولان ندارد و بیخود توپ را در زمین آن‌ها نیاندازیم. خودمان دچار مشکل شدیم و همدیگر را دوست نداریم. این مسئله من شده است. روند به سمتی رفته که الان اصلا دوست ندارم به جشنواره بیایم منی که بیشترین تعداد کاندید شدن و دریافت جایزه را داشته‌ام. این همه سال کاندید شدم یک بار نشد بپرسم جایزه نمی‌گیرم و به مراسم نیایم. آمدم و برای همکارانم دست زدم. کاری که خیلی‌ها نمی‌کنند و به محض اینکه می فهمند جایزه نمی گیرند به مراسم نمی آیند. سه دهه و نیم از جشنواره می‌گذرد و همیشه فکرم این بوده است.

بازیگر فیلم های «مارمولک» و «بید مجنون» با بیان اینکه باید ببینیم گره کارمان کجاست ادامه داد: دوست دارم کارها صادقانه قضاوت شود، کارگردانی که با سختی کار می‌کند، نباید به جهت این وری یا اون وری بودن قضاوت درست نشود. باید بلد باشیم خصومت‌هایمان را موقع قضاوت کنار بگذاریم. تجربه 10 سال کار در قضا به من یاد داده که هنگام قضاوت متهم و شاکی فرقی ندارند. بیاییم قضاوت‌هایمان را صادقانه کنیم.

وی افزود: مانند زمان دانش‌آموزی که باید همیشه منظم و مرتب می‌رفتیم جشنواره هم در دهه 60 و 70 چنین حکمی را داشت. جشنواره مالِ منِ نوعی است و با احترام، به‌سراغ آدم‌ها برویم و بگذاریم با فیلم دیدن حالشان خوب شود.

پرستویی که امسال با «بادیگارد» در جشنواره حاضر است، خاطر نشان کرد: همه جوره قضاوت می‌شویم و اصلا نمی‌شود حرف زد. اگر امسال فیلم نداشتم، می‌گفتند این چون فیلم ندارد، دلش درد گرفته و الان هم که فیلم دارم می‌گویند دارد توجه می‌دهد نکند به من جایزه ندهید. به خدا، به پیر و پیغمبر این نیست! الان می‌گویم اگر قرار است به من جایزه بدهید، ندهید اما کمی خودمان را اصلاح کنیم.


در«بادیگارد» سه نقص عضو پیدا کردم

این بازیگر ادامه داد: برای اولین‌بار می‌گویم که در فیلم «بادیگارد» سه نقص عضو پیدا کردم. 23 خرداد مچ دستم در پیش‌تولید شکست، مردادماه در فیلمبرداری دنده‌ام شکست و 23 مهر، تاندوم دستم را عمل کردم و هنوز هر روز صبح در کلینیک استقلال مشغول فیزیوتراپی هستم که تا آخر بهمن ادامه دارد. این سختی‌ها را کشیدم نه به خاطر گرفتن جایزه، بلکه فیلم بتواند در دل مردم جا باز کند.

پرستویی در پایان با اشاره به برنامه «هفت» هم اظهار کرد: شرمم می‌شود این هفت را نگاه کنم. این یک برنامه سینمایی است که مالکیت سینما را شخصی کرده است. چرا فکر می‌کنیم شش دانگ این برنامه به نام ما خورده است و چرا مسئولان حواسشان به این برنامه نیست. مردم این‌را می‌گویند و به ما منتقل می‌کنند و برنامه را دوست ندارند. چقدر خودشیفتگی و خودبزرگ‌بینی؟!