پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بدون
شک در تاریخ زندگی حکام و فرمانروایان جوامع بشری به جز وجود مقدس رسول
گرامی اسلام، حضرت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) به جهات مختلف از
جایگاه و موقعیت بی نظیری برخوردار است. ویژگیهای منحصر به فرد آن حضرت
نظیر شجاعت بی مانند و مثال زدنی، قاطعیت و پایمردی خدشه ناپذیر در دفاع از
حق و حقیقت که البته حقوق مردم نیز در همین حوزه تعریف می شود، دفاع
مسئولانه از حقوق محرومین و ستمدیدگان، عدالت ورزی مبتنی بر معیارهای ارزشی
در قول و عمل و رعایت مساوات اعجاب انگیز در زمینه حقوق عمومی و بسیاری
خوبیهای بی مانند، آن بزرگوار را در موقعیتی قرار داده است که به عنوان
نمونه و سمبل " اقتدار مثبت" ذهن ها و ضمیرها را از خود انباشته کرده است.
اما شگفت این که او با همه این استواری، گاهی در چنان جایگاهی از مظلومیت
قرار می گیرد که تصور آن مغزها را به آستانه انفجار می کشاند تا برسد به
تحمل آن و حقیقتا این تحمل هم فقط از خود علی بزرگ ساخته است! این علی با
این عظمت و تسلط بر نفس که به دست آوردن همه آنچه در زیر هفت آسمان و زمین
است را با گرفتن ظالمانه پوست دانه جوی از دهان مورچه ای معامله نمی کند، و
در صحنه نبرد هم ترس و هم بیشتر از آن دشمن از او فراری است؛ « وقتى
مى شنود ارتش غارتگر معاویه خلخال از پاى یک زن اهل ذمه درآورده اند، به
قدرى ناراحت مى شود و عواطفش چنان جریحه دار مى گردد که در نطقى مى
فرماید: اگر از تأثر این واقعه انسان بمیرد، قابل سرزنش نخواهد بود!» (امام خمینی، ولایت فقیه، ص 85)
و
خود امام خمینی(س) که در پاسداشت حقوق مردمان و جلوگیری از تعدی به آنها
به راه و روش جد بزرگوارش تأسی میجست و بدون اغراق به عنوان سمبل اقتدار
مثبت در دنیای فعلی و به ویژه در نزد مردم ایران شناخته شده است، بدون توجه
به چنین تعینی در قبال ظلمی صورت گرفته به افرادی که شاید سابقه تخلفی هم
بر عهده داشته اند، چنین اظهار ضجرت و دلتنگی می کنند:
«اگر
بنا باشد که هر جا آدم برود مى بیند که [دائماً] مردم دارند شکایت مى
کنند. زن و بچه مردم مى آیند گریه مى کنند. مى آیند [التماس] مى کنند.
من هم خسته دارم مى شوم. خدا مى داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از
هیچ چیز خسته نمى شدم، هر فشارى مى آوردند بر من خسته نمى شدم، حالا
دارم از خودمان خسته مى شوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکرى بکنید.
اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار دادهاید.
مسئولیم همه ما.» (صحیفه امام،ج11،ص316)
این
بیان از جمله اولین سخنرانیهای حضرت امام (ره) در جمع مسئولان و
فرماندهان سپاه در زمینه آفات انقلاب و ضرورت عمل به قانون با رویکرد ظلم
ستیزی و اجتناب از جفا کاریهای منبعث از "مقدس مآبیهای جاهلانه" است که
متأسفانه در جامعه بارها با آن دست به گریبان بوده و هستیم. در این سخنرانی
مطالب آموزنده و کلیدی فراوانی وجود دارد که در "صحیفه امام، ج11،
صص312-318" قابل مشاهده است و جهت رعایت اختصار فرازهائی آورده می شود و از
آن جا که بنا به فرموده مقام معظم رهبری: « راه امام راه ما، هدف او هدف ما و رهنمو او مشعل فروزنده ما است.» است، می تواند ان شاءالله از جمله بهترین شاخص ها در جهت سالم سازی روابط و سامان اجتماعی به کار آید.
«من
حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در
آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طورى
که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانى هست و
زیاد است. آدمهاى جاهلى هستند که به خیال خودشان خدمت مى کنند براى اسلام،
خدمت مى کنند، لکن سر خود کارهایى مى کنند که ضرر به حیثیت اسلام مى
خورد. »
«...
همان طورى که در رژیم سابق بدون میزان اسلامى و شرعى عمل مى کردند، حالا
هم بدون میزان شرعى و عقلى عمل مى کنند، و این تأسف بسیار دارد. تأسف
اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامى نباشد. اسلامیتش را از دست
بدهد. انقلاب کردیم و هر کارى دلمان مى خواهد مى کنیم. حجتشان همین است.
از هر که بپرسى چرا این طور؟ مى گوید انقلاب کردیم. انقلاب کردیم. مال
مردم را مى رویم، مى ریزیم. منزل مردم اموالشان را مى گیرند به
اندازهاى که زن و بچهشان روى زمین می نشینند»
«
حجتشان این است که انقلاب کرده ایم. زمینهاى مردم را مى گیرند، نمى
گذارند کشت بشود. یا مى گیرند مى دهند دست یکى دیگر. حجتشان این است که
انقلاب کردیم. اشخاصى مى ریزند تو خانه هاى مردم، بدون اینکه یک مجوز
شرعى، یک مجوز قانونى داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنى
این [حرکت] این است که اسلام این طور مى گوید. انقلاب کرده ایم، یعنى
حالا جمهورى اسلامى داریم، و طریقه اسلام این است که موازین و جهاتى که هست
دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود.»
«کارهاى
کمونیستها را مى کنند به اسم اسلام. کارهاى مارکسیستها را مى کنند به
اسم اسلام. حرفهاى آنها را مى زنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد
مى پوسد. مثل یک خربزهاى که از بیرون شما آب به آن مى دهید، به آن توجه
مى کنید، یک وقت که مى خواهید بچینید مى بینید از باطن خراب شده. شما
در ظاهر هى خدمت کنید، هى چى بکنید، یک وقت ببینید که نهضت شما کرمزده است.
از باطن خراب شده است. آنهایى که به اسم اسلام مشغول شده اند به تبلیغات،
و به اسم اسلام مشغول شده اند به اعمال سر خودى؛ اینها کرمهایى هستند که
باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید...و این یک خطر بزرگى است که براى
اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطرى باشد که اسلام از
رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم ریخته اند. هر چه
ضابطه اسلامى باشد عمل به آن نمى شود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از
بین مى برند. اشخاصى نفوذ کرده ند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را مى
پوسانند. اسلام را مى کوبند.»
«...
باید آنهایى که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایى که مى
خواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته
جوان اند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک از آنهایى است که پیغمبر
فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا مى شکنند: یکیشان عالم متهتک
است، یکیشان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را مى شکند. جاهلى
که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت
مى کند. این از آنهایى است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا مى شکند.
«قَصَم ظهرى الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک »... اگر بخواهید این طور
باشد چندى نمى گذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم
روگردان مى شوند.»
«...رژیم
عدالت معنایش این نیست که هر که هر طورى دلش مى خواهد عمل کند. یک قواعدى
در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن
و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه
گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفرى جانى باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش
باید مصادره بشود. لکن زن و بچه اش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به
اندازه زن و بچه اش باید برایشان بگذارند.مابقى اش را ببرند. مع ذلک
کراراً براى من نوشته اند، گفته اند که فلانى بیخود اموالش را گرفته
اند. حالا بیخودش را من نمى دانم. اما آمدها ند فرش از زیر پاى ما
کشیدها ند، و ما را از منزلمان بیرون کرده اند، و چه کردها ند، و ما
مانده ایم همین طورى. آخر این را عقل مى پسندد؟ شرع مى پسندد؟ انسانیت
مى پسندد که ما یک همچه کارى سر مردم در آوریم.
اگر
بنا باشد که هر جا آدم برود مى بیند که [دائماً] مردم دارند شکایت مى
کنند. زن و بچه مردم مى آیند گریه مى کنند. مى آیند [التماس] مى کنند.
من هم خسته دارم مى شوم. خدا مى داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از
هیچ چیز خسته نمى شدم، هر فشارى مى آوردند بر من خسته نمى شدم، حالا
دارم از خودمان خسته مى شوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکرى بکنید.
اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار دادهاید.
مسئولیم همه ما. »
«...در
هر صورت برسید به داد اسلام. به دست ما خراب نشود اسلام. اگر یک وقت به
دست دشمنهاى ما مى شد ما مسئول نبودیم. اگر حالایى که به دست ما رسیده، به
دست ما خراب بشود اسلام، ما مسئولش هستیم ... نگذارید هرج و مرج بشود. یکى
دو تا مى شود، دو تا ده تا مى شود، بعد از دست شما هم خارج مى شود. ان
شاء اللَّه خداوند خودش اصلاح کند امور را، و ما را از دست خودمان نجات
بدهد. من از دست خودمان «سعدى از دست خویشتن فریاد» از دست خودمان فریاد
هست. »
به
گزارش جماران، گرچه تاریخ این سخنرانی مربوط به زمان گذشته است و موارد و
مصداقهای مورد خطاب دقیقا همان نمی باشد، اما خطر انحراف و خود سری و مقدس
بازیهای جاهلانه و به ویژه جاهلان متنسک همواره موجود است و دشمن مکار هم
بیکار نبوده و مترصد و در کمین نشسته کارها را می پیماید و خود خواهیها و
قدرت طلبیها و نفع پرستیهای کاسبکارانه و در کنار آن معجون تملق و
چاپلوسی و زیاده خواهیهای سیری ناپذیر به طور جدی وجود دارد، از این رو این
هشدارها می تواند به مثابه اکسیر سالم سازی بی بدیلی نقش آفرینی ذاشته
باشد. ان شاء الله .
کلیه مطالب عینا از صحیفه امام،ج11، صفحات312 تا 318 برداشته شده است.
*جماران