صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۸۲۸۲۵
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۲۲ - ۰۷ مهر ۱۳۹۳
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بار دیگر موسم حج شد و وقت انس و معاشقه‌ی من با سفرنامه‌های حج. دود کبابی به ضرورت، با مصداقی از «وصف‌العیش، نصف‌العیش»؛ و «ماشاءالله کان». اما بی‌شک این یکی از بهترین سفرنامه‌های حج است که من خوانده‌ام.

به گزارش فارس، یکی از سنت‌های معمول اهالی قلم، نگاشتن داستان‌ها و خاطرات سفرهایی است که داشته‌اند. این خاطرات معمولاً با نام «سفرنامه» منتشر می‌گردند و از جمله‌ی این سفرنامه‌ها، «سفرنامه‌های حج» است. نویسندگانی که به این سفر مشرف شده‌اند، با انتشار این خاطرات، خوانندگان را با احساسات، عواطف و تجربیات خود از این سفر سهیم می‌کنند. کتاب «یار کجاست؟» که به قلم آقای رحیم مخدومی به رشته‌ی تحریر درآمده است، شرح حال سفر این نویسنده‌ی کشورمان به سرزمین وحی است؛ شرح حالی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آن را «یکی از بهترین سفرنامه‌های حج» که خوانده‌اند می‌دانند.

کتاب در ۱۸۰ صفحه و در سال ۱۳۷۲ از سوی انتشارات ملک اعظم به چاپ می‌رسد. نویسنده در توضیحی که در ابتدای این سفرنامه آمده است می‌نویسد: «حج درس زندگی است و بانگ بیداری، و فرصت بازگشت برای آنان که قسمتی از عمر خویش را به غفلت گذراندند؛ و این همه نه تنها در حج، که در لحظه لحظه طبیعت و نیز دیگر عبادات هویداست؛ اما در حج آشکارتر. هرکس به فراخور گنجایش فهم خویش از این کلاس بزرگ برداشتی دارد. این دفتر نیز مجموعه‌ای است از برداشت بسیار اندک اینجانب از حج.»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از مطالعه‌ی این کتاب، در تقریظی بر آن نگاشتند: «بار دیگر موسم حج شد و وقت انس و معاشقه‌ی من با سفرنامه‌های حج. دود کبابی به ضرورت، با مصداقی از «وصف‌العیش، نصف‌العیش»؛ و «ماشاءالله کان». اما بی‌شک این یکی از بهترین سفرنامه‌های حج است که من خوانده‌ام. اگر نگویم بهترین؛ لطیف، پرنکته، ژرف‌نگر، با روح، موعظه‌آمیز، ‌گویا و همراه با هنرمندی‌های ادیبانه؛ از قبیل زیبایی قلم، همراهی طنز، اشتمال بر تصویر، آمیختگی به خیال؛ و... خلاصه این‌که، نوشته زیبا و شیرینی است.»

عنوان اثر برگرفته از این بیت معروف است:

کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود

حاجی! احرام دگر بند، ببین یار کجاست؟

ماجرای اطلاع نویسنده از سفر حج نیز جالب است؛ او در این‌باره می‌نویسد: «گوشی را برمی‌دارم. آقای صفری است، یکی از نویسنده‌ها و محققین خوب دفاع مقدس. می‌گوید: از سفر اطلاع داری؟ می‌گویم: کدام سفر!؟ روحم می‌چرخد توی زیارتگاه‌ها؛ مشهد، دمشق و... می‌گوید: سفر حج! غافلگیر می‌شوم. نمی‌دانم چه بگویم. فقط اشتیاق عجیبی در درونم احساس می‌کنم که گویی پس از سال‌ها سستی دوباره زنده شده است. اشتیاقی که مرا در عالم خیال، بارها برده بود و به تماشای جای پای اولین قدم‌های اسلام و میدان کارزار اولین مجاهدین مسلمان، پیامبر صلی‌الله‌‌علیه‌وآله، امام علی علیه‌السلام و یاران با وفایشان؛ حمزه، سلمان، ابوذر، بلال و... می‌گوید: پانزده نفر از حوزه‌ی هنری هستیم؛ نویسنده، محقق، عکاس، فیلمبردار و...»

به این ترتیب سفر گروهی ایشان به همراه تعدادی دیگر از اعضای حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی شروع می‌شود. اما شروع این سفر با مشکلاتی همراه است که نویسنده آنها را این‌گونه تصویر می‌کند: «در این یک ماه گذشته به قدر یک سال دوندگی کرده‌ام. اصلاً فکر نمی‌کردم عبور از دست‌اندازهای سفر این‌قدر دشوار باشد. بعضی دشواری‌ها پولی بودند و بعضی‌ها صوری. هر دو مثل بختک چمباتمه زده بودند رویم. طوری که به هیچ قیمتی حاضر به فرود نبودند!»

در ادامه نگارنده شرح روزانه‌ی سفر حدود یک ماهه‌ی خود را می‌نویسد که می‌توانید تفصیل آن را در این کتاب مطالعه کنید.