پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مجله معتبر اکونومیست گزارش اصلی شماره تازه خود را (که نسخه چاپی آن فردا منتشر خواهد شد) به بررسی تنشهای ژئوپولتیک در شرق آسیا اختصاص داده و سودای رهبری اقتصادی و سیاسی چین در این منطقه و مواجهه این کشور با کشورهای همسایه بهویژه ژاپن را در بوته نقد قرارداده است.
در اوایل ماه سپتامبر، «شی جینپینگ»، رییسجمهور چین در رژه بزرگ نظامی که بهمناسبت هفتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم در شهر پکن برگزار خواهد شد، سان میبیند. حضور وی در این رژه بزرگ نظامی را میتوان عینیترین اعلام قدرت وی پس از روی قدرت آمدن در سال 2012 میلادی دانست. این نخستین حضور علنی «شی جینپینگ»، در مراسم نمایش موشکها و سلاحهای جدید چین و همینطور رژه نیروهای مسلح این کشور محسوب میشود. همانطور که گفته شد، این مراسم رسما به مناسبت رویدادهای تاریخی گذشته یعنی بزرگداشت پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 میلادی و بزرگداشت یاد 15 میلیون چینی که در یکی از خونینترین رویدادهای تاریخی یعنی حمله ژاپن به چین و تصرف این کشور حد فاصل سالهای 1937 تا 1945 میلادی رخ داد، برگزار میشود.
اکونومیست در این مقاله تاکید کرد: این مراسم همچنین یادآور نقش مهم و شجاعانه سربازان چینی در مواجهه با قدرت سهمگین و تهاجمهای امپراتوری آسیا یعنی ژاپن است و حقا که ایستادگی و فداکاری چینیها در آن دوره جهنمی شایسته تقدیر بیشتری است. حد فاصل سالهای 1937، یعنی زمانی که چین اسیر جنگ با ژاپن شد، تا سال 1941 که نبرد «پرل هاربر»، که آمریکا را نیز از تهاجمهای ژاپن بینصیب نگذاشت، چین یکتنه با ژاپنیها جنگید. تا پایان جنگ جهانی، چین در مقایسه با دیگر کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی، بیشترین تلفات را چه ازنظر تلفات نظامی و چه ازنظر تلفات مردم غیرنظامی داشت.
بنابراین، رژه نظامی ماه آینده صرفا برای گرامیداشت گذشتگان نیست بلکه درباره آینده چین نیز هست. این نخستین باری است که چین بهجای برگزاری یک فستیوال رسمی، با برگزاری یک رژه نظامی یادبود جنگ را گرامی میدارد. هدف چین از برگزاری این رژه نظامی نهتنها برای همسایگانش قابل درک نیست بلکه سبب ناراحتی آنها نیز شده است چراکه از نظر آنها، امروز در شرق آسیا، ظهور یک قدرت مخل و غیر مردمی، صرفا حکومت بر چند جزیره محسوب نمیشود بلکه چین پرجمعیتترین کشور جهان است که تحت رهبری مردی اداره میشود که دیدگاهشان نسبت به آینده، یعنی کشوری ثروتمندتر با ارتشی قدرتمندتر، تقریبا شبیه شعارهای ژاپن در اوایل دوران امپراتوری خود است. البته بدبینی و دشمنی بیش از حد نسبت به این اقدام چین اشتباه است چراکه این کشور قصد ندارد علیه کشورهای همسایهاش اقدام متجاوزانهای انجام دهد. ولی با اینحال درباره نگاه حزب کمونیست چین به تاریخ و تغییر آن مطابق خواستههای خود، وجود دارد.
تاریخی با ویژگیهای چینی منطق تاریخ، از نگاه «شی جینپینگ»، بدین صورت است: چین در شکست امپریالیسم ژاپن نقش مهمی ایفا کرده که نه تنها این اقدام شجاعانه چین نه تنها خیلی دیر شناخته شد، بلکه نیازمند تجلیل بیشتری نسبت به شرایط حال حاضر آسیا است. ضمناینکه، ژاپن همچنان خطرناک است. مدارس، موزه ها و برنامههای تلویزیونی چین به طور مداوم نسبت به روحیه مداخلهجویانه و متخاصم ژاپنیها که همچنان از آنسوی آبها به سمت چین سرازیر میشود، هشدار میدهند. همچنین، یک دیپلمات چینی، به «شینزو آبه»، نخستوزیر ژاپن لقب «ولدرمورت»، مظهر شیطان در مجموعه داستانهای تخیلی «هری پاتر» داده است. علاوهبراین، روزنامههای حزبی چین میگویند: ژاپن هرزمانی ممکن است دوباره آسیا را تهدید کند اما چینیها یکبار دیگر آماده مقابله با این تهدید هستند.
همانگونه که موضوع این سرمقاله (یعنی گرامیداشت کشتهشدگان جنگی که 70 سال پیش به پایان رسید) نشان میدهد، نقل این روایت نیازمند پردازش دقیق است. از یک سو، این کمونیستهای چین نبودند که بدترین ضربه را جنگ ژاپن خوردند بلکه این دشمنان قسمخورده آنها یعنی ملیگرایان یا حزب «کومینتانگ»، بهرهبری «چیانگ کایشک» بودند که بیشترین خسارت را از این مساله متحمل شدند. ازسوی دیگر، ژاپنِ امروز دیگر شبیه کشوری که ساکنان «نانجینگ» را قتل عام کرد یا زنان چینی یا کرهای را وادار به روسپیگری اجباری برای ارتش ژاپن یا آزمایش سلاحهای میکروبی علیه غیرنظامیان کرد، نیست.
البته، آنچه که تصدیق شده این است که ژاپن هرگز از جنایات جنگی خود همانگونه که آلمان عمیقا اظهار ندامت کرده، ابراز پشیمانی نکرد. حتی امروز، یک گروه کوچک اما بسیار پر سروصدا و مدعی، تمام جنایات جنگی ژاپن را تکذیب کرده است. از همه شرمآورتر اینکه شینزو آبه بعضی اوقات از آنها حتی حمایت هم میکند. با اینحال، دیگر این تفکر که ژاپن همچنان یک قدرت متجاوز است، کاملا مضحک است چراکه از سال 1945 میلادی تاکنون، هیچیک از سربازان ژاپنی حتی از روی تخاصم یک تیر شلیک نکردهاند ضمن اینکه دموکراسی کشور و احترام به حقوق بشر در این کشور کاملا نهادینه و محرز شده است. بسیاری از ژاپنیها به اشتباهات و جنایات جنگی کشورشان اذعان دارند ضمن اینکه دولتهای پیشین این کشور نیز نسبت از این اشتباه پیشینیان خود عذرخواهی کردند و انتظار میرود شینزو آبه نیز همین رفتار را تکرار کند. ژاپن امروز بهدلیل آسیب و زخمهایی که از بمباران اتمی «هیروشیما» و «ناگازاکی» بر پیکرش وارد شده درحال پیر شدن، تحلیل رفتن، و تاحد بسیاری آرامشطلبی است و بسیار بعید است که بخواهد به سلاح های اتمی و تهدیدهایی از این دست روی آورد.
خطرات ناشی از قلع و قمع ژاپن ازسوی چین قلع و قمع ژاپن توسط چین نه تنها ناعادلانه، بلکه خطرناک نیز هست. دولتهایی که به دشمنی ملی دامن زدهاند، همیشه نتوانستهاند آن را کنترل کنند. بهعنوان مثال، گرچه شوی تبلیغاتی بزرگ چین در به چالش کشیدن کنترل و اعلام مالکیت ژاپن بر جزایر سنکاکو (که توسط چینیها به نام جزایر دیائویو نیز شناخته شده است)، تنها به تهدیدهای نظامی محدود شده و تاکنون به خون و خونریزی منجر نشده اما همیشه این خطر وجود دارد که یک اشتباه محاسباتی منجر به بروز یک فاجعه شود.
زخم جنگهای قدیمی در شرق آسیا هنوز التیام نیافته است. شبهجزیره کره همچنان دچار چند دستگی و گسستگی است؛ چین و تایوان همچنان از هم جدا هستند و حتی گفته میشود که ژاپن نیز از سال 1945 که آمریکاییها جزیره «اوکیناوا» را بهعنوان مهمترین پایگاه نظامی خود در غرب اقیانوس آرام برگزید، درحال از هم گسستن است. تنگه تایوان و مرز میان کره شمالی و جنوبی نیز همچنان یکی از نقاط مستعد تنش است. اینکه چه زمانی طرفین رو به خشونت بیاورند، همه و همه به رفتار چین بستگی دارد که شرایط را بهتر کند یا بدتر؛ همچنین، این تفکر که آمریکا همیشه میتواند با کدخدابازی خود جلوی این تنشها را بگیرید نیز یک تفکر سادهلوحانه است.
درمقابل، بسیاری از آسیاییها از این نگرانند که جاه طلبیهای چین این کشور را در مسیر برخورد و مواجهه با ابرقدرتها قرار دهد و کشورهای کوچکتر زیر چتر چین پناه بگیرند. زمانیکه چین در دریای چین شرقی علیه ژاپن اعلان جنگ کند یا در نوار صخرههای مورد مناقشه با ژاپن، در دریای چین جنوبی اقدام به تاسیس پایگاه هوایی کند، این اقدامات وحشتهای ناشی از جاه طلبی چین را تقویت میکند. این اقدامات تحریک آمیز، همچنین خطر بازشدن پای آمریکا به این اختلافات ارضی و وقوع جنگ احتمالی را افزایش میدهد.
شرق آسیای پس از جنگ، شبیه اروپای غربی نیست. در آسیای شرقی، نه ناتویی وجود دارد و نه اتحادیه اروپایی که دشمنان سابق را دوباره به هم پیوند دهد و زیر یک سقف جمع کند. مثلا، عزم فرانسه مبنی بر ترویج صلح پایدار با اتحاد تحت یک سری قوانین مشترک با آلمان، که اتفاقا یکی از یکی از متجاوزان قدیمی به خاک فرانسه محسوب میشود، هیچ نمونه مشابهی در آسیا ندارد. بنابراین، آسیای شرقی، نسبت به اروپای غربی، از ثبات کمتری برخوردار است که از ترکیبی شکننده از کشورهای فقیر و غنی، دموکرات و مستبد، با کمترین توافق نظر روی ارزشهای مرسوم و حتی حقوق مرزی تشکیل شده است.
پس چهبهتر خواهد بود که چین نه بر اساس گذشته، بلکه براساس رفتارهای سازنده امروز، بهدنبال در دستگیری رهبری منطقه باشد. اگر «شی جینپینگ»، چین را به انجام تلاشهای چندجانبه بهمنظور برقراری ثبات در منطقه متعهد کند، آنوقت نشان خواهد داد که درسهای بسیاری از تاریخ آموخته که میتواند عملکردی بسیار بسیار بهتر از تکرار اشتباهات گذشته داشته باشد.
*اقتصادنیوز