صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۷۰۰۳۸
تاریخ انتشار: ۰۸ : ۰۹ - ۱۱ تير ۱۳۹۳
اولین وزیر خارجه ایران:
ببينيد، تجربه 8 سال دولت احمدي‌نژاد حتي اصولگرايان را هم نادم كرده است. فهميده‌اند كه خطا كرده‌اند. از جرياني حمايت كردند كه به قول معروف صلي علي نبوده است و آنها هم آرام آرام در حال پذيرش بازي دموكراسي‌اند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سال گذشته اين روزها بود كه از او پرسيديم دولت يازدهم و پيروزي روحاني را چطور مي‌بينيد، در پاسخ گفت بگذاريد نوزاد اصلاحات راه برود آن وقت عملكردش را بررسي كنيم. يك سال است كه نوزاد اصلاحات شروع به حركت كرده  و حال فرصت آن فراهم شده است تا در كنار دکتر ابراهيم يزدي، به تحليل وضع موجود بپردازيم؛

به گزارش انتخاب،  وزير خارجه روزهاي اول انقلاب چه خوب با مشکلات ظريف در يك سالگي دولت آشناست. مشروح گفت‌وگوي ما با دكتر ابراهيم يزدي در ادامه آمده است:

 يادم مي‌آيد شما دولت را يك سال پيش به نوزادي تشبيه كرديد كه هنوز راه نرفته است. اكنون كه در آستانه يك سالگي دولت قرار داريم؛ عملكرد دولت آقاي روحاني را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
در ارزيابي عملكرد و كارنامه دولت آقاي روحاني در يك سال گذشته، نظير هر شخص يا نهادي بايد تناسب شرايط و امكانات را لحاظ كرد.

 دولت آقاي روحاني درشرايطي كه نه فقط ايده آل بلكه، شرايط مطلوبي هم نبوده است، روي كارآمد و در يك وضعيت مطلوبي هم فعاليت نمي‌كند بنابراين با توجه به مجموعه پارامترهاي موجود ما بايد آن را ارزيابي کنیم. براي ارزيابي بايد ببينيم كه: 1-مردم چه مي‌خواستند و چه به دست آوردند. 2-بايد ببينيم كه در كجا بوده‌ايم و الان كجا هستيم. 3-بايد ببينيم كجا مي‌خواستيم برويم و الان به كجا رسيده‌ايم. ما اين 3 عامل را در ارزيابي در نظر مي‌گيريم. اما اينكه مردم چه مي‌خواسته‌اند، مطالبات مردم به 2 بخش تقسيم مي‌شود. يكي مطالبات سطح بالا و همه يا هيچ است و ديگري مطالبات نسبي است. به نظر بنده در مطالبات ناشي از نگرش مطلق‌بيني و مطلق خواهي، آقاي روحاني كارنامه برنده‌اي ندارد. اما در عالم سياست همه‌چيز نسبي است.

 مطالبات و توقعات مردم از دولت آقاي روحاني بطور نسبي در قلمرو يا زمينه‌هاي متفاوت و خاص تامين شده است. در برخي از مشكلات، نظير قانون‌گريزي هنوز توفيق چندان به دست نيامده است. در اجراي قانون اساسي هنوز كميت‌ها دارای مشکل است. اكنون بايد ببينيم آقاي روحاني تا چه حد موفق شده است كه خودش در چارچوب قانون عمل كند.

من نمي‌توانم نمونه‌اي را بيان كنم. اگر منصفانه قضاوت كنيم آقاي روحاني كاري نكرده است كه قانون به او اجازه نمي‌داده است. بلكه برعكس كار‌هايي را قانون به رئيس‌جمهور اجازه مي‌دهد اما ايشان از تمام اختيارات قانوني خود استفاده نكرده‌اند. اما درباره روی دیگر سکه باید بگویم تخلفات قانوني همچنان رايج است. الان وارد مصاديق و نمونه‌ها نمي‌شوم و كلي عرض مي‌كنم. اما درباره اينكه كجا بوديم و كجا هستيم بايد بدانيم كه آقاي روحاني وارث چه وضعيتي بود. من معتقدم كه يكي از بزرگ‌ترين آسيب‌ها در 8 سال به رغم درآمدهای بالای نفتی به کشور وارد آمده است. قانون اساسي صراحت دارد كه رئيس‌جمهور از ميان رجال سياسي و ديني بايد انتخاب شود.

 آقاي احمدي‌نژاد قبل از سال 84 خیلی معروف نبود. ايشان در طي 8 سال آنچنان وضعيت اجرایی در مبحث مدیریت کلان را به هم ريخت كه ترميم آن و بازگشت به گذشته سخت و زمان بر است.

كارهايي كه شده، وضع اقتصاد را با مشکلات جدی مواجه کرده است. پنجاه و چند تن از اقتصاددانان ايران كه از همه گرايش‌ها در آن حضور داشتند، از اقتصاددانان متمايل به عدالت خواه، اقتصاددانان ليبرال و... در 3 نامه به آقاي احمدي‌نژاد هشدار دادند، اما توجهي نشد و نظراتشان مورد توجه قرار نگرفت.

انتظار و توقع اين بود كه آقاي روحاني آنان را به رايزني براي اصلاح اقتصاد دعوت مي‌كردند. اگر چنانچه وضعيت سياسي ما در حد مورد انتظار نیست، باید به وعده های رئیس جمهور در زمان انتخابات رنگ اجرایی داد. اما اقتصاد اينچنين نيست و بهبود اقتصاد به اين سادگي‌ها ميسر نخواهد شد. هنگامي كه آقاي احمدي‌نژاد بدون توجه به اینکه همه اقتصاددانان با اين سيستم يارانه دادن مخالف بودند، اقدام به پخش يارانه‌ها کرد، طبيعي است كه در ميان طبقات مختلف مردم، توقعاتي به وجود ‌آيد كه دولت بعدي نمي‌تواند متوقف کند و مجبور به اجراي آن است و از طرف ديگر به صلاح اقتصاد نيست. يك اتفاق ديگري هم كه رخ داده که شايد در هيچ دوره‌اي تا دوران احمدي‌نژاد سابقه نداشته ، گستردگي دامنه، حجم و ابعاد فساد است که ارقام آن، نجومي و سرسام‌آور است. كساني كه اين اختلاس‌ها را كردند  گويي دركي از رقم و عدد نداشتند و  شايد ندانند يك ميليارد چند صفر دارد. شما مي بينيد كه يك نفر را در تامين اجتماعي مي‌گذارند و مسائل حاشیه‌ای در مجلس ایجاد می‌شود. همانطور كه عرض كردم ارقام بسيار بالا است. اينها وضع اقتصاد را به هم ريخته است. در اثر اين رفتارها بخش خصوصي با مشکل مواجه  و پنچر شده است.طبیعی است که اين بخش خصوصي به اين سادگي آن شتاب قبلي اش را پيدا نکند. آقاي روحاني وارث چنين وضعي است.

 شما دليل بي‌اعتمادي مردم  نسبت به برخی عملكردهاي دولت را چه مي‌دانید؟

هنوز اعتماد به مجموعه به وجود نيامده است. اين مربوط به اين نيست كه آيا بخش خصوصي به برنامه‌هاي رئيس‌جمهور اعتماد دارد يا ندارد. بخش خصوصي به مجموعه نيروهاي موثر در تصميم‌گيري در دولت‌ها اين اعتماد را ندارد كه دوباره سرمايه‌گذاري كند و دوباره كارخانجات را راه بيندازند. بنابراين آقاي روحاني با چنين مشكلاتي رو به روست. حتي اگر بخواهيم بطور نسبي سخن بگوييم هنوز آثاري از بخش خصوصي نمي‌بينيم هنوز اقتصاد حال و روز خوشی ندارد. وقتي مي‌گويم اقتصاد منظورم فقط يك پارامتر نيست كه بگويند تورم را مهار كرديم. اگر تورم را هم مهار كرده باشند شما مي‌دانيد كه ركود و تورم دو بعد از بحران هاي اقتصادي است. دولت مي‌گويد تورم را مهار كرده است اما ركود چطور ؟ اين كارخانجات كار نمي‌كنند و كارخانجاتي كه ما اخبارشان را مرتب مي‌شنويم كه حتي نمي‌توانند حقوق كارگرانشان را بپردازند. بعضي از موسسات ماه‌هاست حقوق کارگران و كارمندانشان را نداده‌اند. اما در زمينه سياست خارجي گام‌هاي موثري برداشته شده است. در گذشته مشكلي كه وجود داشت و هنوز هم در برخي از مراكز و نهاد‌ها وجود دارد اين است كه تصور مي‌كنند كه هنوز در دوران جنگ سرد هستيم.

بنابراين مي‌شود از رقابت ميان روسيه و چين با دولت‌هاي غربي استفاده كرد. در حالي كه بعد از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد رقابت‌هاي آن دوره ميان ابر قدرت‌ها در صحنه جهاني وجود ندارد. بعد از فروپاشي به دليل انقلاب الكترونيك، جامعه جهاني و زمين ما كوچك شده است و ما تبديل به يك دهكده جهاني شده‌ايم. در دهكده جهاني اقتصاد جهاني شكل گرفته است. در اين اقتصاد جهاني هيچ دولتي، نه فقط ايران حتي آمريكا يا روسيه يا چين هم نمي‌توانند بيرون از اين روابط اقتصاد جهاني حركت كنند.

بنابراين تصور اينكه بشود سياست خارجي مبتني بر اين باشد كه از رقابت بين روس‌ها و آمريكايي‌ها استفاده شود، اين تصور نادرستي است براي اينكه در تحليل نهايي چيني‌ها به‌شدت وابسته به همكاري اقتصادي با آمريكا هستند، همان اندازه كه آمريكايي‌ها وابسته‌اند روس‌ها نيز همين طور هستند. اگر دقت كرده باشيد در وقايع اوكراين درگيري نظامي با روس‌ها نيست درگيري و مجازات اقتصادي است. گروه كشورهاي سرمايه داري بزرگ جهان روس‌ها را به نشستشان دعوت نكردند. ايران هم مستثني نيست.

 سخن بر سر اين است كه تعريف ما از منافع، مصالح و امنيت ملي كشورمان چيست؟ آيا مناسبات جهاني به گونه‌اي شكل گرفته است كه يك دولت ملي مستقل بتواند در چهارچوب مناسبات جهاني مصالح و منافع ملي ايران را تامين كند ؟ ما مي‌گوييم بله. بيرون از اين چارچوب نمي‌توانيم. يعني به عبارت ديگر اگر چنانچه امروز يك دولت ملي مثل دكتر مصدق در ايران روي كار بيايد موازنه منفي ديگر معنا ندارد. جنبش غير متعهد‌ها ديگر معناي خود را از دست داده است. يك دولت مستقل ملي روي كار بيايد و بخواهد اقتصاد كشور را درست كند و بخواهد منافع و امنيت ملي را تامين كند واقع بيني حكم مي‌كند در چارچوب مناسبات كنوني جهان حركت كند.

 معناي سخن شما اين است كه ديگر رقابت جهاني وجود ندارد؟

 معناي سخن من اين نيست كه رقابت‌هاي جهاني نيست. معناي سخن من اين نيست كه برخي از دشمني‌ها با جمهوري اسلامي وجود ندارد، اين دشمني‌ها هست اما اينچنين نيست كه تمام راه‌ها به روي ايران بسته شده باشد. مناسبات جهاني به گونه‌اي است كه بسياري از امكانات براي ايران فراهم است كه بتواند در اين چارچوب حركت كند. به عنوان مثال ما مي‌دانيم كه اروپايي‌ها با آمريكا در زمينه‌هايي رقابت نيز دارند. اما ايران مي‌تواند از اين رقابت نيزبه نفع خود استفاده كند. درباره روابط شوروي وچين با دنياي غرب هم قابل استفاده است. اما بستگي دارد كه ايران در كجا مي‌خواهد با اينها سرمايه‌گذاري كند. وقتي ايران مي‌بيند كه سال‌هاي سال است كه دولت روسيه به تعهدات خودش در نيروگاه اتمي بوشهر عمل نكرده و هر بار به بهانه‌اي آن را نقض مي‌كند و عقب مي‌اندازد و ميلياردها دلار از ايران گرفته است، اين نشانه اين است كه ما در جاي خوبي سرمايه‌گذاري نكرده‌ايم. بنابراين بايد آن را عوض كنيم. اگر ايران به جاي روسيه قرار داد نيروگاه هسته‌اي را به يك كشور اروپايي واگذار مي‌كرد تاكنون شايد راه هم افتاده بود، ولي روس‌ها اينگونه نيستند. روس‌ها در تمام طول تاريخ گذشته هميشه به ضرر ايران بازي كرده‌اند. نكته مثبت ديگري كه در اين دولت در روابط خارجي مشاهده مي‌شود اين است كه اين تابو يا منع مذاكرات با آمريكا شكسته شد. هر نسبت يا هرمشخصاتي را كه شما مي‌خواهيد براي آمريكا تعريف كنيد بالاخره آمريكا يك كشور يا قدرتي است مثل بقيه...

 چرا گفت‌وگو كنيم؟ ما چه احتياجي به آمريكا داريم؟

امتناع از گفت‌وگو با كشوري مثل آمريكا به معناي اين است كه ما مي‌خواهيم از منافع مان صرف نظر كنيم، معنا ندارد. آن چيزي كه تعيين‌كننده است داشتن رابطه يا گفت‌وگو نيست. بلكه اين است كه ما در گفت‌وگو‌ها چه چيزي را مطرح كنيم. اگر به توافق مي‌رسيم در مورد چه چيزي به توافق مي‌رسيم ؟ چه چيزي مي‌دهيم و چه چيزي مي‌گيريم ؟ دنياي ديپلماسي دنياي بده و بستان است. آن چيزي كه تعيين‌كننده خدمت و خيانت است بده بستان نيست بلكه معيار براي تعيين خدمت و خيانت اين است كه چه مي‌دهيد و چه مي‌گيريد؟ ما هنوز نمي‌دانيم كه مذاكرات 1+5 با ايران خروجي نهايي اش چيست؟ هنوز بايد صبر كنيم. اما قرائن نشان مي‌دهد كه ايران در اين قسمت در حال موفق شدن است و به علاوه ما مسائلي با آمريكا داريم که بايد بنشينيم حل و فصل كنيم. بدون مذاكره مستقيم با آمريكا نمي‌شود همه مسائل را حل کرد.

تجربه ديپلماسي جهان به ما مي‌گويد كه هر گاه بين دو كشور اختلاف ايجاد شود، منافع هر دو كشور ايجاب مي‌كند كه بدون واسطه با هم سخن بگويند. براي اينكه وقتي مي‌خواهند به وسيله واسطه‌اي مسائلشان را حل و فصل كنند هميشه اينگونه اتفاق افتاده است كه كشور ثالث به نفع منافع خود پيغام مي‌برد و پيغام مي‌آورد و خودش مانعي مي‌شود براي توافق مطلوب ميان دو كشور. بنابراين هميشه در اختلافات جهاني مي‌گويند بهترين راه برخورد مستقيم ميان دو كشور است. ما با آمريكايي‌ها اختلافاتي داريم بايد اختلافاتمان را حل كنيم و اين اختلافات نيز چيزي نيست كه غير قابل حل باشند.

 براي اينكه به همان اندازه كه ايران احتياج دارد كه با آمريكايي‌ها در سطح جهاني به توافق برسد آمريكا نيز به ايران نياز دارد. به عنوان نمونه الان در وقايع عراق يك فرصت مناسب تاريخي به وجود آمده است كه ايران و آمريكا مسائلشان را با هم حل كنند يعني الان حادثه‌اي در عراق رخ داده است كه يك همسويي ميان ايران و آمريكا به وجود آمده است كم و بيش شبيه به افغانستان در زمان حكومت طالبان. در افغانستان دولت ايران نقش كليدي در سقوط طالبان داشت. بدون كمك ايران به احمد شاه مسعود، طالبان در كابل سقوط نمي‌كردند.

بدون كمك ايران در بن آلمان گروه‌هاي جهادي به توافق بر سر حامد كرزاي نمي‌رسيدند و توافق نمي‌كردند. ايران نقش كليدي داشت. اما در برابر اين همكاري ايران با آمريكا در افغانستان ايران چه چيزي گرفت؟ هيچ چيزي نگرفت. بر عكس بوش پسر، رئيس‌جمهور وقت، ايران را جزو محور شرارت خواند. آيا در عراق هم‌چنين وضعي را داريم؟ نه. دولت بوش با دولت اوباما فرق دارد. بوش از ابتدا نمي‌خواست با ايران مشكلاتش را حل كند.

من همين جا يك داستاني را بيان كنم. من چند سال پيش به آمريكا رفته بودم، موسسه مطالعات خاورميانه از من براي سخنراني دعوت كرد. قبل از سخنراني، رئيس موسسه از من خواست تا با هم قهوه‌اي بخوريم تا جلسه شروع شود. ضمن اينكه قهوه مي‌خورديم از من پرسيد: به نظر شما مناسبات ايران و آمريكا چگونه بايد حل شود ؟ من گفتم مشكل اين است كه شما نمي‌خواهيد مسائلتان با ايران حل شود. تعجب كرد و پرسيد چرا اين حرف را مي زنيد؟ همين مثال افغانستان را زدم. گفتم ايران در افغانستان با آمريكا همكاري كرد، يك فرصت تاريخي بود كه آمريكايي‌ها با ايران مسائلشان را حل كنند. ولي به جاي آن رئيس‌جمهور آمريكا به ايران چه داد ؟ گفت محور شرارت. او سپس پرسيد به نظر شما ما بايد چه كار مي‌كرديم؟

 گفتم من در مقامي نيستم كه به شما بگويم چه كار بايد مي‌كرديد ولي حالا چون مي‌پرسيد مي‌گويم. كافي بود كه دولت آمريكا به ايران بگويد خيلي ممنونيم. شما همكاري كرديد، مي‌خواهيم سرمايه‌هاي بلوكه شده ايران را آزاد كنيم. هياتي را تعيين كنيد بيايند و مذاكره كنيم، ببينيم سرمايه‌هاي بلوكه شده شما چيست. اين زماني است كه آقاي هاشمي هم گفته بودند كه اگر آمريكايي‌ها سرمايه‌هاي بلوكه شده ايران را آزاد كنند ما با آمريكايي‌ها مسائلمان را حل و فصل مي‌كنيم. خوب وقتي چنين چيزي است چرا دولت آمريكا اين را نخواست ؟ اگر دولت آمريكا اين را از ايران مي‌خواست، دولت ايران نمي‌توانست بگويد كه نه ما پول هايمان را نمي‌خواهيم. يك هيات را مامور مي‌كرد. همين كه هياتي معرفي مي‌شد، مذاكره آغاز مي‌شد وازطريق آن تماس‌ها و مذاكرات به جايي مي‌رسيديم. بنابراين مي‌خواهم بگويم كه دولت بوش نمي‌خواست با ايران آشتي كند. نيوكان‌ها و صهیونيست‌ها در آمريكا آنقدر قوي هستند كه نمي‌گذاشتند. بوش پسر هم آنقدر به صهیونيست‌ها بدهكار بود كه او هم نمي‌خواست. ولي الان چنين نيست. آقاي اوباما مي‌خواهد كه مساله را حل كند.

 برخي معتقدند كه وجود اوبامايك فرصت طلايي است؟

بله، اما اينكه اوباما مي‌خواهد بدين معنا نيست كه اوباما برخلاف منافع آمريكا عمل كند. اين سخن كه گفته شده آمريكا فقط به فكر منافع خود است، سخن بي‌ربطي است.

 چرا؟

همه كشورها به دنبال منافع ملي خود هستند. بايد هم باشند. سخن بر سر اين است كه آيا در روابط ايران و آمريكا مناطقي وجود دارد كه ما بتوانيم با هم همكاري كنيم كه متضمن منافع هر دو كشور باشد يا نه؟ جواب مثبت است. بارها اين حرف را زده‌ام، تكرارش ايرادي ندارد. ما معتقديم در روابط بين هر دو كشوري، ايران و آمريكا،ايران و انگليس يا ايران وآلمان سه منطقه وجود دارد. يكي موضوعات و مقولاتي كه ربطي به دو كشور ندارد. مي‌گوييم منطقه سفيد. مسائلي كه به ما ربطي ندارد، منطقه خنثي است. به آمريكا ربطي ندارد به ما نيز ربطي ندارد. يك منطقه قرمز است كه مواضع و منافع آنتاگونيستي وتضاد وجود دارد.

 يك منطقه سبز وجود دارد كه متضمن منافع مشترك است. وظيفه نهاد ديپلماسي هر كشوري علي الاطلاق اين است كه مناطق قرمز را تشخيص دهد ودر آنجا پا نگذارد. مناطق سبز را تشخيص دهد و وارد اين مناطق سبز شود. الان به عنوان نمونه در عراق يك منطقه سبز براي ايران و آمريكا پيدا شده است. ايران مي‌تواند به اين منطقه بچسبد. اما اين بستگي دارد كه ايران چه‌كار مي‌خواهد بكند؟ وقتي كه مرجع تقليد آیت ا... سيستاني مي‌گويند كه دولت مالكي بايد برود دولت مالكي خوب عمل نكرده است، ما نبايد تمام تخم مرغ‌هايمان را در یک سبد بگذاریم. جمعيت ايران 97درصد مسلمان و 93درصد شيعه است. يعني يك اكثريت كامل. در عراق 65درصد جمعيت شيعه است. اما اقليت سني70-80سال، از 1930 در عراق حاكم بوده و قدرت و ريشه دارد. دولت عراق نمي‌تواند مطلق گرا و مطلق خواه باشد. لاجرم باید رهبران سني را به بازي مي‌گرفت. اما نكرد و برعكس عمل كرد. اين يك اشتباه راهبردي بزرگي بود. درست است كه در يك بازي دموكراسي راي اكثريت معتبر است اما رهبران شيعه درعراق بايد بدانند كه كشور‌هاي عربي همسايه عراق اكثراً سني مذهب هستند. با توجه به سوابق تاريخي ميان دو مذهب و مواضع تندافراطيون، اين دولت‌ها تحمل يك دولت شيعه ديگري را در منطقه ندارند.

كما اينكه حاضر نيستند به هيچ قيمتي يك نظام دموكراتيك در بحرين، كه اكثريت جمعيت آن شيعه است پيروز شود و يك دولت شيعه سومي در منطقه به وجود ‌آيد. بنابراين رهبران شيعه عراق بايددرمحاسبات خوداين نكته را در نظر مي‌گرفتندو به گونه‌اي رفتار نمي‌كردندكه اقليت اعراب سني را از امكان زندگي مسالمت آميز با اكثريت شيعه حاكم نااميد سازند. حالا بسيار مهم است كه دولت ايران از كدام خط مشي مي‌خواهد درعراق حمايت كند. از خط و مشي اينكه يك دولت فراگير به وجود بيايد يا نه. در لبنان مسلمانان اكثريت را دارند. در بين گروه‌هاي جمعيتي شيعه اول است، سني دوم است و مسيحيان سوم‌اند.

 اما هيچ كدام اكثريت نيستند در چنان شرايطي آقاي موسي صدر مي گفتند ما حكومت دموكراتيك مي‌خواهيم، غير طائفي مي‌خواهيم. بعضي از دوستان حزب اللهي ايراد مي گرفتند كه چرا آقاي صدر مي‌گويد كه حكومت دموكراتيك نمي‌گويد حكومت اسلامي. در لبنان هر چند مسلمانان اكثريت هستند ولي شيعيان و سنی ها آنجا بايكديگر ضمن اشتراك‌هايي كه دارند اختلافاتي نيز دارند. بنابراين آنجا وضعيت چينش نيروها، گروه‌هاي مذهبي و ديني به گونه‌اي است كه تصور اينكه دولت اسلامي روي كار بيايد خيلي واقع بينانه نیست. منظور از حكومت دموكراتيك در لبنان اين است كه، غير طائفي باشد. منظور از غير طائفي اين است كه براساس سنتي كه فرانسوي‌ها در لبنان گذاشته‌اند رئيس‌جمهورو رئيس ستاد بايد مسيحي باشند.

 ر ئيس مجلس شيعه ونخست‌وزير سني. نظر آقاي صدر اين بود كه بايد دموكراتيك باشد. از ميان لبناني‌ها، چه مسلمان، مسيحي، ارمني هر كس مي‌خواهد كانديداي رياست جمهوري بشود و رئيس‌جمهور با راي عمومي مردم انتخاب شود. اين يعني غير طائفي و دموكراتيك. در عراق هم نمي‌توانندتماميت‌خواه باشند. سياست ايران الان در عراق چيست؟ آيا ايران مي‌خواهد از دولت مالكي حمايت كند ؟ اين مساله تعيين‌كننده است. آيت‌ا... سيستاني مي‌گويد اين دولت فراگير نبوده است. منتقدان آقاي مالكي در اروپا و آمريكا مي‌گويند آقاي مالكي سياست تماميت خواه داشته است و اين شكست خورده است. براي حل مشكل بايد اول اينها حل شوند.

 به عنوان آخرين سوال بعضي‌ها احتمال بازگشت احمدي‌نژاد را تذكر مي‌دهند احمدي‌نژاد بر‌مي‌گردد؟

ببينيد، تجربه 8 سال دولت احمدي‌نژاد حتي اصولگرايان را هم نادم كرده است. فهميده‌اند كه خطا كرده‌اند. از جرياني حمايت كردند كه به قول معروف صلي علي نبوده است و آنها هم آرام آرام در حال پذيرش بازي دموكراسي‌اند. ببينيد ما مي‌گوييم دموكراسي ياد گرفتني است. اما اگر فقط اصلاح‌طلبان ياد بگيرند مشكل حل نمي‌شود. اصولگرايان هم بايد ياد بگيرند كه منافعشان در اين است كه دموكراسي  را بیشتر ياد بگيرند. در يك جامعه در حال انتقال مثل ايران محافظه‌كاران نقش بهداشتي دارند. براي اينكه در جامعه انتقالي همه هنجارها در حال دگرگوني و دگرديسي است،حتي بسياري از خانواده‌هاي مسلمان روشنفكر هم نگران رفتارهاي نسل جديد هستند. محافظ كاران مي‌خواهند ترمزي باشند براي تغييرات. اما محافظ كاران هنگامي مي‌توانند بطور بهداشتي بر فرايند تغييرات اثر بگذارند كه به زبان روز سخن بگويند. بر اساس مباني دموكراتيك با نسل كنوني رو به رو شوند. اگر بتوانند ياد بگيرند كه اينگونه سخن بگويند موثرتر هستند. من معتقدم پيامد 8 سال دولت احمدي‌نژاد و تاثيري هم كه بر مواضع و جمع‌بندي جريان اصولگرا گذاشته اين است كه جمهوري پنجم مي‌تواند موفق شود.

 خيلي اميدوارانه گفتيد؟

بله من نسبت به آينده دولت روحاني اميدوارم.



منبع: آرمان
منبع: ایسنا