صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۰۴۱۷۶
تاریخ انتشار: ۲۵ : ۱۴ - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴
کامبیز دیرباز حالا بعد از مدت ها بار دیگر با «میکائیل» احیا شد و در کانون توجهات قرار گرفت؛ بازیگری که مدت ها بود نقش خاصی از او ندیده بودیم و آخرین بازی خوبش آرام آرام داشت تبدیل به خاطره می شد اما یک انتخاب هوشمندانه ورق را برگرداند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : کامبیز دیرباز حالا بعد از مدت ها بار دیگر با «میکائیل» احیا شد و در کانون توجهات قرار گرفت؛ بازیگری که مدت ها بود نقش خاصی از او ندیده بودیم و آخرین بازی خوبش آرام آرام داشت تبدیل به خاطره می شد اما یک انتخاب هوشمندانه ورق را برگرداند. با او ضمن صحبت درباره میکائیل درخصوص این مسائل هم حرف زدیم اما شرایط حرف زدن مان با او شرایط خوبی نبود.

دیرباز مدتی است که مشغول بازی در سریالی با نام «آقا و خانم سنگی» است و وقت سر خاراندن هم ندارد. او ناگزیر سر صحنه این سریال با ما قرار گذاشت؛ جایی وسط بازارچه ای قدیمی در خیابان ری تهران. حرف های ما لابلای پلان های این سریال شکل گرفت. البته اگر همراهی ایمان غیرتمند، دستیار و برنامه ریز پروژه «آقا و خانم سنگی» نبود، این مصاحبه اورژانسی هم اتفاق نمی افتاد و همه چیز می رفت روی هوا.



روند کاری ات در این چند ساله طوری بود که فکر می کنم یک مدت حساسیت هایت را از دست داده بودی؛ یعنی از یک جایی به بعد فقط بازی می کردی و بعد از دوره ای که روی بورس بودی، انتخاب هایت از جنسی نبود که در یاد مانده باشد.

- منظورت کدام دوره است؟ دوئل و اخراجی ها؟ یا نابرده رنج؟

بعد از «نابرده رنج» یک دوره افتی وجود داشت که انتخاب های خوبی نداشتی. با نابرده رنج دوباره در مرکز توجه قرار گرفتی و بخش دیگری از وجوه بازیگری ات را نشان دادی ولی تا میکائیل، دیگر یادمان نمی آید خاطره خوبی از کامبیز دیرباز داشته باشیم.

- کاملا درست می گویی. یک بخش اش خواسته است، یک بخش اش ناخواسته و یک بخش هم اجتناب ناپذیر. بخش ناخواسته اش را اینطور می شود تحلیل کرد که از «نابرده رنج» به این طرف دو سه تا فیلم سینمایی دارم که اکران نشده. شاید اگر آنها اکران می شدند، این خلأ احساس نمی شد؛ یکی فیلم داریوش فرهنگ بود به اسم «یک گزارش واقعی»، یکی فیلم روح الله سهرابی بود به اسم «خاکستر برف» و دیگری «زاپاس» بهرنگ توفیقی؛ یکی کمدی است، یکی درباره دفاع مقدس و آن یکی انقلاب. اگر این سه تا اکران می شدند، هر از گاهی یک یادآوری درباره اینکه کامبیز دیرباز فیلم روی پرده دارد، اتفاق می افتاد.

اینکه همه کارهای آدم بشود کار شاخص و پربیننده، خب ایده آل هر بازیگری است ولی خیلی سخت است آدم بخواهد طوری در کارنامه اش حرکت کند که همه کارهایش تبدیل شود به «اخراجی ها»، «نابرده رنج» یا «دوئل». چون مگر چند بار در سینما دوئل ساخته می شود؟

روزهای اولی که وارد سینمای حرفه ای شده بودم، این مسئله خیلی برایم مهم بود که چطور باید برنامه ریزی کنم و چقدر وسواس داشته باشم که فقط در کارهای پربیننده بازی کنم ولی از یک جایی به این طرف احساس کردم که ما کماکان انتخاب شونده هستیم. بازیگر فکر می کند که حق انتخاب دارد اما از یک جایی به بعد می بیند که اینطور نیست. با وجود 10 فیلمنامه ای که در سال به دستم می رسد و حق انتخابی که دارم، باز هم در کل انتخاب شونده ام. بنابراین مدیریتش چندان دست ما نیست که فقط کارهایی انجام دهیم که پربیننده باشند، مگر اینکه آدم پیه این را به تنش بمالد که در 10 سال سه تا کار خوب بکند.



مثلا با نابرده رنج که کار اول علیرضا بذرافشان بود و قبول بازی در آن ریسک داشت اما نهایتا نتیجه خوبی داشتی ولی مینی سریال هایی که این اواخر بازی کردی واقعا تجربه های خوبی نبودند.


- می دانم ولی شرایط زندگی من طوری است که فقط دارم از راه بازیگری امرار معاش می کنم و مجبورم کار کنم اما تمام سعی ام این بوده که بین پیشنهادهای بد و بدتر، همان بد را انتخاب کنم.

یک دوره هم در شمال آموزشگاه بازیگری زده بودی و بعد آن را به تهران منتقل کردی.

- بله، یادم رفته بود بگویم که این دو سال هم که در رشت آموزشگاه داشتم در کم کاری ام بی تاثیر نبود. تقریبا از این چهار سالی که شما نام بردی دو سالش را فقط مشغول آموزشگاه بودم و مجبور شدم تمام پیشنهادهایم را رد کنم، چون تعهد داشتم به هنرجوها و خانم تیموریان که استادمان بود، با نظم فراوان هر هفته می آمد، کلاس ها را برگزار می کرد و نمی توانستم این نظم را به هم بریزم. بعد آمدم تهران و با همکاری سیاوش طهمورث آموزشگاه را راه انداختیم.

وقتی برای میکائیل دعوت به همکاری شدی، حس می کردی یک جور دوپینگ در کارنامه کاری ات باشد؟ با توجه به اینکه هم سیروس مقدم را داشت و هم سعید نعمت الله را.

- بله؛ این پیشنهاد از آن فرذصت های مغتنم بود. از سریال نرگس به این طرف، تقریبا می توانم بگویم در همه کارهای سیروس مقدم قرار بود من بازی کنم اما هر کدام به دلایلی نشده بود.



در نرگس قرار بود بازی کنی؟


- قرارداد بستم اما بنا به دلایلی عذرخواهی کردم و انصراف دادم. بعد از آن چندین سال منتظر بودم که با مقدم کار کنم. می دانستم سریال بسیار پرمخاطبی می شود. مخصوصا اینکه سوژه پلیس عصیانگر و کاراکتری که قرار بود بازی کنم، تک بود یا کمتر کسی سراغش رفته بود. الان که دارم از شما می شنوم می بینم که بله شاید نمونه اش در سینمای ایران یا جهان وجود داشته؛ پلیسی که با وجود اینکه خودش مجری قانون است در جاهایی متهم می شود به بی قانونی و اجرا نکردن قانون.

نوع مواجه ات با میکائیل چه بود؟ انگار همان عصیانی را که معمولا در نقش های دیگرت داشتی، آوردی و وجه قانونمندی به آن اضافه کردی.


- یک سال قبل از ساخته شدن میکائیل آقای مقدم من را دعوت کرد و جلسه ای سه نفره با سعید نعمت الله گذاشتیم. آنجا سعید و آقای مقدم قصه را کامل برایم تعریف کردند و گفتند به نظرمان گزینه مناسب این نقش تو هستی. خب این یعنی یک بک گراند از بازی های من در ذهن شان بوده و احساس کرده اند با توجه به چیزی که در آن بازی ها دیده اند، اگر آنها را با شخصیت میکائیل تلفیق کنند، اتفاق درست خواهد افتاد. خود من هم استقبال کردم از این قضیه.

شاید اگر «نابرده رنج» را کار نکرده بودم، یک مقدار بابت این کار نگران می شدم چون پیامدهایی داشت که به نوعی تجربه اش کرده بودم؛ مثلا بخشی از منتقدان یا مردم شاید می گفتند که چرا کامبیز دیرباز همه کاراکترهایش را اینطوری بازی می کند و حرف می زند ولی چون نابرده رنج را بازی کرده بودم، خیالم راحت بود. حالا می توانستم برگشت به قبل داشته باشم و تلفیقی از شخصیت های عصیانگر فیلم ها و سریال های مختلف را بیاورم و در قالب یک پلیس بگذارم.

اینجا پلیسی را بازی می کردم که از جنس همین آدم های عصیانگر بود. هم خواسته سعید نعمت الله و آقای مقدم بود هم خودم فکر می کردم یک پلیس این شکلی را تا به حال ندیده ایم؛ پلیسی که بخواهد این شکلی حرف بزند و رفتار کند، شاید پلیس جذابی باشد.



اتفاقا جاهایی جذاب تر است که میکائیل خارج از حیطه وظیفه اش به عنوان پلیس دست به کار می شود.


- زیاد دیده و شنیده ایم آنهایی که حتی خارج از پست پلیسی هم دنبال خواباندن شر هستند. اصلا پلیس بودن توی ذات شان است. هوش شان یک مقدار از آدم های عادی بیشتر است و بیشتر می توانند حدس بزنند که الان چه اتفاقی خواهد افتاد. در زندگی واقعی هم زیاد شنیده بودم پلیس ها زمانی جلوی یک اتفاق را گرفته اند که اصلا سر پست نبوده اند.

اینجا با یک جور پلیس روبرو هستیم که خودش هم به اصطلاح «بی کله» است.

- پلیس تقریبا در تمام فیلم ها و سریال هایمان یک خط کشی مشخصی داشت و می گفتند وقتی این لباس تن پلیس است، باید پاک و عاری از هرگونه اشتباه باشد اما پلیس هم یک آدم است. حالا لباس پلیس تنش است اما در زندگی شخصی اش می تواند تند برود، زود تصمیم بگیرد، اشتباه کند و .... علیرغم اینکه اشتباهات میکائیل ما از ریشه اشتباهات فاحشی نبود.

خرده هایی که پلیس 197 به او می گیرد این است که چرا خشونتش بیشتر از حدی است که باید باشد یا چرا قصاص قبل از جنایت می کند، در صورتی که تماشاچی ما هم دارد همزمان با میکائیل می فهمد آقاخان بدمن آن شهر است اما چون مدرکی ندارد، نمی تواند آن را ثابت کند. برای همین است که میکائیل می گوید من مدرک لازم ندارم و می رود توی شکم آقاخان و نوچه هایش. اشتباهات میکائیل از جنس اشتباهاتی نیست که مثلا یک آدم بیگناه را کتک بزند. همه آنهایی را که زده، آدم های گناهکاری بودند و به هر حال قانون چند ماه بعد آنها را مجازات می کرد.



ما نمونه های زیادی از پلیس عصیانگر داشته ایم که عصیانش از چارچوب قانون فراتر رفته باشد اما نمی توانیم بگوییم هیچ کدام الگوی میکائیل بوده اند. شخصیت میکائیل چقدر از متن گرفته شد، چقدر سیروس مقدم در شکل گیری اش دخیل بود و چقدر دیرباز؟


- می توانم بگویم که 90 درصد متن بود ولی متنی که نزدیک شدن یکی دو ساله قبل از فیلمبرداری من و سعید نعمت الله و تجربه هایی که نعمت الله از نوع بازی من در گذشته داشت در شکل گیری آن موثر بود.

پس قبل از نگارش متن انتخاب شده بودی و نعمت الله هم براساس بازی تو، فیلمنامه ات را می نوشت؟

- به من گفته بود دارد قصه را می نویسد ولی خب تکمیل نبود. ازم پرسید: «تو هستی؟ اگر هستی دیگر قصه را کاملا بر مبنای کاراکتر تو جلو بروم.» من هم گفتم صددرصد هستم و حتی در یک سالی که منتظر بودیم تا آماده فیلمبرداری شویم و آقای مقدم درگیر «پایتخت 3» و «مدینه» شده بود، من هر کاری می خواستم بکنم قبلش با خانم غفوری، تهیه کننده کار چک می کردم. به خاطر اینکه تحت هیچ شرایطی نمی خواستم این فرصت را از دست بدهم.

در واقع اینکه می بینیم میکائیل خیلی درست درآمده به خاطر این بوده که روند نگارش آن حرفه ای بوده.

- دقیقا. روز اول موافقت من را گرفتند و من هم با کمال میل قبول کردم و این تیم سه نفره شکل گرفت. طبیعتا من یک سال فرصت داشتم به میکائیل فکر کنم و وزنم را کم کنم. برای میکائیل تقریبا 25 کیلو لاغر شدم. چند ماه قبل از فیلمبرداری ماشینم را کنار گذاشتم و فقط با موتور در خیابان رفت و آمد می کردم. خیلی بهش فکر می کردم. پلیس های مختلف را می دیدم و به لحاظ ذهنی و جسمی داشتم خودم را آماده می کردم.



فیلم و سریال پلیسی هم می دیدی؟


- آقای مقدم یک نمونه سریال خارجی پلیسی به من پیشنهاد کرد که ببینم ولی خوشبختانه هیچ وقت پیش نیامد که این کار را بکنم. الان که فکر می کنم می بینم خدا را شکر که این اتفاق نیفتاد، به خاطر اینکه ناخودآگاه آدم الگو می گیرد.

24 را قبلش ندیده بودی؟


- آن را خیلی وقت پیش دیده بودم اما فکر نمی کنم تاثیری روی کار داشته باشد.

تعامل با سعید سر صحنه چطور بود؟

- سعید نعمت الله سر صحنه از قالب یک نویسنده خارج می شد و در قالب یک بازیگران فرو می رفت ولی علت اینکه سر صحنه حاضر می شد، بیشتر این بود که به متنش حساس است. برایش مهم است دیالوگ هایش چطور ادا شود. البته نه به این معنی که بگوید هر چه من نوشته ام باید مو به مو اجرا شود ولی به قول خودش، متن مثل بچه اش می ماند و خب بچه اش را دست هر کسی نمی سپارد. من هیچ وقت چنین تجربه ای نداشته ام که نویسنده سر صحنه پلان به پلان حضو رداشته باشد مگر در جایی که نویسنده و کارگردان یکی باشند مثل دوئل.

در طول این یک سال قبل از ساخت میکائیل این تعامل مداوم با نویسنده وجود داشت؟

- نه، ولی من حواسم به این بود که اگر می خواهم قراردادی با کارهای دیگر ببندم، طوری نباشد که به میکائیل ضربه بخورد. حاضر بودم یک سال کار نکنم ولی به میکائیل برسم. اینقدر برایم جدی و مهم بود که اصلا نمی خواستم آن ار از دست بدهم.



این سبک دکوپاژ و تصویربرداری بازیگر را اذیت نمی کرد؟ مخصوصا نقش هایی که نیاز به تمرکز بیشتر دارد.


- من قبل از اینکه میکائیل را کار کنم، با امیر معقولی و فرشاد گل سفیدی برخوردی نداشتم. فقط کارهایشان را دیده بودم. اتفاقا برایم سوال بود که بازیگر در این سبک فیلمبرداری جایش کجاست. به هر حال چیزهایی که از ابتدای ورود به سینما و بخصوص در فیلم دوئل یاد گرفته بودم، شیوه کلاسیک فیلمبرداری بود.

اینجا همش احساس می کردم الان باید چه کار کنم؟ ولی محصول کار کاملا برعکس بود. من توی هفته اول فهمیدم چقدر رها دارم بازی می کنم و اصلا به تنها چیزی که فکر نمی کنم، دوربین است. به این معنا نبود که هر کاری بخواهم در صحنه بکنم اما امیر معقولی بیشتر خودش را با من تنظیم می کرد. خیلی کم پیش می آمد من بخواهم خودم را با دوربین تنظیم کنم.

در طراحی کاراکتر میکائل جدا از این طغیانگر بودن، جسارت و بی کله بودن و اینکه آدم شجاعی است را می بینیم اما مثلا در قسمت درگیری در پارکینگ ماشین ها، یک مقدار آن اغراق شدگی وجود داشت.

- به هر حال ما داریم سریال کار می کنیم نه مستند. ما داریم قهرمان سازی می کنیم و تماشاچی قرا راست از دیدنش لذت ببرد و بگوید کاش بتوانم من هم مثل او قهرمان باشم.

بعد از «اخراجی ها» فکر می کنم میکائیل آنقدر قدرت دارد که از این به بعد تو را به جای مجید سوزوکی با میکائیل به خاطر بیاورند.

- این برای من یک معضل شده بود. تا چندس ال بعد از اخراجی ها نه تنها از این مسئله ناراحت نمی شدم که خوشحال هم می شدم که مجید سوزوکی صدایم می زدند. چند سال که گذشت، نشستم فکر کردم که یعنی من آنقدر در کارم ضعیفم که نتوانسته ام بعد از اخراجی ها کاری کنم که مردم من را با آن به یاد بیاورند. بعد از این همه سال مردم هنوز می گویند مجید سوزوکی. اگر این اتفاق بیفتد و از این به بعد من را با میکائیل به یاد بیاورند، برد کرده ام.

همشهری جوان