صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۴۴۴۵۳
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۲ - ۰۴ دی ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تحلیلگران سعی دارند تا برای روند آنچه که در سوریه در جریان است، الگو و چارچوبی پیدا کنند که بتوانند در قالب آن به پیش بینی وقایع آتی در این کشور بپردازند. در این پارادایم‌ها طبعا مطامع و منویات آنها نیز نمود دارد و هرکس بر اساس آنچه که مایل است اتفاق بیفتد می‌بیند و نظر می‌دهد. تحلیل ذیل نیز از این دست است که روزنامه انگلیسی ایندیپندنت آن را نوشته است.

 در این تحلیل آمده است: «تحلیلگر آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) درباره آنچه که احتمالا در سوریه رخ می‌دهد، مطمئن است. او می‌گوید: "بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه برای نگه داشتن دولتش بر سر قدرت آخرین کارت تاثیرگذار خود را رو کرده است." او معتقد است دولت اسد تلاش‌هایش را افزایش داده تا ثابت کند که دشمنانش ساخته دست خارجی‌ها هستند. نتیجه احتمالی آن ایجاد اختلاف و تفرقه در بین سران حاکم سوریه خواهد بود و منجر به عزل اسد از قدرت خواهد شد، اگرچه از دید این تحلیلگر سیا هیچ جایگزین مشخصی برای اسد وجود ندارد.

استدلال موجود در این تحلیل ویژه سازمان سیا تحت عنوان "سوریه: دورنماهای اسد" معقول و قانع کننده است اما درباره اینکه روزهای روی کار بودن اسد رو به آخر است، بیش از حد مطمئن صحبت می‌کند. میزان این اطمینان بیش از حد با نگاه به سندی مربوط به تاریخ 17 مارس سال 1980 میلادی یعنی 30 سال پیش برجسته می‌شود. در آن سند سازمان سیا پیش بینی کرده بود که عمر سیاسی حافظ اسد، رئیس جمهوری سابق سوریه و پدر بشار اسد بسیار کم است در حالی که او در سال 2000 میلادی فوت کرد و قدرت به پسرش رسید. این تحلیل توسط سازمان سیا و براساس قانون آزادی اطلاعات در سال 2013 میلادی منتشر شد.

این سند سازمان سیا از آنجایی بسیار جالب و خواندنی است که همزمان با بیان عوامل متعدد بحران کنونی سوریه که از دهه‌ها قبل وجود داشته، باز هم نمی‌تواند به نتیجه‌ای مشخص برسد و توضیح دهد که چرا جنگ وحشتناک فعلی سوریه، درگرفته است. در سال 1980 میلادی نویسنده فرض کرد که سیاست‌های سوریه به طور عمده حول محور اختلافات فرقه‌ای میان علوی‌ها، فرقه‌ای از مسلمانان که خاندان اسد و عمدتا حاکمان سوریه متعلق به آن هستند و اکثریت عرب‌های سنی قرار دارد.

این تحلیل‌ بسیار خوش بینانه نوشته شده چرا که پیش بینی می‌کند که اختلافات میان این دو جامعه احتمالا منجر به عزل اسد می‌شود.

سازمان سیا به طور قطع خواستار برکناری اسد بوده و ایده‌هایی درباره اینکه چطور می‌توان به این هدف دست یافت، داشته است. این سازمان می‌گفت: نظم و انضباط ارتش احتمالا در مواجه با آشوب‌های گسترده‌ دچار فروپاشی می‌شود. این مساله ممکن است منجر به جنگی خونین میان مسلمانان سنی و علوی‌ها شود. با این حال ممکن است علوی‌ها به منظور حفظ جایگاه خود تصمیم بگیرند که پیش از بروز چنین آشوب‌ها و قیام‌هایی، اسد را عزل کنند.

جمله آخر احتمالا در زمانی پیش از سال 2011 میلادی نوشته شده چرا که خلاصه آنچه که آمریکا می‌خواست در سوریه رخ دهد بدین گونه است: آمریکا همیشه خواسته تا از شر اسد خلاص شود اما هرگز قصد ندارد کشور سوریه را نابود و یا حتی ضعیف و در را به روی داعش و القاعده باز کند.

حتی ابر قدرت‌ها نیز گاهی اوقات از تاریخ درس می‌گیرند در نتیجه آمریکا و متحدان غربی‌اش امروز امیدوارند تا از تکرار تجزیه فاجعه آمیز نهادهای دولتی عراق در سال 2003 میلادی پس از سرنگونی صدام، دیکتاتور سابق این کشور اجتناب کنند. متاسفانه این تحلیل‌گر ناشناس سازمان سیا نهایتا به جنگ داخلی فرقه‌ای که تا حدودی به آن امید بسته بود، رسید اما اسد همچنان بر سر قدرت است.

این روزها روسای اطلاعاتی آمریکا به نسبت همتاهای انگلیسی‌شان درباره پیامدهای فجیع و مصیبت بار مداخله خارجی تحت رهبری آمریکا طی 12 سال اخیر صریح‌تر و رک‌تر صحبت می‌کنند.

ژنرال مایکل فلین، رئیس بازنشسته آژانس اطلاعات دفاعی، بازوی اطلاعاتی پنتاگون و فرمانده سابق نیروهای ویژه آمریکا در عراق و افغانستان در مصاحبه‌ای با مجله آلمانی اشپیگل صریحا گفت: جنگ عراق یک اشتباه بزرگ بود. همانقدر که صدام غاصب بود، برکناری او نیز اشتباه بود. این مساله درباره معمر قذافی، دیکتاتور سابق لیبی نیز صدق می‌کند. درس مهم و تاریخی این رویداد این است که وارد جنگ عراق شدن یک شکست استراتژیک بود. تاریخ با چنین تصمیمی مهربان نبوده و نباید باشد.

بازیگرانی همچون آمریکا می‌توانند نسبت به انگلیس که بازیگر کوچکتری محسوب می‌شود و نسبت به جایگاه قدرت خودش اطمینان ندارد، خیلی راحت‌تر به اشباهاتشان اقرار کنند. اما برای ساکت ماندن یا انکار اشتباهات سیاسی، نظامی و دیپلماتیکی گذشته بهایی وجود دارد که باید پرداخت شود. اقرار به این مساله که تمامی اقدامات انگلیس در جنگ‌های عراق، افغانستان، لیبی و سوریه اشتباه بوده، بسیار کلی است. یکی از دیپلمات‌های سابق در وزارت امور خارجه انگلیس می‌گوید: بسیار درخور توجه است که چطور در سال‌های پس از جنگ عراق در سال 2003 میلادی هیچ کس در وزارت امور خارجه انگلیس درباره تصمیم رفتن به جنگ یا اشتباهات آن صحبت نکرد. احتمالا این مساله بدین خاطر است که اکثر مقامات نزد خودشان از ابتدا با این جنگ به عنوان ایده‌ای بد مخالف بودند اما مخالفت خود را به صورت علنی و یا حتی در این وزارتخانه مطرح نکردند.

این یک غریزه طبیعی نهادی و فردی انگلیس است که بر مسائل سرپوش گذاشته و صدای چیزی را در نیاورد اما پس از چهار جنگ که حاکی از اشتباهات بزرگ و قضاوت‌های غلط دولت انگلیس بوده‌اند، عجیب و غیرعادی است که با شک و تردید بیشتری به اطلاعات به دست آمده از سرویس‌های اطلاعاتی رسیدگی نشده است. یکی از نشانه‌های اخیر این مساله توجیه دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس از ادعای بعیدش بود که 70 هزار مخالف میانه روی سوری در سوریه وجود دارد. او با چنان اطمینانی گفت که این آمار توسط کمیته اطلاعاتی مشترک به دست آمده که انگار هیچ شک و تردیدی در دقت و صحت اطلاعات این کمیته وجود ندارد. این مساله از حرف زدن مداوم درباره موفقیت انگلیس در شکستن کدهای آلمان در هر دو جنگ جهانی نشأت می‌گیرد که با سری فیلم‌های جیمز باند برای اغراق درباره شهرت اطلاعاتی انگلیس ترکیب شده‌اند.

رهبران سیاسی خارجی اغلب درباره آنچه که آژانس‌های اطلاعاتی‌شان واقعا می‌دانند، مشکوک‌تر هستند. پیش از آغاز جنگ عراق در سال 2003 میلادی، ژاک شیراک، رئیس جمهوری وقت فرانسه به یکی از میهمانانش گفته بود، باور ندارد که صدام تسلیحات کشتار جمعی داشته باشد. این مهمان در پاسخ گفت: آقای رئیس جمهور، نیروهای اطلاعاتی خودتان چنین فکر می‌کنند. ژاک شیراک پاسخ داد: آن‌ها خودشان را سرکار می‌گذارند!

به عبارت دیگر سرویس‌های اطلاعاتی اغلب به اتاق‌های پژواک برای عقاید وسواسی که با واقعیت فاصله دارند، تبدیل شده‌اند.

این پنهان کاری شدید زمانی به درد سرویس‌های اطلاعاتی می‌خورد که بخواهد از زیر بار مسئولیت ناکامی‌ها و شکست‌های خودشان شانه خالی کند. البته هنگامی که دولت‌ها یا مقامات ارشد سرویس‌های اطلاعاتی بخواهند اخبار و اطلاعات دردسر ساز از نظر سیاسی را تحریف و یا سرکوب کنند، این پنهان کاری شدید باعث ضعیف شدن سرویس‌های اطلاعاتی می‌شود.

باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا اوایل سال گذشته میلادی گروه تروریست‌ی داعش را که پیشروی‌های چشمگیر و گسترده خود را آغاز کرده بود به عنوان یک تیم بسکتبال درجه دو که می‌خواهد در یک لیگ بزرگ و مهم بازی کند، توصیف کرده و آن را کوچک و بی‌اهمیت شمارد. اما کمی بعد داعش بخش وسیع شمال عراق و شرق سوریه را تصرف کرد. یکی از دلایلی که این اتفاق رخ داد سال جاری میلادی هنگامی افشا و علنی شد که 50 تحلیل‌گر اطلاعاتی که برای پنتاگون کار می‌کنند نامه اعتراضی مشترکی را امضا کردند. آن‌ها گفتند داده‌های اطلاعاتیشان که نشان می‌داد داعش در حال قدرت گیری است و نه طبق ادعای کاخ سفید در حال ضعیف شدن، تحریف و یا سرکوب شده است.

انتظار این مساله می‌رفت. منافع شخصی یا نهادی روسای آژانس‌های اطلاعاتی یا دیگر وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی باعث می‌شود که آن‌ها به ندرت اخبار بد یا ضد و نقیض را به افرادی بدهند که درباره بودجه یا ارتقاء سمت تصمیم‌گیری می‌کنند.

اکثر مواقع این مساله اهمیت ندارد اما امروزه این مساله بسیار حائز اهمیت است چرا که توجهات به جنگ در عراق و سوریه رو به افزایش است و اطلاعات درباره آنچه که در زمین رخ می‌دهد بسیار کمیاب و گرانبها است.

قدرت‌های دیگر همچون روسیه و ترکیه به شدت به این درگیری‌ها کشیده شده‌اند و بخش اعظمی از جایگاه و اعتبار خودشان را در برد و باخت در عراق و سوریه سرمایه‌گذاری کرده‌اند و منافع اساسی و اولیه آن‌ها اکنون بسیار مبهم و نامشخص شده است. درگیری‌های عراق و سوریه در قرن بیست و یکم شرایط را همانند اوضاع بالکان در اوایل قرن بیستم کرده‌اند. از منظر انفجار خشونت‌ها در عرصه بین‌الملل در حقیقت می‌توان گفت سال 2016 همان سال 1914 میلادی (سال آغاز جنگ جهانی اول) است.»

منبع: ایسنا