پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دکتر ابراهيم متقي، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران در نشست «تروريسم، حقوق بينالملل و روابط بينالملل» که در خانه انديشمندان علوم انساني برگزار شد، به رهيافتهاي شکلگيري تروريسم پرداخت.
يکي از موضوعات مهم سه دهه گذشته مساله تهديد تروريسم بوده و روز به روز اهميت آن در ادبيات سياسي و روابط بين الملل بيشتر و بيشتر مي شود. ولي آيا تروريست يک اقدام کور است؟ وقتي اقدامات و فرايندهاي تروريستي شکل مي گيرد، در درون خود نوعي عقلانيت نهفته هم دارد. تروريسم را مي توان صرفا با رهيافت هاي موازنه گرا به ويژه بر اساس ادعاي رابرت پايپ _ مطرح کننده نظريه موازنه نرم _ که تروريسم ترکيبي از دو مولفه خشونت و عقلانيت است، مورد بررسي قرار داد.
بررسي اقدامات داعش در خاورميانه يا مجاهدين خلق _ منافقين _ در ايران يا گروه هاي ديگري که فعاليت خود را قبل از انقلاب آغاز کردند، نشان مي دهد که اين افراد هنگام ورود به معرکه تروريسم، هيچگونه عقلانيتي نداشته اند. به همين دليل است که به خوبي نمي توان موضوع تروريسم را تحليل کرد.
تروريسم و انسداد سياسي
تروريسم در ايران ريشه تاريخي دارد و گروه هايي وارد فرايند کنش تروريستي شده اند که نشانه هايي از انسداد سياسي را احساس مي کردند. يکي از نشانه هايي که از ابتدا، فراروي جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته، ترور بوده و جمهوري اسلامي ايران نيز خواهان تقبيح ترور بوده است. گروه هاي سياسي از جمله انجمن مبارزه با تروريسم بيش از آنکه به مساله تروريسم، نگاه علمي و تحليلي داشته باشند، نگاه ارزشي دارند که بر اساس آن نمي توان واقعيت هاي ترور را در رابطه ساختار سياسي، محيط منطقه اي و نظام بين الملل مورد ارزيابي قرار داد. گروه هاي تروريستي در ايران در زمره روشنفکرترين گروه هاي سياسي بودند. کساني بودند که در دوراني جسارت را با عقلانيت و نفرت پيوند دادند. طبيعي است که راهبرد انقلاب با راهبرد تروريستي فاصله زيادي داشت. راهبرد امام با راهبرد گروه هاي ترور و آنچه در دستور کار خود قرار داده بودند، متفاوت بود. امام پيشروي يک انقلاب پست مدرن بود. در انقلاب پست مدرن و در کنشي که از فضاي رئاليستي عبور مي کند، نشانه هاي ريز، قابليت هاي اجتماعي، بار معنايي، فضاي فلسفي و عرفاني مي تواند انقلاب را شکل دهد.
ايدئولوژي امام و ايدئولوژي اين گروه ها با هم فاصله زيادي داشتند. در زمان دانشجويي در دانشگاه تهران، شعار مجاهدين خلق يا چريک هاي فدايي پيوند با خشونت داشت. نفرت را بازتوليد مي کرد. از يک سو نسبت به انسداد سياسي واکنش نشان مي دادند و از سوي ديگر براي انعکاس نفرت خود تلاش داشتند. شعار چريک هاي فدايي "مي کشم، مي کشم، آنکه برادرم کشت" يا " ياران زندان اند، زندانبانان جلادند، اي جلاد مرگت باد " بود. اما در مقابل شعار انقلاب و امام " برادر برادر چرا برادرکشي " بود. در زمان انقلاب، ميشل فوکو به ايران آمد. رئاليسم روابط بين الملل فرانسوي ها از نوع رئاليسم ريمون آروني که با قالب هاي مکتب انگليسي نزديکي بسياري داشت، بر روي مولفه هاي اجتماعي تاکيد مي کرد، بر همين اساس نيز امثال ميشل فوکو هنگامي که معترضان حکومت شاخه هاي گل درون اسلحه هاي سربازان قرار مي دادند، آن را نماد مقاومت اجتماعي تلقي مي کردند. به همين دليل انقلاب ايران در رمزه معدود انقلاب ها يا شايد تنها انقلابي بود که هيچگاه خشونت را نه در تاکتيک و نه در استراتژي مورد استفاده قرار نداد. در حالي که مجموعه هايي مانند مجاهدين خلق و چريک هاي فدايي به خصوص مسعود احمدزاده، مجيد احمدزاده و اميرپرويز پويان هر سه اين افراد حوزه تئوري سازي کنش سياسي را در قالب جنگ مسلحانه تعريف کرده بودند. جنگ مسلحانه اي که هم در فضاي تاکتيک و هم در فضاي استراتژيک قرار داشت. اين فرايند پس از دوران انقلاب تشديد شد. به اين دليل که يکي از شاخص هاي تروريسم به واکنش در برابر بي عدالتي مربوط مي شود.
گروه هاي سياسي قبل از انقلاب بر اين باور بودند که پس از انقلاب بايد در مصدر امور باشند زيرا تا پيش از آن جنگ مسلحانه انجام مي دادند. در حالي که به هيچ وجه جايگاهي در فضاي اجتماعي نداشتند. انقلاب ايران يک انقلاب کاملا اجتماعي بود. راهبرد امام هم راهبرد اجتماعي بود. فضاي کنشي که امام حتي به روحانيت هم توصيه مي کرد، مسجد، نوار و الله اکبر بود، يعني فضاي کنشي مبتني بر زيرساخت هاي فرهنگي. اين نکته را بايد مورد توجه قرار داد که اولا خاورميانه و ثانيا ايران به لحاظ تاريخي داراي زمينه هاي اجتماعي ترور و واکنش هاي تروريستي بوده است. زيرا از يک سو همواره در فضاي نسبي انسداد سياسي قرار داشته _ به ويژه از سال 1332 تا 1357_ و از سويي ديگر روح ايراني مبتني بر عدالت گرايي بوده است. به گفته هاي تاريخي مرحوم بازرگان در دادگاه نظامي شاه توجه کنيد که رو به دادستان نظامي مي گويد: "ما آخرين گروهي هستيم که با شما به زبان قانون سخن مي گوييم." فضاي اجتماعي ايران براي ظهور حرکت هاي خشونت آميز آماده بود.
رهيافت منطقي- عقلاني
رهبران گروه هاي مسلح عمدتا نفرات اول کنکور دوران قبل از انقلاب بوده و در دانشگاه فني و دانشگاه شريف نقش آفرين بوده اند. آنگونه که علي ميرسپاسي در کتاب «دموکراسي و حقيقت» بيان مي کند، تراژدي روشنفکران در ايران نشان مي دهد چگونه آنها در فضاي کنش هاي افراطي قرار مي گيرند. علت آن نيز عدم توجه به شرايط اجتماعي بوده است. آنها به شدت آرماني نگاه مي کردند. جلوه هايي از موعودگرايي _ مسيانيسم _ آرمانگرايانه هم وجود دارد. به همين دليل به راحتي گروه هاي سياسي به افراطي گري از منظر موازنه نگاه مي کنند. مي خواهند ميان سازمان خود و حکومت نوعي موازنه قدرت ايجاد کنند. در اين شرايط نفرت را با عقلانيت پيوند مي دهند. از اين رو يکي از رهيافت هاي تبيين تروريسم، رهيافت منطقي - عقلاني است.
رهيافت مذهبي
تعصب مذهبي خود عامل گسترش خشونت و تروريسم است. همانند آنچه امروز در خاورميانه وجود دارد. اعضاي سازمان مجاهدين خلق با وجود اينکه در فضاي روشنفکري چپ قرار داشتند، اما به شدت غيرقابل انعطاف بودند. ساختار سازماني اينگونه بوده و هست. جلوه هايي از سانتراليسم دموکراتيک را در دستور کار خود قرار داده بودند. وضع به گونه اي بود که وقتي مسعود رجوي با مريم قجر عضدانلو همسر مهدي ابريشمچي ازدواج کرد، همه اعضاي سازمان آنها را تحسين کردند. مراسمي برگزار شد که آن را نوعي اقدام قهرمانانه و از سوي ديگر انقلاب ايدئولوژيک نامگذاري کردند. مجاهدين خلق بعد از انقلاب اسلامي دومين گروه مذهبي بودند که ترور را آغاز کردند. اولين گروه مذهبي فرقان بود که آن هم ريشه مذهبي مبتني بر تعصب داشت. اين تعصب در قالب فقه اهل سنت بود.
تروريسم و خشونت در قالب تکليف ديني معنا پيدا مي کند. در برخي جوامع مانند ايران، تکليف را به عنوان ادبيات زباني به کار مي گيرند اما در حوزه اهل تسنن، تکليف، کشتن و کشته شدن است. تکليف انتحار است. شهيد هاشمي نژاد را هادي علويان يک جوان 16 ساله و شهيد مدني را يک دختر 15 ساله به شهادت رساندند. فردي که ترور شهيد هاشمي نژاد را انجام داد، شب قبل در قرنطينه قرار داشت و صرفا مسئول اطلاعات سازمان که فردي به نام امير يغمايي بود با او ارتباط داشت و او را توجيه ايدئولوژيکي مي کرد. اين تکليف در او ايجاد شده بود که بايد مقابله کند. البته مجاهدين خلق يک سال و نيم در دوران فضاي سياسي، جو نفرت را گسترش داده و از واژه ها و مفاهيمي مانند ارتجاع استفاده مي کردند.
در نهايت ساختار سکتاريستي سازمان اين فضا را بازتوليد مي کرد. نکته ديگر در رهيافت مذهبي، احساس نگراني است. مجموعه اي که در زمره دلواپسان و گروه هاي نگران قرار مي گيرند. اگر اين مجموعه ايدئولوژيک شود، آمادگي ايفاي نقش در فضاي خشونت را پيدا مي کند. بنابراين به موازات تکليف ديني و تعصب مذهبي احساس نگراني است. امروز در عراق، گروه هاي سلفي – تکفيري احساس نگراني مي کنند. زيرا اکثريت شيعي در فضاي دموکراتيک دولت را در اختيار داشته و آنها به اين مساله واکنش نشان مي دهند. آنها سال ها شيعه را مرعوب کرده و براي شيعه جايگاه اجتماعي و سياسي قائل نبودند. به نحوي که گراهام فولر کتاب شيعيان مسلمانان فراموش شده جهان را درباره آنها نوشت.
رهيافت روانشناختي
عمدتا کساني که مبادرت به اقدامات تروريستي مي کنند، مشکلات شخصيتي دارند. بر اساس اين ويژگي در دوران هاي مختلف با ناکامي هايي رو به رو شدند. ممکن است حتي ناکامي عشقي باشد. در کتاب کالبد شکافي چهار انقلاب نوشته کرين برينتون، تحليل دقيقي از ويژگي هاي شخصيتي کساني که در دوران قبل از انقلاب فرانسه دست به اقدامات خشونت آميز مي زدند، انجام شده است. بر اين اساس افرادي که درگير ترور شده و تروريسم را در دستور کار خود قرار مي دهند، قابليت تطبيق رفتار خود را ندارند. انعطاف پذير نيستند. از فضاي مجازي گريزان هستند. فکر مي کنند همه عليه آنها هستند. مبناي تفکر آنها جنگ همه عليه يک نفر، نه جنگ همه عليه همه _ هابزي _ است. خود را سوژه اي احساس مي کنند که همه عليه آنها هستند.
کنش هاي اين افراد غريزي است. عموما در فضاي انزوا مي توانند موفق شوند. هر چقدر محيط سياسي مسدودتر و بسته تر باشد، احتمال شکل گيري کنش هاي سياسي خشونت آميز معطوف به تروريسم هم بيشتر مي شود.
جمع بندي
مجموعه ها و گروه هايي که موضوع قربانيان ترور را پيگيري مي کنند حتما بايد نگاه تبارشناسانه و نشانه شناسانه در رابطه با ترور و گروه هاي تروريستي در رابطه ايران داشته باشند.
رابطه فضاي اجتماعي با ترور را مورد توجه قرار داد.
بر اساس رهيافت منطقي- عقلاني رابرت پايپ، ترور يک امر عقلايي بوده و افراد محاسبه مي کنند که کنش تروريستي و يا انتحاري زمينه تغيير موازنه قدرت را به وجود مي آورد. واقعيت اين است که هرگاه در يک حوزه تمرکز قدرت به وجود آيد، زمينه و شرايط براي انجام اقدامات تروريستي به ويژه در فضاي خاورميانه و در محيط آشوب زده اجتناب ناپذير خواهد بود.
منبع : ديپلماسي ايراني