صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۵۸۷۸۹
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۰ - ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۳
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

«بازگشت به قدرت»این استراتژی جدید محمود احمدی‌نژاد است. این روزها وی و یارانش در تلاش هستند تا دوباره خود را به عنوان چهره‌های تأثیرگذار سیاسی نمایان کنند. نکته مهم اما پاسخ به این سوال است که چرا احمدی‌نژاد احساس می‌کند باید دوباره به قدرت بازگردد؟ احمدی‌نژاد از کدام مسیر به قدرت باز خواهد گشت؟ در صورت بازگشت به قدرت با چه شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی به رقابت خواهد پرداخت؟در کنار لزوم پاسخ به این سوال‌ها اما ضرورت تحلیل «رویکرد احمدی‌نژادی» در کشور بیش از پیش احساس می‌شود. به همین منظور با دکتر فیاض زاهد، فعال سیاسی، استاد دانشگاه، روزنامه‌نگار و نویسنده گفت‌وگو کردیم.

فیاض زاهد معتقد است: «محموداحمدی‌نژاد در صورت بازگشت به قدرت در مرحله اول اولویت خود را مبارزه با آیت‌ا... هاشمی قرار خواهد داد. به هر حال احمدی‌نژاد دولت آقای روحانی را برآمده از اندیشه آقای هاشمی قلمداد می‌کند. وی در مرحله دوم به مبارزه با دولت مستقر که شامل آقای روحانی و همفکرانش می‌شود خواهد رفت و در مرحله سوم با جریان اصلاح‌طلبی به کارزار خواهد
پرداخت». در ادامه متن گفت‌وگو را می‌خوانید.

از گوشه و کنار شنیده می‌شود که محمود احمدی‌نژاد در تلاش برای بازگشت به صحنه اول قدرت سیاسی است. چرا احمدی‌نژاد به این نتیجه رسیده است که باید به قدرت بازگردد؟

من فکر می‌کنم که آقای احمدی‌نژاد بدون قدرت هیچ گونه معنایی ندارد. برخی از انسان‌ها بدون اینکه وابسته به جایی و چیزی باشند یا وامدار منصبی باشند به ذاته انسان‌های «بزرگی»هستند. به عنوان مثال در روایتی «صعصعه ابن سوهان عبدی» خطاب به حضرت علی(ع) عنوان می‌کند: یا علی(ع) از میان تمام کسانی که خلافت و منصب گرفتند خلافت به آنان اعتبار و احترام داد اما تو تنها کسی هستی که به خلافت اعتبار و احترام دادی و نه خلافت به تو». به همین دلیل باید عنوان کنم که آقای احمدی‌نژاد بدون داشتن منصب ، موقعیتی ندارد. باید عنوان کنم که وی این قدر هم صبوری ندارد که با روی کارآمدن دولت جدید از صحنه کنار بایستد، سکوت کند و امکان نقد منصفانه را به موافقین ومخالفان دولتش بدهد. احمدی‌نژاد از نظر روانشناختی نیازمند توجه است.

به همین دلیل یکی از دلایل اینکه زمزمه‌هایی مبنی بر بازگشت وی به قدرت به گوش می‌رسد ناشی از دلایل فردی و شخصیتی احمدی‌نژاد است. از منظر سیاسی نیز احمدی‌نژاد فاقد پایگاه ریشه دار اجتماعی و سیاسی است. احمدی‌نژاد ثمره زد و بندهای روزگار بوده است؛ بدین معنی که وی بدون اینکه در صف انتظار ایستاده باشد ببر صدر آمده و اکنون که از صدر به پائین رفته خیلی محل توجه و رجوع گروه ها نیست. از منظر سیاسی نیز کسانی که از رفاقت بااحمدی‌نژاد به جایی رسیدند منافع مشترک دارند که عمومأ جریانات ریشه دار نیستند؛چرا که احمدی‌نژاد هیچ گاه نماینده اصولگرایان خودرا معرفی نکرده است. همچنین نماینده هیچ دسته و گروه سیاسی مشخص و تعریف شده‌ای نیزخود رامعرفی نکرد. لذا کسانی که در زمان وی به منصب و مقامی رسیده‌اند علاقه‌مند هستند که وی دوباره به صحنه بازگردد تا همچنان سهمی داشته باشند.

با این وجود من گمان می‌کنم وضعیت احمدی‌نژاد مانند این بیت شعر است که«عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری» چرا که فضا برای بازگشت وی به هیچ وجه آماده نیست. با این وجود وی تمایل دارد مساله آمدن یا نیامدنش در صدر اخبار باشد تا همچنان خود را به عنوان یک چهره تأثیرگذار سیاسی نشان دهد. نیروهایی مانند احمدی‌نژاد امکان تکرار دارند اما خود آقای احمدی‌نژاد و نه تفکر «احمدی‌نژادیسم». من فکر می‌کنم با توجه به تجربه‌ها و هوشمندی تاریخی سرزمین ما احمدی‌نژاد را باید در لابه لای کتاب‌های تاریخی جستجو کرد.

با این وجود اگر فرض را بر این بگیریم که احمدی‌نژاد به صحنه قدرت سیاسی بازگردد احتمال اینکه وی علیه سه جبهه یا شخصیت موضع گیری رادیکال داشته باشد، وجود دارد. از طرفی آیت‌ا... هاشمی است که پس از پایان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد تلاش داشته، پشت پرده اتفاقاتی که در8سال گذشته بر کشور گذشته را به صورت شفاف با مردم مطرح کند. از طرف دیگر آقای روحانی و دولتش قرار دارند و از سوی دیگر رقیب سنتی اصولگریان یعنی اصلاح طلبان به زعامت سید محمد خاتمی حضور دارد. وی در مقابله با کدام گروه هدف وارد عرصه قدرت می‌شود؟آیا این احتمال وجود دارد که احمدی‌نژاد همزمان با هر سه جبهه وارد کارزار سیاسی شود؟

من فکر می‌کنم که آقای احمدی‌نژاد در مرحله اول اولویت خود را مبارزه با آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی قرار خواهد داد. به هر حال احمدی‌نژاد دولت آقای روحانی را برآمده از اندیشه آقای هاشمی قلمداد می‌کند. وی در مرحله دوم به دولت مستقر که شامل آقای روحانی و همفکرانش می‌شود خواهد تاخت و در مرحله سوم به مبارزه با جریان اصلاح طلبی خواهد رفت. با این وجود بنده معتقدم بخش‌هایی از حاکمیت نیز به مساله «احمدی‌نژادیسم» فکر می‌کنند.

دلیل این سخنم نیز این نکته است که اسفندیار رحیم مشایی و هم فکرانش شاید تنها گروهی هستند که از نظر اجتماعی مسائل و دیدگاه‌هایی را مطرح کردند که امکان رقابت محدود با جریان اصلاح طلبی را دارند. بنا براین اگر بخواهیم در انتخابات مجلس قائل به یک چینش سیاسی باشیم که در آن اصلاح طلبان نقش مهمی نداشته باشند نیروهای احمدی‌نژادی بهترین گزینه برای جایگزینی اصلاح طلبان و ایجاد یک تنوع حداقلی برای مشارکت در انتخابات خواهند بود. نیروهای احمدی‌نژاد به دلیل اینکه برآمده از شرایط خاص سیاسی هستند از منظر سیاسی نیروهای اصیلی نیستند.

به همین دلیل در صورتی که اصلاح طلبان به هر عنوانی در صحنه انتخابات حضور کمرنگی داشته باشند این گروه حاضر هستند از خود نمایش حداقل گونه‌ای از اصلاح طلبی نشان دهند و کاریکاتوری از رفتار اصلاح طلبان را در عرصه اجتماعی و سیاسی بازتولید کنند. در واقع اگر بخواهیم به صورت عمیق به این رویداد نگاه کنیم امکان این وجود خواهد داشت که به جای چهره‌های جدی اصلاح طلبی چهره‌های احمدی‌نژادی وارد عرصه انتخابات مجلس دهم بشوند. در عین حال جریان احمدی‌نژاد همچنان علاقه‌مند به دوقطبی کردن شرایط اجتماعی است که در این قضیه آقای هاشمی محور این منازعه خواهد بود.

این احتمال وجود خواهد داشت که احمدی‌نژاد خود را نامزد انتخابات مجلس کند؟با فرض بر اینکه چنین اتفاقی رخ بدهد با توجه به اینکه اصلاح طلبان به احتمال زیاد حول محور محمدرضا عارف وارد کارزار انتخابات مجلس خواهند شد آیا ما شاهد یک انتخابات هیجانی و پرهیاهو بین جریان عارف و جریان احمدی‌نژاد در انتخابات مجلس خواهیم بود؟

بعید می‌دانم چنین اتفاقی رخ بدهد. همچنین امکان حضور احمدی‌نژاد در انتخابات مجلس را نیز بعید می‌دانم. احمدی‌نژاد سطح خود را بالاتر از منازعات مجلس می‌داند. لذا این نوعی بازی تبلیغاتی است تا بتواند دوباره نام خود را در کشور مطرح کند. البته بنده به دوستان احمدی‌نژاد توصیه می‌کنم نگران فراموش نباشند؛ چرا که وی با شیوه و اقداماتی که در 8سال گذشته کشور را اداره کرده است هیچ گاه فراموش نخواهد شد. امروز که مردم ایران سفره‌های خود را می‌بینند، تورم بالا و مشکلات زندگی را می‌بینند همواره یادی از احمدی‌نژاد خواهند کرد. در نتیجه مساله انتخابات مجلس برای این تفکر بیشتر یک «شوخی» است.

به همین دلیل انتخابات مجلس فضای پرهیجان نخواهد داشت. جامعه ایران دیگر یک تجربه را دوبار تکرار نخواهد کرد. در شرایط فعلی کشور بیشتر نیازمند «عقلانیت» و مکانیسم‌های رقابت‌های سالم سیاسی است. به نظر من رقابت‌های انتخابات مجلس شورای اسلامی رقابت بین چند طیف سیاسی خواهد بود. از یک طرف، طیفی از اصلاح طلبان متوسط و میانه رو وارد رقابت انتخاباتی می‌شوند چرا که چهره‌های اصلی اصلاح طلب رغبت لازم را ندارند . از طرف دیگر جریان منتسب به دولت روحانی به همراه فرصت طلبانی که به در ماه‌های گذشته به دولت تدبیر و امید نزدیک شده‌اند وارد انتخابات مجلس خواهند شد. من این عده را نیروهای خنثی ای می‌دانم که خنثی بودن را با اعتدال و توسعه به یک معنا قلمداد می‌کنند.

یعنی انسان‌هایی که نه«چپ» هستند و نه راست. این عده به احتمال زیاد خود را به تیم آقای روحانی نزدیک می‌کنند تا از شرایط استفاده کنند. جریان دیگری که در انتخابات مجلس حضور خواهد داشت جریان موسوم به اصولگرایان سنتی است که تقریبأ در تمامی انتخابات چه ریاست جمهوری، چه مجلس و چه شوراها همواره حضور داشته و در آینده هم خواهند داشت. «جبهه پایداری» دیگر جریانی است که در انتخابات مجلس حضور خواهد داشت و تلاش می‌کند تأثیرگذار باشد. تمامی این جریان‌ها در انتخابات مجلس حضور خواهند داشت. بدیهی است که برخی مسئولان نیز علاقه‌مند است که هیچ کدام از این جریان‌های در مجلس حائز حداکثر آرا نشود تا تنوع سلایق در مجلس شکل بگیرد. با این وجود فضای انتخابات مجلس به سمت فضای ائتلافی چه پیش از انتخابات و چه پس از آن در درون مجلس خواهد رفت.

علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی دولت احمدی‌نژاد مدعی است که اگر شرایط کشور به همین منوال پیش برود«احمدی‌نژاد» در انتخابات ریاست جمهوری سال1396نامزد خواهد شد. به نظر شما احمدی‌نژاد خواهد آمد؟

من نمی‌توانم صریحأ در این رابطه اظهار نظر کنم. معمولا ما امکان تحلیل افرادی راداریم که رفتارشان یا مبتنی بر قانون است و یا بازیگران عرصه سیاسی و اجتماعی هستند که رفتارشان قابل مشاهده و تحلیل باشد. براین باورم که به خاطر مساله«یازده روز خانه نشینی احمدی‌نژاد» و هزینه سنگینی که احمدی‌نژاد بر پیکره اصولگرایان تحمیل کرد این احتمال که صلاحیتش احراز نشود، وجود دارد. با این وجود احمدی‌نژاد نشان داده است که می‌تواند هنوز برای بخش‌هایی از اصولگرایان جذابیت داشته باشد. در عین حال معتقدم هنوز خیلی زود است که بتوان در این باره اظهار نظر کرد.

برخی از کارشناسان همچنان معتقدند که برای بررسی پشت پرده دولت احمدی‌نژاد باید به سراغ کلید ماجرا یعنی شخصیت «اسفندیار رحیم مشایی» رفت. این عده معتقدند اگر اتاق فکر احمدی‌نژاد در دولت را 5نفر در نظر بگیریم بدون شک مشایی شخص اول این اتاق فکر بوده است. شما تا چه میزان مشایی را در مشکلاتی که احمدی‌نژاد در 8سال گذشته برای کشور به وجود آورد موثر می‌دانید؟

به گمان من واقعیت اصلی جریان احمدی‌نژاد اسفندیار رحیم مشایی نبود. رحیم مشایی یک ویترین بود. در واقعیت مشایی ویترینی بود که احمدی‌نژاد در فقدان نیروهای اصلاح طلب تلاش داشت از طریق آن با طبقه متوسط ارتباط برقرار کند. برای ایجاد ارتباط با طبقه متوسط شهری، نخبگان، قشر تحصیل کرده و اساتید دانشگاه‌ها اظهارات غیرمتعارف مشایی می‌توانست عاملی برای برقراری ارتباط باشد. احمدی‌نژاد که دارای وزن اجتماعی و سیاسی نبود و رأیی نداشت. پایگاه اجتماعی احمدی‌نژاد «جبهه پایداری» .این برای همه کارشناسان مسجل شده است که در جامعه ما هیچ گاه نمی‌توان از قابلیت اینها در انتخابات رأی به دست آورد. به همین دلیل ‌باید یک ویترین و یک شکل و شمایل درست می‌شد که توان تأثیرگذاری بر طبقات تحصیل کرده جامعه را نیز داشته باشد.

این یک اقدام بسیار حرفه‌ای روانی و سیاسی بود که پیرامون اسفندیار رحیم مشایی در دولت احمدی‌نژاد شکل گرفت تا در جامعه تردید ایجاد شود. تردید درباره اینکه وی تحت تأثیرالقائات مشایی است یا احمدی‌نژاد تحت تأثیر مشایی. تلاش شد چنین چهره‌ای در عرصه اجتماعی نمایان شود. در نهایت اما این پروژه نیز مانند برخی پروژه‌هاکه دولت احمدی‌نژاد برای جلب افکار عمومی به آن متوسل می‌شد توفیقی نداشت. در زمینه برخی از شایعات و شائبه‌ها که پیرامون شخصیت مشایی مانند کارهای شبه ماورایی ایجاد شده بود نیز باید بگویم ما نمی‌توانیم تحلیل‌های سیاسی خود را بر شایعات و شائبه‌ها مبتنی کنیم و دست به پیش‌بینی آینده سیاسی یک فرد و یا یک جریان بزنیم. احمدی‌نژاد و گروهی که وی را همراهی می‌کردند کمترعلاقه‌ای برای شفاف سازی مسائل مطرح شده در اتاق تصمیم‌گیری دولت داشتند. این گروه پاسخگویی به مطالبات افکار عمومی و گروه‌های سیاسی را در اولویت اول خود قرار نداده بودند.

انتقاد و نقد منصفانه یکی از نشانه‌های جامعه مدنی پویاست. عقلا وروشنفکران جامعه باید عملکرد هر دولتی که در کشور بر سر کار می‌آید را مورد تحلیل و ارزیابی قرار بدهند و اگرنه از دایره انصاف خارج خواهند شد. برخی معتقدند اتاق فکر دولت تدبیر و امید در فضایی بسته شکل گرفته و گردش نخبگان به خوبی در آن صورت نمی‌گیرد. از سوی دیگر عده‌ای معتقدند که کفه سیاست خارجی دولت نسبت به مسائل داخلی سنگینی بیشتری دارد. با این اظهار نظرها موافقید؟

اینکه دولت آقای روحانی به سیاست خارجی خود بیش از سیاست داخلی توجه می‌کند کار صحیحی بوده است؛برای اینکه مسائل بیرونی کشور ما هم اکنون بر مسائل داخلی تأثیر بیشتری گذاشته است. اینکه ما به آقای روحانی این اجازه رابدهیم که نسبت به مسائل بین‌المللی حساسیت نشان بدهد که به دلیل سوءرفتار دولتمردان گذشته سبب مشکلات بسیاری برای کشور شده است کاری منطقی و همراه با آینده نگری است. ما در ابتدا باید اجازه بدهیم کشور در زمینه‌های مختلف به تعادل و بالانس برسد سپس امکان این فراهم بشود که موضوعات دیگر را مورد تحلیل قرار بدهیم. دولت آقای روحانی بدون برطرف کردن مشکلات بین‌المللی هر چقدر در داخل تلاش کند به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. دولت بدون برطرف کردن مشکلات خارجی نه می‌تواند پول نفت را به کشور بازگرداند، نه می‌تواند نفت بفروشد.

یادمان باشد زمانی که آقای روحانی دولت را از آقای احمدی‌نژاد تحویل گرفت شاخص‌های رشد اقتصادی کشور عملأ منفی بود و مشکلات بیشماری پیش پای دولت قرار داشت. به همین دلیل طبیعی است که باید به آقای روحانی حق داد که در ابتدا مشکلات بین‌المللی و مشکلات با جامعه جهانی را برطرف کند. با این وجود در عرصه داخلی معتقدم در دولت آقای روحانی دو اشکال بزرگ وجود دارد. اول اینکه اطرافیان آقای روحانی چهره‌هایی سیاسی و اجتماعی درحد دولت اعتدال نیستند و این یک نقطه ضعف محسوب می‌شود. همیشه این نیروها ترجیح می‌دهند فضای موجود را حفظ کنند و ریسک و تحول پذیری در آنها بالانیست. این در حالی است که عناصر سیاسی بیشتر علاقه‌مند به کنش و عمل سیاسی هستند. به همین دلیل به آقای روحانی توصیه می‌کنم بیشتر از چهره‌های سیاسی، صاحب نظر و صاحب تحلیل در دولت خود استفاده کند. اشکال دومی که به دولت آقای روحانی وارد است تعامل بیش از حد با نهادهای مستقر است. نهادهایی که برخی از آنها مسئول بحران‌های امروز کشورهستند.

دولت آقای روحانی کمترین تغییر را در سطح مدیران انجام داده است. یادمان باشد که برخی از این مدیران در زمان دولت احمدی‌نژاد در طول8سال از معاونت بخشداری به بالاترین سطوح مدیریتی در وزارتخانه‌ها رسیدند. نکته بعدی خاستگاه«رأی»آقای روحانی است. آقای روحانی یک خاستگاه رأی دارد که باید نظر آنها را تأمین کند. متأسفانه هم اکنون در برخی از استان‌ها نارضایتی زیادی از نحوه انتخاب استانداران وبرخی از مدیران وجود دارد. بسیاری از کسانی که در ستادهای انتخاباتی آقای روحانی فعال بودند ناراحت هستند. آنها معتقدند انتظاراتشان برآورده نشده و کسی تاکنون با آنها وارد تعامل و گفت‌وگو نشده است. شنیدن این اخبار برای کسانی که هزینه زیاد مادی و معنوی انجام داده‌اند تا آقای روحانی رئیس‌جمهور شود ، سخت است. این سخن بدن معنی است که در عرصه داخلی هنگامی که قرار است به فرض انتخابات مجلس برگزار کنید بایدفرمانداران و مسئولانی داشته باشید که به خاستگاهی که مردم به آقای روحانی رأی داده‌اند ایمان داشته باشند.

اینکه برخی از مدیران رده میانی وپائینی دولت تدبیر و امید خاستگاهی متفاوت از دیدگاه‌های آقای روحانی که برآمده از آرای میلیون‌ها ایرانی است داشته باشند باعث تناقض و پارادوکس در درون دولت خواهد شد. آقای روحانی باید تلاش کند همه مدیران خود را به نوعی با خود همسو و همراه کند. این مسائل دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی است که آقای روحانی می‌بایست به آنها توجه داشته باشد. بنده معتقدم هنوز هم برای توجه به این مسائل دیر نشده است.

رابطه اصلاح طلبان با دولت آقای روحانی همراه با اظهارات ضد و نقیضی بوده است. برخی معتقدند اصلاح طلبان نقش مهم‌تری نسبت به دیگر گروه‌های سیاسی درتصمیم‌گیری‌های دولت ایفا می‌کنند. از سوی دیگر عده‌ای عنوان می‌کنند که روابط اصلاح طلبان با دولت تدبیر و امید به شکل مطلوبی پیش نمی‌رود. در این بین همچنین از نقش سید محمد خاتمی به عنوان رهبر جریان اصلاح طلبی کشور نیز نباید غافل شد. رابطه اصلاح طلبان با دولت آقای روحانی در چه مسیری قرار دارد؟

بنده چون از نزدیک با سیاست‌ها و رویکرد آقای خاتمی آشنایی دارم معتقدم که آقای خاتمی از هیچ گونه حمایتی از آقای روحانی و دولت ایشان دریغ نکرده اند. آقای خاتمی و اطرافیان پس از پیروزی آقای روحانی به شکلی رفتار کردند که آقای روحانی به هیچ عنوان احساس نکند از سوی اصلاح طلبان در مضیقه و تنگنا قرار گرفته است. آقای خاتمی در انتخاب وزرا نیز خود را کنار کشیدند و اجازه دادند آقای روحانی راسأ در این زمینه تصمیم‌گیری کند. آقای خاتمی حتی مشاوران خود را هم از دخالت در کار دولت برحذر داشتند و به شدت به حفظ حریم دولت تأکید داشته و دارند. در مدت اخیر نیز در سخنرانی‌ها و دیدارهای خود با مردم و فعالان سیاسی مکررأ عنوان می‌کنند که باید از دولت آقای روحانی حمایت شود.

آقای خاتمی بیش از هر شخص دیگری نسبت به فشار‌هایی که به دولت وارد می‌شود آگاهی دارند و به همین جهت سعی دارند پشتیبان دولت باشند. درباره اینکه آیا اصلاح طلبان در تصمیمات اتخاذ شده کابینه نقش بیشتری ایفا می‌کنند نیز باید عنوان کنم که به دلیل اینکه برخی از وزرا به آقای خاتمی و هاشمی نزدیک بودند و مدیرانی بینابین میان آقای هاشمی و خاتمی بودند و از قدیم هم با آقای روحانی آشنایی داشتند، آقای روحانی از آنان خواسته است که در دولت به وی کمک کنند. این تعامل کاملأطبیعی و مبتنی بر باورهای مشترک شکل گرفته است. همچنین هیچ گونه معامله و زد وبند سیاسی میان اصلاح طلبان و آقای روحانی صورت نگرفته است. در پایان باید عنوان کنم اصلاح‌طلبان به صورت نجیبانه خود را از دولت کنار کشیده‌اند و برای موفقیت آقای روحانی تلاش کرده و دست به دعا هستند.

منبع: روزنامه آرمان